eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. پشتِ دروازه غرق ابهام است ازدحامی عجیب در شام است کاروان را مُعطّلش کردند این چه جور احترام و اکرام است به کدامین بیان کنم تشریح فخرِ عالم به شام، گمنام است سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم همۀ شهر پُر ز دشنام است جای گُل، بر سر و روی زینب بارشِ سنگ و آتش از بام است بهرِ تهمت زدن به آل علی پیرِزن هم به عرضِ اندام است اصلاً انگار این ولایتِ کفر بی خبر از ظهور اسلام است شامیان را حیا و عفت نیست آل عصمت به شام بَد نام است! بر یتیم و اسیر بَد اَخمند از صغیر و کبیر بی رحمند کاروان شد به پیشِ منظرها همه دیدند پاره معجرها آستین های پارۀ زنها شد حجابی برای دخترها دور از چشم حضرت عباس ریختند آبروی خواهرها میهمانان خارج حتی همه دیدند بغضِ کوثرها سرِ شب تا سحر حرامی ها سنگ میریختند بر سرها این مصیبات را همان بهتر که ندیدند چشمِ مادرها حرف بَد میزدند نامردان پیش چشم و سر برادرها گریۀ آسمان درآمده بود داشت میریخت اشکِ اخترها هر طرف غرق در فسادی بود پایکوبی و رقص و شادی بود وای بر شامیانِ لاکردار بدتر از کوفیانِ بَدرفتار اهل بیتِ حسین را بردند از محلِ یهود تا بازار رأسها با کجاوه ها نزدیک تا ببینند مردمِ بَدکار از غرورِ شکستۀ زینب تارسیدن به کاخِ استکبار نان و خرما تعارفش کردند صدقه دادنِ حقارت بار ناسزا گفتنِ حرامیِ پست گریۀ طفل و خندۀ حضّار ریسمان ها به دستِ اهل حرم کعبِ نی ها به پنجۀ کفار همه اینها به یک طرف اما وای از چشم های پُر آزار اُسرا را به شهر گرداندند شهدا را چه سخت گرياندند .
بی حیا شامیان،کرده اند ازدحام کارشان این شده،ظلم و کینه مدام اهل بیت حق جان شان بر لب خون شده زین غم ها دل زینب وای امان از شام۴ همه اهل حرم،زین سفر خسته اند به روی ناقه ها،دست شان بسته اند بر اسیران ظلم و ستم افزون اهل بیت گردیده همه دلخون وای امان از شام۴ سر پاک حسین،بین زن ها بود این مه جلوه گر،گل زهرا بود زین مصیبت ها گریه ها دارند همه از دیده اشک غم بارند وای امان از شام۴ بی حیا شامیان،همگی آمدند پیش چشم همه،کودکان را زدند در ورود شام همه خندیدند پیش سرها با خنده رقصیدند وای امان از شام۴ بی حیا شامیان،چنگ و نی دف زدند رو به روی حرم،همگی کف زدند همه ی مردم را خبر کردند آل عصمت را خونجگر کردند وای امان از شام۴ کودکان را همه،وحشیانه زدند بر گلان حسین،تازیانه زدند خونجگر گشته زین همه بیداد چارمین مولی حضرت سجاد وای امان از شام۴
                                 🔹ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ🔹 دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازه ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش امد گفتند بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند وسط اینهمه خنده شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست این جماعت که همه راهزن و دزد رهند زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند سوره ناس بخوانید که شر کم بشود چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم معجرم را به سر یک زن شامی دیدم اول ماه صفر بدسفری بود حسین ساربان من عجب بدنظری بود حسین از سر نیزه ببین رد کبودی هارا لال کن جان ابالفضل یهودی هارا مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین وسط اینهمه روضه فقط این غم کم‌ بود اخرین منزل ما مجلس نامحرم بود سید پوریا هاشمی
                                    🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خستهء ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون "میثم" تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن غلامرضا سازگار
002 Darvazeye Saat.mp3
8.39M
حاج ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد . میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد تمام غصه ام این است ؛ پشت پا بخوری تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @majmaozakerine