حالا که هیشکی ، دورت نمونده
کار تورو دشمن به این گودی رسونده
حالا که پاشید ، از هم سپاهت
من میشم اولین شهید قتله گاهت
نفس نفس میزنی چرا
تو افتادی زیر دست و پا
محاصره شدی ای عمو
چرا تو چنگ آدم بدا
حسین وای
بند دوم
یکی رو دیدم ، اومد تو گودال
اون میدوید و من زدم تا مقتلت زدم بال
اون میدویدو ، من میدویدم
خوبه که قبل از اون کناره تو رسیدم
دستو سپر کردم عمو
شدم با دشمن روبرو
خنجرشو آورده بود
میخواست بذاره گلو
بند سوم
دیدم به سینت ، محکم لگد زد
موهاتو تو دستش گرفت ، حرفای بد زد
یکی با نیزه ، یک عده با پا
خیلی بدم میاد از این چکمه سیاها
منو زدن رو بروی تو
تو رو زدن روبروی من
میخوام شکایت کنم عمو
از اینا پیش بابام حسن
#
#شب_پنجم_محرم
#شور_مقتلی
#آجرک_الله_یا_مولانا_یا_صاحب_الزمان
#پست_ویژه
#پیشنهاد_دانلود
شولوغه سرت
جلو چشم زینبت کجا بردنت
شولوغه سرت
میکشه زینبتو کتک خوردنت
شولوغه سرت
تا اینجا میاد
بمیرم صدای خس خس حنجرت
جلو چشم من
با پا بردنت با نیزه آوردنت
شولوغه سرت
یعده دور مقتل
یه عده دور زینب
یعده توی گودال
چه خبر شده امشب
یعده تازیونه
یعده نیزه دارن
یعده دارن واسه
زدنت سنگ میارن
بند دوم
نداری امان
هی به دور مقتلت میرن و میان
نداریم امان
عده ای دنبال زن و بچه هان
نداریم امان
نداری امان
سر تو گوشه ای پیکرت گوشه ای
نداریم امان
افتاده ساقی لشکرت گوشه ای
نداریم امان
میخونم مهل المهلا
شاید برگردی مولا
هرچند میدونم اینو
اربن اربایی حالا
دیدی زدن زینب رو
دیدم بیحالت کردن
دیدی بستن دستامو
دیدم پامالت کردن
بند سوم
دیگه وقتی نیست
دنبال طفلا باید باشم من
کمک کن حسین
دستامو بگیر که پاشم من
کمک کن حسین
ولی کی تورو
کمکت کنه که پاشی مولا
اخه جابجا
شده تکه های تو واویلا
واویلا حسین
دست رو سرم میگیرم
وا محمدا میگم
گوشوار دخترها رو
به حرومیا میدم
حالا باید آماده
باشم واسه بازارا
ای وای ای وای از کوچه
ای وای ای وای از صحرا
#خادم_زینب
#شور
#شور_گودال
#عاشورا
#شورروضه
#شور_مقتلی
#ظهر_عاشورا
#اجرک_الله_یا_بقیت_الله (اقا شرمندم)
بزرگواران حواستون باشه تو هر مجلسی اجرا نشه ان شاالله (مسولیت اجرای این شور پای خودتون) روضه مکشوفه و بنده با احتیاط سعی میکنم واردش بشم
#شور_مقتلی
#گودال
#جدید
جمع شدن دورش
تک و تنها بود و حلقه زدن دورش
با عصا و نیزه و سنگ اومدن دورش
جمع شدن دورش
نه امون داره
نه دیگه دست و پاهای مولا جون داره
دست خالی مونده و حرمله کمون داره
نه امون داره
سنگ خورده پیشونیش
داره میره از حال
میندازنش بدجور
با لگد تو گودال
خون قلبش داره
میریزه رو خاکا
من میگم وا اَخاه
اون میگه وا اُماه
وای غریب اقام غریب اقام غریب اقام
بند دوم
شد تنش پا مال
من رو سر میزنم و شمر و سنان خوشحال
خولی با خورجینش اومد وسط گودال
شد تنش پا مال
جمعیت دیدم
کِی بریدن سرشو من نفهمیدم
حتی نالشو تو قتلگاه نشنیدم
جمعیت دیدم
ادم نه ادم نه
گُرگا گُرگا گُرگا
ریختن توی گودال
واویلا واویلا
بالای گودالش
دعوا بود دعوا بود
تو کیسه ی اونا
هم خیلی چیزا بود
بند سوم
میدویدم من
همه چیزو برده بودن و رسیدم من
روی خاکا خودمو میکشیدم من
میدویدم من
چادرم پارست
وا نکن چشماتو که معجرم پارست
نبینی زینبو که تو صحرا اوارست
چادرم پارست
تو نیزه میخوردی
من سیلی میخوردم
تو زیر پا بودی و
من داشتم میمردم
کو عمامت داداش
انگشتت انگشتت؟
اعضای جسمت کو؟
کی اینجوری کُشتت؟
#خادم_زینب
#شور_روضه_ای
#شور_لطمه
#عصر_عاشورا
#غروب_عاشورا
یاصاحب الزّمان 😭