eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خدا در خانه ام محبوب داور کشته اند پیش چشمان علی دخت پیغمبر کشته اند ظلم و جفا کرده اند این ظلمان بی حیا ظاهرن زهرا ولی در باطن حیدر کشته اند
🔳🔳اشعارناب فاطمیه.. بشکند دستان تو بر مادرم دیگر مزن کن حیا نامرد مادر را بر دختر مزن دست زهرا عادت از بهر کرامت کرده بود با غلاف تیغ او را در بر همسر مزن سوی زهرا لشگری با تازیانه آمددند گفت حیدر با عدو بر دخت پیغمبر مزن محسن شش ماهه را کشتند مابین دری بی حیا دیگر تو زهرا را میان در مزن نام این بانو دوای درد های عالم است خواهشی دارم دگر بر روی این مادر مزن قامت مردانه ای دارد گل سرو علی ای مغیره تازیان بر بانوی مضطر مزن گفت مجنون لیلی من دیگر از غم ها منال گر نداری الفتی دم از گل حیدر مزن 📗.شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ اشعارحضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه سینه ومسمار در اصلا نمی آید به تو آتش ودود وخطر اصلا نمی آید به تو درکه میسوزد ولی مسمار هم آمد کمک سوختن دربین در اصلا نمی آید به تو فاطمه بین در و دیوار افتادی چرا اين چنین بی بال وپراصلا نمی آید به تو یادزخم سینه ات آتش زده برجان من بی کسی در پشت در اصلا نمی آید به تو من دراین شهرمدینه بی کس وتنها شدم دل شکستن بی ثمر اصلا نمی آید به تو جای پنجه بر رخت افتاده، ای بانوی من ناله های پشت سراصلا نمی آید به تو... دست سنگینی اگر چرخید روی صورتت کارهای پرخطراصلا نمی آید به تو ای ستون لشکر مرد غریب کوچه ها رفتن ازپیچ گذراصلا نمی آید به تو دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد: ای بهار من، خطر اصلا نمی آید به تو رفتی وبا رفتنت زانوبغل کرده علی ماندن ازتوبی خبر اصلا نمی آید به تو" آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)........
ای ناز عشق حضرت ختمی مآب عشق بر تو درود از طرف شیخ و شاب عشق امری بود که سینه زن ماتم توایم ای الگوی همیشگی انقلاب عشق گردد به پا قیامت دیگر به روز حشر زیرا که با شماست حساب و کتاب عشق دنیا برای فاطمیه غرق ماتم است در این عزا دلم شده مست و خراب عشق ممنون مهر فاطمه هستم تا به ابد گشتم برای فاطمیه انتخاب عشق گریه کنم برای عزای تو فاطمه بانوی خانواده ی عالی جناب عشق حیدر برای ماندن تو گریه سر دهد هدیه به زخم های تو چشم پر اب عشق دستی بکش روی سرم ای دختر نبی تنهابرای من تویی تو آفتاب عشق در میزنم سرای تو را مادر حسین دارم امید بر تو و بر آن جواب عشق مجنون به پای روضه ی تو روضه خوانده است ای یاس سرخ حضرت ختمی مآب عشق -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
حضرت زهرا سلام الله علیها ____________________ مهرزهرا جوهره جان من است همدم قلب پریشان من است طورسینای محبت نور اوست اومه مهراست وکنعان من است عشق او دریاواین دل کشتی است مهرزهرا نوح طوفان من است یادزهرا تاقیامت ماندنی است ذکره بسم الله قرآن من است من مریض عشقم ودردم دواست دیدنش دارو و درمان من است گفتم .ای ماه نور جهان نورت زکیست گفت زهرا نوره یزدان من است کعبه راگفتم چراقبله گهی گفت زهرا..کعبه ی جان من است تاکه سلطان دل من فاطمه است من چومورم اوسلیمان من است گفتم ای زمزم چراهستی زلال گفت زهرا چشمه ی جان من است آنکه باشدصاحب جان ودلم اوست زهرا صاحب جان من است روز وشب(مجنون)گدای لیلی است نام او آغازوپایان من است 📕شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).... ____________________
لگدبود ولگدبودوصدا بود میان درکسی در زیر پـابود دم ازدلـــــداگـــــــی می زدگل یاس به زیردست گلچینی فدا بود به روی ساقه اش سیلی نشـــسته به یاریش فقط یک آشـــــــــــنابود کسی رازنـــــــــــگاهش رانفهمـــــــــید که ازســـــوزدل ســـــــوزان جدابود پــــــناه بی کسی هایش دراین دهـــر خــــدابودوخـــــدابودوخــــــــدابود کسی درکوچه دلداری نکرده نوای او به کوچه بی صدابود بیافضه که زهرا رفت از دست که منظورش ولای مرتضی بود مغیره آمده باتازیانه به کوچه مردکی نا آشنا بود میان کوچه قنفذ نعره میزد غلاف تیغ بربازو رهابود علی راباطنابی بسته بودند میان کوچه هاشیرخدابود مزن نامرد،بازویش شکسته گل حیدر چنین بی آشنابود مرا از نام زهرا آفریدند که (مجنون)درجنون او رهابود آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **
باتو زهرادوست دارم چشمه ای زیباشوم رودباشم،من به یادت روزوشب دریاشوم کینه هاشویم زدل هامثل ابره نوبهار باتومن چون غنچه ای درعمق جان هاواشوم لولومستی تویی برگونه ی سبز سحر بانوی عالم به یادت واله وشیداشوم مهربانی میکنی اندر کلام سبزبرگ آن شبی مادربیایدچون شب یلداشوم کاش یکشب شاپرک درنغمه بادصبا بشنوددردمرانزدخداگویاشوم میکنی صد ناله رادرنای صدهاآرزو ای دلاازدردجانان صحنه ی سیناشوم دیده ای توزندگی درنی نی چشمان یار گربیایی ماه من اندرغمت رسواشوم قبله ی سبزنمازم تنهاتوهستی فاطمه سرزند مستی (مجنون)باتومن پیداشوم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) *
درغم تو غرق عزاخوانی ام رفتن تو شرح پریشانی ام ساحل آرامشــــ من توبودی فاطمه ازعشــــــق توطوفانی ام بعدتوای بانوی عشق آفرین ابــــــرترین عاشـــــــــــق بارانی ام نیست زدام غم تو رهایی درقفس عشــــــــــق تــــوزندانی ام رفتن توخانه خرابم نمود کاش شبی سوی خودت خوانی ام برسره قبرتو علی نشسته زارترین زائرپنهــــــانی ام با ز،زعشقت شده سوزان دلــــم منتظــــــــــــر م کی به برت خوا نی ام سینه (مجنون)شده در التهاب درشب اندوه توبارانی ام رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم بسترت پهن شده در وسط این خانه درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اونی که پهنه سفره‌ش این شبا، گداش و می‌بینه پای حرف منم شبیه اون، غریبه می‌شینه اصاً امیدِ هر، غریب و مِسکینه برا چی می‌خوریم، غصه‌ی فردا قبل این که بخوایم، می‌بخشه آقا پیشِ کریم بیایم، می‌شه فراموش هرچی غمه توو دنیا « دنیای منه، امام حسن بزرگ‌تر دردای منه» وقتی که از همه خسته می‌شم، بازم یه راه دارم یه رفیقی که عُمریه باهاش، برو بیا دارم منه بی‌کس و کار، امام رضا دارم فقط امام رضاست، دوای دردم مِثه کبوتراش، دورش می‌گردم از بچگی که دستم و گرفته دیگه رهاش نکردم « دنیای منه، امام رضا بزرگ‌تر از دردای منه» شاید ازم بپرسن این روزا، هنوز دوسِش داری؟! چی گرفتی از این سینه زدن، از این عزاداری؟! آخه روضه میری، توو این گرفتاری؟! آره دوسِش دارم مثل قدیما آره غلامشم برا همیشه بگو که زندگیت بدون این عشق مگه زندگی میشه « دنیای منه، امام حسین بزرگ‌تر از دردای منه» ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش شهد به کامم در این، تلخی ایام باش آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش من اسداللهم و، بند به دستم زدند فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش ای گل نیلوفری، ای گل یاس (ع) جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر چند صباح دگر، مادر ایتام باش راحت جانم نرو یار جوانم نرو نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش شام غریبان تو، روز سیاه علی است همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش 1403/09/11 ایام (س) تسلیت
4_6023998044196833166.mp3
9.52M
‍ ‍ 🍀▪️🍀 سلام الله علیها از چه مادر سر تو بر زانو گرفتی پیش من از چهره خود رو گرفتی در سحر وقت نماز شب به ناله دست خود آهسته بر پهلو گرفتی خون پهلو دارد خود حکایت از غم گوییا می بندی بار رفتن هم یادم آمد بودی با عدو رو در رو اشک چشمت جاری همچو خون پهلو گریه ها با چشم تارت از دعا بگذشته کارت آرزوی مرگ داری از خدا با حال زارت مهربان ای مادر من با چه رویی زد عدو سیلی به رویت با غلاف و تازیان آمد به سویت چادرت خاکی تنت مجروح و زخمی بوی آتش می دهد هر تار مویت بر سرم با دست بی رمق زن شانه بوسه زن بر روی دختر دردانه خون پهلو دارد خود حکایت از غم گوییا می بندی بار رفتن هم ای تمام هست و بودم مادر صورت کبودم در فشار درب و دیوار کاش من شاهد نبودم مهربان ای مادر من می کنم بر تو وصیت جان مادر می زنی آتش به من با دیده تر یاریم کن بشنو از من این سفارش زینبم جان تو و جان برادر امتداد این غم کربلا پا برجاست دِه حسینم یاری او غریب و تنهاست روی صحرا پیکر او بر سر نیزه سر او جای زهرا مادری کن بوسه زن بر حنجر او 🔘ای حسین جان، ای حسین جان کربلا منظومه احساس داری یک رقیه کودکی چون یاس داری حفظ معجر کن مخور غم تا که مادر شیر مردی همچو یک عباس داری رو تل می بینی خنجری بر حنجر شمر دون می برد از حسین من سر غرق در خون خسته بی حال ناظری بر حال و احوال کن مرا یاری میان ازدحام و حول گودال روی صحرا پیکر او بر سر نیزه سر او جای زهرا مادری کن بوسه زن بر حنجر او وشعر #رضاابوالحسنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسل و روضه جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سیدمجیدبنی فاطمه -(تمام عمر ز داغت گریستم زهرا) تمام عمر ز داغت گریستم زهرا خدا گواست که با گریه زیستم زهرا به اِنزوای غریبانه ی علی شب و روز چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا تویی که عزت و نامی مرا عطا کردی وگرنه بی تو ندانم که چیستم زهرا نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است نه رَهرُوَم به طریق تو چیستم زهرا ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا قبول میکنی اکنون بخوانمت مادر اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا مگه میشه فاطمیه بشه آسمون نگیره مگه میشه بگی زهرا دل مُرده جون نگیره مگه میشه غربت تو گریمون و در نیاره تقصیر چشمای ما نیست اسم زهرا گریه داره میدونم تموم عمرت واسه عالم یه نفس بود اگه هیجده ثانیه میومدی به دنیا بس بود که طناب کُل تاریخ و به آسمون ببندی همرو به گریه بندازی بری خودت بخندی *وارد خانه شد پیغمبر...دید با یه دستش حسین و بغل گرفته...با یه دستش دستاس و میگردونه...گفت دخترم چه میکنی عزیز دلم...گفت بابا یا رسول الله دارم آرد درست میکنم...عزیزم بچه بغلت گرفتی، گفت دارم بچمو شیر میدم...یا بعضاً بعضیا آوردن گفت: بچمو بغل گرفتم گریه نکنه...پیغمبر فرمود عزیز دلم...فضه هست دیگران هستن تو چرا دوتا کارو باهم انجام میدی...صدا زد بابا من کارای خونه رو تقصیم کردم یه روز من انجام میدم یه روز فضه...امروز نوبت منه بی وفایی است اگر بخوام به اونا بگم...اینه عاطفه ی فاطمه...یه نگاه کرد دید دستای زهرا تاول زده...دست زهراش رو گرفت بوسه زد...پیغمبر گریش گرفت...آره هیچ بابایی طاقت نداره دست بچشو زخمی ببینه...یا رسول الله دست دخترت یه مقدار زخمی شد طاقت نیاوردی گریه کردی...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه نمیتونه قنوت بگیره...کجایی ببینی با این دست یه کاری کردن بچشو نمیتونه بغل بگیره...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه موهای بچه هاشو نمیتونه شونه بزنه...ای وااای* کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد کسی در خانه اش از محرم خود رو نمیگیرد جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد و تا برخواست از جا دست بر زانو نمیگیرد ولی زهرای من این روزها یک دست بر پهلو و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد به دستی میکشد بر گیسوی طفلان خود شانه به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد *مریض دیدی یا نه...یا اونی که مریض داری میکنه رو دیدی یا نه...اونی که مریض داری میکنه خیلی کارش سخته...اگه مریض بدحال داشته باشه بهترین وقت براش اون وقتیه همه بیان بگن رنگ و روی مریضت بهتره...بعد از قصه ي در و دیوار مادر تو بستر افتاد...هر روز حالش وخیم تر بود...خبر آوردن گفتن زن های مدینه اومدن ملاقات بی بی...اومدن کنار بستر بی‌بی نشستن... بی بی جان حالتون چطوره...وقت رفتنشون شد...زنای مدینه اومدن برن...دیدن زینب دنبال این زنا رفت بدرقه کنه...خوش آمدید...با دونه دونه خداحافظی کرد...اما دیدن زینب با اون سن و سال برگشت در رو بست زار زار گریه کرد...چی شده عزیز دلم...گریش بند نیوند...حسن سوال کرد خواهر چی شده...گریش بند نیوند...اما تا چشش به حسین افتاد خودشو انداخت بغل حسین...خواهر چی شده گریه میکنی....گفت داداش زنای مدینه مادر رو ملاقات کردن...اینکه گریه نداره...گفت داداش کاش نمیومدن...آخه موقع رفتن زیر لب یه چیزی بهم میگفتن...زیر لب میگفتن دیگه فاطمه رفتنیِ...آخ مادر آخ مادر... مادر با بابا فرقش اینه...بابا جاییش درد بگیره میگه ،اما مادر نمیگه...میگه بچه هام غصه میخورن...میذاشت همه بچه ها میخوابیدن تازه گریه هاش شروع میشد...آخ پهلوم...آخ بازوم...آخ محسنم...گاهی لا به لای گریه هاش میگفت بابا کجایی ببینی فاطمه ات رو کشتن...بی مقدمه بگم یا نه بسم الله...زینب میدونی کِی یادش افتاد...تا سر رو آوردن تو خرابه رقيه گفت بابا گوشم دردر میکنه...بابا دیگه دستام توان نداره...بابا کجا بودی از ناقه افتادم...حسین* من خیلی چشم به رات بودم دیر اومدی بابا دیر اومدی بابا ببین حالا که من شدم پیر اومدی بابا دیر اومدی بابا من دیگه اون سه ساله که دیده بودی نیستم بابا دیگه محاله، که روی پام بایستم حسین... عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیمم بهانه لازم نیست یاد داری مدینه موقع خواب دست تو بود بالش سر من *تمام آرزوی یه دختر همینه...گفت بابا همه عشقم اینه یه بار دیگه...فقط یه بار دیگه منو بغلم کن...انتظار داشتم گفتم بابام میاد...یه بار دیگه بغلم میگیره...اما هیچوقت فکر نمیکردم یجور بیای خودم بغلت بگیرم..به من بگو کی رگای گردنتو بریده...شنیدم بابا یه شب تنور بردنت...حسین*
وداع حسنین علیهما السلام با بدن مادر سلام الله علیها   امیر المومنین علیه السلام فرمود : به خدا قسم مشغول کار فاطمه سلام الله علیها شدم و او را در لباسش غسل دادم و لباسش را خارج نساختم پس بخدا قسم او مبارکه و پاک کننده و پاکیزه بود سپس او را با زیادی حنوط رسول خدا صلی الله علیه و آله حنوط نمودم و او را کفن نمودم و در چند کفن قرار دادم آنگاه زمانیکه خواستم سر کفن آخر را ببندم صدا زدم ای زینب ای سکینه ای فضه ای حسن ای حسین (علیهم السلام) پیش بیایید و از مادر خود توشه بردارید (یعنی برای آخرین بار با او وداع کنید و زیارتش نمایید) و این زمان جدائی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود پس حسن و حسین (علیهما السلام) پیش آمدند و ندا می کردند که وا حسرتا (سوز درون ما) هر گز از فقدان جدمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) خاموش نمی شود ، ای مادر حسن و ای مادر حسین وقتی جد ما محمد مصطفی را ملاقات نمودی سلام ما را به او برسان و به او بگو : ما بعد تو در این دنیا یتیم ماندیم آنگاه حضرت فرمود : إنی أشهد الله أنها قد حنت وأنت ومدت یدیها و ضمتهما إلى صدرها ملیا خدا را شاهد می گیرم که فاطمه آهی کشید و ناله ای کرد و دستان خویش را باز نمود و آن دو را به آرامی به سینه چسبانید که در این هنگام منادی ای از آسمان ندا داد که یا أبا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبكیا والله ملائكة السماوات فقد اشتاق الحبیب إلى المحبوب ای ابا الحسن آن دو را بردار از روی (بدن) فاطمه بتحقیق که آن دو ، ملائکه آسمانها را به گریه آوردند که حبیب مشتاق (ملاقات) محبوب خویش است پس آن دو را از روی سینه فاطمه (سلام الله علیها) برداشتم و شروع به گره زدن ردای کفن نمودم که این ابیات را می سرودم : جدایی تو بزرگترین چیزها در نزد منست و از دست دادن تو ای فاطمه بزرگترین داغها و مصیبات است بزودی از حسرت می گریم و طولانی نوحه می کنم بر دوستی که که از دست رفت و بهترین راه را برای مرگ پیمود ای چشم نیکی کن و کمکم نما پس اندوه من همیشگی است و برای دوستم می گریم آنگاه فاطمه را روی دستم حمل کردم و رو بسوی قبر پدرش بردم در این هنگام امیر المومنین (علیه السلام) ندا کرد : السلام علیك یا رسول الله السلام علیك یا حبیب الله ، السلام علیك یا نور الله ، السلام علیك یا صفوة الله درود بر تو ای رسول خدا ، درود بر تو ای حبیب خدا ، درود بر تو ای نور خدا ، درود بر تو ای برگزیده خدا  منّی السلام علیك والتحیة واصلة منّی إلیك ولدیك ، ومن ابنتك النازلة علیك بفنائك وإن الودیعة قد استردت ، والرهینة قد أخذت ، فوا حزناه على الرسول ، ثم من بعده على البتول ، از من به تو سلام و تحیت که به تو برسد و در نزد تو باشد و از جانب دخترت که نازل شده بر تو در آستانت ، بدرستی که امانت را و آنچه بعنوان گرو گرفته بودم  برگرداندم و وای از اندوهی که به خاطر رسول (صلی الله علیه و آله) است و بعد از آن از بتول ولقد اسودت علی الغبراء ، وبعُدَت عنی الخضراء ، فوا حزناه ثم وا أسفاه آسمان برایم تاریک گردیده ، و خوشی و خرمی از من دور گشته ، پس وای از اندوه و باز هم وای و تاسف   آدرس بحار الانوار ج43 ص 180 منهاج البرائه فی شرح نهج البلاغه ج 13 ص 28 اللمعه البیضاء ص 860 زندگانی حضرت زهرا س ترجمه جلد 43 بحار ص 604 ریاض الابرار فی مناقب ائمه الاطهار ج1 ص 63 عوالم العلوم ج11 ص 1071
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو جون منی ، توو خون منی رزق و روزیِ من ، آب و نون منی نمیشه نگم ، چی میشه بگم تو فقط مادر مهربون منی دستامو میگیری با مِهر مادری خوشحالم میبالم به این سروری بح بح بح، بح بح بح، به این نوکری آغاز من ، پایان من روح من و ریحان من ای لؤلؤ و مرجان من سلام الله علیک ای جان من ... ای جان من ، ای جان من ... میمیرم برات ، قربون نگات تو زدی امضا رو گرفتم برات ای جان دلم ، میمیرم برات تو فقط صدام کن قربون صدات بهشت منی و من کردم سیرت محتاجم محتاجم به دعای خیرت من جز تو کیو دارم کیو دارم غیرت ای سرورم ، تاج سرم قربونِ تو برم ای مادرم هم دلبر و هم دلبرم ای اِنا اَعطیناکَ الکوثرم ... ای جان من ، ای جان من ... شاعر : ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج (324).mp3
4.29M
خیلی جانسوز😭 زمزمه، واحد، زمینه.... کنار بستر گریز به کربلا اومدم برای دیدن تو در عزای مادر باز کجا داری تو لطمه میزنی برای مادر کاش میشد که اشکاتو یه بار به روی دست بگیرم فرج تو رو بخوام میون روضه های مادر دعا می کنم با گریه که دیگه حاجت رواشی الهی به حقّ زهرا دیگه تو غریب نباشی الهی که با ظهورت تو دلت غمی نمونه بابای مظلوم شیعه دیگه برگردی به خونه الهی عجّل فرجک بحق زهرا... ▪️▪️▪️▪️▪️ چرا بین بسترت بی جونی خانوم عزیزم میدونی وقتی که تو مریض بشی منم مریضم توون منو گرفت تابوتی که برا تو ساختم حالا من چطوری آب غسل رو پیکرت بریزم واسه رفتن تو زوده خانومم خیلی جوونی میدونم که غرق دردی ولی کاش میشد بمونی روبه روم تموم هستیم قامتت شده کمونی چون شَبَه شده تن تو ولی کاش میشد بمونی الهی عجّل فرجک بحق زهرا... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چشماتو نبند، نزار بباره اشک چشم مظلوم نکن از نگاه مهربون خود علی رو محروم چشماتو بستی و گفتی وعدمون کنار گودال وقتی که میشه جلوی چشم ما بریده حلقوم می بینیم کنار زینب روی ِنی سر حسینه پای ده تا اسب دشمن روی پیکر ِحسینه یکی می بره عباشو یکی کهنه پیرهنش رو زیر آفتاب ِ بیابون رها می کنند تنش رو الهی عجّل فرجک بحق ارباب... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا