eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.9هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 97_ حاج محمد طاهری↯ *اَلسَّلامُ عَلَيکَ اَيهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، اَلْمُطيعُ لِلَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَينِ* *چه خبرِ امشب حرمِ اباالفضل؟ ای کاش میون زائراش بودیم اونجا....* درعلقمه صدای دو مادر به تو رسید شرمندگیِ من دوبرابر به تو رسید باب الحوائجِ همه ی خیمه های من سقاییِ حریم پیمبر به تو رسید *یه عمریه منتظرم بودم به من بگی داداش،چه موقعیِ هم به من گفتی....* من تشنه دوباره برادر شنیدنم حالا صدا بزن که برادر به تو رسید ازدست دادن تو مرا ورشکست کرد باشد ولی شفاعت محشر به تو رسید *یک مرتبه کنار بدن عباس پیر شد...." لمّا قُتل العبّاس، بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام"....* پشت و پناهِ یکی ودو روز من،نه یک جبل الرحمه از برابر من رفت بس که بلند است هلهله به گمانم کوفه خبردار شد لشکر من رفت زینب یک به یک به اهل حرم گفت وای اباالفضل رفت،وای معجر من رفت *همه ی قیامت منتظر قدوم فاطمه است ،پیغمبرسؤال میکنه: دخترم برای شفاعت امت من چه آورده ای؟ می بیند دستهای بریده عباس رو روی دست میگیره، میفرماید: برای شفاعت همه ی اهل محشر این دودست بریده کافیِ...* ای قد بلندِ طایفه ی قد بلندها ماندم چگونه نیزه و خنجر به تو رسید فهمیده اند کشتن تو کشتن من است بیهوده نیست این همه لشکر به تو رسید نذرت قبول خوب فدای علی شدی هر کینه ای که ماند زخیبر به تو رسید فرقت عمود خورد، عمود حرم شکست ارثِ سرشکسته ی حیدر به تو رسید وقتی سر تو بند نشد روی نیزه ها بی معجری به خیمه و معجر به تو رسید قبرتو کوچک است گناه رباب چیست می گشت در پی علی اصغر به تو رسید *آب تو حرم اباالفضل افتاد، سرداب درخطر بود، معمار خوبی آوردند، علامه سید بحر العلوم دید معمار ایستاده، گفت چرا شروع نمی کنی به تعمیر؟.... گفت: اول سوال منو جواب بدید، گفت: بگو ببینم این قبر،قبر عباسِ؟گفت آره قبر عمومِ، گفت:آخه من شنیدم عموتون قدِ رشید داشته،اما این قبر،قبرِ یه بچه است.... دید سید عمامه برداشت، صدازد: وَالله،فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً..* ____________
کجایی عباس؛ که خیمه ها رو غم گرفته بدونِ تو ، دلم گرفته *به چه حالی طرف خیمه ها رفت چی جوری دلش اومد عباسُ تو بیابون تنها رها کنه .. هنوز چیزی از بدن فاصله نگرفته دید نانجیبا به بدن حمله ور شدن .. دارن بدنِ داداشش رو غارت میکنن ..* کجایی عباس؛ که خیمه ها رو غم گرفته بدونِ تو ، دلم گرفته کجایی عباس؛ چشمام شده یه کاسه خون رقیه هی میگه عمو جون *دلم میگه نام رقیه رم ببرم .. یه نیمه ی شبم این دختربچه تو بیابون گم شده ، من میگم چندتا اسمُ صدا زد ، چند بار رو خاکا نشست صدا زد مادر ، فاطمه .. چند بارم صدا زد بابا حسین .. اما یه جایی ام دیگه کارد به استخوان رسیده هی میگه عمو اباالفضل بیا بیا .. هر بار این بچه رو سیلی زدن ، هر بار بهش بی ادبی کردن گفت میرم به عموم عباس میگم .. آی بمیرم برات رقیه جان .. حالا میخوام از علقمه دلت بره حرم رقیه خانم .. مدافعان حرم فیض ببرن ، گفت بابا ؛ تمام غصه خود را در این یک جمله میگویم که با زاری یتیمت راهی بازار شد بابا گلی را که به اشکِ دیده ی خود آب میدادی خبر داری که بعد از تو اسیرِ خار شد بابا صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند خدا هرآنچه کند از توام جدا نکند گذشت عمرُ اجل پر زدن به دورِ سرم بمیرم و نروم کربلا ، خدا نکند ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند سوختگانِ غمت با غم دل خرمند هرکه غمت را خرید عشرتِ عالم فروخت با خبران غمت بی خبر از عالمند یوسف مصرِ بقا در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن آمده با درهمت
‍ ⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 97_ حاج محمد طاهری↯ *اَلسَّلامُ عَلَيکَ اَيهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، اَلْمُطيعُ لِلَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَينِ* *چه خبرِ امشب حرمِ اباالفضل؟ ای کاش میون زائراش بودیم اونجا....* درعلقمه صدای دو مادر به تو رسید شرمندگیِ من دوبرابر به تو رسید باب الحوائجِ همه ی خیمه های من سقاییِ حریم پیمبر به تو رسید *یه عمریه منتظرم بودم به من بگی داداش،چه موقعیِ هم به من گفتی....* من تشنه دوباره برادر شنیدنم حالا صدا بزن که برادر به تو رسید ازدست دادن تو مرا ورشکست کرد باشد ولی شفاعت محشر به تو رسید *یک مرتبه کنار بدن عباس پیر شد...." لمّا قُتل العبّاس، بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام"....* پشت و پناهِ یکی ودو روز من،نه یک جبل الرحمه از برابر من رفت بس که بلند است هلهله به گمانم کوفه خبردار شد لشکر من رفت زینب یک به یک به اهل حرم گفت وای اباالفضل رفت،وای معجر من رفت *همه ی قیامت منتظر قدوم فاطمه است ،پیغمبرسؤال میکنه: دخترم برای شفاعت امت من چه آورده ای؟ می بیند دستهای بریده عباس رو روی دست میگیره، میفرماید: برای شفاعت همه ی اهل محشر این دودست بریده کافیِ...* ای قد بلندِ طایفه ی قد بلندها ماندم چگونه نیزه و خنجر به تو رسید فهمیده اند کشتن تو کشتن من است بیهوده نیست این همه لشکر به تو رسید نذرت قبول خوب فدای علی شدی هر کینه ای که ماند زخیبر به تو رسید فرقت عمود خورد، عمود حرم شکست ارثِ سرشکسته ی حیدر به تو رسید وقتی سر تو بند نشد روی نیزه ها بی معجری به خیمه و معجر به تو رسید قبرتو کوچک است گناه رباب چیست می گشت در پی علی اصغر به تو رسید *آب تو حرم اباالفضل افتاد، سرداب درخطر بود، معمار خوبی آوردند، علامه سید بحر العلوم دید معمار ایستاده، گفت چرا شروع نمی کنی به تعمیر؟.... گفت: اول سوال منو جواب بدید، گفت: بگو ببینم این قبر،قبر عباسِ؟گفت آره قبر عمومِ، گفت:آخه من شنیدم عموتون قدِ رشید داشته،اما این قبر،قبرِ یه بچه است.... دید سید عمامه برداشت، صدازد: وَالله،فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً..* ____________
‍ ⚜️🍂⚜️ جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _سید مجید بنی فاطمه ✼═══┅🥀❃🥀┅═══ ✼ میدونستم دم رفتن،که دیگه برنمیگردی چه حالی داشتم اونوقت که،منو داداش صداکردی علم افتاده روخاک و،پیچیده توحرم فریاد رسیدم تاکنارتو،همه دیدن حسین افتاد عجب چشمی،عجب تیری،جلوچشمات پرازخونه عجب دستی،عجب فرقی،دوتادستات تومیدونه عجب مشکی،علی اصغردیگه زنده نمیمونه عجب چشمی... *دیدی یه خارتوچشمت میره اذیتت میکنه* عمودخیمه روعباس،دیگه بعداز توانداختم قدش اینقدر نبود داداش،ابالفضلی که میشناختم باگریه میکشم داداش من ازچشمای تو تیرو شنیدم مادرم اومد،دیدی جای کبودی رو کجاست اون قد،کجاست اون قامت رعنا خجالت آره آبت کرد تو رو شرمنده از روی ،سکینه و ربابت کرد نگوعباس،که مشک تو ،جلو زینب خرابت کرد *علامه بحرالعلوم وارد حرم شددید معمار داره کارمیکنه،اومد پایین،گفت علامه ی بحرالعلوم ازت یه سوال دارم،مگه نمیگفتید ابالفضل قدوقامت رشیدی داشته؟گفتم چرا.گفت پس چرا قبرش اینقدرکوچیکه؟گفت آخه اینا ریختن سر عموم،بدنشو...ها این دست بیاد بالا ببینم،بیرون ،زن ،مرد،همه بگن،حسین*
فقط یه بار گفت:ابالفضل،دید بشیر داره روضه میخونه،میگه ام البنین به سر عباست عمود آهن زدند؛بلند شد گفت باور نمیکنم،کی تونسته عمود آهن به سر عباس من بزنه؟!!باور کن ، میخوای بگم چه جوری عمود زدند؟راست میگی باورش سخته،اما قبل از اینکه عمود بزنند دستاشو جدا کردند ..." تیر به چشمش زدند ..." چهار هزار تیرانداز عباسو هدف گرفتن ..." ام البنین تا این موقع مشکلی نبود،اما وقتی مشک آبش رو زدند دیگه امید عباست ناامید شد ..." نانجیب اومد روبه روش ایستاد،حکیم بن طفیل لعنة الله علیه گفت اگر تو دست نداری من دارم چنان با عمود آهن زد ... شاعر:مهدی رحیمی
و توسل اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ شبایِ تو مدینه یادش بخیر کاشکی اون شبا نمیشدن تموم ماه و میشد تو مشتم بگیرم تا میشستم سر شونه‌ی عموم از رویِ شونه‌ی اون هزار دفعه رویِ اَبرا اسممُ نوشتمُ توی چشماش وقتی خیره میشدم میتونستم ببینم بهشتمُ من تصورم همین بوده فقط که عمو کنارِ ما هست همیشه تو خیالمم نبوده تا حالا که یه روز عمو نباشه چی میشه ولی امشب یه جور دیگه شده هی قدم میزنه دور خیمه ها شاید از صبح بیشتر از هزار دفعه سر زده به دخترا و عمه ها از سر شب یا نگاهش به منه یا نگاه به عمه زینب میکنه خودمُ به خواب که میزنم میاد چادرِ منو مرتب میکنه نیمه هایِ شب اومد به خیمه مون *همه داشتن شب عاشورا عبادت میکردن .. همه قرآن و نماز میخوندن .. فقط یک نفر پاسبان خیامه .. اونم قمر بنی هاشمِ .. درسش اینه؛ یعنی اونی که دلت میخواد نه ، اونی که حسین میخواد درسته .. او هرچی بگه عین نماز و قرآن و عبادتِ فقط گوش کن ببین او چی میگه ..* نیمه های شب اومد به خیممون گفت اگه بگی میرم تا علقمه گفت رقیه جان حلالم کن عمو چند شبه که آبِ تو مشکا کمه گفتمش عمو کسی آب نمیخواد! *چرا غصه میخوری؟ ما بچه هایِ فاطمه ایم ، آب چیه؟ .. عمو فکر نکن گریمون برای تشنگیِ ها .. نه نه نه پس چیه قربونت برم؟!* گفتمش عمو کسی آب نمیخواد غمی که تو قلِب بابامه چیه؟! من که سر در نمیارم به خدا شمر کیه؟ عمو امون نامه چیه؟! *حالا تصور شاعرانست ها ، میگه عاشورا تموم شده این زنُ بچه اومدن داره خانوم اون شبُ تعریف میکنه* گفتمش عمو کسی آب نمیخواد غمی که تو قلِب بابامه چیه؟! من که سر در نمیارم به خدا شمر کیه؟ عمو امون نامه چیه؟! تا امان نامه رو از لبم شنید برا بارِ اول اشکاشُ دیدم سرشُ پایین گرفتُ هی میگفت چیزی نیست عمو نشونشون میدم اینا نشناختن اباالفضلُ هنوز روحش از حسین آکنده شده فقط اینقده بهت بگم عمو عموت امشب خیلی شرمنده شده *دستت بشکنه ، امان نامه آوردی برا آقای ما ، آقای مارو خجالت دادی ..* دستی رویِ سر من کشید و رفت آخرین شبی که ماه و میدیدم آخرین شبی که روی صورتم گرمی تو اون نگاهُ میدیدم چشمایِ عمو پناه حرمِ ای خدا جون نکنه که چشماشُ .. بین دستای عمو بهشتمِ من میترسم نکنه که دستاشُ .. به خودم میگم که فکر بعد نکن میمونه عمو کنارت همیشه تو که میدونی اگه بره به جنگ به خدا هیچکس حریفش نمیشه *اما مثل اُم البنین یه وقت دلش ریخت* اگه نامردی کنن چی؟! باز میگم : میشه واسه این سوال جواب نخوای به خودم میگم هر چی ام که شد فردا از عموت رقیه آب نخوای داره این دلشوره میکشه منو نکنه کم بشه سایه ش از سرم نکنه فردا یه جوری بشه که بره و دیگه نیادش به حرم
و توسل به باب الحوائج حضرت عباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السَلام دست بر سینه رو به کربُبَلا السلام علیکَ یا سقا قمرِ خانوادۀ خورشید صدقه دارد این قد و بالا پسر چهارم امیرِ حنین دست بر سینۀ بنی الزهرا چشم و اَبروی تو سپاهِ حسین کاشِف الکرب سیدالشهدا سیزده ساله فاتحِ صفین سومین بچه شیرِ شیرخدا *کارِ جنگ که گره خورد ، یه وقت دیدن از خیمه‌ی امیرالمومنین یکی به دستایِ خود علی بیرون اومد .. سوار بر مرکب رفت گره‌ی کارِ جنگُ باز کرد برگشت .. همه دارن حیرت انگیز نگاه میکنن ، این کی بود! رفت کار جنگُ برگردوندُ برگشت .. امیرالمومنین دستشُ گرفت از مرکب پیادش کرد ، روبند و نقابُ از صورتش برداشت همه ناخودآگاه صدا زدن لا حول ولا قوه الا بالله نگاه کردن دیدن قمر بنی هاشمِ .. اصرار کردن آقا یه بار دیگه آقازاده رو بفرستید میدان جنگش رو ما نگاه کنیم فرمود اِنّهُ ذُخرُ الحسین این بچه ذخیرۀحسینمِ ..* سیزده ساله فاتح صفین سومین بچه شیرِ شیرخدا ارمنی ها مرید نام تواند شاهدم سفره هایِ تاسوعا نام تو هم ردیف یا فتاح چشم هایت مفرج الغما تو که هستی حسین هم آخر شد پناهنده بر تو عاشورا *شاعر بود ، شعرشُ نوشت به این مضمون که عاشورا یه روزی بود کار به جایی رسید همۀ اهل حرم اومدن به عباس پناه آوردن یه وقت به خودش نهیب زد این چه حرفیه زدی .. حسین امامِ تا امام هست کسی به عباس پناه نمیاره .. نوشتن شکوند قلمُ رفت حرم زیارتُ برگشت . در عالم رویا وقتی خوابید حسین بن علی رو زیارت کرد آقا فرمود چرا شعرتُ ادامه ندادی؟! عرض کرد آقا بی ادبی کردم گفتم همه‌ی اهل حرم رفتن تو پناهِ عباس .. گفت نه درست نوشتی .. بذار من بگم تکمیلش کنم .. عاشورا منم رفتم تو پناهِ عباس .. کجا مارو راه دادی امشب ..* تو که هستی حسین هم آخر شد پناهنده بر تو عاشورا سایبانِ مخدرات حرم پشت گرمی زینب کبری ایتنی یا کریم انا سائل مستجیر و بک ابوفاضل دست گیرِ همه خدایِ ادب دست پرورده‌ی امیرِ عرب نسل در نسل خاکِ پای توایم به تو دادیم دل نسب به نسب سفره ات بهر سائلان پهن است صورتت شیر و خال تو چو رطب میکند زنده یاد حیدر را چین پیشانی ات به وقت غضب اسد الله کربلا عباس بنشین با وقار بر مرکب قد کشیدی همین که روی اسب لشکر کوفیان کشید عقب میشود روضه را تجسم کرد با کمی فکر روی این مطلب تا تو بودی سفر به خیر گذشت ای نگهبانِ محمل زینب تا تو بودی رباب اصغر داشت غرق بوسه سپیدیِ غب غب تا تو بودی رقیه معجر داشت رویِ دوش تو خواب بود هرشب تا تو بودی کسی اجازه نداشت بزند چوب خیزران بر لب رفتی و بر غرورها برخورد دستِ نامحرمان ..
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه•✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است چرا که حضرتِ مشکل گشا اباالفضل است دو دست داده به راهِ خدا و پس چه عجب اگر که معنیِ دستِ خدا اباالفضل است به جمله جملۀ یا كاشِفَ الْكَرْوب قسم که استجابتِ صدها دعا اباالفضل است *جانم اباالفضل.. چقدر منتظرِ همچین شبی بودم شبِ عباس بیاد .. به همه میگم نوکر اباالفضلم .. خدا ما رو از سایۀ دستِ بریده اش جایِ دیگه نبره ..* نمونه است اباالفضل و درِ مسیرِ حسین کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است از ابتدا به من آموخت مادرم تنها دوایِ دردِ گرفتارها اباالفضل است چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است *فردایِ محشر تو اون شلوغیا میگن همه چشمارو ببندین سر هارو بندازین پایین چه خبره؟.. همه کارۀ محشر میخواد بیاد .. میخواد مادرمون فاطمه بیاد .. وقتی بی بی واردِ محشر میشه پیامبر میگه عزیزِ دلم برا شفاعت چی آوردی؟.. میفرماید دست بریدۀ عباس بسنده میکنه..* چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است خود امام زمان گفته است می آید به مجلسی که در آن ذکرِ یا اباالفضل است بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان(عج) ببین که بر لبِ آقایِ ما اباالفضل است *فیض ببرن همه گذشتگان ، اونایی که سال های قبل با ما بودن ، سینه میزدن ..: سقای دشت کربلا ، اباالفضل .. دستش شده از تن جدا ، اباالفضل .. *خواهرا و برادرا با آقاتون حرف بزنید .. خودش فرمود هر وقت خواستید روضۀ منو بخونید اینطور بخونید :هر کی میخواد از بلندی رو زمین بیوفته ناخودآگاه دستشُ جلو میاره .. من دست نداشتم تیر به چشمم بود .. یا الله ..* چو دید تشنۀ لب هایِ خشکِ او دریاست به آب خیره شد و ناله اش زِ دل برخواست که آب از چه نگردیدی از خجالت آب تو موج میزنی و تشنه یوسفِ زهرا ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر ز یک طرف حرم بانگ العطش بر پاست قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نونشم که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست ز خون دیدۀ من رویِ موج بنویسید که از تمامی طفلان تشنه تر سقاست خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم سکینه را که لبش خشکُ دیده اش دریاست درون بحر همه ماهیان به هم گویند حسین تشنه و سیراب وحشیِ صحراست نوشته اند به لب هایِ خشک من ز ازل که تشنه کام گذشتن زِ بحر شیوۀ ماست ز شیرخواره برایت پیام آوردم پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟ صدای نعرۀ دریا به گوش جان بشنو که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست سلام خالق منّان سلام خیر النّاس سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس شاعر: استاد غلامرضا سازگار •┄┅══༻○༺══┅┄•
و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی شبِ توسل به قمر منیر بنی هاشم بزرگواری که مظهرِ ادبِ ، مظهرِ اطاعتِ .. ان شالله نظر کنه ما هم دست خالی از جلسه بیرون نریم .. یه بزرگی این مطلب رو فرمود گفته بود که اگه رفتید کربلا مواظب باشید کم نرید زیارت قمربنی هاشم ، توازن برقرار کنید بین زیارتِ قمربنی هاشم و زیارتِ سیدالشهدا . نه فقط ام البنین ناراحت میشه که زهرایِ اطهر ناراحت میشه .. مظهرِ اطاعتِ .. چون زمانِ معصومین کشته شده حرف نداره اصلاً ، تو تاریخ نگاه کنید هیچ سخنی ازش پیدا نمیکنید. ساکتِ ، مطیعِ محضِ .. لذا سیدالشهدا روش انقدر حساب میکنه.. همه عالم ، انبیاء گذشته با ماجرای سیدالشهدا دلشون محکم‌شده فراوان کتاب نوشته شده در رابطه با اینکه چه پیغمبری چی شنیده راجبِ سیدالشهدا.. همه عالم دستشون سمتِ سیدالشهداست .. ولی میگیم *یا کاشف الکرب عن وجه الحسین* اون کاری که باباش برا پیغمبر انجام میداد . خیلی شباهت به پدرش داره .. همونجور که پیغمبر اکرم روحی له الفدا دلگرم بود به امیرالمومنین ، مضطر میشد در نبود امیرالمومنین ، سفر میرفت امیرالمومنین میفرمود *اللهم لا تمت ابني، حتى ..* اون جایگاه رو قمر بنی هاشم برا سیدالشهدا داده .. لذا مصیبتش برا سیدالشهدا سنگینِ .. مصیبتِ داغِ برادر فقط نیست مصیبتِ داغِ تکیه گاهِ .. *يوم‌ البوالفضل‌ الستجاره‌ بهي‌ الهدي‌ ..* *یا کاشف الکرب عن وجه الحسین انظر الینا ..* ما با حاجت اومدیم تو مجلست .. هم مریض سفارش کرده هم امثالِ من مریضی روحی داریم سرطانِ گناه داریم .. نگرانِ عاقبتمون هستیم .. یا کاشف الکرب عن وجه الحسین .. به اون امیدی که بچه های سیدالشهدا به تو بستن ما رو از درِ خونت ناامید نکن .. همه رفتن میدان جنگیدن علمدارِ سپاه سیدالشهدا قمر بنی هاشم مونده .. همه رفتن (خیلی این تلخ بود برا قمر بنی هاشم) فرمانده زنده بمونه همه نیروهاش به بدترین شکل ظاهری کشته بشن .. ما گاهی دیدیم یه فرمانده گردان از خاطرات جنگ تعریف میکنه میگه مثلا پنج تا از بچه هام موندن نتونستم برشون گردونم زار میزد .. غیرت مثلِ غیرت حضرت عباس که پیدا نمشه . یک یک نیروهای لشگرش برن میدان اینطور پرپر بشن .. دیگه وقتی دید امام حسین سلام الله علیه تنها شده ، چند تا وظیفه سنگین دیگه هم داشت ؛ حفاظتِ از خیام .. یه وظیفه دیگه ام داشت که بهش میگیم *ابوالقربه ..* پدرِ مشک .. هر کدوم این بچه ها که از خیمه میومدن بیرون تو نگاهشون توقع بود ازش .. صدای العطش دلِ امام حسین رو میسوزوند ولی عباس رو آب میکرد .. توقع ازش داشتن .. صدای العطش بچه ها اذیتش میکرد ..وقتی دیدامام حسین تنها شده .. قربونِ ادبت برم ..
و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی اومد فاصله شُ حفظ کرد از سیدالشهدا ، قدش بلند بود جلو زیاد نمی اومد .. سر مبارکش رو هم پایین انداخت .. عرض کرد *فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ..* سینه ام سنگینی میکنه .. صدای العطش بچه ها منو اذیت میکنه .. از این دنیا خسته شدم .. بزار برم جونم رو فدات کنم .. این تعبیر استثناییِ برا سیدالشهدا که تا اذن گرفت *بک الحسین بکا شدیدا ..* فرمود: *يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي..* لشگر می پاشه .. (کار کرد لشگر چیه؟! کارکرد لشگر اینه که جلو هجوم رو میگیره تا یدونه عباس داشت خیمه ها امنیت داشت ..) لذا درست فرمود : أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي.. سیدالشهدا یه نگاهی کرد فرمود حالا که میخوای بری *فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ ..* بال درآورد .. وارد میدان شد .. *لا أرهب الموت إذا الموت رقا ..* بترسم از مرگ!! مرگ منو بالا میبره در راهِ این آقا .. *حتى أواري في المصاليت لقي* میام که زیرِ شمشیرهاتون دفن بشم .. *نفسي لنفس المصطفى الطهر وقا..* اومدم جونم رو فدای پیغمبر و بچه ی پیغمبر کنم .. *إني أنا العباس أغدو بالسقا..* اومدم آب ببرم فعلا با شما کاری ندارم .. *ولا أخاف الشر يوم الملتقى..* از مرگ نمی ترسم .. شریعه طوری که اطرافش رو آب گرفته گلِ نمیشه نزدیک شد . از چند جای خاص فقط میشد نزدیک شد لذا راحت میشد اونجا رو کمین گرفت و بست از چهار هزار تیرانداز عبور کرد .. وارد شریعه شد . اسب واردِ آب شد ، پر کرد مشکُ .. دستِ من خورد به آبی که نصیبِ تو نشد داشت از شریعه میومد بیرون چهار هزار تیرانداز او رو کمین گرفتن .. وقتی اسب داره میاد بالا از این اسکله کوچیک به اسم (مسنا) اولین چیزی که به چشم میاد سر و صورتِ .. شروع کردن به تیر اندازی ‌.. سیدالشهدا یه لحظه دید صداش بلند شد .. وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني .. بمیرم برات حسین جان .. ببینید اون لحظه امام حسین تو چه شرایطی بود .. لحظاتی گذشت ، *قد قطعوا ببغيهم يساري ..* جلوتر اومد ، آقای ما سیدالشهدا به سمتش اومد .. سیدالشهدا از اسب پیاده شد مرحوم مقرم میگه که دیدن اتفاقاتی افتاد اونجا .. صدای همهمه داره میاد اونجا لبیک میگن .. تکبیر میگن .. گفتن کارش رو ساختیم .. با یه تیر دو نشون زدیم .. میگه دیدیم حسین ابن علی داره برمیگرده به سمت خیمه ها.. با آستین اشک هاش رو پاک میکنه .. اومد نزدیکِ خانم ها مرحوم مجلسی میگه که بچه ها حیرت زده اند چرا بابا تنها اومد .. اومد نزدیک شد به زینب کبری آهسته نزدیکه گوشش فرمود زینب جان به بچه ها بگو معجرها رو محکم گره بزنن ...
مانده ام بعد تو ای ماهِ.. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ مانده ام بعد تو ای ماهِ دل آرا چه کنم ماهِ من گر که نیایم به تماشا چه کنم ای علمدار مرا بی تو علمداری نیست دیده بستی و نگفتی منه تنها چه کنم پسر اُم بنین هر طرفی ریخته ای کرده دشمن همه جا هلهله برپا چه کنم *میگن ابی عبدالله کنارِ بدن خم شد همه لشکر دارن نگاه میکنن.. ببین حسین چیکار میخواد بکنه؛ عباس با اون وضع رو زمین افتاده باز این بدن میترسن .. کسی جرأت نکرد بیاد جلو ببینه چی شده کاره عباس تموم شده یانه ‌.. همه منتظرن ببین ابی عبدالله چجور حرف میزنه.. میگن دیدن تا خم شد رو زمین ، دست به کمر گرفت .. گفت : *الان انکسر ظهری* دیگه کمرم شکست .. *فبكى بكاءً شدیداً عالیاً ..* هرچی بلند بلند ناله میزد گریه میکرد ، برای اینکه گریه حسین به دل بعضی از اینا اثر نکنه یه مرتبه دستور داد گفت همه کف بزنید .. همه هلهله کنید.. میگن یه نفر تا ابی عبدالله کنارِ بدن نشست هی میگفت واعباسا .. یه مرتبه یه نانجیب گفت : های حسین چیشد اون عباست که بهش می نازیدی؟.. علمدارت چیشد؟.. یه نفر از اون طرف بلند شد داد زد گفت علمدار رو زمین افتاد هرکی میخواد سمت خیمه ها بره دیگه میتونه .. یه مرتبه دیدن ابی عبدالله دستُ و پا گم کرد .. عباسم هی داره خودشُ رو زمین تکون میده گفت داداش برو ‌.. گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند؟ پیش تو گر که بمانم حرمم را چه کنم؟ هرچه گشتم منِ سرگشته سرت نیست که نیست نه سری مانده تو را ، نه قد و بالا چه کنم عضو عضو بدنت رابه کناری چیدم تازه اندازۀ اصغر شدی سقا چه کنم مَحرَمَم خیمۀ من پر شده از نامحرم گر به غارت برود زیورِ زن ها چه کنم ای به قربان سرت فکر سر بازارم گربه به بازار رود زینب کبری چه کنم فرمود هر سواری بخواد از اسب به زمین بیوفته اول دستاشُ جلو میاره صورت آسیب نبینه .. اما برای گریه کنام بگو تمام تنم پر از تیر بود .. تیر توی چشمم دست در بدن نداشتم .. وقتی با عمود آهن به فرقم زد .‌.
‌🌾 روضه جانسوز_حضرت ام البنین سلام الله علیها_سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_سید مهدی میرداماد 🌾 ⚜"باب الحرم" ( باید اینجا حرم درست کنند چهار تا مثل هم درست کنند ) 2 با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند ... *آی امام حسنی ها،آخ اگه بشه چی میشه،هر حرمی میری هر دری یه اسم داره،حرم کاظمین میری باب المراده،یعنی میشه امام حسن یه حرم داشته باشه؟بالا در حرم بنویسند باب الکرم،هر چی گداست سرشو بندازه پایین بره گدایی* باید اینجا حرم درست کنند چهار تا مثل هم درست کنند با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند با طلا دور مرقد سجاد بیتی از محتشم درست کنند به تولای باقر و صادق صحن دارالقلم درست کنند نزد ام البنین نمادی از 2 مشک و دست و علم درست کنند ( "دودمه" نه! در این مکان باید شاعران "چاردم" درست کنند ) 2 با کریمان "کریم خانی"ها قطعه ی "آمدم" درست کنند کاش هرچیز را نمی سازند 2 کوچه را دست کم درست کنند ... *چیه؟!مگه یه کلمه چقدر میتونه آدمو به هم بریزه؟چرا وقتی میگم کوچه ناخودآگاه زبون دلت تغییر میکنه؟!هی تو سینت میزنی میگی آخ مادر ..." این ناله ی تو به من اجازه میده وارد کوچه بشم، اما شب بقیع شب تاریکی و غربت بقیعه،ان شاالله باهم بریم،بین اونی که شب میرسه مدینه با اونیکه روز میرسه هزار درجه فرق میکنه" وقتی شب میرسی مدینه دلت میخواد یه گوشه ای بشینی،هی به این تاریکیا خیره بشی،زانوتو بغل کنی،ای مهربونم ... ننه... ننه... ننه..." من نمیگما،پسرش داره میگه:دردت به جونم ننه..." مگه نگفته علامه امینی برگشته بود از مدینه، شاگرداش میرفتند دیدنش،میدیدند اشکش قطع نمیشه،میگفتند علامه دیگه بسه،این همه تو مدینه ناله زدی بس نبود حالا که برگشتی چته؟!مگه چی دیدی؟! چی شنیدی؟ گفت:آخه رفتم و اومدم این همه سال گذشته،اما هنوز صدای ناله فاطمه میاد ..."مگه ناله ی فاطمه چیه؟! امان از بی کسی،ای داد بی داد ... غم دلواپسی،ای داد بی داد ... امان از ، کوچه های بی مروت 2 امان از مردم بشکسته بیعت ... امان از آسمان شهر یثرب ... از آن دلتنگی هنگام مغرب ... *همه ی مدینه پخش شده بود که یه مادری زیر آفتاب میشینه،چهار تا صورت قبر درست میکنه برای بچه هاش گریه میکنه،اما هر کی می اومد بقیع میدید ام البنین داره گریه میکنه،هر چی صبر میکرد شاید یه بار اسم بچه هاشو ببره نمیشنید" میدید فقط میزنه تو سینش میگه آخ حسین ..." کشتنت عزیزم ..."من که نبودم اما شنیدم: کشتنت عزیزم آبت ندادند ... کشتنت عزیزم خاکت نکردند ... گریه ی مادر با همه ی گریه ها فرق میکنه،مادر اگر گریه کنه عرش خدا به لرزه میفته؛اونم مادری که مادر چهار تا شهیده،چقدر گریه سوزناکه،همه ی مدینه منتظر بودند بگه ابالفضل" فقط یه بار گفت:ابالفضل،دید بشیر داره روضه میخونه،میگه ام البنین به سر عباست عمود آهن زدند؛بلند شد گفت باور نمیکنم،کی تونسته عمود آهن به سر عباس من بزنه؟!!باور کن ، میخوای بگم چه جوری عمود زدند؟راست میگی باورش سخته،اما قبل از اینکه عمود بزنند دستاشو جدا کردند ..." تیر به چشمش زدند ..." چهار هزار تیرانداز عباسو هدف گرفتن ..." ام البنین تا این موقع مشکلی نبود،اما وقتی مشک آبش رو زدند دیگه امید عباست ناامید شد ..." نانجیب اومد روبه روش ایستاد،حکیم بن طفیل لعنة الله علیه گفت اگر تو دست نداری من دارم چنان با عمود آهن زد ... شاعر:مهدی رحیمی