eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به پای خس چوگلی زردوخسته افتادم بدست خصم دنی دست بسته افتادم چوتازیانه ی ابن ربیع را دیدم بیاد مادر پهلوشکسته افتادم
خونین دلی که با تو ستمگر به سر بَرَد سر می برد، ولیک به خون جگر برد آنجا که هیچ لب به حمایت نگشت باز مظلوم،  داوری  به  برِ  دادگر  برد بر خانه ام اگر زدی آتش مرا چه باک اینگونه ارث مادر خود را پسر برد مزدور خویش را ز چه گفتی که نیمه شب از  نزد  چند  کودک  لرزان  پدر  برد کردند دست خویش به سوی خدا بلند تا بابشان ز دست عدو جان به در برد دیگر امید آمدن من کسی نداشت یک  تن  نبود  در  بر  آنان  خبر  برد ای دادگر خدای غیور، این روا مدار تا نام پاک مادر ما، بی پدر برد
دارم هوای تربت شیخ الائمه چشمم به دست رحمت شیخ الائمه منت خدایی را که ما را خلق کرده از خاک پای حضرت شیخ الائمه اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست جانم فدای نهضت شیخ الائمه شاگردهای مکتبش روزی گرفتند از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه هرکس نمازش را سبک دارد بداند بی بهره است از رحمت شیخ الائمه کونوا لنا زینا...” ولی ای وای بر من یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است آقا شدم با عزت شیخ الائمه یک روز دسته” می برم در کوچه هایش تحت لوای `هیئت شیخ الائمه” وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم از دردها و غربت شیخ الائمه دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...‌ امروز آمد نوبت شیخ الائمه پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...‌ ...برده توان و طاقت شیخ الائمه بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست کردند هتک حرمت شیخ الائمه صاحب عزای روضه های کربلا بود در روضه خم شد قامت شیخ الائمه شکر خدا که دخترش اینجا ندیده در بین مقتل غارت شیخ الائمه شکر خدا که اهل بیتش را نبردند بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...‌
کس از دل امام غریبم خبر نداشت با او مدینه هم سر یاری دگر نداشت سوگند میخورم به مظلومی علی دنیا زآل فاطمه مظلومتر نداشت از آن زمان که سوخت در خانه علی آتش زدرب خانه شان دست بر نداشت آتش کجا و خانه فرزند مصطفی آنروز روزگار مسلمان مگر نداشت تنها نه روزها پی آزارش آمدند شبها امان زدشمن بیدادگر نداشت گرم دعا و راز نیاز شبانه بود مهلت ولی برای دعای سحر نداشت آتش زدند خانه او را ولی دگر بر سینه اش جراحتی از میخ در نداشت بردند دست بسته اش از خانه با عذاب حتی عبا به دوش و عمامه به سر نداشت میزد نفس نفس پی مرکب ولی چه سود آهش به قلب سنگ عدویش اثر نداشت پایش برهنه بود ولی جای شکر داشت چون خاک کوچه خار مغیلان دگر نداشت بیچاره دختری که روی خار میدوید بیچاره عمه اش که از او خبر نداشت پایش که خسته بودو دو دستش که بسته بود در زیر تازیانه دشمن سپر نداشت دختر به هر خطر به پدر میبرد پناه آن دختر سه ساله بمیرم پدر نداشت از درد گوش پاره اگر ناله میکشید بر گوشوار رفته به غارت نظر نداشت تا دید در خرابه لب چاک خورده را لب را گذاشت بر لب بابا و برنداشت
عالم ز آه تیره تر از صبح محشر است خونِ جگر به دیده ي آلِ پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه ي وجود رخت سیاه بر تن زهرا  و حیدر است   گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گِریَند بر امام ششم هفت آسمان در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است جسمی که آب شد از جفا زیر خاک رفت در قلب آب و خاک از این داغ آذر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهرای اطهر است آتش زدند خانه او را حرامیان این اجر خوبی پدر و ارث مادر است جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است قامت خمیده،تن شده مانند شمع آب این شاهد جنایت منصور کافر است بر او بریز اشک که این گریه نزد حق با گریه بر حسین ثوابش برابر است با آنکه بسته است به رویش در بقیع "میثم" هماره چشم امیدش به این در است
متن شعر شهادت امام صادق -(عزیز فاطمه را از حرم کجا بردند) عزیز فاطمه را از حرم کجا بردند خدا به خیر کند نیمه شب چرا بردند خدا به خیر کند بی عبا و عمامه امام ارض و سما را به کوچه ها بردند پیاده در پی مرکب نفس نفس میزد دو دست بسته به گردن چو مرتضی بردند خدا کند که به خانه دوباره برگردد تمام اهل حرم دست بر دعا بردند به فاطمه نرسد این خبر ، عزیزش را میان مجلس منصور بی حیا بردند ستاده شیخ الائمه نشسته قاتل او چه آبرویی از آن حجت خدا بردند غریب بود و به دادش رسید پیغمبر همین که دست به شمشیر از جفا بردند غریب بود ولی بعد از آن جسارتها به احترام ورا تا حرمسرا بردند به ما بگو که کجا بودی یا رسول الله.... ...که حمله بر تن مظلوم کربلا بردند تن مطهر او بی کفن رها کردند سر مقدس او را به نیزه ها بردند هنوز جان به تنش بود برهنه اش کردند هنوز سر به تنش بود عمامه را بردند هنوز سوی حرم بود چشم خونینش هجوم بر حرم آل مصطفی بردند تمام صورت یک نازدانه پر خون شد دو گوشواره او را که بی هوا بردند از آن چه رفت به غارت نداشت شکوه ولی.. به عمه گفت چرا معجر مرا بردند . شاعر:
بسم الله الرحمن الرحیم با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند از پشت بام خانه به خانه نمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بر خانهء امام که حمله نمیبرند اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند در خانه ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمیکنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت فکری به حال زینب کبری نمیکنند
باز یک مرد در این شهر گرفتار شده حجت الله اسیر کف اغیار شده باز آتش به حرم از ره بیداد زدند باز هم بر سر این طایفه فریاد زدند شعله‌ی نار ، دل نور جلی را سوزاند باز آتش حرم آل علی را سوزاند حضرت صادق مظلوم صدا می زد آه روضه می خواند فقط یک کلمه ، وا اُمّاه حرمش سوخت و خاموش شد و دیر نشد همسرش در وسط شعله زمین گیر نشد آه که مادرش افتاد و در افتاد وَ بعد روضه سربسته بگویم پسر افتاد وَ بعد.... گفتن اینجا حرمُ اللّٰه ست ، عمر گفت وَاِنْ پشت در حضرت زهراست ، عمر گفت وَاِنْ ــــــ بین سجاده و در زمزمه دید آقا را پابرهنه ز در خانه کشید آقا را بسته بر او رَهِ چاره است،خدا رحم کند مقصدش دارالاماره است،خدا رحم کند زیر لب زمزمه می کرد ، خدایا چه کنم؟ مانده ام درکف نامرد ، خدایا چه کنم؟ مثل یک طائر پر بسته شدم ، ابن ربیع کمی آرام برو خسته شدم ، ابن ربیع بس کن اینقدر نده خون جگر ابن ربیع دیگر از مادر من نام نبر ابن ربیع ــــــــــ نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه گفت لاٰ یَومْ ، کَـ ، یَومِ اباعبدالله خسته از راه شد آقا ولی از حال نرفت پیش چشم حرمش تا دل گودال نرفت به زمین خورد ولی سنگ به ابروش نخورد تا نفس تازه کند نیزه به پهلوش نخورد آه حسرت به دل و اشگ غریبی به دوعین زیرلب زمزمه می کرد ، که ای وای حسین گرگ ها پیرهنِ پیکرِ اورا بردند آه ،انگشت وَ انگشتر اورا بردند مادرش گفت بُنَیَّ قَتَلوکْ عَطشاناٰ خواهرش گفت بمیرم ، طَرَحوکْ عُریاناٰ
در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد می دید در آتش تمام خانه اش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد!
دربين ازدحام...كس ياريم نكرد حتي به يك سلام....كس ياريم نكرد يك لشكر ازدحام آورده سوي من حتي به يك کلام ... كس ياريم نكرد درشعله ور شد و آتش زبانه زد درفعل این حرام ... كس ياريم نكرد پای برهنه در کوچه مراکشید مرده است احترام ... كس ياريم نكرد درکوچه میکشید دشمن مرابه زور آنجابه انتقام ... كس ياريم نكرد شمشیرها همه سویم نشانه بود زین کارنا تمام... كس ياريم نكرد جز اهل خانه واهل وعیال من دریاری امام؟ ... كس ياريم نكرد پیراهن مرا درکوچه میکشید در بین ازدحام... كس ياريم نكرد آمد سه مرتبه.شمشیربرسرم زین امرناتمام.... كس ياريم نكرد غیرازتویا رسول .درزیرتیغ ها غیرازتویک کلام ... كس ياريم نكرد ازبهرکشتنم.یک لشکرآمده درمجلس عوام ...کس یاریم نکرد آخر ز زهر کین.برپاشده چنین خون علی الدوام ... كس ياريم نكرد درکنج خانه ای .بسترفراهم است دارم چنین پیام ... كس ياريم نكرد یادی ز زینب و راس به نی کنم گفتابه شهر شام ... كس ياريم نكرد سر روی نیزه وزینب چنین بگفت از سنگ پشت بام ...كس ياريم نكرد گفتی که دختران.ناموس حیدرند در مجلس حرام ... كس ياريم نكرد تو روی نیزه وزینب اسیرتوست از کوفه تا به شام ... كس ياريم نكرد سنگ جفانشست بر روی صورتت از سنگ پشت بام ... كس ياريم نكرد تازه شروع شده.ذکرمصیبتت شعرم نشد تمام ... كس ياريم نكرد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کنار سجاده نشسته همیشه سرگرم دعاشه یه بغض کهنه تو گلوشه یه حسی تو لحن صداشه با یاد کوچه گریون میشه باز واسش دنیا زندون میشه اشک چشماش میریزه پشت در تا میبینه اتیش و خاکستر روی لبهاش وای مادر یا شیخ الائمه **** امون از این سنگ مزارش کسی نیست این شبها کنارش بمیرم خیلی سوت و کوره بقیع و این گرد و غبارش با یادت چشما خون میباره خاک تو رنگ غربت داره ما یه روزی صحنت رو میسازیم توی صحن تو روضه میندازیم اقا جان یا شیخ الائمه **** رسیدن بالای سر تو سوزوندن تا بال و پرت رو گذاشتن روی سینه تو دوباره داغ مادرت رو با دست بسته تنها موندی زیر لب تو روضه میخوندی السلام ای سر ها بی پیکر السلام ای ساقی اب اور ای بی سر یا شیخ الائمه ➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرید حضرت عشقن دلای مومن عاشق سوا شدن همه خوبا برا مکتب صادق . دل ابرا براش گریونه حرمش تو قلبامونه گریه های ملائک امشب تو سکوت بقیع پنهونه . عرش خدا عزادار به احترام صادق دستم به دامنت یا آقا امام صادق . با پای خسته که می رفت تو کوچه ها پی مرکب دوباره باز مجسم شد تموم روضه ی زینب . تا رو خاک زمین جا می موند دل آسمونو می سوزوند تازیونه که بالا می رفت روضه ها دلشو می لرزوند . بین مدینه شاو شیخ الائمه دیده روضه ش پر از نشونه از عشق سربریده . عرش خدا عزادار به احترام صادق دستم به دامنت یا آقا امام صادق . محاسن سپید عشق چراغ این شب تاره گریز روضه ی صادق با روضه ی علمداره . تا که نام خدا تو دنیاست غم کرببلا پابرجاست با نشونی قال الصادق می خونیم مددی یا عباس . ای جان روضه های کرببلا اباالفضل صلی علی حسین و صلی علی اباالفضل . عرش خدا عزادار به احترام صادق دستم به دامنت یا آقا امام صادق @majmaozakerine ➖➖➖➖➖➖
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بند1⃣ اگه گریه کن و سینه زنُ اگه که عاشقیم این اشکارو مدیون مکتب امام صادقیم به لطف درس و منبراته شیعه اگه ،که بیداره توروضه خوندی اگه حالا روضه هامون،برقراره روزی هزار دفعه خداروشکر که شیعه جعفری شدیم نون حلال پدرامون بوده که از بچگی حیدری شدیم عاشق این نوکری شدیم شیخ الائمه یا امام صادق بند2⃣ غم کوچه غم آتیش غم پهلو و سینه سرواکرده زخمای کهنه کوچه مدینه بی عبا و بی عمامه کشون کشون یه پیرمرد شبونه باکتک بردن به کی بگم من این درد؟ بادست بسته پسرفاطمه رو غریبونه توی کوچه بردن هموناکه یه روز تو مدینه حق باباش علی رو خوردن قلب فاطمه رو آزردن شیخ الائمه یاامام صادق
من آمده ام گدای این در گردم(۲) در بحر عنایتت شناور گردم با دست تهی آمدنم عیبی نیست عیب است که با دست تهی برگردم {آی قربونت برم من گدام ذات گدا گداییه من اگه دستم خالی باشه عیب نداره ولی اگه با دست خالی برگردم... ، آی قربونت برم مجلس رو بی ناله بر ابی عبدالله و اصحاب باوفاشون تموم نکنم ، آقایی از بالای دارالاماره هی میگفت نیا... ، خیلی این ناله ها برکت داره ها ، آقایی از بالای دارالاماره هی میگفت نیا نیا... اما بمیرم یه نفرم هی میگفت بیا ، بیا ببین مادرت اومده کنار علقمه ، ای حسین... آی امام زمان خیلی منو ببخش... دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین من نمیدونم ، روضه خونا میگن زینب دید نیزه دادا دارن میزنن ، لا اله الا الله، شمشیر دارا دارن میزنن برادرشو ، تا اینجاش آدم میتونه قبول کنه مردم ، رفقا ، ولی غم دل من اینه ، اینجا میگن یه عده پیرمردا با عصا حسین رو میزدن ، هی میگفتن اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلَی الله... همه برا تقرب به خدا حسین رو میزدن... حسین...
آااااای با اکبر و با اصغرش {ها عجب قافله ای اومده کربلا} با اکبر و با اصغرش با خواهر غم پرورش {یه نفر دیگه هم آورده} آخ! ، با آن سه ساله دخترش حسین به کربلا رسید (مردم سیه بر تن کنید(۲) شال عزا بر تن کنید حسین به کربلا رسید...)(۲) جانم حسین جانم حسین... {آی برادر جان سلیمان زمانی خیلی بردی روضه رو جلو چرا؟ آخ آخه تا فردا زینب یه گودال رو دید دلش شور زد ، حسین جان اینجا چه سرزمینیه داداش چرا اینجا گوداله... زینب رفت توو روز عاشورا خواهش میکنم برید کنار ، من خودم خاکش میکنم (یه جوری ناله بزن برای مادرش تسلی باشه...) خواهش میکنم برید کنار ، من خودم خاکش میکنم (خیلی داغ زیاده ها...) حسین جان روی زمین رهاییُ رو خاک کربلاییُ نمی‌ذارن ادا کنم این واجب کفاییُ {حسین جان نمی‌ذارن بدنت رو دفن کنم ، آی آی ، تا انتهای مجلس ناله بزنن ، من روضه امشبم رو اینجوری بخونم هر موقع عمه سادات میخواست از محمل پیاده بشه همه جوونا می‌اومدن ، علی اکبر می‌اومد ، قاسم ، همه می‌اومدن ، سردمدارشون دسته گل ام البنین می‌اومد ، همه دور زینبو میگرفتن ، آی امان از این روزگار ، چرا؟ ، آخه روز یازدهم همه رو سوار ناقه ها کرد ، همچین که اومد سواره ناقه بشه دید دیگه محرمی براش باقی نمونده ، یه جمله به ابی عبدالله گفت ، صدا زد مَحرَمِ زینب ببین نامحرمان گرد منن من به صورت میزنم ، اینها همه کف میزنن حسین... برسه صدا کربلا... حسین... ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها بودم یادم بودی هر جا من از پا افتادم بودی در این دنیا من چون کاهی آقا همچون کوهی پشتم بودی ای جانم ای جانم ای ماه تابانم بی تو سرگردانم آقای من ای تسکین دردم میدونم بد کردم کاری کن برگردم آقای من ای آقای من ...