http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
⚘⚘لشگری از فرشتگان
چهارمین یادواره بانوان شهیده استان قم
در بوستان شهیدان زین الدین
✅سخنران :
حجت الاسلام والمسلمین حاج محمدمهدی اصغردوست
✅ مداح:
حاج اکبر ناری
همراه با
✅روایت گری
✅اجرای سرود توسط گروه سرود ملی رایت الهدی
✅تجلیل از خانواده های معظم بانوان شهیده
🕙زمان : جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ 🌺
⏰ بلافاصله بعداز نمازمغرب و عشاء (ساعت 19 الی 21)
🕌 مکان : بوستان شهیدان زین الدین
به آدرس: بنیاد، خیابان ذوالفقار، بعد از مسجد علی بن ابی طالب(ع)، بوستان
در فضای باز با رعایت پروتکل های بهداشتی
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤ به یاد حاج قاسم عزیز و همه ی شهدا و شهدای مدافع حرم در شب جمعه...
شب زیارتی ارباب...
🌹 بلند شو علمدار...😭😭😭
علم رو بلند کن...
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
⚘⚘لشگری از فرشتگان
چهارمین یادواره بانوان شهیده استان قم
در بوستان شهیدان زین الدین
✅سخنران :
حجت الاسلام والمسلمین حاج محمدمهدی اصغردوست
✅ مداح:
حاج اکبر ناری
همراه با
✅روایت گری
✅اجرای سرود توسط گروه سرود ملی رایت الهدی
✅تجلیل از خانواده های معظم بانوان شهیده
🕙زمان : جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ 🌺
⏰ بلافاصله بعداز نمازمغرب و عشاء (ساعت 19 الی 21)
🕌 مکان : بوستان شهیدان زین الدین
به آدرس: بنیاد، خیابان ذوالفقار، بعد از مسجد علی بن ابی طالب(ع)، بوستان
در فضای باز با رعایت پروتکل های بهداشتی
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
کتاب "از برف تا برف"
خاطراتی از شهید مهدی زین الدین
کتاب مزبور شامل چهل و پنج عنوان برگزیده از خاطرات و سخنرانی های فرمانده لشکر 17 علی ابن ابی طالب (صلوات الله علیه) و همچنین بیش از پنجاه عکس کمتر دیده شده آن شهید عزیز است که به صورت رنگی به طبع رسیده است.
مهدی زین الدین، به سال 1338 در تهران متولد شد و در سال 1363، در حالی در کنار برادرش « مجید»به شهادت رسید که فرماندهی «لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع)» (یگان رزمندگان قم ، اراک و خمین) را بر عهده داشت. گفته می شود که خاندان «زین الدین» یکی از طوایف بزرگ شیعیان در لبنان است و گفته می شود که خانواده ی شهید مهدی زین الدین، اصالتاً به این خاندان منتسب است.
برای تهیه این کتاب
به سایت mataf.ir مراجعه نمایید.
#معرفی_کتاب🌱
#شهید_زین_الدین
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حامد همیشه می گفت: “دوست دارم خونه ام شلوغ باشه. باید نسل شیعه رو زیاد کنیم” حتی رفقای خودش رو هم ترغیب میکرد که بچهدار شوند.
وقتی سمیه بادار بود و هنوز جنسیت بچه مشخص نبود، یک روز توی خانه با حامد صحبت از دختر یا پسربودن بچه پیش آمد. حامد گفت: “ما که شانس نداریم بچهمون دختر بشه” انگار دوست داشت دختر داشته باشد.
بعد که بچه به دنیا آمد و فهمیدند دختر است، به همه دوستانش پیام داد که”ریحانهی بابا به دنیا اومد.” به قدری خوشحال بود که این خبر را به همهی دوستان دور و نزدیکش داد. ذوق زده بود. برای حاج آقا خردکیش در مشهد پیامک زد که” دخترم به دنیا اومده، حاج آقا رفتی حرم دعاکن که عاقبت بخیر بشه.”
بعد هم برایش نوشت “دختردارها حظ کنند؛ پیامبر(ص) می فرماید چه خوب فرزندانی هستند دختران. هرکسی یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش قرار میدهد. هرخانه ای که درآن دختر باشد، هر روز دوازده رحمت و برکت از آسمان بر او ارزانی میشود. زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی شود. دخترداران شاکر باشید و قدر خود را بدانید. مستدرک الوسائل، جلد۱۵٫” آخرش می نوشت: “>حامد” که توی ریاضی > یعنی کوچکتر؛کوچیک شما،حامد.
منبع: کتاب بی قرار. کتاب بی قرار، زندگی نامهی شهید حامد(مهدی) کوچک زاده، احسان احمدی خاوه، نشر بیست و هفت بعثت
#شهید_حامد_کوچک_زاده❤️
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
نام و نام خانوادگی: مرتضی حسینپور
نام جهادی:حسین قُمی
او از فرماندهان محبوب
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بود
نام پدر: محمد
تاریخ تولد:۱۳۶۴/۶/۳۰
محل تولد:روستای شلمانِ لنگرود
تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۵/۱۶
محل شهادت: سوریه،تدمر
نحوه شهادت: اصابت ترکش نارنجک به مرتضی حسینپور حین فرماندهی نیروها، موجب زخمی شدنش شد. او پس از عقبنشینی نیروهای داعشی به بیمارستان صحرایی منتقل شد، اما به دلیل خونریزی شدید و ورود خون به ریهاش به شهادت رسید.
وضعیت تاهل:متاهل، دارای فرزند به نام علی که چهار ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد.
خصوصیات اخلاقی:🌱
طبق گفته همرزمانش همیشه روزه بود. حتی در روز شهادتش. کارهایش همیشه برای رضای خدا بود
مسئولیت پذیری بسیار بالایی داشت. یکی از ویژگیهای برجسته این فرمانده بزرگ حضور عملی و میدانی او در صدر صف نخست عملیاتها، در کنار دیگر رزمندگان بود.
اخلاقش حسنه بود. همیشه آرامش داشت و لبخند از لبانش دور نمیشد. خواب و خوراکش با نیروهایش بود. با اینکه فرصت بسیار کمی برای استراحت داشت، نمیخوابید تا اول نیروهایش بخوابند. تا سربازانش غذا نمیخوردند، غذا نمیخورد. مشکل مالی نیروهایش مشکل او هم بود. از مسائل و حتی مشکلات خانوادگی نیروهایش با اطلاع بود و به احوالات آنها رسیدگی میکرد.
ابو آلاء دبیرکل گردانهای سیدالشهداء عراق میگوید:
«لشکر کتائب سیدالشهداء(ع) اولین لشگری بود که به حرم حضرت زینب(س) رسید. درگیری حدود 300 متری حرم مطهر بود. ما در صحن شریف بودیم. از اولین کسانی که به استقبال ما آمد خود شهید "حسین قمی" بود. در حرم حضرت زینب(س) بسیار جنگیدیم و سپس درگیری به عراق منتقل شد.»
«شهید فرمانده "حسین قمی" این رزمنده بزرگ، به اعتقاد من یکی از ابزارهای دستگاه امام حسین(ع) به شمار میآید و این همان راهی است که از همان روزهای حضور امام حسین(ع) تا امام خامنه ای(حفظه الله) ادامه دارد.
او مجاهدی بزرگ بود و بسیار بذله گو. در سخت ترین شرایط همواره لبخند به لب داشت. با محبت بود و هرگز عصبانی نمیشد.
کار با ما عراقیها، کار سادهای نیست. اما او با تمام گردانهای موجود کار کرد و برخوردار بودنش از آرامش، همواره عاملی برای پیروزی نیروهای ما بود.»
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
#رهروان_مکتب_قاسم_سلیمانی🍃
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| پاسخ عملی شهید حسین علم الهدی به ادعای صدام مبنی بر همراهی عرب های خوزستان با رژیم بعث عراق
راوی: خادم الشهدا حسن بوعذار
مدیر یادمان شهدای هویزه🍃
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من میگویند: اسمت در لیست بیمه زنهای پاسدار است.
حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم.
۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریتهایش شروع شد.
بعد از اینکه بچهها یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴ تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا دائم ماموریتهای مختلف میرفت. حسین آقا به حضرت زهرا(سلام الله علیها) ارادت عجیبی داشت؛ میگفت اسم پسرمان را هر چه میخواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان حتما باید «فاطمه» یا «زهرا» باشد.
اسم نازنین زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام امیر مهدی را برای پسرمان انتخاب کردم.
#شهید_حسین_مشتاقی
#زندگی_به_سبک_شهدا❤️
سالروز ازدواج #حضرت_خدیجه🌱
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
همیشه در کار خیر پیشقدم بود و در واسطهگری ازدواج پیشقدمتر. هر کس قصد ازدواج میکرد اول به سراغ «سید جواد» میرفت آنقدر که در مدت یک سال نامزدیاش، بیش از پنجاه مراسم نامزدی بهواسطه او به انجام رسیده بود.
بعد از شهادتش هم این رسم دیرینهاش ادامه دارد و خیلیها از حاجترواییشان بهواسطه شهید گفتهاند.
#شهید_محمدجواد_حسن_زاده
سالروز ازدواج #حضرت_خدیجه💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
آقا محمودرضا تازه ازدواج کرده بود که به منزل اش رفتیم. محمودرضا مشغول مطالعه کتابی درباره تئوری های صهیونیست و دیدگاه آنها نسبت به شیعه بود. مباحثی پیش آمد و با هم گپ و گفتی داشتیم. موضوع بحث مان سدی بود که در خوزستان ساخته شده بود و اشکال علمی داشت.
آن موقع تنها باری بود که محمودرضا خیلی جدی موضوع انتظار را مطرح کرد و به من تذکر جدی داد که در شعرها و مطالبی که برای حضرت حجت(عج) می نویسی دقت کن که چه معنا و مفهومی را به مخاطب القاء می کنی! دقت کن چیزی که می گویی درست و دقیق باشد. در حین صحبت هایش خیلی جدی به من گفت: «بیشتر دقت کن امام زمان(عج) از ما انتظار دیگری دارند.»
راوی: دوست شهید
#شهید_محمودرضا_بیضایی🍃
فدایی #امام_زمان 🌷
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
همه متعجب بودند از اینکه یک دختر پذیرفته تا با مردی ازدواج کند که هم نابینا و دستفروش است و هم دو دخترخردسال دارد که به تازگی مادرشان را از دست داده اند. وقتی از او خواستگاری شد داشت گریه می کرد به او گفتند تو مجبور نیستی بپذیری او گفت این مرد سید و تنهاست! با دو بچه کوچک چه کند!؟
دلش سوخته بود، ازدواج کردند مرد مهربان بود و عاشق! نام عروس حافظه بود اما حسین آقا زهرا خانم صدایش می کرد. گاهی زنهای همسایه از بچه ها می پرسیدند زهرا خانم اذیتتان می کند؟ بچه ها می گفتند: نه!
واقعیت این بود که زهرا خانم یک کدبانوی کامل و یک مادر فوق العاده بود. بعدها که دخترها خودشان مادر شدند تعریف می کردند که مادر یعنی زهرا خانم هر شب با وجود خستگی از کار روزانه حتما باید برایشان لالایی می خوانده و نوازششان می کرده تا بخوابند، هرگز دست رویشان بلند نکرده و به آنها احترام می گذاشته چون از نظر او اینها سید و یتیم و بی پناه بوده اند.
زهرا خانم هفت فرزند پسر بدنیا آورد، پسرها هم همین گونه موظف بودند به خواهرهایشان احترام بگذارند.
حسین آقا در اطراف حرم امام رضا علیه السلام دستفروشی می کرد تا اینکه مریض شد. مادر به اتفاق بچه ها خودشان دست به کار شدند و با مدیریت مادر به کار پدر ادامه دادند حسین آقا زود فوت کرد سال پنجاه و دو.
القصه برادر زهراخانم همراه با خواهر به انقلاب پیوستند برادر در شهر مشهد شهید انقلاب شد.
زهرا خانم بشدت فعال بود در دوران جنگ به او میگفتند مادر بسیجیها یک نوه دختری و دو پسرش شهید شدند خودش هم یکسال بعد از شهادت دومین پسرشهیدش در حج خونین سال شصت و شش بشهادت رسید.
او تمام وجودش را وقف مجاهده و تلاش برای مردم و انقلاب نمود. قبل از رفتن به حج ولیمه مفصلی داد به دخترش گفت: هروقت آمدی مکه بیا سر قبرم و فاتحه بخوان اگر قبر نداشتم از همانجا که هستی بخوان! من ازاین سفر بر نمیگردم چون میروم پیش پسرم. همین هم شد مادر هرگز برنگشت.
دوستش می گفت صبح آن روز مقنعه و آستینش را محکم بسته بود میگفت در این وضعیت هر اتفاقی افتاد حجابم باید درست باشد، یک کتری بزرگ را پر از آب کرد برای آب دادن به حاجی ها و در راهپیمایی اعلام برائت از مشرکین در مکه شرکت کرد و بدست وهابیون پلید بشهادت رسید. پیکر پاکش هرگز بازگردانده نشد.
پ.ن: مادر عزیز و مجاهد! بانوی رستگار و خوشبخت! تو با زندگی پاک و زیبایت به من یاد دادی کمال انسانیت، کسب صفت آزادگی است. شاید بظاهر در سختی و مشکلات فراوان زندگی کردی اما همیشه در سرور و شادمانی زیستی چون آزاده بودی و انسان آزاد شاد است؛ منافقان در بند هستند در بند دنیا، پس جهاد و شهادت را مصیبت می دانند در صورتیکه شهادت، اوج شادی و آزادگی و خوشبختی است.
گوشه ای از سرگذشت زندگی شهیده حاجیه خانم حافظه سلیمانشاهی متولد اردبیل، اهل مشهدمقدس.
#شهیده_حافظه_سلیمان_شاهی
سالروز ازدواج #حضرت_خدیجه 💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مراسم یادواره شهدای عزیز روستای فردو
⚘جمعه ۳۰ مهرماه۱۴۰۰، ساعت ۸:۳۰ صبح
🌷 روستای فردو، حسینیه شهدا
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
🌹 گزارش تصویری مراسم "لشگری از فرشتگان"
چهارمین یادواره بانوان شهیده استان قم
بوستان سرداران شهید مهدی و مجید زین الدین
☝☝
⚘ با حضور خانواده های معظم و معزز بانوان شهیده
🌷با سخنرانی، روایت گری، مداحی، اجرای سرود و تجلیل از خانواده های معظم و معزز بانوان شهیده
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
در خانواده ای متوسط اما متدین و مذهبی در شهر زاهدان دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارشان یکی از کسبه و معتمدین بازار و مادر مکرمه ایشان مربی قرآن بودند.
ایشان پس از طی دوره طفولیت وارد دوران پرتلاش تحصیل و دانش آموختگی می شود و دوره ی ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را به پایان می رساند شهیده در طول دوران تحصیل بسیار باهوش و فوق العاده با استعداد بوده..
شهیده بزرگوار در سال ۱۳۶۲ در سن ۱۹ سالگی با آقای صادقیان ازدواج می نماید. پس از ازدواج به همراه همسر به شهرستان یزد مهاجرت می نماید.
در سال ۱۳۶۳ در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته آمار دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته می شود اما به دلیل وظیفه سنگین همسرداری و مواظبت از فرزند کوچکش از تحصیل در آن دانشگاه انصراف می دهد.
ایشان پس از چند سال دوباره به شهر زاهدان بازگشتند. شهیده بزرگوار با توجه به اینکه دیگر فرزندانش بزرگتر شده بودند کمی فراغت یافتند و به دنبال تحصیل در آزمون ورودی دانشگاه جامع علمی و کاربردی شرکت کردند و در مقطع کاردانی در رشته نرم افزار کامپیوتر پذیرفته شدند.
ایشان در حین تحصیل در دانشگاه در حوزه علمیه خواهران (مکتب نرجس) زاهدان مبانی و نرم افزار کامپیوتر را تدریس می کردند.
شهیده فاطمه ترکان در سال ۱۳۸۱ به استخدام موسسه مالی و اعتباری مهر در آمد، در همان سال در یک ابتکار جدید با تلاش و پشت کار و پیگیری فراوان توانست اولین شعبه خواهران را راه اندازی کند.
در سال ۱۳۸۲ دوباره در کنکور سراسری شرکت کرده و در مقطع کارشناسی در رشته حسابداری قبول شدند و پس از تحصیل موفق به اخذ مدرک لیسانس شدند.
سرانجام در ظهر دهم خرداد ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه تعدادی از وهابیون با ایجاد رعب و وحشت در شهر و شکستن درب و پنجره های شعبه و پرتاب گاز اشک آور و تیر اندازی وارد سالن شعبه شده و با قساوت تمام شعبه را به آتش کشیدند که در این حادثه درد ناک تعداد ۶ نفر از کارکنان آن واحد در آتش ظلم وهابیون به شهادت رسیدند. فاطمه ترکان یکی از شهدای این فاجعه عظیم می باشد.
#شهیده_فاطمه_ترکان❤️
#شهید_ترور🍃
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
در شب قبل از عملیاتها، وقتی بعضی افراد کمانگیزه بودند، فیلم مجالس توهین به مقدسات اهل سنت را پخش میکردم...
#عبدالمالک_ریگی
#هفته_وحدت
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
محسن مرزبان بود و مسئولیتش شناسایی کمینهای ضدانقلاب بود. هیچ وقت از نامساعد بودن شرایط مرزی نمیگفت. شب حادثه بعد از گشتزنی، در راه بازگشت به پاسگاه مورد حمله گروهک تروریستی جیش الظلم قرار گرفت.
این گروهک تروریستی پسرم و همرزمانش را به رگبار گلوله بستند؛ اما کینه آنها تمامی نداشت و پس از متوقف شدن ماشین آنها، پیکر بیجانشان را از ماشین بیرون کشیدند و از ناحیه گردن به آنها شلیک کردند.
محسن قبل از شهادت خشاب اسلحهاش خالی شده بود و این نشان دهنده این است که بین آنها و عوامل این گروهک تروریستی درگیری رخ داده بود. تمام ناراحتی من از این است که فقط 1ماه از جشن عروسی پسرم میگذشت.
شهید محسن دایی زاده از مرزبانان ناجا در مرز میرجاوه ششم اردیبهشت 96 در درگیری با تروریستها به شهادت رسید.
#شهید_محسن_دایی_زاده
#شهید_مدافع_امنیت
#شهدای_کرمان
#شهیدناجا
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حتی در اوج ناراحتی خنده از لبش نمیرفت..
کم می آمد، خیلی کم هم میماند. شاید چند ساعت. اما همین که میآمد برایم خیلی مهم بود. فرمانده بود و شهید و مجروح شدن نیروها حتما رویش تأثیر میگذاشت.
وقتی قرار بود بیاید میگفتم الان ناراحت است و از شهادت نیروهایش میگوید و سختی عملیات؛ ولی توی اوج ناراحتی، خنده از لبش نمیرفت. غصه و ناراحتیهایش را میگذاشت پشت در خانه.
راوی همسر شهید
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_مهدی_زین_الدین💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
به اهل سنت طوری احترام میگذاشت انگار بستگانش هستند، ضیافت افطار، نمازجماعت، به آغوش کشیدن...
به اون چیزی که میگفت اول خودش عمل میکرد، مردی که خیلیا رو با نظام آشتی داد؛
این اسطوره مردم بلوچ ۱۲ سال قبل همراه با یاران شیعه و سنی اش به شهادت رسید.
تصویری از اقامه نماز توسط سردار شهید نورعلی شوشتری با اهل سنت در سیستان و بلوچستان
#هفته_وحدت
#شهید_نورعلی_شوشتری💚
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani