eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 🌷 نصف شب بود. داشتیم از مراسم فاطمیه برمی گشتیم. ماشین نبود مصطفی به خانه شان برگردد. آمدیم در خانه ما؛ اما چفت در راه انداخته بودند. دلمان نیامد در بزنیم. گفتم: بیا به خاطر حضرت زهرا (س) امشب را بیدار بمانیم. رفتیم پارک نشستیم روی نیمکت ها. مأمورها فکر کردند معتاد یا بی خانمانیم. بردندمان کلانتری. مصطفی گیر داده بود که بگذارید شب را همین جا بمانیم. 📚: یادگاران، جلد ۲۲
🕊 🌷 عاشق حضرت زهرا (س) بود. روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند. یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم. حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده. اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.می گفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه. خط خوبی هم داشت. همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت. وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
🕊 🌷 او از دوران کودکی، از مادیات در کمترین حد استفاده می کرد. همیشه لوازم ارزان قیمت خریداری می کرد و بقیه پولش را در راه خدا انفاق می کرد. محسن در استفاده از بیت المال بسیار حساس بود، بطوریکه برای نامه هایش همیشه از کاغذهای باطله استفاده می کرد و با این وجود از خدا طلب مغفرت می نمود. در یکی از نامه هایش نوشته است: زیاد صحبت نمی کنم که قلم و کاغذ بیت المال است و از خدا می خواهم مرا ببخشد، از اینکه از ورق و کاغذ بیت المال در جهت منافع شخصی استفاده کردم .
🕊 🌷 خیلی دل سوز بود چند روز قبل که بخواد بره سوریه بهش گفتم اقا قدیر بسه دیگه چند بار می خوای بری همسرت پدر ومادرت گناه دارن نرو با یک لحنی نگام کرد وگفت من نرم کی باید بره امام زمان عج امام خامنه ای تنها هستن و خیلی ولایتی بود و به نیاز مندان خیلی کمک می کرد حتی کسی متوجه شود. 🎤راوی: برادر خانم شهید
🕊 🌷 زیر پایتان را نگاه کنید روی خون چه کسانی پای می‌گذارید و راه می‌روید؟ بعد فردای قیامت چگونه می‌خواهید جوابگو باشید؟ خون شهدا را پایمال نکنید.
🕊 🌷 هنگامی که مهدی(عج) قیام کند پادشاه ظالمی باقی نخواهد ماند امیر مستبدی باقی نخواهد ماند هیچ طاغوت فاسدی باقی نخواهد ماند و زمین همانگونه که رسول‌اللّٰه(ص) فرمود: از عدل و قسط پر خواهد شد بعد از اینکه ظلم و جور و فساد پر شد این روز خواهد آمد...
🕊 🌷 همیشه هفته ای یکی دو جلسه به بچه های همکارهایش زبان انگلیسی یاد می داد. با اینکه پدرانشان در دوره آموزشی کشور انگلیس همراهش بودند و زبان بلد بودند؛ اما حال این کار را نداشتند. بعد از درس هم می بردشان بیرون، با آنها فوتبال بازی می کرد. 🎤راوی:همسر شهید 📚: نیمه پنهان ماه
🕊 🌷 مهربانی و سخاوت همسرم را نباید از من، بلکه از مردم محله یا از فقرا و یتیمان که برایشان پدر، حامی و دوستی مهربان بود باید پرسید. هنوز که هنوزه طنین صدای نوحه‌خوانی‌های محرم و صفرش در گوشم مانده است. هر روز هنگام غروب حس می‌کنم پیشم می‌آید، باهاش حرف می‌زنم و درد و دل می‌کنم. قد و بالایش هنوز تو قاب چشمانم نقش بسته است. هنگامی که از زیر قرآن یادگاری عروسیمان ردش کردم، کوله‌اش را به پشت انداخته بود، پا بر روی خاک‌های گرم کوچه گذاشت، آب را که پشت سرش ریختم، دلم هری ریخت، بغض غریبی گلویم را فشرد. هنوز از جلوی چشم‌هایم نرفته بود ولی دلم برایش تنگ شده بود. به پیچ انتهای کوچه که رسید ایستاد، سربرگرداند و نگاهم کرد. میان گریه برایش لبخند زدم. دستی برایم تکان داد و عشقم برای همیشه در خم کوچه ناپدید شد.
🕊 🌷 به اقامه نماز در اول وقت و به صورت جماعت اهتمام و تاکید فراوان داشت. نماز شب ایشان چه در زمان حضور در جبهه و چه در منزل ترک نمی شد. تا حد امکان به نیازمندان کمک می‌کرد. به پدر و مادر احترام خاصی قائل بود و تا آنجا که می‌توانست از آنها دستگیری می‌کرد و صله رحم را به نحو احسن انجام می‌داد. بعد از اتمام ماموریت و بازگشت از جبهه سرکشی از خانواده معظم شهدا، ایثارگران و جانبازان در اولویت اول کاری او بود. 🎤راوی: برادر شهید
🕊 🌷 با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم می‌رفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمی‌کردم ‌کولر رو روشن‌کنم. بالاخره به‌خاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بنده‌سی «بنده‌ی خدا» میدونی وقتی کولر روشن می‌کنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن می‌کنی؟ !!!
🕊 🌷 بسیار دغدغه مند دوران خود بود و همیشه با اشاره به حدیث پیامبر اکرم میگفت نگه داشتن ایمان در این دوران همانند نگه داشتن آتش در کف دست است توجه کردن به یتیمان از دیگر شاخصه های اخلاقی شهید بود شهید با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه با خبر نبودند . اخلاص در عمل و حساس بودن به حفظ بیت المال دیگر شاخصه های اخلاقی شهید عطری بود... 🎤راوی همسر شهید 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 از همه خواهران می‌خواهم گوش به دجال زمانه نکنند.. روسری ها و مقنعه ها را محکم بگیرید که این کار جهاد در راه خداست.. چادر بهترین و کامل ترین حجاب است؛ نگذارید دشمنان لبخند بزنند..!
🕊 🌷 این وصیت من است: سلاح‌هایتان را کنار نگذارید، سنگ‌هایتان را دور نیندازید، شهیدانتان را فراموش نکنید و بر سر رؤیایی که حق شماست، معامله نکنید. شما را به فلسطین وصیت می‌کنم، به زمینی که تا مرگ عاشقش بودم، و به رؤیایی که آن را روی شانه‌هایم مثل کوهی که هرگز خم نمی‌شود، حمل کردم.
🕊 🌷 همسایه مان عروسی داشت.صدای موسیقی و کف و سوت شان محله را برداشته بود.آماده می شدم بروم.محمد داشت نگاهم می کرد.سرش را به نشانه تاسف تکان داد.لبخند تلخی زد و گفت: مادر!واقعا می خوای بر توی همچین مجلسی! گفتم:خب،دعوت مون کردن. مگه تو نمیای؟صدایش محکم تر شد و گفت: محاله پام رو تو مجلس گناه بذارم!!! از جایش بلند و رفت داخل اتاق.توی آن هوای گرم مرداد ماه در را هم بست تا صدا وارد اتاق نشود. شب از نیمه گذشته بود که برگشتم.در اتاق هنوز بسته بود.رفتم و آهسته باز کردم.نگاهم بهش افتاد.گوشه اتاق خوابش برده بود.صورتش خیس عراق بود و مفاتیح هم کنارش باز.... 🎤راوی:مادر شهید 📚: خودسازی به سبک شهدا
🕊 🌷 با عباس از تهران به سمت قم حرکت کردیم. وقتی به حرم مطهر رسیدیم و چشممان به ضریح مطهر افتاد، عباس گفت: احمد زرنگ باش، هرموقع میری زیارت با یه درخواست برو و مطمئن باش که رد نمی‌کنن! گفتم: عباس تو چی می‌خوای؟! گفت: پرواز :) 🎤راوی: آقای حزبا همکار شهید
🕊 🌷 قرآن زیاد بخوانید و سعی کنید زمانی‌که خداوند با شما صحبت می کند ترجمه تحت اللفظی آن را بدانید.تقوا، تقوا اساس کار است اگر تقوا نباشد اکثر عبادات به خاطر غیر خدا می شود، نماز را طوری بخوانید که بدانید با خدا چه‌ می گویید. مبادا عباداتمان بندی باشد که مارا از راه سعادت بازدار بدین واسطه که فکر کنیم خیلی آدم خوبی هستیم. عبادات ما باید پله‌ای برای صعود ما به درجات و کلاسهای بالاتر باشد... 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 🌷 اصلا به اضافه کار اعتقاد نداشت . می گفت : وقتی می تونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومی نداره که اضافه کار بمانم. همین دقت ها و ریزه کاری هاش بود که برکت رو به زندگیمون آورده بود. نمونه ی دیگه ش حساسیت روی بیت المال بود. کارهای تحقیقاتیش رو به خاطر بعضی مسائل محرمانه، نمی تونست بیرون از خونه پرینت بگیره و چون خودمون هم چاپگر نداشتیم مجبور بود از چاپگر محل کارش استفاده کنه. اما تو این جور مواقع ، حتما برگه ی سفید از خونه می برد تا از امکانات اداره استفاده نکنه.
🕊 🌷 این را بدانید اگر می خواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه) را ملاقات کند ،اگر می خواهید لبیک یا حسینتان معنا دار باشد ،اگر می خواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها سرتان افراشته باشد، پشتیبان ولی امر مسلمین باشـید،که او نوری است از انوار رسـول الله صل الله علیه و آله که بر حـق او ولی و صاحب ماست. 🌷
🕊 🌷 حسن خیلی به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ارادت داشت و نشانه‌ای از آن حضرت در زندگی‌اش مشهود بود. او بالای همه نامه هایش می‌نوشت: به نام خدا و به یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه...
🕊 🌷 دنیا و تمام آنچه که در اوست بنظر اسلام وسیله است و از لحاظ ارزشی از درجه ی پایینی برخوردار است آنقدر بی ارزش که عمرهای طولانی را نمی توان به حساب آورد. این دنیا منزلگاه زاد و توشه آخرت است و خوش به سعادت کسانی که از آن سهم بسزائی برداشت کردند و در آخرت از آن برخوردار می شوند... 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 🌷 🌷 مدت زیادی بود که به خاطر سفر های زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت. گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت می شد. به زحمت نماز می خواندند. هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت می‌کرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاجاقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود. پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود. وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت. پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت... ۲۳ آذر سالروز تولد شهید حضرت آیت‌الله رییسی عزیز🌷 🌷
🕊 🌷 مریضی مادرش همزمان شده بود با آزمون مهمی که سپاه قرار بود بگیرد. محمد( شهید محمد گرامی) چند ماهی مرخصی گرفته بود تا حسابی مطالعه کند . بر خلاف تصور خیلی ها، محمد قید امتحان را زد و دنبال مریضی مادرش را گرفت تا این که مادر بستری شد. یک ماه و نیم به مادر رسیدگی کرد. رفته بود ویلچر گرفته بود تا مادر را در حیاط بیمارستان بگرداند. بارها مادر را بر دوش گذاشته و از پله های بیمارستان آورده بود پایین! به مادرش خیلی احترام می گذاشت. 📚: همسر شقایق، ص ۲۶۴ 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 خیلی وقت‌ها که بر اثر فشار فعالیت‌ها شب دیر به منزل می‌آمد، به شوخی می‌گفتم: راه گم کردی! چه عجب از این طرف ها!!! متواضعانه می‌گفت شرمنده ام. رعایت اهل منزل را زیاد می‌کرد. خیلی مقید بود که در مناسبت‌ها حتماً هدیه‌ای برای اعضای خانواده بگیرد،حتی اگر یک شاخه گل بود. با بچه‌ها بسیار دوست بود. دوستی صمیمی و واقعی و تا حد امکان زمانی را به آنها اختصاص می‌داد. بچه‌ها به این وقت شبانه عادت کرده بودند. وقتی ساعت مقرر می‌رسید، دخترم بهانه حضورش را می‌گرفت. با پسرم محسن بازی‌هاي مردانه می‌کرد؛ بدون این که ملاحظه بچگی یا توان جسمی او را بکند. به جد کشتی می‌گرفت و این مایه غرور محسن بود. 🎤راوی: همسر شهيد
🕊 🌷 خونه مادرش چندتا کوچه باخونه مافاصله داشت ما ایثارگران ۷ بودیم اونا ایثارگران ۲۰ توی تمام این سالها نفمیدیم چه وقتایی میاد و به مادرش سر میزنه همیشه گمنام میومد و میرفت با اینکه توی محله‌های قدیمی مشهد همه همدیگه رو میشناسن، اما بعد از شهادتش فهمیدیم توی همه این سالها همسایه‌مون بوده.