eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
عارف لشکر ثارالله به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند، نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود 10 نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند. در این هنگام حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ، زحمت نکشـید! همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید! گفت: نه ، من فقط به ماشین گفتم برو بیـرون. #شهید_محمدحسین_یوسف_الهی #مردان_بی_ادعا شادی روحش صلوات
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید آیا میدانید که سردار شهید عبدالمهدی مغفوری برای انجام هر کاری چه کوچک چه بزرگ حتی یه امضا ابتدا «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفت و وقتی کار را تمام می کرد «الحمدلله» می گفت. #اخلاص یعنی همین اول کار آخر کار فقط #خدا #مردان_بی_ادعا #شادی_روح_شهدا_صلوات 🕊🕊🕊💟🕊🕊🕊
خاطره ای از 🕊🍃 #شهید_علی_شفیعی🍃🕊 باید از کار او سر در می آوردم، آن شب تا #نماز تمام شد، سریع بلند شدم ولی از او خبـری نبود زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود، قضیه را باید می فهمیدم، کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بودکه غیبش زد. شب دیگر از راه رسید، نماز و عبادت. مصمم بودم بدانم علے کجا می رود . طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از #مسجد می رود. در تاریکے کوچه ای رها می شود و من هم تا به خود می آیم، بر دوش او یک گونے می بینم از کجا آورده بود نفهمیدم کوچه ها را در #تاریکی یکے پس از دیگرے طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود. 💠درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت . من به دنبالش راه افتادم، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی #خالے شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم رودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد . گفتم جایی رفته بودی ، نه ... مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ با نگاهـش مرا به #سکوت وا داشت. من جایی نبودم ، همین اطراف بودم فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبهـا تکرار میکرد . می خواست همچنان #مخفی بماند. به نقل از #مادر_شهیـد #مردان_بی_ادعا #مردان_حق #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهـم
تعدادی از مردم روستاهای منطقه به #بخشداری شکایت کرده بودند که آب منطقه تأمین نیست و بخشداری باید یک نفر را به ‌عنوان مسئولِ تقسیم آب تعیین کند. ساعت هفت شب، توی بخشداری جلسه گذاشت و از بین مردمی که به بخشداری آمده بودند، #فقیرترین‌شان را به‌عنوان مسئول تقسیم آب انتخاب کرد. مردم وقتی دیدند ناصر یک مرد فقیر را انتخاب کرده، زدند زیر خنده و او را مسخره کردند. 💢رو کرد به مردم و گفت: آقایان! حکومت،# حکومتِ_مستضعفین است. برای همین مردم هم است که انقلاب شده...!!! #شهید_ناصر_فولادی #مسئول_تراز_انقلاب #مردان_بی_ادعا
❇️خاطرات شهیدی که از مزار خودش در گلزار شهدا خبر داشت‼️ #شهید_غلام_رضا_لنگری_زاده به گفته ی همسر شهید: 🍁غلام رضا به حضرت زهرا ارادت عجیبی داشت و احترام ویژه ای برای سادات قائل بود... ✅ تنها شهیدی که در کارها به او متوسل میشد #شهید_فرخ_یزدان_پناه بود ✅اصلا گروه جهادی که در آن فعالیت میکردند مزین به نام همین شهید بود... "یک روز وقتی باهم تو گلزار قدم میزدیم به کنار یادمان شهید یزدان پناه که رسید نشست به فاتحه خواندن... بعد رو کرد به من و گفت: مزار شوهر تو اینجاست‼️ درست همین جا کنار همین شهید من اون روز باور نکردم و رد شدم❗️ گذشت و گذشت تا پیکرش را اوردند ازم سوال کردن غلام رضا پیش از شهادتش جایی رو #وصیت کرده یا خیر؟ بنده چیزی نگفتم و خواستم ببینیم حرف غلام رضا درست در میاد یا خیر⁉️ بنا به گفته ی دوستانش: چون میدونستن، ایشون به شهید یزدان پناه ارادت خاصی داشت تصمیم گرفتن کنار همین شهید دفن کنند... شاید باورتون نشه، وقتی سراغ این مزار رفتند دیدند اصلا این قبر آماده ست خیلی وقته که آماده ست‼️ انگار این جای خالی سالها بود که انتظار غلام رضا لنگری زاده رو میکشید.... به نقل از همسر شهید #مردان_بی_ادعا #فدایی_عمه_سادات شادی روح مطهرش صلوات
❇️خاطرات ⬅️من برای #امام_زمان کار میکنم!!! یادمه یه بار به حاج مهدی گفتم: وقتی #شهدا را برای #تشییع می‌آوردند بعضی‌هامی‌گویند: تو توی #جبهه کاری نمی‌کنی!!! ودیگران را می‌فرستی جلو تا خودت کشته نشوی‼️ گفت: ✅من برای اربابم #امام_زمان کار می کنم. ✅اگر #ارباب من را قبول کند که #شهید می‌شوم و اگر قبول نکند که... بگذار #مردم هرچی می‌خواهند بگویند. #شهید_حاج_مهدی_کازرونی #سالروز_شهادت #مردان_بی_ادعا
❇️سیره شهدا بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر #بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم. گفت: بنزین ماشین من از #بیت_المال است، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم نه تو #خیر می‌بینی و نه من!!! #شهید_مهدی_طیاری #مردان_بی_ادعا
روزی که قرار بود او را محاکمه کنند بسیار با صلابت در دادگاه حضور یافت. هر چند که شکنجه ها او را بسیار ضعیف کرده بود. وقتی سران دادگاه او را تهدید به اعدام کردند این شعر را خواند: در مسلخ عشق جز نکو رانکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند گر عاشق صادقی ز مردن مهراس مردار بودهر آن که او را نکشند قرائت این شعر همانقدر که موجب عصبانیت دادگاه و ساواک شد به خانواده و دیگر زندانیان روحیه داد. راوی: همسر شهید
💠یکی از اقوام شهید می گوید یک سال که برف امده بود محمد در خانه ما بود با بچه ها رفتند پشت بام تا برفها را پارو کنند. در همین موقع همسایه ما که زنی تنها بود از محمد خواست بام او را نیز پارو کند. محمد نیز رفت و پشت بام را تمیز کرد بعد از اتمام کار زن مقداری پول بابت مزد کارش به محمد داد اما او قبول نکرد وپول را نگرفت.تا اینکه زن از من خواست تا پول را به محمد بدهم. اما محمد گفت:من کاری را که برای انجام داده ام بابتش از کسی نمی خواهم.
طبیب دلت که شهدا باشند هوای دلت هم آسمانی می‌شود ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #دلاتون_شهدایی #مردان_بی_ادعا
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️ در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، کلام شهید مدافع حرم شهید بی سر همیشه در اردوهایی که می رفتیم، برای انجام کارهایی مثل نظافتِ چادر، چادر زدن و حتی اموری که وظیفه‌اش نبود، پیش قدم می شد. بعد از پایان اردو هم همیشه آخرین نفری بود که به خانه بر می گشت. می گفت: « اگه می خوایم ثواب جمع کنیم، از همین کارهای کوچیک که دیده نمیشه، باید انجام بدیم.» با این ستاره ها✴️ راه را می توان شناخت مکتب سردار سلیمانی @maktabesardarsoleimani
*﷽* در مکتب شهادت🌷 الا بذکر الله تطمئن القلوب دل آرام گیرد به یاد خدا در جبهه گاهی به این نوع تابلوها برمی‌خوردی که مثلا روی تانک واژگون شده و یا در گِل گیر کرده‌ی دشمن که در برابر رزمندگان ما زمین‌گیر شده بود و ڪارایی خود را از دست داده بود می‌نوشتند : اثرِ ذڪر ؛ اثر اخلاص ؛ اثر دعای امام‌ زمان (عج) ، اثر توسل به اهل ‌بیت ، اثر ذکر یازهرا (س)، اثر دعای پدر و مادر، اثر نماز شبِ حضرت امام ... گاهی هم حدیثی یا آیاتی از قرآن می‌نوشتند که تذکر و تلنگری برای بچه‌ها بود مثل این آیه که ورد زبان رزمنده‌ها بود : "و ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى" که معنی ‌اش می‌شود : تو تیر را نینداختی بلکه خدا انداخت. بچه‌‌ها روی این ایفای منهدم شده‌ی عراقی هم نوشته اند : اثـرِ ذڪر آنها باور داشتند که اگر قرار هست یاری شوند باید به یاری‌کننده توجه کنند ... مکتب سردار سلیمانی @maktabesardarsoleimani
*﷽* لذت این نان ، به دو دنیا نمی‌دادند که قوّتِ راه معراج‌شان بود. لقمه ای نان مهمانمان کنید...
بعدشما بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد
آنھا که از پل‌ صراط‌‌ می‌گذرند قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مکتب شهادت در محضر شهدا 👀ببینید👆 او یک قهرمان است مهندس شهید سردار ۳۱_عاشورا 🕊🕊🕊🌷🕊🕊🕊
سردار سلیمانی: 🎤 فضای جبهه‌های ما یک حج حقیقی بود، هیچگونه خودستایی، کبر و غرور در آن نبود، کسی به چیزی تظاهر نمی‌کرد.
📸 عکس های ماندگار و به یاد ماندنی این عکس در جبهه جنوب و در سال ۱۳۶۲ پیش از عملیات خیبر برداشته شده است از راست ایستاده: شهید احمد کاظمی شهید مهدی باکری سردار حسین علایی سردار محمد باقری شهید سیدعلی حسینی ابراهیم آبادی شهید حاج قاسم سلیمانی شهید داوود شهپری (نشسته)
📸 تصاویر ماندگار و به یاد ماندنی براستی چرا این عکس ها ، این روزها این لحظات ، این مردها هیچوقت کهنه نمی شوند ....؟؟ 🌷
🕊 چند شب مانده بود به عملیات والفجر هشت، شور و حال عجیبی بین بچه‌ها بود، هر شب برای تقویت روحیه، دسته‌های عزاداری به راه می‌‌انداختیم و به گروهان‌ها و گردان‌های هم‌جوار می‌‌رفتیم. یک شب کل گروهان را به دو ستون کردیم و به طرف گردان امام محمد باقر (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا رفتیم. من وسط دو ستون بودم تا حرکت بچه‌ها با نظم باشد، آن شب، جاده به خاطر بارانی که شب قبل آمده بود خیس و گلی بود و احتمال داشت لیز بخوریم، بین راه دیدیم که ستون‌ها به هم چسبیده‌اند، سریع خودم را به آن قسمت رساندم، دیدم فردی با یک پیت نفت که بر دوش دارد باعث به‌هم ریختن ستون شده است. کمی‌ از کارش دلخور شدم، وقتی رفتم به او اعتراض کنم دیدم سردار سرلشکر شهید حاج حسین بصیر «قائم‌مقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا» است که وسط چاله‌ای که در آن آب است ایستاده تا بقیه بچه‌ها به داخل آن نیفتند، دستش را طوری روی صورتش گرفته بود که شناخته نشود. 🌷 ❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷 ارتباط با خادم کانال @sardar_zakizadeh https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
از هر جا که عبور می‌کنیم ، نام ِشهیدی می درخشد ! پس یادمـان باشد قدم به قدم را بدهکاریم به آنهــــایی که پل ِعبور ِما شدند در دنیا ... ۲
می‌گویند باران که می‌زند بوی خاک بلند می‌شود اما اینجا باران که می‌زند بویِ خاطره‌ها بلند می‌شود ...
آنھا که از پل‌ صراط‌‌ می‌گذرند قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...!
اهل صرفه جویی بودند با یه تانکر دو هزار لیتری امورات یک گردان سیصد نفره تأمین می شد ..!