قبلا اینقدر ضعیف بودم که وقتی دختربزرگم یکم مریض میشد میرفتم خونه مامانم تا وقتی خوب بشه اونجا میموندم ؛ نه طاقت و تحمل دیدن بیحالی و بیماریشو داشتم نه توان پرستاری ازش
اینقدر بهم میریختم که انگار دنیا به آخر رسیده!
الان ولی با سه تا فرشته تبدارِ پر ناز و ادا و نقنقو با انرژی و روحیه شب بیداری کشیدم و ازشون پرستاری کردم و هر لحظه خدا رو بابت توان و تحملی که بهم میده شکر کردم.
چقدر این بچهها منو قوی کردن!چقدر رشد دادن!از کجا به کجا رسوندنم!
#الحمدلله
#فرزند_آوری
@mamanjoona
پیامبر رحمت(ص):
هر كسی برای نیاز بیماری بكوشد، چه آن را برآورده سازد، چه نسازد، مانند روزی كه از مادرش زاده شده، از گناهانش پاک می شود.
@mamanjoona
بابایی میخواد بره سر کار و طبق معمول محمد دنبالش گریه میکنه؛ طهورا با اون حال نزارش واسه ساکت کردن و دلداریِ محمد ، رفته مداد و تراش (محمد عاشق ایناست) اورده بهش میده
خواهره دیگه...
پ.ن: آدم اینا رو میبینه چقدر حالش خوب میشه!چقدر ازشون یاد میگیره! چقدر امید به زندگیش میره بالا...
واقعا نمیدونم چی بگم
#الحمدلله
#جوجهی_معلم
#خواهرانه
#خواهر_برادری
@mamanjoona
یادته در مورد یکی از محدودیتهای دنیا با هم صحبت کردیم؟
چی بود!؟
درسته "رنج"!
(اگه نبودی یا دلت خواست مرور کنی پیام سنجاق شده و چندتای بعدشو بخون😉)
#مبحث_رنج۲
@mamanjoona