eitaa logo
واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
413 دنبال‌کننده
815 عکس
582 ویدیو
8 فایل
اینجام تا از مادرانه‌هام و لذت نابش بگم،دل به لطافتِ کودکانه‌ی فرزندانم بدم،همراهشون بزرگ بشم و از نشاط و انگیزه‌ای که از بودنشون میگیرم برات واگویه کنم.شاید تو هم علاقه‌مند شدی مظهر صفت خالقیت خداوند بشی. ارسال مطالب بدون منبع مورد رضایت نیست @meshkat_99
مشاهده در ایتا
دانلود
_تو کشو پاکت داریما برات بیارم؟ +نه اونا بدرد بچه نمیخوره ، این بهتره ! ماشین کشیدم که پسرونه بشه. (وی بخشی از عیدی‌هایش را در پاکت خلاقانه‌ای که خودش درست کرده به برادرش هدیه داد) [طبیعیه من این چیزا رو که می‌بینم از ذوق میخوام قورتشون بدم!؟] @mamanjoona
دومین باره که کلاس اولی مانتو شلوار مدرسه‌اش رو خودش اتو می‌کنه.(با درجه مطمئنه) پسرک پیله کرده بود اتو رو بگیره ، سر همین دعوا شد ؛ یکم جیغ و داد کردن قرار شد نوبتی اتو بزنن. کار آبجی که تموم شد داداشش اتو کرد. داشتم غذای جوجه رو میدادم که دیدم بغلش کرده و بهش میگه ببخشید سرت داد زدم. منم که همیشه آماده شکار لحظه‌ها😁 راستی سر بغل محکم و فشار زیاد ، مراسم آشتی کنون با دعوا خاتمه یافت🤦‍♀😂😂 @mamanjoona
دیشب شام نخورده خوابش برد. چند بار صداش زدم بیدار نشد و چون عصرانه خورده بود اصرار نکردم. نشستیم سر سفره بعد چند دقیقه دیدم گیلاسِ مامان داره صداش میزنه: داش پو(داداش پاشو) هر چند دقیقه می‌رفت بیدارش کنه. وقتی خواستم پسرک رو ببرم تو جاش که بخوابه دیدم چند تا از لقمه‌هایی که برای خودش گرفته بودم کنار داداشی گذاشته. اینقد تو بغلم چلوندمش دلبرو که نگو😍🤗🥰 @mamanjoona
میرم آشپزخونه میاد ، تو اتاق میاد ، تو سالن .. مثل جوجه جیک‌جیک کنان دنبالم راه میفته! پسرک اما مردانه لمیده روی مبل و مشغول تماشای شبکه پویا. خم میشم بسته بیسکوییت که بعد از خوردن بین مبلها جاساز شده بردارم که تربچه بی هوا یه ماچ آبدار رو لپ داداشی می‌کاره و میره! و بعد داداشی بلند و کشدار میگه بوووووس برمیگرده ، داداش به تلافیِ یکی ، دوتا بوس میچسبونه رو گونه‌هاش. و من غرق در لطافت و مهربونی این دوتا 😍😍🥰 واقعا خوشبختی چیه!؟ لذت دنیا به چیه!؟ از این صحنه‌هاخالص‌تر و قشنگ‌تر چیه!؟ @mamanjoona
هر چی برا ته تغاری لقمه گرفتم می‌داد به محمد و می‌گفت: داداش بوخول بعد هم لپشو می‌بوسید.😍 @mamanjoona
پسرک پیش مامانم چند صف جلوتر نشسته بود یکم که گذشت اومد؛ _خانم‌ها بهم شکلات دادن برا شما هم آوردم. مُشتشو باز کرد هیچ کدوم مثل هم نبودن اجازه داد آبجی‌ها هر مدلی دوست دارن بردارن اونی که موند خودش خورد. یکم قبلتر هم که یکی از صف جلو یه شکلات مدادی به طهورا داد، گفت: حنیفا چی؟ نداره؟ بعد نصف کرد و بهش داد. @mamanjoona
دیدم آروم و بی صدا با هم مشغولن یه عکس گرفتم و رفتم آشپزخونه در حال درست کردن غذا از صحبتهاشون فهمیدم دارن برای آبجی بزرگه نقاشی میکشن حسابی دلتنگش شدن☺️ به عکس که دقت کردم متوجه شدم پاکت درست کرده اون دو تا هم نقاشی کشیدن🥰😄 @mamanjoona
دیروز: 🧒:مامان اینو نگه دار برای جشن نیایش(خوراکی‌های عصرونه‌اش) +جشن نیایش چیه؟ _"جشن آمدن" دیگه😀 +اینقدر بهتون سخت گذشته که برا اومدنش میخواین جشن بگیرین؟😂😂