eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
91 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🍂 در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می‌داری تا نماز بخوانیم؟ گفتم: بیست دقیقه دیگر به شهر می‌رسیم و همان جا نماز می‌خوانیم. از حرفم خوشش نیامد. نگاه معناداری به من کرد و گفت: من مطمئن نیستم تا بیست دقیقه دیگر زنده باشم و نمی‌خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم. دوست دارم نمازم با امام زمان (عج) و در همان وقت به سوی خدا برود. 🔹شهید احمد مشلب 🔹🍂 @mangenechi
🌼🔹 اگر شیطنت نکند مریض است امام روزی سه بار قدم می‌زنند. مشغول قدم زدن که هستند، بچه‌ها دست امام را می‌گیرند و این‌طرف و آن‌طرف می‌برند تا هر وقت که خود بچه‌ها رها کنند. امام به آزادی بچه‌ها کاملاً معتقدند و می‌گویند: «اگر بچه شیطنت نکند، مریض است». 📚 کتاب مهر امام، صفحه ۲۹. به نقل از خانم زهرا مصطفوی 🌼🔹 🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀 از گردان جعفر و کربلا چه خبر؟ در سفری که آیةاللّه خامنه‌ای در اوایل دوران رهبری، به استان خوزستان داشتند، یک روز را برای دیدار مردمی مشخّص کردند. بعد از نماز، من در میان جمعیّت نشسته بودم فردی به سراغم آمد و گفت: مقام معظّم رهبری شما را خواسته‌اند. خود را به آقا رساندم. پس از احوال‌پرسی، فرمودند: از هیئت رزمندگان چه خبر؟ گردان جعفر و کربلا چه می‌کنند؟ سپس از سخنرانان جلسه‌ها پرسیدند! من گزارش کاملی از وضع گردان‌ها و جلسات هیئت رزمندگان به محضر آقا دادم. معظّم‌له با «خنده» فرمودند: شنیده‌ام سینما را حسینیه کرده‌اید! گفتم: بله! چون بر اثر اصابتِ موشک خراب شده بود. خیلی برای من جالب بود که ایشان در جریانِ ریز قضایا هستند؛ حتّی گردان‌ها را با اسم می‌شناسند و در همه حال، از بسیجی‌ها و رزمندگان غافل نمی‌شوند. آقا فرمودند: کتابخانهٔ خوبی در اهواز دایر کنید تا بسیجیان با کتاب مأنوس بشوند. ایشان در گفتارها و برنامه‌هایشان، دقّت و ظرافتِ خاصّی دارند و به مسائل فرهنگی بسیجیان و جوانان توجّه ویژه‌ای دارند و برای آنان دل می‌سوزانند. ✨سردار حاج صادق آهنگران 📚پرتوی از خورشید، داستان‌هایی از زندگی مقام معظم رهبری،ص۱۰۷_۱۰۸ ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
~◇🌻◇ آیت الله ابراهیم امینی می‌فرماید: «یکی از ناشران که کتاب‌های علامه طباطبایی را چاپ می‌کرد، با ایشان رفتار خوبی نداشت. رفته رفته وضع و برنامه‌ی کاری وی به هم خورد و به ورشکستگی رسید. یکی از دوستان به علامه گفت: «آقا ! ایشان تا حالا با شما این طور رفتار کرده، این کتاب را بدهید کس دیگری چاپ کند». ایشان فرمودند: «این آقا الان خیلی غرق شده و من حاضر نیستم در این زمان، لگدی به او بزنم!» 📚کتاب یاد و یادگارها، محمد ترابی، ص ۸۷. ~◇🌻◇ ~◇🌻◇@mangenechi
. یک سؤال ساده! در چهارراه سرویس وقتی به دو خانم بی‌حجاب تذکر دادم، یک راننده وانت برای اعتراض به من جلو‌ آمد: _ آقا! چرا به اون خانوم‌ها تذکر دادی؟! حجاب اونا به شما چه ربطی داشت؟! 🤨 + یعنی شما معتقدید کار غلط دیگران به ما ربطی نداره؟! 🤔 _ بله! ربطی نداره!! 😐 + یعنی شما معتقدید نباید به دیگران تذکر بدیم؟!🤔 _ نخیر... نباید تذکر بدیم. 😒 + پس چرا خودت الآن داری به من تذکر می‌دی؟! 😂 😁 @mangenechi
. اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود. در ارتفاعات گیلان غرب بودیم. باحسرت به ابراهیم گفتم: یعنی می‌شه مردم ما راحت از این جاده عبور کنن و به شهر خودشون برن؟ ابراهیم هادی گفت: چی می‌گی؟! روزی می‌یاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به سفر می‌کنن. 🔹🍂 @mangenechi
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🍂 دانشمند شهید محسن فخری‌زاده، به خاطر مسائل امنیتی هیچ وقت نرفته بود! یک بار به گفته بود: شما که در عراق نفوذ داری و توانایی داری، ممکنه شرایط رو فراهم کنی یه بار من برم کربلا زیارت؟ سردار جواب داده بود: ... 🔹🍂 @mangenechi
🌼🔹 تحمل دیدن لحظهٔ خداحافظی را نداریم امام شدیداً عاطفی هستند. مثلاً وقتی نجف بودند و گاهی خواهرهایم می‌آمدند آنجا، و بعد می‌خواستند بروند، طوری بود که من هیچ وقت موقع خداحافظی قدرت ایستادن توی حیاط و دیدن خداحافظی آن‌ها را با امام نداشتم، می‌گذاشتم و می‌رفتم. مرحوم برادرم هم همین را می‌گفتند که من آن لحظهٔ خداحافظی را نمی‌توانم ببینم. چون امام تا آن حد با فرزندان خود عاطفی برخورد می‌کنند که انسان تحمل دیدن آن را ندارد. اما یک ذره شما فکرکنید این مسایل روی تصمیم گیری‌هایشان و یا در آن کارهایی که می‌خواهند بکنند، اثر دارد، ندارد. 📚 کتاب مهر امام ، صفحه ۴۷. به نقل از حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی. 🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀 هیچ تفاوتی ندارم در قرارگاه عملیاتی والفجر ۱۰، در خدمت مقام معظّم رهبری بودیم. همه خوشحال بودند. برای غذای ظهر، بچه‌ها مقداری بیش از آنچه بود، تهیه دیده بودند. غذا را که آوردند، آقا فرمودند: «خب، شما لازم است این غذاها را بخورید، چون تلاش می‌کنید، زحمت می‌کشید و کار می‌کنید؛ لذا بدنتان نیاز به انرژی دارد و از این بیشتر هم باید برایتان بیاورند، ولی آیا بقیهٔ پرسنل شما هم از این غذا استفاده می‌کنند؟» ما مانده بودیم که چه بگوییم و از کاری که کرده بودیم، شرمنده شدیم. آقا فرمودند: «هر چیزی جایی و مکانی دارد و الان که شما این‌طور کرده‌اید، می‌گویند حالا رئیس جمهور مملکت آمده، این‌طور برایش تهیه کرده‌اند. بعد از این، برای من همان غذای سرباز را بیاورید که آن سرباز ببیند من چه می‌خورم. من که آمدم اینجا، با آن‌ها هیچ تفاوتی ندارم، چون اگر این‌طور نباشد، حضور ما تشریفاتی می‌شود». ✨سردار علی شوشتری 📚پرتوی از خورشید، داستان‌هایی از زندگی مقام معظم رهبری، ص۹۹ ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
~◇🪴 روزی علامه محمد تقی جعفری به دیدار علامه طباطبایی آمده بودند و به جهت اینکه کار خصوصی داشتند، توسط یکی از اطرافیان به اتاقی هدایت شدند که فرش نداشت. در تکاپوی تهیه‌ی زیرانداز بودند که علامه جعفری گفتند نیازی نیست و عبای خود را روی زمین پهن کردند. هر دو علامهٔ بزرگوار روی همان عبا نشستند! همین قدر ساده و بی‌تکلف و متواضع. 📚 آشنای آسمان، محمد تقی انصاریان، ص ۶۶. ~◇🪴 ~◇🪴@mangenechi
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ وقتی یکی از دوستانش او را در حال باربری در بازار می‌بیند، به او می‌گوید: آقا ابراهیم! مردم می‌بینند! شما قهرمان هستید؛ برای شما زشت است. این کار مناسب باربرهاست. ابراهیم می‌خندد و می‌گوید: کاری کن که اگر خدا تو را دید خوشش بیاید؛ نه مردم! شهید ابراهیم هادی @mangenechi ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
🌼🔹 به قم که رسیدی تلفن کن من ساکن قم بودم. هروقت که می‌رفتم با امام خداحافظی کنم، به من می‌فرمودند: «به مجرّدی که به قم رسیدی تلفن کن. تلفن که می‌کنی به حاج عیسی بگو که بیاید به من بگوید. همین طور تلفن نکن که من رسیده‌ام. این‌ها نمی‌آیند به من بگویند. فکر نمی‌کنند که من دلواپسم. تو قید کن به حاج عیسی که برو به آقا بگو». 📚 کتاب مهرامام ، صفحه ۴۹. به نقل از خانم فریده مصطفوی، فرزند حضرت امام. 🌼🔹 @mangenechi