eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
91 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🔹 چرا بچه‌ها را نیاوردی؟ آقا محبت و مهربانی خاصی نسبت به بچه‌ها داشتند و هرگاه خدمتشان می‌رسیدیم اول از بچه‌ها می‌پرسیدند و سؤال می‌فرمودند: چرا بچه ها را نیاوردی؟ اگر می‌گفتم برای اینکه شما را اذیت می‌کنند، می‌فرمودند: این که تو آن‌ها را نیاوردی من را اذیت می‌کند. بچه‌ها هم در خدمت ایشان که بودند آزادی کامل داشتند که هر کاری انجام دهند. فقط امام توصیه می‌فرمودند که آنچه خطر دارد از دسترس بچه دور نگهدارید. 📚 کتاب مهر امام، صفحه ٢۶، به نقل از خانم فرشته اعرابی نوه امام. 🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀سفیران فراخوانده شده راهی جز بازگشت ندارند! بعد از رحلت حضرت امام خمینی -رحمة‌اللّه علیه- مستکبران جهانی برای لغو حکم اعدام سلمان رشدی -که توسّط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران صادر شده بود- فعّالیت گسترده‌ای را علیه ایران آغاز کردند و برخی از کشورها، سفیران خود را از ایران فراخواندند. در پاسخ به این حرکت‌های قلدرانه، مقام معظّم رهبری نه تنها تسلیم فشارها نشدند، بلکه با قاطعیت فرمودند: سفیران فراخوانده شده راهی جز بازگشت ندارند! گرچه در آن روز این قاطعیت برای عدّه‌ای غیر قابل هضم بود، امّا مرور زمان، آینده‌نگری و حسن تدبیر رهبری را روشن کرد و جهان بر تصمیم قاطع و پیش‌بینی آیة‌اللّه خامنه‌ای آفرین گفت. با گذشت زمان، همهٔ سفیران به کشورمان بازگشتند و نه تنها حکم اعدام سلمان رشدی لغو نگردید، بلکه عزّتی دیگر به عزّت‌های ملّت مسلمان ایران افزوده شد. ✨آیة‌اللّه مصباح یزدی 📚پرتوی از خورشید، داستان‌هایی از زندگی مقام معظم رهبری، ص ۱۸۱. ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
┄┅◈❄️◈┅┄ ╔═❄️⭐️◈═════╗ @mangenechi ╚═════❄️⭐️◈═╝
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ یک شب محمد را در خواب دیدم. خوشحال بود و بانشاط. لباس فرم سپاه بر تنش بود. چهره‌اش خیلی نورانی‌تر شده بود. یاد مداحی‌های او افتادم. پرسیدم: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟ محمد در حالی که می‌خندید گفت: "من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم." 🍃 شهید محمدرضا تورجی زاده @mangenechi ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
🌼🔹 تمام اعیاد را عیدی می‌دادند امام تمام اعیاد را به ما عیدی می‌دادند. از زمان بچگیِ ما هر کسی توی خانه بود، از خانم گرفته تا کارگر توی منزل، حتی مهمان اگر داشتیم، به همه می‌دادند. یک روز صبح که عید بود، منتظر بودیم ایشان عیدی بدهند؛ اما امام گفتند: من امروز عیدی ندارم . گفتیم: چطور شما عیدی ندارید؟ گفتند: من از پول شخصی‌ خودم عیدی می‌دهم و حالا پول شخصی ندارم. طبیعتاً نمی‌توانم عیدی بدهم. ما که نمی‌توانستیم صرف نظر کنیم، قرار گذاشتیم همشیره‌ی بزرگم به امام پولی را قرض بدهند تا ایشان به ما عیدی بدهند. خواهر بزرگم رفت و پولی از خودش آورد به آقا قرض داد. ایشان آن را به ما عیدی دادند و بعد هم ایشان قرضشان را ادا کردند. 📚کتاب مهر‌امام. صفحه ۵۲. به نقل از خانم زهرا مصطفوی. 🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀 والأمر الیکم! روزی برای تعیین مسئولی برای نمایندگی ولی فقیه در سپاه، با معظّم‌له صحبت کردم و نظر خودم را نسبت به فردی که برای این مسئولیت در نمایندگی انتخاب کرده بودم، گفتم. ایشان فرمودند: اگر از من نظر می‌خواهید، من مصلحت نمی‌دانم. علّت آن را هم توضیح دادند. بعد، در زیر نامه -که برای همین موضوع تقدیمشان کرده بودیم- نوشتند: «والامر الیکم»! ¹ من از این نوع برخورد، واقعاً خجالت کشیدم و شرمنده شدم. نمی‌دانستم در برابر این تواضع رهبری، چه بگویم. بنده به امر معظّم‌له به سپاه پاسداران آمده‌ام، حالا آقا می‌فرمایند: اگر نظر مرا می‌خواهی، نظر من این است، امّا «والامر الیکم»! در آن روز، من به ایشان گفتم: همهٔ اختیارات دست شماست. شما امر بفرمایید و بنده انجام می‌دهم. ✨آیة‌اللّه محمّد علی موحّدی کرمانی ¹. به عبارتی یعنی: هر جور خودتان صلاح می‌دانید. 📚 پرتوی از خورشید، داستان‌هایی از زندگی مقام معظم رهبری، ص۸۲. ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
┄┅◈❄️◈┅┄ ╔═❄️⭐️◈═════╗ @mangenechi ╚═════❄️⭐️◈═╝
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ کتابچه دعای کمیل، همیشه باهاش بود. بعد از هر نمازی، فرازهایی از دعا را می‌خواند. یک بار به شوخی بهش گفتم: آقا محمد، دعای کمیل‌ مال شب‌های جمعه‌ست؛ چرا شما هر روز ‌بعد از هر نمازی دعا می‌خوانی؟ گفت: «مگر انسان فقط شب‌های جمعه، به خدا نیاز دارد؟! ما هر لحظه به خدا احتیاج داریم! دعا کردن، پاسخ به همین نیاز ماست». 🍃 شهید محمدباقر حبیب‌اللهی ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ @mangenechi
🌼🔹 تا خدمتشان عرض می‌شد، برمی‌خاستند از درخواست‌های شخصی که از محضر امام می‌شد، در موارد زیادی افرادی به وسیله‌ی نامه و غیر آن از ایشان تفاضا می‌کردند که دستمال، زیرپوش، پیراهن، قطعه‌ای از عمامه، لباس یا سجاده و امثال آن‌ها را که مورد استفاده‌ی ایشان بود، به عنوان تبرّک به آن‌ها هدیه کنند. امام، تمان این موارد را بدون استثنا، به مجرد این که به عرضشان می‌رسید، می‌آوردند و تحویل می‌دادند تا برای درخواست‌کننده ارسال شود. 📚 کتاب مهر امام، صفحه، ۱۵۲، به نقل از حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان. 🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀 گلایه کردند! من برادری داشتم به نام رحمان که سال ۱۳۶۱ در جبهه شهید شد. او پسری به نام مصطفی دارد که در زمان شهادت پدر، چهار ماهه بود. روزی که در محضر مقام معظّم رهبری جلسه داشتم، مصطفی را هم با خود بردم. مصطفی داخل حیاط نشست و ما وارد جلسه شدیم. جلسه حدود دو ساعت طول کشید. بعد از پایان جلسه که بیرون آمدیم، آیةاللّه خامنه‌ای چشمشان به مصطفی افتاد من او را به آقا معرفی کردم. معظّم‌له وقتی فهمیدند که وی فرزند شهید است، چهره‌شان دگرگون شد و مصطفی را در آغوش کشیدند و بوسیدند. سپس با لحن گلایه‌آمیزی به من فرمودند: «چرا زودتر به من نگفتی؟!» سپس به اتاق خود رفتند و یک ساعت و یک خودکار برای مصطفی آوردند و به او هدیه دادند. ✨ سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی 📚پرتوی از خورشید، داستان‌هایی از زندگی مقام معظم رهبری ص۹۴_۹۵. ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
┄┅◈❄️◈┅┄ ╔═❄️⭐️◈═════╗ @mangenechi ╚═════❄️⭐️◈═╝