eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
91 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
. در دولت آقای رجایی که نخست وزیر بودند، شهید باهنر را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی کردند، ایشان در روز رأی اعتماد به مجلس رفتند و رأی آوردند. خبرنگار جلوی شهید باهنر رفت و پرسید: جوان‌ها می‌پرسند چه حسی دارید؟ خیلی پاسخ زیبایی دادند. گفتند: من تا قبل از این که وزیر شوم چهار بچه داشتم. اما الان که رأی گرفته ام، یازده میلیون فرزند دارم. مضمون صحبتش این بود. که من می‌دانم در قبال همه‌ی این دانش‌آموزان باید به عنوان یک پدر دلسوز و خیرخواه و آینده نگر کار کنم و به همه‌ی این‌ها برسم و باید پاسخگو باشم؛ هم در مقابل خودشان، هم پدر و مادرشان. این روحیه‌ی شهید باهنر و وزرای آن زمان بود. 🔸به نقل از محمدرضا باهنر مصاحبه با آرمان امروز 💠🔸 @mangenechi
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ وقتی هشت ساله بودم، حرفی به من زد که همیشه به یادم ماند. یک روز با خانواده به دربند رفته بودیم و من هم مثل همیشه چادر سر کرده بودم. روی یکی از تخت‌ها کنارش نشسته بودم که خانم بدحجابی از کنارمان گذشت و لبخند تمسخر آمیزی به من زد. دلم شکست. با ناراحتی نگاهی به حمید کردم و گفتم: ببین این خانومه چه طوری بهم نگاه کرد و خندید! فکر کنم به خاطر چادرم بود! لبخندی زد و گفت: عیب نداره نرگس. مهم اینه که حضرت زهرا س بهت لبخند می‌زنه!» حرفش به دلم نشست. اخم‌هایم را باز کردم و لبخند زدم. از آن روز هر بار که چادر سر می‌کردم، احساس می‌کردم حضرت زهرا (س) به من لبخند می‌زند. برای همین احساس، رویم را بیشتر می‌گرفتم. 📚شاهرگی برای حریم، شهید محمد رضا اسداللهی، ص۱۵ 🍃 شهید محمدرضا اسداللهی @mangenechi ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
🌼🔹 هر وقت به همه‌ی طلبه‌ها خانه دادند امام در طول ۱۵ سال زندگی در نجف، یک مرتبه رفتند کوفه. آن هم فقط به مسجد کوفه رفتند، دو رکعت نماز خواندند و سریع برگشتند. آب و هوای کوفه به دلیل وجود شطی که در یک فرسخی آن است، بسیار باصفا است. اما امام یک‌بار هم حاضر نشدند آن‌جا خانه‌ای داشته باشند؛ به این استدلال که افرادی در زندان‌ها هستند و افرادی هم در سختی‌های دیگر و تبعید هستند که آن‌ها نمی‌توانند این کارها را بکنند. پس من هم نباید بکنم. هروقت به همه‌ی طلبه‌ها در کوفه خانه دادند، من هم می‌روم. هر چه اصرار می‌شد که آقا اجازه بدهید یک کولر گازی بیاوریم، می‌گفتند: «مگر همه‌ی طلبه‌ها دارند؟» می‌گفتند: «آقا یک ذره این محیط را خنک کنید» می‌گفتند: «مگر کولر در همه‌ی خانه‌ها هست؟!» 📚 کتاب مهر امام. ص۲۰۹. به نقل از حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی. 🌼🔹 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀دخترم باعث تقویت دست مجروحم شد. دست من آن اول که فلج شد، بخاطر حادثه ترور، تا مدت‌ها این دست اصلاً حرکت نمی‌کرد و ورم داشت. بعد به تدریج دیدم که یک کمی از شانه حرکت می‌کند. دکتر به من گفت وقتی راه می‌روم، دست‌هایم را بطور طبیعی حرکت بدهم. من همین کار را کردم، دامنه حرکت بیشتر شد. بعد یواش یواش دیدم می‌توانم دستم را از آرنج خم کنم. در همان اوقات، خدای متعال یک فرزند دختری به ما داد که به من خیلی انس داشت، زیاد سراغ من می‌آمد دفتر ریاست جمهوری، من بغلش می‌گرفتم. یواش یواش دیدم با این دست هم می‌توانم بغلش بگیرم. دکترم یک روز دید که با این دست بغلش گرفته‌ام، خیلی تشویق کرد! گفت این بچه دست تو را خوب می‌کند! وقتی از روی محبت این بچه را بغل می‌گیری، همین باعث می‌شود سنگینی‌اش را تحمل کنی. همینطور هم شد. بغل می‌گرفتم، می‌آوردم و می‌بردم، بعد یواش یواش این دست قوت پیدا کرد. 📚مسیح در شب قدر، روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای ارمنی و آشوری، مؤسسه جهادی صهبا، تهران، ۱۳۹۳، ص۶۱. ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ یک بار دیدم دارد دنبال چند طلبه می‌گردد تا با کاروان به مشهد بفرستد. گفتم: «بابا برای چی طلبه‌ها رو می‌خوای بفرستی مشهد؟» گفت: «برای کاروان مناطق محروم!» گفتم: «چطور؟» گفت: «نمی‌خوام فقط برن یه زیارتی بکنن و بعدش هم بیفتن به خرید. می‌خوام یه سری طلبه‌ی خانوم و آقا پیدا کنم و مسئول هر ۱۵ تا ۲۰ نفر یکی از این طلبه‌ها باشه. اونا با آیه و حدیث باهاشون صحبت کنن و روی مسائل اعتقادی و مذهبی‌شون کار کنن، به خصوص بحث ولایت فقیه!» بعد از چند وقت، ستاد زیارت اهالی مناطق محروم کشور را برپا کرد و خودش عهده‌دار کاروان‌های زیارتی شد. هر سال از مناطق محروم، کاروان نسبتاً بزرگی راه می‌انداخت و با همان شیوه‌ای که گفته بود، حدود پنج هزار نفر از اهالی مناطق محروم را به پابوس آقا می‌برد. 📚شاهرگی برای حریم، شهید محمد رضا اسداللهی، ص۲۷ @mangenechi ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
🌼🔹 مثل همه‌ی مردم‌تکبیر شبانه می‌گفتند زمانی که مردم به مناسبتی بر روی پشت‌بام‌ها می‌رفتند و الله‌اکبر می‌گفتند امام هم به این امر مقید بودند؛ یعنی در زمان‌هایی که ساعت ۹ شب برنامه‌ی تکبیر شبانه اعلام می‌شد، ایشان هم داخل ایوان می‌امدند و در الله اکبر گفتن مردم شرکت می‌کردند. 📚کتاب مهر امام، ص۲۱۶، به نقل از خانم زهرا مصطفوی. 🌼🔹 @mangenechi
🌼🍂 پدر دید دخترش و پسر همدیگه رو می‌خوان؛ مشاوره و تحقیقات هم مثبت بوده و پسر هم آدم حسابیه؛ ولی بازم دلش قرص نبود. به پسر گفت: اگه این سؤال من رو جواب بدی، با ازدواجتون موافقت می‌کنم: اذان صبح ساعت چنده؟ 🌼🍂 @mangenechi
┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ 🍀برای تمرکز در نماز گاهی حضرت آیت الله خامنه‌ای را زودتر از وقت اذان به مسجد برای اقامه نماز جماعت می‌آوردم. آقا می‌فرمود: برای من کمی نان و پنیر بیاور. روزی از روی کنجکاوی به مرحوم کرامت (بانی مسجد کرامت) گفتم: آقا مگر برای نهار به منزل بازنمی‌گردند که از من خوراکی طلب می‌کنند؟ مرحوم کرامت گفت: معده‌ی آقا در زندان بر اثر شکنجه آسیب دیده است و در طول روز گاهی درد می‌گیرد. لذا کمی خوراکی می‌خواهند تا برای مدت کوتاهی درد معده تسکین پیدا کند و بتوانند با تمرکز نماز جماعت بخوانند. ✨آقای فتحعلیان، عضو هیئت امنای مسجد کرامت، مشهد. 📚مجله مبلغان، ش۵۰. ┄┅◈✨🍀✨◈┅┄ ╔═🍀✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🍀✨◈═╝
~°•°🪴•° شیخ جعفر شوشتری یک روز بالای منبر فرمودند: «بوی کهنه‌ی سوخته می‌آید» همه همهمه کردند و دنبال این بودند که ببینند کجا آتش گرفته است. بعد فرمودند: «شیخ جعفر کذاب به شما گفت بوی کهنه سوخته می‌آید، همه باور کردید؛ ولی یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر صادق آمدند و گفتند: جهنم حق است، گناه نکنید، کدامتان باور کردید؟!» 📚 گفته‌های آن بزرگوار (آیت الله مجتهدی)، علی عزلتی مقدم، ص۲۴ ~°•°🪴•° ~🪴 @mangenechi
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ مدتی بود که عضو یکی از هیئت‌های عزاداری شده بودیم. با بچه‌های آن‌جا هم رفیق بودیم. اما هیئت مشکلاتی داشت. تا چند ساعت بعد از نیمه‌شب عزاداری می‌کردند که نماز صبح‌مان هم از دست می‌رفت. مداح هیأت هم با ولی فقیه مشکل داشت. روزی یکی از دوستان درباره قالب هیئت تذکراتی به ما داد و گفت که اشتباه عمل می‌کنید. برای ما انتقال آن مطالب به مسئولین هیئت سخت بود؛ اما برای احمد نه. شروع کرد به تذکر اشتباهات. وقتی دید گوش به حرف نیستند، دور همه‌شان را خط کشید و با آن‌ها قطع ارتباط کرد. 🍃 شهید احمد مکیان @mangenechi ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌿 با خاطرات جذاب و پر از خنده و شادی هم یه مزه‌ی دیگه داره. حاج حسین یکتا رو که می‌شناسید؟ این رو بشنوید و بخندید و شاد بشید ☺️😃 @mangenechi
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ روزهایی که از محل کار به خانه می‌آمد با همه‌ی خستگی سعی می‌کرد با لبخندی بر لب وارد شود. در حالی که چشمانش از فرط بی‌خوابی و خستگی سرخ شده بود، همچنان گرم و صمیمی صحبت می‌کرد. بعد شروع به احوال پرسی و خنده می‌کرد و فضای بیرون را کاملاً از یاد می‌برد. 🍃 شهید محمد غفاری @mangenechi ┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄