eitaa logo
منگنه‌چی
4.4هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
86 فایل
درباره‌ی منگنه‌چی @mangenechi_ma تبلیغات و تبادل با منگنه‌چی @mangenechi_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••❈❂🌿🌺 سلام بر حقیقت صبحی که با تو قدر یافت و سلام بر حقیقت قدری که صبح روشن ظهور توست سلام بر قدر مطلق مهدی (عج) •••❈❂🌿🌺 •••❈❂🌿🌺 @mangenechi
┅⊰༻▫️💠 هر چه میزبان بی‌نیازتر باشد، مهمانی، از محبت بیشتر حکایت می‌کند. اگر میزبان "بزرگ و والا مقام" باشد و مهمانان بسیار کوچک‌تر از او باشند، مهمانی هنگامه‌ی فروتنی و تواضع میزبان است. لحظه‌ی فرود آمدن میزبان بلندمرتبه در برابر مهمانان، صحنه‌ای به یادماندنی و دوست داشتنی است. مهمانِ بزرگان شدن، بزرگی می‌آورد و حقارت‌ها را از روح انسان بیرون می‌کند. همان احساس حقارتی که مایه‌ی همه‌ی اسارت‌هاست. 📚 کتاب شهر خدا؛ حجت الاسلام پناهیان؛ ص ۳۱_۳۲ ┅⊰༻▫️💠 ╔═.💠▫️༺.══╗ @mangenechi ╚══.💠▫️༺.═╝
┅⊰༻🌸🍃 1⃣2⃣ یک سال ماه رمضون، شب‌های قدر، خیلی نور بالا می‌زدم، حس می‌کردم بعد از اون همه روزه توی فصل گرما، دیگه سیمم به عوالم بالا وصل شده و حسابی التماس دعایی شدم. 😅 اتاقم‌ طبقه‌ی بالای خونمون بود، تصمیم گرفتم برم روی پشت بوم و شب قدر رو اونجا تنها باشم. یواشکی رادیوی قدیمی رو به همراه سجاده و بقیه‌ی لوازم بردم اونجا. به مامان و بابام گفته بودم که می‌رم تو اتاقم. نمی‌دونم چرا؟ اما خجالت می‌کشیدم از برنامه‌ای که داشتم، باخبرشون کنم. همون اوایل دعای جوشن، سر به سجده، وقتی داشتم تمرکز می‌کردم برای گریه و استغفار، نمی‌دونم چی شد که خوابم برد .😴 چشمتون روز بد نبینه، مامان، بابام هرجا به فکرشون رسیده بود دنبالم گشته بودن، دیگه داشتن زنگ می‌زدن به مراکز اورژانس و آگاهی که برادرم از صدای ضعیف رادیو، روی پشت بوم پیدام کرده بود. پدرم اون شب خیلی حرمت شب قدر رو نگه داشت، سکوت کرد و از خونه رفت بیرون. 😅 ┅⊰༻🌸🍃 ╔═.🌸🍃༺.══╗ @mangenechi ╚══.🌸🍃༺.═╝
. بزرگوارانی که به منگنه‌چی لطف دارن و پیام‌هایی که می‌پسندن و دوست دارن، به گروه‌ها یا مخاطبانشون ارسال می‌کنن، اگه لطف کنن با یکی از این دو گزینه 👆 این کار رو انجام بدن، لطفشون در حق منگنه‌چی کامل‌تر می‌شه. ☺️ باز هم سپاسگزاریم از تمام همراهی‌های دلگرم‌کننده‌تون. ☺️🌷
💠 «خلصنا من النار» که فقط رهایی از جهنم قیامت نیست. بدون امام زمان (عج) هم ما تو جهنم هستیم. خدایا! ما رو از آتیشِ دست سازِ غیبت خلاص کن! 💠 @mangenechi
هدایت شده از *~یا‌فاطمه‌الزهرا~*
*رفیقی داشتم که از دار دنیا یه پیکان درب و داغون سفید یخچالی داشت و* *می‌‌پرستیدش! با اینکه ماشینه خیلی هم سرِ پا و مدل بالا نبود ، اما خیلی هوای اون رو داشت. می‌گفت : من که پول ندارم عوضش کنم ، پس بهتره از همین چیزی که دارم خوب مراقبت کنم.* *یه روز اومد دنبالم که باهم بریم بیرون. دیدم یه برچسب بزرگ طرح ِ برند‌های معروف ماشین‌های خارجی رو روی شیشه‌ سمت ِ شاگرد چسبونده ، خندم گرفت و گفتم این چیه چسبوندی بابا ، خیلی ضایعه‌ ، انگار ندید بدیدی ، بعد برچسب شیشه رو کشیدم و کندم . دقیقه‌ای نشد که یهو نصف شیشه‌ ماشین افتاد پایین و خورد شد. خیلی ناراحت شد و منم از اتفاقی که افتاده بود جا خوردم . در بین راه می‌گفت که پول نداشته شیشه ماشین رو عوض کنه ، واسه همین یه برچسب زده روش که کسی جای ترک خوردگی رو نبینه تا بلکه پولی دستش بیاد و یه شیشه‌ نو بندازه.* *کلّ اون روز رو دمق بودم . با اینکه چیزی بهم نگفت اما از خودم و کاری که کرده بودم شرمنده شدم . وقتی من رو رسوند دم ِ در خونه ، بهم گفت : "غصه نخور، فدای سرت رفیق. یه چیزی رو رفاقتی بهت بگم!؟ اینکه یه شیشه بود و مهم نیست ، بالاخره حلش می‌کنم ، اما خواستم بهت بگم که مواظب باشی اگه یه روز کسی رو دیدی که یه جای زندگیش رو خیلی دوست داره و قشنگ نشونش میده ، نزنی تو پَرش . حالش رو نگیری ، شاید خواسته جای یه زخم رو بپوشونه تا کسی باخبر نشه .* *خیلی وقت‌ها مجبوریم روی یه سری مشکلات ، غم و غصه‌هامون برچسب خوشحالی و امید بچسبونیم تا حداقل کسی از وجودشون باخبر نشه. حواسِت باشه به برچسب‌های قشنگِ زندگیِ آدم‌ها دست نزنی*. *بعد ، گازش رو گرفت و رفت و من تو دود سیاه و غلیظ پیکانش گم شدم.* ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مشکلی آسان کنی دردی از در مانده ای درمان کنی 🕊پرواز تا اوج🕊
🌼🍂 روزھ عاملِ موثري در تَربیت روح و پرهیزگارۍ در همہ‌ی زمینھ‌ها و ابعاد حیات انسان است. یکي از ویژگـۍ‌هاۍ پررنگ روزھ‌‌، بُعد معنوى و اخلاقی آن می‌باشد. روزه روح و ارادھ‌ی انسان را قوي و غرایز او را تعدیل مى کند و یکۍ از بسترھاۍ بسیار مناسب براۍ انجام مراقبہ و ایجاد خودکنترلي برای افراد است. ــ ــ ـــــــــــــــــــ ــــــــ * تَعدیل: متعادل‌‌سازي 🌼🍂 🌼🍂 @mangenechi
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ ، یک داستان مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ. [ ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ! ] ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﺪ، ﺍﺯ ﺳﻮی ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺑﺪی ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﺪ، ﺍﺯ ﺳﻮی ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ. (نساء/۷۹) ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ استاد اخلاقِ ضایعاتی! سوار ماشین بودم و داشتم از سالاریه(محله‌ی پولدارهای قم) میومدم سمت خونه. تا از کوچه‌ی فرعی وارد خیابانِ اصلی شدم، دیدم مرد جوانی گوشه‌ی بلوار نشسته و یه گونیِ بزرگ پُر از ضایعات هم کنارشه. از ظاهر نامرتب و سیاهی گونیش، میشد فهمید که ضایعات رو از سطل‌های زباله جمع کرده. هنوز بهش نزدیک نشده بودم که یک لحظه، چشم تو چشم شدیم. به محض اینکه بهش نزدیک شدم، پا شد و اشاره کرد که نگه‌ دارم؛ ترمز زدم و کمی جلوتر ایستادم. اومد کنار پنجره‌ی اتومبیل و گفت: «بار ضایعاتم سنگینه، نمی تونم ببرم؛ روم نشد به ماشین‌های مدل بالا بگم منو ببرن. اگه میشه منو تا میدون برسون؛ سه هزار و پانصد تومن هم دارم که بهت می‌دم. کاپشنم رو هم در می‌یارم و می‌ندازم روی صندلی ماشینت که کثیف نشه.» بهش گفتم: «مشکلی نیست، پول نمی‌خواد بدی؛ فقط فکر نکنم اون گونی بزرگ توی ماشین جا بشه.» سریع گفت: جا میشه! و دوید گونی رو آورد. می‌خواست کاپشنشو بندازه روی صندلی، اما به زور نذاشتم. گونی رو با زحمت چپوند توی ماشین و راه افتادیم. کنارم که نشست، هم لباساش بوی بد زباله میداد و هم گونی ضایعات؛ اما صورت نورانی‌اش پشتِ اون محاسن مشکی، حال و هوای معنوی‌اش رو فریاد میزد. ذکرِ «یا امام رضا (ع)» هم از زبونش نمی افتاد. برگشت سمتم و کلی تشکر کرد که بارش رو سوار ماشینم کردم. بعدش شروع کرد به حرف زدن و گفت: «امروز از خدا خواستم کاری کنه پول کفش دخترم جور بشه که با فروش این ضایعات جور میشه. اما بارم خیلی سنگین بود و نتونستم جا به جا کنم.» بعد گفت: «البته تقصیر خودمه؛ امروز ناشکری کردم و گفتم: خدایا! چرا مردم به بعضی ضایعاتی‌های دیگه پول نقد هم می‌دن، ولی من همه‌اش باید ضایعات ببرم بفروشم. فکر کنم برا همین ناشکری اینجا گیر کردم. خدا ببخشه.» من فقط گوش می‌دادم. انگار یه استاد اخلاق داشت برام حرف می‌زد. چقدر کیف کردم از این ایمانش! صبح از خونه زده بیرون تا ضایعات جمع کنه برای پول کفش دخترش؛ خدا ضایعات براش رسونده، اما چون سنگین بوده، نمی‌تونسته جابه‌جا کنه و ...با تمام این‌ها به خدا گلایه نکرد و گفت خودم ناشکری کردم که این طور شد! 🔹🔸🔹 امروز قشنگ‌ترین درس رو از این جوون که به نظرم از اولیای خدا بود، گرفتم. فهمیدم هنر اینه که توی مشکلات هم بگی خدایا شکرت و به خدا گلایه نکنی. یاد گرفتم که باور داشته باشم خدا بدیِ بنده‌هاشو نمی خواد و هر مشکلی هست، یا خودم مقصرم و یا حکمتی توشه. ممنونم از این درس بزرگ استادِ اخلاقِ ضایعاتی! ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🔗 ╔═.🌸🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌸🌿.═╝
🌼🌿 سؤالات روز بیست و دوم به این دو سؤال کوتاه که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و به این آیدی ارسال فرمایید. @Z_A1400 مهلت ارسال پاسخ‌ها: ساعت ۵ صبح پنجم اردیبهشت موفق باشید. 🌼🌿 🌼 ۱. مهمان بزرگان شدن، چه نتیجه‌ای دارد؟ 🌼 ۲. اعمال نیک و بد از کجا به انسان می‌رسد؟ 🌼🌿 @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌙 رهبر انقلاب: از هنگام غروب آفتاب شب بیست وسوم، سلام الهی شروع میشود، تا اذان صبح. 🔹این چند ساعت، سلام و امن الهی و خیمه رحمت خداست. شب عجیبی است؛ هزارماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات بوجود آورد؛ این شب، بهتر از هزارماه است. این، را قدر بدانید... 🔺عزیزان من! لحظه جان دادن، ما وارد عالم دیگری میشویم. برای آنروز، خود را آماده کنیم. ۷۵/۱۱/۱۲ 🌷 🌙 @Khamenei_ir
࿐❈🌟 اللّٰهُمَّ اغْسِلْنِى فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ خدایا! در این ماه مرا از گناهان شست‌وشو ده. 🌟❈࿐ خدای خوب و مهربان من! مگر نه این است که نماز مانند جوی آبی، وجود ما را پاک می‌کند؟! اما دریغ از گناه دوباره! خدای من! باران رحمت و توبه را در این ماه، بر وجودم، نازل بفرما تا پاک شوم و پاک بمانم. ࿐❈🌟 (خانم مؤذّن) 🌟❈࿐ @mangenechi
💠🔹 معمولش اینه که توی دعاهای وقت‌های این چنینی، آخر دعاهامون می‌گیم: خدایا! همه‌ی اونایی که التماس دعا گفتن... اومدم بگم ما هم التماس دعا داریم. لطفاً توی این شب عزیز، اعضای رو هم توی دعاهاتون یاد کنید. یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄◈🍃🌼🍃◈┄ عطر خوش وصل دلپذیر است اما رائحه‌ی دیدار تو دلپذیرتر! نجوای سحرگاهان زیباست، اما شنیدن نوای العفو تو زیباتر! سلام بر تو ای یادگار خدا در ماه خدا! ┄◈🍃🌼🍃◈┄ 🔗 ╔═🌼🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌼🍃◈═╝
┅⊰༻▫️💠 "مهمانی" محل عبور است و با همه‌ی زیبایی‌ها و شیرینی‌هایش، معبری است که باید قدر آن را دانست و به قدر کافی در بهره بردن از فرصت کوتاه آن، همت داشت. در مهمانی، مجال مدهوشی نیست. باید به هوش بود و از آنات آن سود برد و در لحظات آن، ملاحظه داشت. در خطبه‌ی شعبانیه که پیامبر اکرم(ص) رمضان را معرفی فرمودند، پس از توصیف ماه رمضان به "ضیافت"، پذیرایی‌ها را به این شرح بیان می‌فرمایند: «وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ؛ در این ضیافت، خدا شما را اهل کرامت قرار داده است». یعنی شما را بسی گرامی می‌دارد به حدی که «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ؛ در این ماه، نفس‌های شما تسبیح و خواب شما عبادت به حساب می‌آید و اعمالتان، مقبول و دعایتان مستجاب است.» کدام پذیرایی از این بالاتر قابل تصور است؟ 📚 کتاب شهر خدا؛ حجت الاسلام پناهیان؛ ص ۳۵ ┅⊰༻▫️💠 ╔═.💠▫️༺.══╗ @mangenechi ╚══.💠▫️༺.═╝
🔹 موهام سفید شد تا فهمیدم حالِ بدم بخاطر خودِ خودِ گناهامه. دوری از خدا پیر می‌کنه آدم رو! اسیر می‌کنه آدم رو! زمین‌گیر می‌کنه آدم رو! خدایا می‌دونم بد کردم، اما ببین با بزرگ‌ترم اومدم. بالحسین الهی العفو 😭 @mangenechi
┅⊰༻🌸🍃 2⃣2⃣ یادم می‌یاد یکی از دغدغه‌های همیشگیم این بود که من زودتر به تکلیف می‌رسم یا داداش مصطفی؟ 🤪 اکثراً با داداشم کل کل می‌کردیم ‌و با فاصله‌ی سنی زیادی که باهم داشتیم، اصلا تو کتم نمی‌رفت زودتر از اون مکلف بشم. طبق حساب و کتاب‌ها، تقریباً با یک ماه فاصله مکلف می‌شدیم، اول من و بعد داداش. ولی چون داداشم از خیلی جلوتر نمازهاش رو می‌خوند، برای ماه رمضون هم، تقریباً خیالم راحت بود که حتماً روزه رو می‌گیره و فکرشم نمی‌کردم به چالش بخورم. من یه هفته قبل از ماه رمضان به تکلیف رسیدم. اولین سحری روزه واجب، وقتی سراغ داداشم رو گرفتم، متوجه شدم باید سن تکلیف رو از روی ماه قمری حساب کرد. 🤦🏻‍♀️ داداشم هم بیست و چهار ماه رمضون به دنیا اومده بود. 🤦🏻‍♀️ و خدا شاهده تا همون بیست و چهارم روزه نمی‌گرفت. 😅 ┅⊰༻🌸🍃 ╔═.🌸🍃༺.══╗ @mangenechi ╚══.🌸🍃༺.═╝