eitaa logo
موسسه انصار المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
1.1هزار دنبال‌کننده
289 عکس
145 ویدیو
169 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم موسسه علمی پژوهشی فرهنگی انصار المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دسترسی به سایر کانال های مجموعه👇 مراسمات: @ansarolmahdi_aj اجتماعی ‌سیاسی: @Tanbiholomah طلبه مدیا: @Talabeh_media خادم کانال: @Mansar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید 👇قدر متیقن در مقام تخاطب پاسخ: 🔹در مثال اول: با اینکه گفته است برای خواندن وقت بگذارید و قید هم ندارد یعنی کلامش را مقید به نکرده است و لفظ کتب هر کتابی را شامل می شود –چه درسی و چه غیر درسی- ولی چون معلم در مورد درس خواندن صحبت می کرد، معلوم می شود که مقصود متکلم از ، است، پس حق با معلم است. 🔹در مثال دوم هم با اینکه پدر بدون قید گفته است بخر، ولی چون در مقام تخاطب و صحبت کردن از مهتابی بوده، معلوم است که مقصود او بوده است نه هر لامپی. مثال3️⃣ یکی از فقهاء زمان زیادی در اهمیت فقه، فقیه، فقاهت و احکام دین صحبت کرد و بعد از آن فرمود با همنشین شوید و در گعده های آنها شرکت کنید و علوم آنها را فرابگیرید. 🔹 اینجا با اینکه به طوری کلی فرموده و آنها را مقید به علمای فقه نکرده است، ولی از آنجا که بحث و تخاطبی که داشت در مورد فقه و فقاهت بود، ملعوم می شود که منظور ایشان مختص است، نه ، پس نمی توان از کلام ایشان نتیجه گرفت که می توان همنشین هم شد و علوم آنها را فراگرفت. البته حقیر، نوکر علمای فلسفه و عرفان هستم ها!! 😉 قصدم تعریض به این بزرگان دین و حافظ کیان اسلام نیست. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید 👇قدر متیقن در مقام تخاطب خلاصه اینکه اگر متکلم در مقام بحث از یک نوع خاصی باشد مثل بحث در مورد خواندن کتب درسی و بعد کلام مطلق و بدون قیدی استفاده کند، آن مقام بحث و تخاطب ایشان قرینه می شود که مراد ایشان همان کتب درسی است نه هر کتابی. 📣 نظر عملاء: آیت الله مظفر 1️⃣ اگر متکلم می خواهد تمام خصوصیات موضوع حکم را بیان کند 👈 وجود قدر متیقن،مانع اطلاق نیست. 2️⃣ اگر متکلم فقط ذات موضوع را بیان کند ولو مخاطب آن را نفهمد 👈 وجود قدر متیقن مانع اطلاقگیری است برای همین اگر مراد متکلم اطلاق است، باید بگوید که موضوع حکم مطلق است و قید ندارد. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید-انصراف 👇انصراف بدوی و انصراف مستقر به این 6 مثالی که می زنیم دقت کنید آیا این 6 مثال از جهت اطلاق گیری یکسان می باشند. 1️⃣ متکلم بگوید « را اکرام کن» و بلافاصله بگوید «مگر را». 2️⃣ پدر بگوید «به جزء ، بخر». ⁉️آیا اینجا برای لفظ «» یا «» اطلاق ایجاد شده است و بعدا از بین رفته است یا اصلا اطلاق ایجاد نشده است؟ 3️⃣ متکلم بگوید « را اکرام کن» و بعداز مدت ها بگوید «» اکرام نکن. 4️⃣ پدر امشب بگوید « بخر» و فردا بگوید « نخر». ⁉️در این مثال چطور؟ آیا برای لفظ «» یا «» اطلاق ایجاد شده است و اگر ایجاد شده است آیا اطلاق باقی مانده است؟ 5️⃣ متکلم بگوید « را اکرام کند» و من پیش خودم احساس می کنم که منظورش فقط است، چون غالب علماء، علمای به فقه هستند، و تعداد کمی از آنها علمای اخلاق و فلسفه هستند. 6️⃣ پدر بگوید « بخر» و من پیش خودم احساس کنم که شاید باید بخرم نه نان لواش، چون نانوایی سنگک هم نزدیک ما است و هم چند نانوایی سنگک وجود دارد. ⁉️آیا این که در خارج مقدار زیادی از یا کنار خانه ما زیاد هست، موجب می شود که بگوم مقصود متکلم از علمای، فقط فقهاء است؟ یا مقصود از نان، نان سنگک است؟ ⁉️به نظر شما آیا لفظ یا از جهت مطلق بودن یا نبود در این 3 مثال فرق می کند یا نه؟ @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید-انصراف 👇انصراف بدوی و انصراف مستقر پاسخ سؤال: 1️⃣ گاهی قرینه خیلی قوی است بطوری که اصلا نمی گذارد برای کلام اطلاقی ایجاد شود یعنی می شود، مانند قرینه متصله (چه قرینه لفظی باشد و چه عقلی) نه اینکه اطلاق شکل بگیرد و قرینه بخواهد اطلاقی را که ایجاد شده است، خراب کند. مانند مثال 1 و2 . 2️⃣گاهی قرینه ضعیف تر است یعنی اطلاق شکل می¬گیرد و نمی توان مانع ایجاد اطلاق باشد، ولی بعد از اینکه اطلاق شکل گرفت، را می کند مانند قرینه منفصله یعنی اینجا لفظ مطلق انصراف پیدا می کند به آن موردی که قرینه بر آن وجود دارد، مانند مثال 3و4. 3️⃣ گاهی قرینه ضعیف تر است بطوریکه نه مانع انعقاد اطلاق می شود و نه می تواند اطلاقی را که شکل گرفته است خراب کند، فقط در این حد است که انسان ابتدائا فکر می کند که این قرینه می تواند اطلاق را خراب کند ولی بعد از توجه و دقت کردن می بیند که این قرینه خیلی ضعیف است و نمی تواند اطلاق را خراب کند، بنابراین انصرافی که در ابتدا پیدا می شود را (یعنی ابتدائی) می گوییم. پس این انصراف حجت نیست و باید به همان اطلاق تمسک کرد. ✅خلاصه اینکه اگر قرینه قوی باشد یا مانع انعقاد اطلاق است یا موجب انصراف لفظ مطلق به فرد خاصی می شود. ولی اگر منشاء انصراف، یک عامل خارجی باشد -مانند زیاد بودن مصادیق- انصراف رخ نمی دهد و مانع اطلاق نیست. به بیان دیگر موجب بلکه کثرت استعمالی موجب انصراف است. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید 👇تنافی مطلق و مقید مثال1️⃣ پدر به پسرش گفته یه برای میهمانی بخر. و بعدا گفته: نخر. ⁉️ 1- آیا پسر حق دارد بگوید که پدر یکبار کلی و بدون بندُ و بیل گفته بود « بخر» و قیدی نداشت و من هم زرنگی می کنم و به همان حرف بی قیدش گوش می کنم و لباس آستین کوتاه می خرم ؟ 2- یا اینکه حق ندارد به حرف مطلق پدر عمل کند چون این کلام دوم که گفته «آستین کوتاه نخر»، قید آن کلام اول می باشد فلذا نباید لباس آستین کوتاه بخرد؟ مثال2️⃣ مادر به پسرش گفته « بخر» و در کلام بعدی گفته « نخر». ⁉️ 1- آیا پسر حق دارد با تمسک به کلام اول بستنی گران بخرد، چون کلام اول کلی است و قیدی ندارد؟ 2- یا اینکه کلام دوم قرینه و قید کلام اول است و حق ندارد بستنی گران بخرد؟؟ مثال3️⃣ دکتر گفته «حتما باید شیر بخورید» و همین دکتر دفعه بعد گفته: «شیر کم چرب بخور». ⁉️ 1-آیا خوردن شیر پرچرب هم جایز است و کم چرب خوردن فقط بهتر است (یعنی مقید «شیرکم چرب» را حمل بر استحباب کند)؟ یا اینکه فقط باید شیر کم چرب بخورد (یعنی مطلق را حمل بر مقید کند) و پر چرب جایز نیست؟ @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید 👇تنافی مطلق و مقید ✅ در مثال هایی که زدیم دو کلام مطلق و مقید با هم دیگر منافات دارند. یعنی اگر بخواهیم ظاهر هر دو کلام (مطلق و مقید) را حفظ کنیم، همدیگر را تکذیب می کنند و نمی توان به هر دو عمل کرد. ⁉️حال چه کنیم، راه حل این تنافی چیست؟ 1️⃣به اطلاق تمسک نکنیم و در مطلق تصرف کنیم یعنی مطلق را حمل بر مقید کنیم و بگوییم فقط مقید (شیر کم چرب) را باید انجام دهد به طوری که اگر غیر از شیر کم چرب را بخورد، مخالفت با دکتر کرده. همچنین در مثال اول حق ندارد لباس آستین کوتاه بخرد، یا در مثال دوم حق ندارد بستنی گران بخرد. 2️⃣به اطلاق تمسک کنیم و در مقید تصرف کنیم. یعنی خوردن پرچرب جایز است و کم چرب بودن را نهایتا بگوییم بهتر (مستحب) است، ولی لازم نیست. همچنین در مثال اول حق دارد لباس آستین کوتاه بخرد و در مثال دوم حق دارد بستنی گران بخرد. نظر شما چیست؟ خودتان فکر کنید و به پیام بعدی نروید!! @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-اطلاق و تقیید 👇تنافی مطلق و مقید 📣نظر علماء 🔹آیت الله سبحانی: 1- اگر وحدت حکم احراز نشود، اساسا تنافی وجود ندارد. مثلا اگر دلیلی بگوید از خواب بیدار شدی، آب نخور. و دلیل دیگر بگوید بعد از غذا آب سرد نخور. اینجا اساسا تنافی بین دو حکم نیست و اصلا هیچ ربطی به هم ندارند که بخواهیم آنها را بر همدیگر حمل کنیم، زیرا سبب این دو حکم با هم فرق دارد. (سبب یکی بیدار شدن از خواب است و سبب دیگری خوردن غذا است) 2- اگر وحدت حکم احراز شود، تنافی پیدا می شود که در اینجا مطلق را حمل بر مقید می کنیم نه اینکه مقید را حمل بر استحباب کنیم. مثلا اینکه گفته بخر و بعد گفته بستنی گران نخر، وحدت حکم احراز می شود و باید گفت مراد از مطلق ()، هر بستنی نیست، بلکه باید آن را حمل بر مقید کرد، یعنی فقط حق دارد که بستنی ارزان بخرد. 🔹آیت الله مظفر: 1- اگر مطلق و مقید در اثبات و نفی مختلف باشند یعنی یکی موجبه و یکی سالبه باشد 👈همیشه مطلق حمل بر مقید می شود. مانند: (لباس ) (لباس آستین کوتاه ) یا بستنی ) (بستنی گران ). پس حق ندارد لباس آستین کوتاه بخرد یا حق ندارد بستنی گران بخرد. 2- اگر اثبات و نفی (یعنی موجبه و سالبه بودن) در مطلق و مقید متفق باشد یعنی هر دو موجبه یا هر دو سالبه باشند. مانند «شیر » «شیر کم چرب » دو حالت دارد. 👈الف) اگر اطلاق بدلی باشد👈 مطلق را حمل بر مقید می کنیم. 👈اگر اطلاق شمولی باشد👈 اصلا تنافی وجود ندارد و نیاز نیست که در هیچکدام تصرف کرده و آنها را حمل کنیم. (نکته: البته بنابر مفهوم وصف تنافی وجود دارد ولی حجت نیست.) نکته: (آیت الله مظفر) همانطور که در اطلاق داریم مانند اطلاق «عالم»، در نیز مانند «إفعل» اطلاق داریم. منتهی اطلاق در مفرد، اطلاق است و اطلاق در جمله ها، اطلاق در است. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-مجمل و مبین ⁉️اگر لفظ یا عبارتی مجمل بود چه باید کرد؟ ⁉️یا اگر عملی را معصوم علیه السلام انجام داد، و معنای آن عمل را نمی دانستیم، چه باید کرد؟ مثال1️⃣ بابای وحید وصیت کرده بود که نمازهای قضاش رو یه طلبه ای به اسم بخونه که تو حوزه¬ی سرکوچشون درس می خونه. وحید هم می ره داخل حوزه و می گه که با آقا کار داشتم. نگهبان حوزه هم می گه با کدوم آقا، ما اینجا چند تا آقا داریم. می گه نمی دونم بابام گفته آقا. تو این وصیت پدر پیش اومده و مقصود ایشون واضح نیست. اینجا چه باید کرد؟ مراد کدامیک از این ها می باشد؟ مثال 2️⃣ قرآن می فرماید: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا » و نمی دانیم مراد از و چیست؟ انگشتان است یا کف دست است یا ...؟ اینجا چه باید کرد؟ از کجای دست را باید قطع کرد؟ تعریف : لفظ یا فعلی که ظهور در معنا یا مراد خاصی ندارد برای همین ظن یا یقین به مراد گوینده یا فاعل پیدا نمی شود. اجمال لفظی یعنی معنای کلام روشن نباشد و اجمال فعلی یعنی وجه وقوع فعل مشخص نباشد، مثلا نمی دانیم جلسه استراحتی که امام علیه السلام در نماز انجام دادند، به جهت وجوب بوده یا استحباب. : مبین در مقابل مجمل می باشد، پس مبین یعنی لفظ یا فعلی که ظاهر یا نص در مقصود است و مراد معلوم باشد. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-مجمل و مبین 👇اسباب اجمال لفظی 📣آیت الله مظفر: 1️⃣ اشتراک لفظی بدون وجود قرینه. مثلا در عبارت لفظ «مختار» هست که معلوم نیست اسم فاعل است یا اسم مفعول. 2️⃣ مجازیت. 3️⃣ معلوم نبودن مرجع ضمیر. 4️⃣اختلال ترکیب. 5️⃣وجود چیزی که می تواند قرینه بر مراد باشد. 6️⃣ متکلم در مقام اهمال یا اجمال باشد. 📣آیت الله سبحانی: 1️⃣ اجمال مفردات. مانند «ید» در آیه سرقت «السارق و السارقة فاقطعوا أیدهما» که نمی دانیم منظور از «ید و دست» در این آیه چه مقدار است، فقط انگشتان یا کف دست یا ...؟ 2️⃣اجمال در متعلق حکم محذوف. در همه مواردی که حکم به اعیان خارجیه مانند میته و خمر و ... تعلق بگیرد مثلا می فرماید «حُرِّمَت علیکم المیتَة...». که نمی دانیم متعلق حکم حرمت چیست؟ آیا خوردن میته حرام است یا خریدن آن حرام است یا هر نفعی از آن حرام است؟ 3️⃣ مردد بودن کلام بین ادعاء و حقیقت. مانند «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب» که نمی دانیم اگر نماز بدون سوره فاتحه خوانده شود اصلا و حقیقتا نماز نیست یا اینکه نماز هست و فقط ادعا شده که نماز نیست و نهایتا نماز صحیح نیست. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل مباحث ملازمات عقلیه ✅گفتیم در علم اصول از قواعدی بحث می کنیم که هنگام اجتهاد و استنباط حکم شرعی از ادله، باید از آن قواعد استفاده کرد، که این قواعد سه دسته می¬باشند. {البته یک بحث مقدماتی هم داشتیم. اما بحث های اصلی 3 فصل بود.} 1️⃣ بعضی از این قواعد در جایی استفاده می¬شود که دلیل وجود دارد و دلیل دیگری معارض آن است. 2️⃣ بعضی از این قواعد در جایی استفاده می¬شود که دلیل وجود دارد و دلیل دیگری معارض آن نیست. 3️⃣ بعض از این قواعد در جایی استفاده می¬شود که اصلا دلیل نداریم. در مورد فصل اول که دلیل وجود دارد و معارض هم ندارد گفتیم دو نوع ادله وجود دارد: 👈1ادله لفظی 👈2 ادله بحث ادله لفظی به پایان رسید و حال نوبت به بحث ادله رسیده است. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل مثال 1️⃣ 🔹نزدیک چهارشنبه سوری بود که به یکی از بچه های محله گفتم: ترقه بازی خصوصا این دینامیت و تی ان تی و ... رو تو این آخری سالیه بذارید کنار. 🔸با بی ادبی می گفت چیه؟! حتما اینا هم در موردش آیه و روایت داریم؟! ول کنید دیگه! 1000 سال پیش که اینها نبوده، پس نمی تونید بگید پیامبر فرموده دینامیت و ترقه حرومه!! 😱 🔹بهش گفتم مگه قراره همه چی رو بگن؟! همین که فهمید چیزی قطعا ضرر داره، یا خطر زیادی داره، حرومه دیگه! 🔸 گفت کیلو چنده! اتفاقا من می گه اینا خیلی هم خوبن. 🔹 منم بهش گفتم ... . مثال 2️⃣ 🔸برادرم می گفت باید تو سفر هم نماز رو کامل خوند. 🔹می گفتم آخه چرا؟ رو چه حسابی می گی، مگه رفتی آیات و روایات رو ببینی؟! مگر اصلا عربی متوجه می شی، مگه فقه و اصول و علوم برداشت از قرآن و روایات رو بلدی؟ 🔸می گفت همه چی رو که نباید به آدم بگن. مگه ما بچه ایم؟! آدم باید رو به کار بندازه. می گه خدا همه جا همون خداست و من هم همه جا همین آدمم، چرا باید تو شهرهای دیگه ناقص بخونم؟ اینکه می بینی گفتن شکسته بخونی برای اینکه 1000 سال پیش وقتی می خواستن 20 کلیومتر برن چند ساعت تو مسیر بودن ولی الآن نیم ساعته می رسی؟ 🔹می گفتم مگه ملاکه؟ مگه اصلا شما می تونه متوجه بشه که حکمت احکام چیه؟ بگو ببینم چرا نماز صبح باید دو رکعت و بلند خوند ولی ظهر و عصر رو آروم و 4 رکعت؟ @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 👈 عزیزان دقت کردید من یه جا (یعنی در مثال اول) از دلیل عقلی استفاده کردیم ولی یه جا (یعنی در مثال دوم) دلیل عقلی رو رد کردم. ⁉️بالآخره عقل حجت هست یا نه؟ ❓احکام عقلی چند دسته اند؟ ❔آیا عقل مصالح و مفاسد را درک می کند؟ ❓آیا عقل می تواند حکم کند یا فقط مُدرک است؟ ❔اگر واقعا یه جایی آیه یا روایتی نداشتیم و فقط عقل ما یک حکمی رو فهمید می تونیم بگیم حکم خدا هم همین است یا نه؟ ❓یا حتی اگر آیه یا روایتی داشتیم می توانیم بگوییم عقل چنین حکم می کند ولو حکم عقل مخالف آیه و روایت باشد؟ ❔آیا عقل می تواند آیه را تفسیر کند؟ ❓عقل می تواند باعث شود که ظهور آیه یا روایتی را کنار بگذاریم؟ ❔آیا ملازمه ای بین حکم عقل و شرع هست؟ ❓اگر جایی حکم عقل داشتیم و آیه یا روایتی همسو با حکم عقل داشتیم این آیه یا روایت تأکیدی و ارشادی اند یا مولوی؟ و ده ها سؤال دیگر در مورد عقل و حکم عقل وجود دارد که برای اینکه پاسخ این سؤالات داده شود تا در فقه و استنباط احکام بدانیم چطور با عقل برخورد کنیم، در بعضی از کتب بابی در اصول به نام وجود دارد. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 👈تعریف دلیل عقلی و شرعی برای استدلال و رسیدن به حکم شرعی، قیاس و دلیل اقامه می¬کنیم که دلیل و قیاس دو نوع است. 1️⃣قیاس شرعی 2️⃣ قیاس عقلی. 1️⃣ : اگر هر دو مقدمه قیاس، شرعی و غیر عقلی باشد، آن دلیل، را شرعی می¬گوییم. صغری: لباسی که مشکوک است و نمی دانیم نجس است یا طاهر، بنابر قاعده طهارت، طاهر ظاهری است. کبری: با هر طاهر ظاهری می توان نماز خواند. نتیجه: با لباس مشکوک می توان نماز خواند. هر دو مقدمه (صغری و کبری) شرعی است، پس این قیاس، قیاس شرعی است. 2️⃣ : اگر هر دو مقدمه قیاس یا یکی از دو مقدمه قیاس عقلی – و دیگری شرعی باشد- آن دلیل را عقلی می-گوییم. 🔹مثال1 صغری: عدل به حکم عقل نیکو و لازم است. کبری: آنچه عقلا لازم است، شرعا واجب است. نتیجه: عدل، شرعا واجب است. هر دو مقدمه عقلی است. پس قیاس عقلی است. 🔹مثال2: صغرا: نماز واجب شرعی است. کبرا: هر عملی که واجب شرعی است، به حکم عقل مقدماتش هم شرعاً واجب است. نتیجه: مقدمات نماز شرعاً واجب است. مقدمه اول شرعی است و مقدمه دوم عقلی است، پس قیاس عقلی است. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 👈اقسام دلیل عقلی خود دلیل عقلی نیز دو قسم دارد: 1️⃣اگر هر دو مقدمه دلیل عقلی، عقلی باشد، آن را گویند (مانند مثال اول یعنی عدل لازم است و ...) 2️⃣ اگر یکی از مقدمات عقلی و دیگری غیر عقلی باشد، آن را «» گویند (مانند مثال دوم یعنی نماز شرعا واجب است، که مقدمه اول شرعی بود) به ، نیز گویند. یعنی عقل حکم می کند به وجود ملازمه بین حکم عقل و حکم دیگری. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 1️⃣مستقلات عقلیه ⁉️آیا بین چیزی که عقل درک می کند با حکم خداوند ملازمه هست؟ یعنی آیا عقل ملازمه حکم عقل و حکم شرع را درک می کند تا از قِبل آن حکم شرع به دست بیاید؟ برای اینکه بگوییم بین حکم عقل و شرع ملازمه هست باید چهار مقدمه و بحث را به ترتیب بپذیریم. که عبارتند از: 🔹بحث اول: هستند حتی اگر شارع حکم شارع نکند. در این بحث با اشاعره اختلاف داریم. 🔸بحث دوم: بعد از اینکه اثبات شد که افعال، دارای حسن و قبح ذاتی اند، باید اثبات شود که را بدون نیاز به تعلیم شارع درک می کند. در این بحث با اخباری ها اختلاف داریم. 🔹بحث سوم: بعد از اثبات بحث دوم، باید اثبات شود که عقل می تواند به حکم نماید و از این راه حکم شرع را به دست آورد. 🔸بحث چهارم: این می باشد و الا اگر اثبات نشود که حجت شرعی می باشد، شرعا لازم نیست که آن را انجام دهیم، هر چند که عقل حکم به لزوم آن بکند. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 👈خلاصه اثبات مستقلات عقلیه 📣 نظر علامه مظفر بحث در مستقلات عقلیه بود یعنی ادله عقلی که هر دو مقدمه آن عقلی باشند. که علامه مظفر با 4 مقدمه حجیت شرعی مستقلات عقلیه را اثبات می کند که خلاصه 4 مقدمه این بود که 1️⃣ افعال حسن و قبح ذاتی دارند. 2️⃣ عقل این حسن و قبح را درک می کند و می گوید که فلان چیز حسن و لازم است و فلان چیز قبیح و جایز نیست. 3️⃣ عقل می گوید بین حکم عقل با حکم شرع ملازمه هست. 4️⃣ این حکم شرعی که از راه ملازمه به دست آمده، حجت شرعی هم می باشد. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 👈خلاصه اثبات مستقلات عقلیه 📣 نظر آیت الله سبحانی آیت الله سبحانی می فرمایند بحث از حجیت عقل در دو مقام می باشد. مقام1️⃣ اگر عقل با توجه به بدون لحاظ کردن مصالح و فاسدِ در موضوع، مستقلا حکمی بکند، اصولیون فرموده اند می توان حکم شرعی را نیز کشف کرد و بگوییم که بین حکم عقل و شرع ملازمه است و حکم شرع نیز همین حکم عقل می باشد، زیرا عقل وقتی حکم می کند در حقیقت یک حکم عام غیر مقید به چیزی را درک می کند. 🔹مثلا وقتی درک می کند که (عدل حسن است) درک می کند که این حسن بودن مطلقا است چه فاعلش خدا باشد یا انسان، چه در دنیا باشد و چه در آخرت، چه همراه با مصلحت باشد و چه نباشد و این حکم عقلی ملازمه دارد که حکم شرعی هم همینطور باشد و الا باعث می شود که این درک عقلی عام و شامل جمیع خصوصیات نباشد که خلف فرض می شود. مقام2️⃣ اگر عقل با توجه به بدون لحاظ کردن ذات موضوع، مستقلا حکمی بکند، آیا می توان حکم شرعی را نیز کشف کرد و بگوییم که بین حکم عقل و شرع ملازمه است و حکم شرع نیز همین حکم عقل می باشد؟ ایشان می فرماید این درک مصلحت و مفسده دو قسم دارد: 1🔹 اگر عقل مصلحت و مفسده در چیزی را درک کرد و این درک نیز مستند به مصلحت و مفسده ی عامی باشد که آن را درک کنند، مانند اجتناب از سم مهلک و کشنده یا ضرورت تشکیل و اقامه حکومت. 2🔹 اگر درک مصلحت و مفسده طوری نبود که همه عقلاء آن را درک کنند و صرفا یک بود اینجا . @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل گفتیم حکم عقل دو قسم است: 1️⃣ مستقلات عقلیه 2️⃣غیر مستقلات عقلیه مستقلات عقلیه را توضیح مختصری دادیم و حال نوبت به غیرمستقلات عقلیه رسیده است. گفتیم غیر مستقلات عقلیه یعنی یک مقدمه عقلی و دیگری غیر عقلی باشد. مثال در که است می گوییم: این فعل (مانند نماز) شرعا واجب است. در که است می گوییم: «هر کاری که شرعا واجب باشد، مقدمه آن نیز عقلا واجب است». نتیجه: این فعل به حکم عقل شرعا واجب است. @Qabasat
📣 قابل توجه اساتید و پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی: 1️⃣ اطلاع از آخرین تحولات علوم انسانی اسلامی در حوزه علمیه و دانشگاه 2️⃣ انتشار یادداشت‌های علمی اعم از مبنایی و مسئله‌محور در حوزه رشته‌های مختلف 3️⃣ اطلاع از اخبار نشست‌ها و دوره‌های تخصصی علوم انسانی اسلامی و محتوای علمی آن در حوزه علمیه و دانشگاه 4️⃣ تقریر اختصاصی فقه‌های تخصصی دروس اساتید عالی حوزه علمیه 5️⃣ اخبار جذب موسسات و نهادهای علمی حوزوی و دانشگاهی کشور 6️⃣ معرفی کتب و نشریات جدید منتشر شده در حوزه رشته‌های مختلف علوم انسانی اسلامی ✍️ پیشنهاد میکنم به شبکه نخبگانی علوم انسانی اسلامی کشور بپیوندید: http://eitaa.com/joinchat/2820276226C05222c1576
💥 در اولین پایگاه رسمی خبری_تحلیلی علوم انسانی اسلامی در کشور عضو شوید‼️ 💥 از شورای عالی سیاستگذاری علوم انسانی اسلامی بعد از ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی چه می‌دانید‼️ (مطلب سنجاق شده در کانال) 💯 پیشنهاد می کنم حتما کانال زیر رو دنبال کنید 👇 ✅ http://eitaa.com/joinchat/2820276226C05222c1576
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل 👈گفتیم غیر مستقلات عقلیه، ادله عقلی می باشند که یکی از دو مقدمه غیر عقلی است. حال نوبت آن رسیده است که موارد و مصادیق آن را بگوییم. یعنی اقسام و موارد غیر مستقلات عقلیه را می خواهیم بیان کنیم. موارد و مصادیق غیر مستقلات عقلیه عبارتند از: 1-إجزاء 2- مقدمه واجب 3- ضد 4- اجتماع امر و نهی 5- اقتضای نهی از فساد. 1️⃣اجزاء مثال1: فرمانده امر کرده بود که همه سربازان باید هر روز 5 مرتبه، دور کل پادگان را بدوند. مگر اینکه کسی مریض بوده باشد که او باید برود در کارهای آشپزخانه و سالن ها کمک کند. 🔹حال علی مریض شده بود و در کارهای آشپزخانه و سالن ها کمک کرده، و خوب هم کمک کرده، اما همان روز نیز حالش خوب شد. آیا لازم هست که 5 مرتبه نیز به دور پادگان بدود؟ عقل اینجا چه حکمی دارد؟ مثال2: آب قطع شده بود و تو خونه هم آبی نبود، حسن هم بلند شد و اول وقت با تیمم نمازش رو خوند. بعد از دو سه ساعت آب وصل شد. 🔹مادربزرگ حسن با کلی اصرار به حسن می گفت: باید دوباره با وضو نمازت رو بخونی. 🔸ولی حسن می گفت لازم نیست چون من وظیفم رو انجام دادم. مادر بزرگ هم می گفت پس چرا حرف بی خود می زنی، وظیفه تو اینکه نمازت رو با وضو بخونی و الآن هم آب اومده. 🔹اما حسن می گفت وظیفه من وقتی آب قطع بود، تیمم و نماز با تیمم بوده که من انجام دادم. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل برای پاسخ به این سؤال باید یک بحثی را در علم اصول بررسی کرد و آن بحث این است که اگر شخص یک امر ابتدائی داشت (مانند امر به وضو) و شخص به خاطر مانعی نمی توانست آن را انجام دهد و یک امر دومی به جای آن شد (مانند امر به تیمم) و او هم امر دوم را انجام داد و بعد آن مانع حل شد، آیا این عمل دوم کافیست یا باید همان امر اول را هم انجام دهد؟ به عبارت دیگر بحث اجزاء در جایی است که مکلف به خاطر عذر یا جهل نتوانسته حکم اولی واقعی مولا را امتثال کند و ناچار شده که امر ثانوی را انجام دهد. که امر ثانوی دو قسم است 1️⃣؛ در جاییکه عذری مانند بیماری دارد 2️⃣؛ در جاییکه جهل به حکم واقعی دارد. سپس عذر یا جهل او برطرف شده، حال که عذر یا جهل او بر طرف شده آیا امتثال امر ثانوی مجزی و کافی هست یا باید دوباره امر اول را أداء یا قضاء کند؟ ✅خلاصه بحث این است که اگر کسی امر ثانوی اضطراری مانند تیمم را انجام داد و با تیمم نماز خواند، آیا لازم است وقتی که عذر بر طرف شد و -مثلا آب پیدا شد- مجدد امر اولی - نماز با وضو- را امتثال کند یا نه؟ ✅همچنین اگر کسی بنابر حکم ظاهری و اماره ای تکلیفی را انجام داد و بعد متوجه شد که تکلیف را اشتباه انجام داده و حکم واقعی حکم دیگری بوده، آیا لازم است، تکلیف خود را مجددا أداء یا قضاء کند. مثلا بعد از 30 سال متوجه شود که نمازهایش اشتباه بوده، آیا لازم است که همه نمازهایش را قضاء کند؟ @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل بحث1️⃣: اجزای امر از امر اولی بحث اول این است که اگر کسی به امر اضطراری عمل کرد، مثلا تیمم کرد، آیا از ام اختیاری کفایت می کند یا نه؟ 📣اقوال علماء 🔹آیت الله مظفر: معروف بین فقهاء این است که اگر به امر اضطراری عمل کرد، نه اعاده در وقت لازم است و نه قضاء بعد از وقت. 🔹آیت الله سبحانی: کلام معروف فقهاء درست است لذا عمل به امر اضطراری مجزی است و اعاده و قضاء لازم نیست. زیرا اگر مجزی نبود و اعاده یا قضاء نیاز داشت خداوند می فرمود و حال که نفرموده، می گوییم نیاز نیست. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل بحث 2️⃣ اجزای امر ظاهری از امر اولی بحث دوم این است که آیا اگر کسی به امر ظاهری عمل کرد (یعنی به کاری عمل کرد که با امارات ظنی یا اصول عملیه ثابت شده بود) و بعد ثابت شد که وظیفه اش چیز دیگری است و آن اماره یا اصل عملی اشتباه بوده است و الآن علم به حکم واقعی پیدا کرده است؟ ایا همین عملی که بر اساس اماره یا اصل عملی بوده، کافیست یا اینکه باید به آنها را قضاء یا اداء کند؟ 📣اقوال علماء 🔹آیت الله سبحانی ظاهرا قبول دارند که عمل به امر ظاهری (یعنی امری که با اماره یا اصول عملیه ثابت شود) مطلقا مجزی از امر واقعی می باشد. آیت الله مظفر تفصیل داده اند: 1-امر ظاهری از اماره به دست آمده بوده و حال به طور یقینی کشف خطاء شده👈 عدم اجزاء، چه در باب احکام (یعنی اماره) و چه در باب موضوعات (یعنی بینه). 2-امر ظاهری از اصل عملی به دست آمده بوده و حال به طور یقینی کشف خطاء شده 👈 عدم اجزاء (منظور از اصول عملیه در اینجا فقط استصحاب،برائت شرعی، تخییر شرعی، اصل حلیت و طهارت است) 3- امر ظاهری از اماره به دست آمده بوده و حال به طور ظن معتبر کشف خطاء شده 🔹الف: نسبت به وقایع بعدی باید به اماره جدید عمل کند. 🔹ب: نسبت به وقایع قبلی دو حالت دارد حالت1:وقایع قبلی که اثر و ارتباطی با وقایع بعدی ندارند👈 برای وقایع بعدی باید به اماره جدید عمل کند. حالت 2: وقایع قبلی که اثر و ارتباطی با وقایع بعدی دارند (مثلا برای ازدواج طبق دلیل قبلی، صیغه را به فارسی خوانده و حال اماره بر لزوم عربیت پیدا شده) 👈عمل قبلی مجزی نیست، چه در باب احکام و چه در باب موضوعات 4-امر ظاهری از اصل عملی به دست آمده بوده و حال به طور ظن معتبر کشف خطاء شده 👈 مانند شماره 3 (امر ظاهری که با اماره بر خلافش کشف شده) می باشد. 5- اگر مکلف به تکلیفی قطع داشته و آن را انجام داده و بعد به طور قطعی فهمید که اشتباه می کرده، عمل قبلی او مجزی نیست. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل_مقدمه واجب 👈گفتیم غیر مستقلات عقلیه، ادله عقلی می باشند که یکی از دو مقدمه غیر عقلی است. موارد و مصادیق آن را نیز بیان کردیم که عبارت بودند از: 1-إجزاء 2- مقدمه واجب 3- ضد 4- اجتماع امر و نهی 5- اقتضای نهی از فساد. که إجزاء بیان شد و حال نوبت به مقدمه واجب رسیده است 👈 🔹بیان اصل مسئله بحث این است که اگر کاری شرعا واجب باشد و انجام آن متوقف بر مقدماتی باشد می دانیم که عقل حکم به وجوب مقدمات می کند، ولی سؤال این است که آیا بین حکم عقل و شرع ملازمه ای هست یا نه؟ یعنی آیا می توان گفت که مقدمات – علاوه بر وجود عقلی- شرعا نیز دارند؟ 🔹مثلا می دانیم حج بر انسان پولدار واجب است، و می دانیم که حج رفتن نیاز به مقدماتی -همچون گرفتن گذرنامه- دارد که عقل می گوید گرفتن گذرنامه لازم است، آیا می توان گفت گرفتن گذرنامه شرعا هم واجب است؟ 🔹از آنجا که بحث مقدمه واجب ثمره ی چندانی ندارد لذا به آن نمی پردازیم و فقط تیتر عناوینی که درآن مطرح می شود را بیان خواهیم کرد. 🔹فقط یکی دو مورد از مباحث آن ثمره دارد که آن را عرض خواهیم کرد. @Qabasat
🔐مقام1-دلیل بدون لحاظ معارض- صغروی-عقل_مقدمه واجب 👈یکی از مباحثی که مطرح می شود، بحث است که مثلا واجبات به و تقسیم می شود. 👈یکی دیگر از مباحث بحث است که مثلا مقدمه به 1️⃣مقدمه وجوب و وجود 2️⃣مقدمه داخلیه و خارجیه 3️⃣مقدمه عقلیه و شرعیه 4️⃣شرط متأخر، متقدم و مقارن 5️⃣ مقدمات مفوّته 6️⃣مقدمه عبادی 7️⃣تقسیم مقدمه به سبب، شرط، معد و مانع از میان مباحثی که عرض شد فقط بحث شماره 4️⃣ یعنی شرط متأخر، متقدم و مقارن و همچنین بحث شماره 5️⃣ یعنی مقدمات مفوته را مختصری بحث خواهیم، چون در فقه اثر دارند. @Qabasat