eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.1هزار عکس
20هزار ویدیو
438 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌾🍃🌺🌾🍃🌺 ! ما که نماز شب خوندن و شب زنده داری بلد نیستیم . ما که گوشه حوزه ها بزرگ نشدیم . ما که مقدس اردبیلی نمی شیم . تکلیف ما رو روش کن می بینمت یا نه؟ ! دنیا دارد از هم می پاشد . دیگر دخترها و پسرها را نمی شود از هم تشخیص داد . دیگر درمراسم های عروسی مردها و زن ها سر یک میز می نشینند! دنیا اسم شما رو از یاد برده ، اما من به شما قول می دهم اسمتان را همیشه پایدار نگه دارم تا بیایید. ! دلم گرفته. زیر آسمان آبی خدا. امشب دوباره مرغ دلم هوای پریدن شما رو کرده. دلم می خواد ببینمتون و هرچیزی که تو دلم تلنبار شده رو براتون بگم؛ براتون از و بگم که با بی پولی بچه هاشان را خدایی بزرگ کردند و براتون از بگم که گوشه تخت بیمارستان هستند و هیچ کس سراغشون رو نمی گیره؛ انگار همه یادشان رفته است که همین و و بودند که کشورما، میهن عزیز ما ایران را دادند و آنها جان ها و جسم های خود را دادند تا ما، در آرامش باشیم. اما ما چه دادیم؟ الان دیگربعضی ها حتی به خانواده هم احترام نمی گذارند . مادر باید در خانه ای زندگی کند که از خشت و گل ساخته شده است اما انسانهایی که بویی از و نبرده اند باید درخانه های چندصد میلیاردی زندگی کنند اما این انصاف نیست. توی این دور و زمونه همه چیز با پول است اگر پول داشته باشی آدم مهمی هستی ولی اگر نداشته باشی... زندگی تو این دور و زمونه سخته، معلم دینی ما همیشه می گفت : زندگی وقتی خوبه که باشن با خود یه بستم که اگر تو رو ببینم با همون نگاه اول بدم براتون. منتظر دیدنتون هستم
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 در زندان عراقی های بعثی یه روحی دیگه هم داشتن که ما اسمشو گذاشته بودیم .. این چطور بود.. به این صورت که یه بود رو می بردن توی این روی می نشودن ، و می بستن ، یه پارچه ای مانند کیسه می کشیدن روی ک بالای این ، آهنی بود که قشنگ میومد روی ، دو رشته وصل می شد به . رو میکردن ، الکتریسیته ای که به واسطه این وارد می شد ، بدن شروع می کرد و رعشه گرفتن . در اثر این الکتریسیته تحت تاثیر قرار می گرفت و این ناخودآگاه تا چند ماه می شد تا این سلول های مغز خودشون رو بازیابی کنن طول میکشید . اوضاع و احوالی می شد . حال خیلی می شد . طوری که نمی شد براشون کرد . گاهی اوقات ، دست و پاشونو می بستیم یه گوشه ی بالا سرشون می نشستیم و زار زار می کردیم . حاج آقا می گفت قرار شد که همچین شکنجه ای به ما بدن:. دل تو دلم نبود ، خدایا چه میخاد به سرم بیاد . خیلی بودم . تا اینکه اومدن سراغم ، توی راهی که منو کشان کشان می بردن ، نه کردم ، نه زدم ، نه کردم ، نه زدم ، نه و نه ، چون می دونستم اونا همینو میخان ، نمیخاستم اونا دل بشن . تا اینکه منو بردن توی اون و نشوندن روی . دست و پام رو . دیدید وقتی انسان خیلی ازش اسمت چیه ، حتی اسمش هم دیگه یادش نمیاد ، گفت هیچی یادم نمیومد . هی به خودم می گفتم یه چیزی یادم بیاد بگم . از کسی کمک بخام . هر چی فشار آوردم به مغزم فقط یه چیز به یادم اومد ، اونم تو اون لحظات که خیلی ترسیده بودم و وحشت زده بودم ، شروع کردم دعای رو خوندن . بسم الله الرحمن الرحیم.. اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه .... به اینجای که رسیدم ، اونا رو وصل کردن ، بدنم شروع کرد به ، فکم به همدیگه می خورد . تمام توی دهانم جمع کردم که بتونم دعای رو به پایان ببرم . صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه ساعه و فی کل ساعه . نمی دونم چقد طول کشید تا تونستم این رو تموم کنم ، اما تموم کردن من همانا و کردن بوسیله ی عراقی هم همانا ، بدنم یه لحظه آروم گرفت ، عراقی اومد رو از برداشت ، حالا منتظره که من بازی در بیارم ، بشم بشم ، اما من نشدم ، خیلی براشون آور بود ، چون ردخور نداشت که هر کسی این رو می دید می شد. با این وضع قرار شد ، دوباره این رو به من بدن ، این یکی عراقی به اون یکی اشاره کرد . کیسه رو کشیدن به سرم به فرق سرم ، برق رو روشن کردن و ولتاژ برق رو دو برابر کردن ، شدت برق آنقدر زیاد بود که من رو بلند می کردم و می کوبیدم به زمین . دیگه حالم دست خودم نبود ، دیگه زبان و دهانم کار نمی کرد فقط تو و من رو می خوندم و بار دیگه رو قطع کردن ، این بار داشتم می مردم ، کل داشت می شد ، دیگه با اون که داشتم فقط چشمام کمی باز بود . اومدن رو برداشتن ، دیدن نه ، مثل اینکه این روی این شخص نداره ، اومدن و حواله و می کردن . با و 'لگد منو بردن انداختن یه گوشه . می گفت اون لحظه من پاهای جمع کردم ، با اون بی حالی خودم . شروع کردم به کردن ، اما این ، ترس نبود ، نا امیدی نبود ، امید بود و تشکر از ، به می گفتم نمی دونم کجای عالم برای من کردی نمی دونم کجای برای من اون بالا آوردی ، برای من_دعا کردی ، 🕊 🕊🌴
🕊🌹🏴🌷🏴🌹🕊 بخشی از نامه به قبل از 🍀 🍀 دوستانم خیلی شلوغش می کنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند. آن شب اگر من جلو نمی رفتم، به تاراج می رفت و نیروی انتظامی خیلی دیر می رسید. شاید هم اصلا نمی رسید 🍀 🍀 به خدا دردهایی که می کشم به اندازه این درد که نکند کاری بر خلاف شما انجام داده باشم مرا نمی کند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین (ع) را تشریح نفرمودید؟ مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه است؟ یعنی تمام کسانی که مرا کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شما را ؟؟؟ یعنی شما اینقدر بین ما هستید؟؟؟ 🍀 🍀 جان من و هزاران چون من فدای . به خدا که دردهای خودم در برابر فراموشم می شود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ می نشینید. بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی 🌹 🌹 🌹 🍀 🍀 🍀 🕊🏴🌹
چقدر نبودنت حال جهــــان را پریشان کرده است، آقا قسمت میدهیم به مادرت زهرا، هرچه زودتر برگرد💔 🌼 اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج
119.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خـود بیاییم! که ظهور منجی معطـل ماسـت... اَیْنَ فَرَجُکَ الْقَریبُ 🥀 قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
💐🕊🌴🌺🌴🕊💐 آره و رفتن ... ولی مونده ! هر روز تر از تر از .. ولی آخه و تنهایی ؟! یه بسم الله بگو تجدید کن بگو شما نکن ... خودم میشم سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🌺🕊💐 🕊 قرارگاه شهدا 🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
💐🕊🌴🌺🌴🕊💐 آره و رفتن ... ولی مونده ! هر روز تر از تر از .. ولی آخه و تنهایی ؟! یه بسم الله بگو تجدید کن بگو شما نکن ... خودم میشم سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🌺 🕊💐