eitaa logo
مسار
324 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
557 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨به توصیه‌های دوستانه عمل می‌کنی؟ 🌹وقتی با حاج حسن در هیئت مدیره تیم صبا باتری بودیم، رشته های ورزشی آن را از ده رشته به بیست رشته ارتقا دادیم. حسن بیش از کارهای فوتبالی روی کار فرهنگی تأکید داشت. می گفت: «کار فرهنگی باید تا بدان جا پیش رود که روی سکوهای استادیوم صد هزار نفری آزادی، صد هزار نفر نماز بخوانند.» 🌸برای همین منظور رفتیم دیدار علی پروین. پروین آن زمان خانه نشین بود. کاپ‌های توی ویترین را نشان داد و گفت:«این ها را زمانی که در پرسپولیس بودم گرفتم.» شهید طهرانی گفت:«حاج علی آقا! برای آخرت تان چه به دست آوردید؟ آیا کارهای فرهنگی شما هم اندازه کاپ های تان هست؟ شما الگوی جوان ها هستید. اگر در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید، جوان ها هم اهل جمعه و جماعت و کار خیر می شوند. بیایید کار فرهنگی و معنوی کنید. این‌ها دست شما را خواهد گرفت و گره گشای مشکلات خواهد بود.» 🌱علی پروین چشم هایش از اشک قرمز شده بود. گفت: «حاج حسن آقا! من رفیقی مثل شما نداشتم که چنین حرفهایی به من بزند و روشنم کند. همه آمدند به به و چه چه کردند و رفتند. اما شما چشم و دلم را روشن کردید و باعث افتخارم است که در خدمت شما باشم.» راوی: ناصر شهسواری 📚با دست‌های خالی؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛صفحه ۸۵-۸۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠علاقه‌مند به کتابخوانی ✅ والدین باید فرزندان خود را از همان ابتدای کودکی علاقه‌مند به مطالعه کتاب کنند. 🔘 می‌توانند از همان کودکی برایشان کتاب قصه با تصاویر جذاب بخرند. 🔘 برایشان هر شب از روی کتاب، قصه بخوانند. 🔘 در حین خواندن کتاب از بچه‌ها سؤال بپرسند یا گاهی از آنان بخواهند پایان داستان را آنان هر طور دوست دارند ادامه دهند. ✅ از شیوه‌ها و روش‌های مختلف کتابخوانی مثل کم و زیاد کردن تن صدا، تغییر صدا به جای شخصیت‌های داستان استفاده کنند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍عکس برگردان 🌺کتاب و دفترهای حمید مثل لشکر شکست خورده در هر گوشه اتاق افتاده بودند. مادر با دیدن وضع اتاق اخم کرد. مریم از اتاقش خارج شد. 🌸مادر با صدای بلند رو به مریم گفت: « اتاقتو بیام ببینم؟» مریم چشمان سیاه کوچکش را گرد کرد. با تکان دادن سرش مادر را به اتاق دعوت کرد. ☘حمید ماشین پلیسش را به ماشین مسابقه ایش کوبید. مادر با صدای بلند گفت:« آفرین همه چیز سرجای خودشه. بدو بیا که جایزتو بهت بدم.» 🌺حمید گردنش را مثل اردک دراز کرد. مادر به آشپزخانه رفت. دو بسته عکس برگردان حیوانات و گل ها به مریم داد. 🌸حمید به خروس نشسته پایین عکس برگردان نگاه کرد. قرار بود بالای دفترش بشیند. خرس سیاهش را با تمام حیوانات جنگل پخش در گل های قالی را یک به یک برداشت و داخل سبد اسباب بازی ها ریخت. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:میرآفتاب 🌼 به :آقای مهربانم🌺 ✨آقا جانم سلام 🌼 بابا جان دلتنگم 🌺می‌دانم کم می‌گذارم. بی‌معرفتی می‌کنم. دست خودم نیست. نفس سرکش اماره امانم را بریده است. فقط خودت درمانم هستی. فقط خودت راه حل باز کردن گره مشکلات نفسانیم هست. 💐یا صاحب الزمان 🔹ای کسی که قدرت تسلط بر حال و زمان ما را داری. کمکم کن قلبی می‌خواهم که همواره ایمان داشته باشد. قلبی که ایمانش همیشگی باشد. 🍃خودم را به شما می‌سپارم مهدی جان. 🌟برسد به دست صاحبش إن‌شاءالله 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺از قرآن آرام‌بخش‌تر سراغ دارید؟ ✨قرآن عزیزم من از تو «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» را آموختم و تو چه خوب معلمی هستی که به من آموختی برای رسیدن به آرامش، تنها از ذکر و یاد تو کمک بگیرم؛ چرا که تنها ذکر و یاد تو است که آرام بخش دلهاست. 🆔@tanha_rahe_narafte
✨هفتاد و دو مهاجر عاشق 🌹یاد شهیدان هفتم تیر، بس معطّر و روح بخش است. هفتاد و دو شهید خونین، هفتاد و دو ستاره خونین، هفتاد و دو نمونه «بودن»، هفتاد و دو مهاجر عاشق، جمعی بودند و شمعی داشتند. شمع این جمع، «بهشتی» مظلوم بود. کاروانی بودند و مقصدی داشتند و آن، «لقاءاللّه » بود. اگرچه قامت هایشان در زیر آوار انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی درهم شکست، این قامت های فرو شکسته، قیامتی ازقامت های یک امّتِ قائم پدید آورد. 🍃آن پیکرهای پاک قطعه قطعه شده، سفره سبز طراوت این نهضت را درتمام خانه ها و کوچه ها و گذرها گسترد. 📚مجله گلبرگ،تیر۱۳۸۳،شماره ۵۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 یکی از آن هزار راه ✅ پدر و مادر، نعمت‌هایی هستند که شاید در زمان حیاتشان، قدرشان دانسته نشود؛ امّا باید تلاش کرد تا با احسان در حق آنها، در حیات و مماتشان، دل آنها را از خود، شاد نگهداریم. 🔘بی آنکه هزار بار التماس کنند، به آنها سر بزنیم. مهربانی کنیم. پیش پیش بخشی از کارهایشان را انجام دهیم. نگاه مهربانانه و قدرشناسانه به آنها داشته باشیم. 🔘این یکی از هزار راه و نزدیک‌ترین و آسان‌ترین راه برای پیمودن مسیر صد ساله در یک شب است. ✅ این روایت را به خاطر داشته باشیم که پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ مردى كه از حقوق والدين پرسيده بود،فرمود: هما جنّتك و نارك؛ پدر و مادر،بهشت و جهنم تو هستند؛ بهشت در رضاى آنها و دوزخ در خشم آنهاست. 📚ميزان الحكمه,،ج 10،ص 708 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سایه گذشته 🌺با دستان لرزانش گوشی را روی تلفن گذاشت. اشک، کویر خشک صورتش را آبیاری کرد. دست روی زانویش گذاشت و بلند شد. تیلیک تیلیک صدای زانو و سایش استخوان هایش خم به ابروهایش نیاورد. پشت پنجره قدی ایستاد. در وصله پینه شده با ضد زنگ خانه دیگر رنگ و لعاب پنجاه سال قبلش را نداشت. ☘تن خشک و پوسته پوسته شده درختان باغچه، با وزیدن نسیم بهاری صدای قهقهه خنده سیاوش و سارا را موقع بازی مثل ضبط برای مهری پخش کردند و او را با خود به سال ها‌ی دور بردند. 🌸در سالن را به هم کوبید و رعشه بر تن شیشه ها انداخت. سارا و سیاوش دو طرف حوض ایستاده بودند و مشت، مشت آب به سوی هم می پاشیدند و تن نازک و برگ‌های سبز درختان هم از این بزم شادی، تر و تازه می شدند. مهری با صدای بلند گفت: « بستونه ، دوباره چشم منو دور دیدین، برین تو اتاق‌هاتون به کاراتون برسین، صدا هم ازتون درنیاد.» 🍃سیاوش اخم کرد و به سمت در خانه رفت، در را باز کرد و گفت: « هیچ وقت نیستی، وقتی هم که هستی، همش میگی ساکت باشین و نمیذاری بازی کنیم.» در را به هم کوبید و رفت. سارا مثل موش آب کشیده گوشه حیاط ایستاده بود، با رفتن سیاوش به سمت اتاقش دوید. 🌺مهری روی رگ‌ها و استخوان‌های بیرون زده دستش کوبید. بعد مرگ رحیم، رفت و آمد بچه ها و نوه‌ها یواش یواش کم و کمتر شد. سارا چیزی برای گفتن با او نداشت. دست به دیوار گرفت و به سمت تختش چرخید، رباط زانویش پاره شد، استخوان هایش روی هم سر خورد و مهری با صورت روی زمین افتاد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به: منجی عالم بشریت🌼 ✨ سلام آقای خوبم 🌟 سلام به دل مهربانت که همیشه برای ما گناهکاران امتت دعا می‌کنی و اشک می‌ریزی. 🌿 آقای من کاش زودتر ظهور می‌کردی تا سکان هدایت انقلاب اسلامی را به دست بگیری. 🌱این روزها دلم آشوب است چرا که به رهبرم واکسن زده‌اند. هر چند که واکسن تولید جوانان توانمند ایران بود، ولی وقتی در بازوی عزیز دلمان فرو رفت دلم پاره پاره شد. 🍃از تو می‌خواهم هوای آقای خوبمان را داشته باشی. زمانه خیلی بد شده. تشخیص مؤمن و منافق سخت شده است. 💐حال که از وضعیت رهبرم خبر ندارم، ولی دلم به تو خوش است که مواظبش هستی. 🌟من فقط می‌توانم برای سلامتی‌اش دعا کنم. ☘اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
✨نردبان صعودت را دریاب 💫بعضی آدمها و بعضی شرایط، در اوج سختی، نردبانی به آسمانند. انسان را تا خدا بالا می‌برند. به شرط آنکه نترسیم. 🆔@tanha_rahe_narafte
✨خرید غیرضروری ممنوع ⛔ ☘خیلی از مردم در طول زندگی خود خریدهای غیرضروری انجام می‌دهند. در حالی که می‌توانند در این اوضاع بد اقتصادی از این کار صرف نظر کنند و از فشارهای اقتصادی که بر آنها تحمیل شده کمتر کنند. 🌷اگر به سیره معصومین علیهم‌السلام هم توجه کنیم از این قاعده مستثنی نبودند. 🌹درمورد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم آمده است که حضرت خود، مایحتاج زندگی­ش را از بازار تهیه می­ کرد و به سوی خانواده­ اش حمل می­‌نمود.(۲) 🌷ایشان در این باره می‌فرمودند: «لا أشتری شیئاً لیس عندی ثمنه؛ چیزی که پول و قیمت آن را ندارم، نمی­‌خرم.»(۲) 📚۱.سنن النبی۹، ص ۴۱. 📚۲.رهنمای انسانیت، ص ۲۴۴،ش ۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠انتقادپذیری ✅هر یک از زن و شوهر باید نسبت به یکدیگر انتقادپذیر باشند. 🔘در واقع انتقادها اگر سازنده باشد می‌تواند، روابطشان را بهبود ببخشد. 🔘حتی خوب است، زوجین هر چند وقت یکبار از همسر خود بپرسند، چگونه همسری برای او ‌هستند؟ 🔘آیا توانسته‌اند خواسته‌های او را برآورده سازند؟ ✅خوب است از انتقادهای همسر خود استقبال کرده و سعی در رفع آنها داشته باشند. چنین کاری آنان را نزد همسرشان محبوب‌تر از پیش می‌سازد. 🆔 @tanha_rahe_narafte