eitaa logo
مسار
346 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
490 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔وقتی به سنگ های ریز رودخانه ای نگاه می کردم با خودم گفتم: این سنگ ریزها هیچ آسیبی به کسی نمی‌توانند بزنند. اما چند قدم بیشتر از کنار رودخانه دور نشده بودم که همین سنگ ریزه‌ها که در کفشم رفته بودند من را از راه رفتن بازداشتند. 💡بعضی کارها و حرف های کوچک هم هر چند از نظر ما ممکن هست چیز مهمی نباشند اما انسان را از رسیدن به خدا دور می کنند .مثل کوچک ترین بد رفتاری به پدر و مادر . کوچک به اندازه‌ی اُف گفتن بر آنها. 🌱حواسمان به این نعمت های مهم الهی باشد. ✨فلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ؛ به آنها [حتى] اوف مگو. 📖سوره اسراء، آیه ۲۳. 🆔 @masare_ir
✍️درک موقعیت 🍃 آخر واقعا چطور می‌شود آدم خوشحال باشد از اینکه ساعت ۶:۳۰ با زنگ ساعت بیدار بشود، از تخت بیاید بیرون، لباس بپوشد، زورکی چیزی بخورد، مسواک بزند، شانه کند و بعد از یک نبرد طولانی با ترافیک، برسد جایی که در واقع زور می‌زند برای کس دیگری کلی پول دربیاورد و درنهایت هم ازش می‌خواهند بابت این فرصتی که در اختیارش گذاشته شده، قدردان باشد؟ ☘️انگار جنس آدم را اشتباهی از آهن می‌دانند، توقع پشت توقع که باید فلان کار را انجام بدهی. گاهی حتی پاهایم از سرکوچه تا حیاط دیگر همراهیم نمی کنند اما هنوز پا را داخل خانه نگذاشتی دوباره شروع می شود. ⚡️باید وقتی بگیرم و به متخصص گوش،حلق ، بینی مراجعه کنم چرا که گوشم از نق نق های بی مورد پُر شده است، دیگر جایی برای شنیدن ندارد. 🌾فقط شاید با یک فنجان چای که چاشنیش یک لبخند و یک خسته نباشید عزیزم باشد بتوان پس از این همه خستگی خوشحال بود. ✨غرق در فکر وارد سالن خانه شدم. صدای خداقوت مریم و لبخند روی لب‌هایش همانی بود که دلم می‌خواست. کت و کیف را از دستم گرفت و گفت: «بشین تا قبل شام یک چای دبش بهت بدم.» 🆔 @masare_ir
✍️کر و کور ☘️«دیدی این ماشین مسابقه‌ها، با سرعت میرن بعد یهو ترمز می کنن دور خودشون می گردن؟! می خوام اونجوری دورت بگردم! » کی فکرش را می کرد همه ی این حرف ها باد هوا بود. اینقدر از این حرف ها در گوشم خواند که تا به خودم آمدم دیدم قلبم برایش عاشقانه می زند. اصلا همه ی وجودم شده بود امیر. ⚡️بیچاره پدرم وقتی برای اولین بار بهم گفت: «امیر به درد تو نمیخورد، آنچنان دادی زدم و جبهه ای گرفتم که همان شب فشارش بالا زد». 🎋انگار کر و کور شده بودم هیچ چیز و هیچ کس جز امیر را نمی دیدم اصلا به نصیحت های مادرم گوش نمی دادم. 💫اما آخرین جمله پدرم قبل از این که عقدنامه من را امضا کند خیلی خوب در ذهنم مانده است: «دخترم این راهی که انتخاب کردی اشتباه محض هست، تو و امیر هیچ وجه اشتراکی برای زندگی ندارید. حالا که تصمیمت را مصمم گرفتی برایت دعا می کنم که خوشبخت بشوی؛ اما اگر یک روز از زندگی با امیر پشیمان شدی بدان در خانه ی من همیشه به روی تو باز است. » ✨آخر من حالا چطور برگردم بگویم: «اشتباه کردم. حرف های عاشقانه امیر برای ثروت پدرم بود، نه برای خودم.» 🌾کاش درک کرده بودم پدر و مادرم بیشتر من می فهمند، خیر من را می خواهند. حالا هر چی ای کاش، ای کاش کنم هیچ فایده‌ای ندارد. ☘️اما جلوی ضرر را از هرجا بگیرم سود است، فردا صبح حتما وسایل هایم را جمع می کنم و به خانه ی پدرم برمی گردم. 🆔 @masare_ir
✍️همگام بودن بعضی‌وقتا زن یا شوهر نسبت بهم کم‌تفاوت یا بی‌تفاوت می‌شن😱. این بی‌تفاوتی باعث میشه طرف مقابل هرچقدر هم که قوی باشه، کم بیاره🙇‍♀️🙇‍♂️ و اون هم همین شیوه رو در پیش بگیره. از قدیم گفتن گندم از گندم بروید ،کم ‌محلی از کم‌محلی!😁 و این میشه که زندگی سرد ❄️و بی‌روح میشه. 💞زن و شوهر عزیز! بدونید و آگاه باشید که برای یه زندگی آروم و خوب باید با‌هم تلاش کنید و توقع نداشته باشید فقط یک نفر زندگی رو جمع و جور کنه.🤨 🆔 @masare_ir
✍️حقیقی‌ترین 🍃این اولین زمستان عمرم است که سرمایی شده‌ام و حس می‌کنم گاهی درونم سردتر از هوای بیرون است. اصلا خودم هم باورم نمی ‌شود من همان مریم دیروز باشم، با آن همه عشق و شور. ☘️هر چه هر روز عشقم را بیشتر پای سیامک می ریختم انگار او توجه اش کمتر می شد، همه‌ی فکر و ذهنش شده بود فضای مجازی. من هم آدم بودم، هر چه خواستم مثل کوه بمانم اما آخرش کم آوردم. شعله های عشقم فروکش کرد و الان من هم مثل او سرد و بی تفاوت شده‌ام. 🍁دیگر مدت زیادی هست بین من و سیامک طلاق عاطفی رخ داده است. گاهی خودم را سرزنش می‌کنم که چرا من اینطوری شده ام، اما دیگر کاسه صبرم لبریز شده بود. کاش سیامک در عمق دنیای مجازیش من که حقیقی ترینش بودم را نیز می‌دید. 🆔 @masare_ir
✍️معامله ♨️برخی والدین برای رسیدن به مقصود خود روش معامله با بچه را انتخاب می کنند. 🔸مثلا به بچه می گویند: اگر ۴ قاشق دیگه غذا بخوری بهت شکلات🍬 میدم. یا اگر مشقات زود بنویسی برات کیک🍰 میپزم . 😏بچه ها در چنین موقعیت هایی اینقدر نق نق می کنند، که قبل از اتمام کار به شکلات یا کیک خود می‌رسند. 🌱پس خوب است از این شیوه کمتر استفاده شود، چرا که در اغلب موارد در چنین معامله هایی بچه ها برنده هستند و بد عادت می شوند. 🆔 @masare_ir
✍خیر و مصلحت ⚡️گاهی انسان در شرایط احساسی قرار می گیرد، به گونه ای که عقلش نمی‌تواند به خوبی تصمیم بگیرد. 💡در این شرایط باید به گفته‌ی بزرگترها به خصوص پدر و مادر بیشتر توجه کرد، چرا که آنان تجربه‌هایشان بیشتر هست و خیر و مصلحت فرزندان را بیشتر از آنان می خواهند. 💞مثلا ممکن هست کسی به عنوان همسر از روی احساسات انتخاب شود، که عقل اصلا این انتخاب را نمی‌پذیرد، خوب است در این مواقع زمان بیشتری در نظر بگیریم و به حرف های پدر و مادر خود بیشتر توجه کنیم تا بتوانیم راه درست را تشخیص بدهیم. 🆔 @masare_ir
✍افسوس 🍃اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا ما به بلوغ برسیم، قطعا زندگی با نقص‌های کمتری را تجربه می‌کردیم. نمی‌دانم زندگی بدون واژه‌ی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! شیرین‌تر است یا مزه‌ی یکنواختی دارد!؟ ☘چشم و گوش خودم را بر روی همه چیز بستم. و گفتم: «حرف فقط حرف خودم.» هر چه پدرم گفت: «ثریا من دو تا پیراهن بیشتر از تو پاره کرده‌ام، خوب و بدت را بهتر میفهمم ، هر چه مادرم ضجه زد من که موهایم را در آسیاب سفید نکرده‌ام.» ⚡️اما گوش من به این حرف ها بدهکار نبود و تکه کلامم شده بود یا قاسم یا خودمم را می کشم. آن قدر پافشاری کردم که از ترس این که بلایی سر خودم دربیاورم من را راهی خانه قاسم کردند. 🍃هنوز شاید عروس حجله بودم که قاسم روی دیگر خود را به من نشان داد. هر روز من را زور می‌کرد که بروم از پدر و مادرم پول بگیرم. روز به روز تنبل تر می شد و مدام دنبال رفیق بازی بود. 💫اوایل هر جور بود می خواستم جمع و جورش کنم تا بوی خراب کارهایش به مشام پدر و مادرم نرسد. اما دیگه کم آورده بودم افسوس پشت افسوس شده بود کارم. 🍃یک روز از شدت غصه در خیابان حالم بد شد وقتی به خودمم آمدم روی تخت بیمارستان بودم. خانم دکتری با لبخندی ملیح به من گفت: «مبارکه داری مامان میشی.» حرفش مثل پتکی بر روی سرم فرود آمد. زندگی ما انگار فقط همین را کم داشت. ☘اما وقتی بیشتر فکر کردم با خودم گفتم: «شاید این بچه نقطه امیدی در زندگیم شود شاید خدایی کرد قاسم به راه آمد. » 🎋اما قاسم وقتی فهمید که دارد بابا می شود فقط پوز خندی زد و گفت: «ما خودمان بچه ایم ، بچه می خواستیم چکار ؟ برو سقطش کن. » 🍃هر روز التماس قاسم می‌کردم که بگذارد بچه را نگه دارم. حس عجیبی بهش داشتم یک جور وجودش در درونم ، آرامم می‌کرد. روی برگشتن به خانه پدرم را نداشتم با وجود آن همه مخالفتشان من فکر می‌کردم آن ها خیر من را نمی‌خواهند. قاسم من را کر و کور کرده بود. حالا چطور بروم بگویم اشتباه کردم من را از این زندگی لعنتی نجات دهید. 🍃اما ماندن در آن شرایط هم برایم ممکن نبود، تصمیمم را گرفتم هر طور شده بود حتی به خاطر آن کوچولو که با لگدهایش به من می‌فهماند منم هستم باید پیش پدر و مادرم برمی‌گشتم و از آنان کمک می خواستم. 🍀چند روزی که مهمانشان شدم بلاخره با روی خجالت زده حرف‌هایم را به آنان زدم پدرم گفت: «ثریا مگه ما مُرده بودیم تو این همه سختی کشیدی؟ اینجا مثل همیشه خانه‌ی توست. هم برای تو هم برای کوچولویت جا هست. » 🌾از حرف‌های پدرم گریه‌ام گرفت و خودمم را در آغوش مادرم انداختم و بلند،بلند گریه کردم. کاش همان روز اول حرف‌هایشان را گوش داده بودم کاش متوجه شده بودن آنان خیر من را می‌خواهند کاش پشت کاش ، افسوس و صد افسوس. 🆔 @masare_ir
✍حسرت 🌊 در کنار ساحل قدم می زدم و می‌خواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد. جلوتر رفتم تا به شیء درخشان رسیدم. نگاه کردم دیدم یک قوطی نوشابه است، با خودم فکر کردم، در زندگی چند بار چیزهای بی ارزش من را فریب داده و غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده؛ ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی‌ارزش نمی‌رفتم، واقعا می‌فهمیدم که بی‌ارزش است یا سالها حسرت آن را می‌خوردم؟!... 💥همین پارسال بود که زر و برق پول و ماشین امیر چشمم را گرفت. هر چه پدر و مادر بیچاره ام گفتند: «امیر لقمه‌ی دهان ما نیست.» اما من گوشم به این حرف ها بدهکار نبود. اصلا نمی‌توانستم زندگی را بدون امیر تصور کنم او انگار همه ارزش و زندگی من شده بود. 💔اما امان از روزی که امیر روی به من کرد و گفت: «تو دختر خوبی هستی؛ اما فقط برا دوستی نه شریک زندگی. » چند ثانیه چشمم خیره، و دهانم باز ماند. احساس کردم چیزی از وجودم جدا شد. ادامه داد: «من می‌خوام هفته آینده با مریم دخترخاله‌م ازدواج کنم ، می‌تونی برا جشن عروسیمان بیایی. » 🤔واقعا درخشش امیر در زندگی من چقدر زیاد شده بود که تا وقتی به او اینقدر نزدیک نشدم، متوجه بی ارزشی او نشدم. از همان پارسال تا حالا شرمنده ی پدر، مادرم مانده ام. آبرویشان را جلوی همه بردم. اگر این رابطه را تجربه‌اش نمی کردم برای همیشه حسرتش را می‌خوردم؛ اما مگر حتما بی‌ارزشی را باید خودم تجربه می کردم؟ 🆔 @masare_ir
✍نوبت من 🚲 از تَشَر زدنش فهمیدم که نباید با دوچرخه‌ام بروم. با دست اشاره کرد صبر کنم. نمی‌دانم این چه نماز خواندنی بود که داشت به همه‌ی کارهای خانه رسیدگی می‌کرد؛ چون حواسش به همه جا بود غیر از آن‌جا که باید باشد. 📿صبر کردم تا نمازش تمام شود. سلام نمازش را که داد جلو رفتم گفتم: «مادر جون قبول باشه، می خوام با دوچرخه برم نون بخرم. 💨باد در گلو انداخت و صدای پیرش را صاف کرد تا جوان تر به نظر برسد و گفت: «با موتور برو اگه با دوچرخه بری یه ساعت دیگه هم برنمی‌گردی اون وقت من باید چشمم به در سفید شه که آقا کی برمیگرده.» 👀به نشانه چشم گفتن دست را روی چشم گذاشتم، دستانش را بوسه‌ای مهمان کردم و رفتم. از وقتی بیماریش شدیدتر شده، با این کهولت سن حسابی بهانه‌گیر شده است. ⚡️همش مدام با خودم می‌گفتم: «ابراهیم مادرت خیلی برایت زحمت کشیده، نکنه یه‌دفعه خدایی نکرده از او خسته شی یا از کوره در بری. یک عمر او در خدمت تو بوده، حالا نوبت تویه که در خدمت او باشی.» 🥖🥠نان داغ را که داخل سفره گذاشتم گفت: «ننه، ابراهیم! الهی پیر شی.» این جمله‌اش را خیلی دوست دارم، تمام وجودم حس می‌کند که من را هم چنان خیلی دوست دارد، اگر گاهی بداخلاقی می‌کند یا بهانه می‌گیرد اقتضای سن و بیماریش هست. 🆔 @masare_ir
✍استحکام خانواده 💡در مستحکم نگه داشتن بنیان خانواده، زن و شوهر هر دو به یک اندازه نقش دارند. 🔺 وظیفه‌ی یکی از آن ها نیست بلکه هر دو باید با گذشت، همکاری، مهربانی و محبت و اخلاق خوب این بنا را ماندگار کنند. 🆔 @masare_ir
✍غریزه جنسی، نیاز متقابل 🔺غریزه جنسی یکی از پشتوانه‌‌های خانواده است. زن و مرد عفیف نیاز خود را در خانواده برآورده می کنند. و این باعث می‌شود که در باتلاق 🕳گناه جنسی سقوط نکنند. 💡پس هر یک زوجین در عین توجه به نیاز جنسی خود باید به نیاز جنسی طرف مقابل هم اهمیت بدهند. 🆔 @masare_ir
✍محیطی صمیمی و امن 💡تربیت موفق فرزند در گرو ایجاد فضای صمیمی و جذاب در خانواده است. ⚡️فرزندی که در خانواده و در میان کشمکش های پدر و مادر احساس آرامش نکند، جذب محیط خارج از خانه می شود و محیط بیرون تربیت او را بر عهده می‌گیرد. در میان خطراتی که در محیط خارج از خانه وجود دارد مسلما او‌ خوب تربیت نخواهد شد. 🌱 یکی از مهم‌ترین گام‌ها در تربیت خوب فرزندان، ایجاد محیطی صمیمی و امن در خانه است. 🆔 @masare_ir
✍نوع برخورد 💡ایجاد اختلاف در زندگی زناشویی امری طبیعی است و از آن نباید ترسید. ⚡️خیلی طبیعی هست دو نفر با دو روحیه متفاوت و خاص خودشان وقتی می‌خواهند کنار هم زندگی کنند با هم به اختلاف می رسند. ⭕️اما آنچه مهم است نوع برخورد با این اختلافات است. هر یک از زوجین در این رابطه باید اطلاعات و علم خود را افزایش دهند. 🌱 این چیزی هست که می تواند پیوند آنان را روز به روز محکم تر نگه دارد. 🆔 @masare_ir
✍دنیای بازی‌ها 👀چشم هایش را به سمت اتاق خواب با یک چرخش ۹۰درجه چرخاند. پاورچین پاورچین به سمت کشوی کمد اتاق رفت. نفس هایش را در سینه حبس کرده بود. دستش که به گوشی برخورد کرد برق چشمانش را مهمان کرد. ⚡️غرق در دنیای بازی‌ها شده بود. مدتی بود که دیگر گوشی به دست نشده بود. 🧕مادر کنار در اتاق دستی به چشمان نیمه بازش کشید و به سمت علی خیره ماند. 🧔‍♂پدر نیز با خمیازه ای پشت خمیازه ی دیگر چشمانش را به علی دوخت . پدر و مادر هر دو به فکر فرو رفتند. 🆔 @masare_ir
✍تصمیم‌ درست 🍃مهرام مثل همیشه روی مبل لم داد و بعد از خوردن یک جرعه آب، دکمه‌ی تلفن را زد تا پیغام‌های ضبط شده را گوش دهد. تعجب کرد. صدای فرناز بود. با خود جمله‌ای را گفت و خنده‌ای ریز و طعنه‌دار بر لبانش نشست: «اگه کاری داشتی چرا به خودم زنگ نزدی! برای ارواح توی خونه پیغام گذاشتی آخه فرناز؟!» ☘_من زنگ نزدم که بهت بگم نمی‌تونم بدون تو زندگی کنم، می‌تونم بدون تو زندگی کنم؛ فقط بخاطر بچه ها نمی‌خوام زندگیمون به این راحتی از هم بپاشه. از روز اولی که به تو بله گفتم پای همه چیزت یک تنه ایستادم حتی خودت دیدی که بارها جلوی پدر خدابیامرزم از تو طرفداری کردم. 💫اما تو نمک خوردی و نمکدون رو شکستی. به جای این که هر روز به فکر من و بچه ها باشی، بیشتر غرق رفیق و قمار شدی. حالا هم فقط بخاطر حسام و هستی ازت میخوام به زندگی برگردی، نذار بچه هات جلوی دوستاشون سرافکنده باشند. من بخاطر بچه ها همه چیز را فراموش می کنم. تو هم دوباره به زندگی برگرد. 🍃از اول زندگیمون را دوباره می‌سازیم. به حرفام فکر کن، خیلی هم فکر کن! من حاضرم خودم را فدای بچه هام کنم تو هم مقداری از خواسته هات کوتاه بیا. 🌾الان که رفتم خونه‌ی بابام منتظر خبرت تا آخر هفته هستم ، چهره معصوم حسام و هستی را جلوی چشمات فرض کن و بعد تصمیمت را برای همیشه بگیر. 🆔 @masare_ir
✨معیار زندگی 🍃در زندگی زناشویی گاهی خواست مردم مهم‌ترین معیار زندگی می‌شود. از همان ابتدا از مراسم عقد، عروسی گرفته تا خانه و ماشین همه می‌خواهیم طبق خواست مردم باشد. بدون این که توجه کنیم آیا چنین چیزی در توان ما هست؟ آیا چنین چیزی با عقاید ما همخوانی دارد؟ 🌷باید دانست نگاه مردم به هیچ‌وجه نمی تواند معیار قابل اعتمادی برای زندگی باشد. زیرا هر کاری انجام شود باز هنوز حرفی برای گفتن باقی می ماند. 🆔 @masare_ir
✨شاه کلید 🍃زوجین گاهی اختلاف را دلیل بر عدم کفویت می دانند. باید دانست اختلاف امری عادی است که حتی ممکن است بین دو نفر هم کفو هم ایجاد شود. 🌾آن چه مهم هست این که با گفتگو همیشه سعی کرد سوءتفاهم و اختلافات را تا حد ممکن برطرف کرد. گفتگو در بسیاری از موارد می تواند شاه کلید حل اختلافات باشد. 🆔 @masare_ir
✨بازی با کودکان 🌾گاهی والدین آن قدر برای تأمین نیازهای جسمی کودک از تهیه غذا، پوشاک و... درگیر می شوند و از نیازهای دیگر او غافل می شوند. از جمله گذراندن وقت با کودک و بازی با او که یکی از مهم ترین نیازهای روحی او می باشد. 🌷کودکانی که والدینشان وقت بیشتری با آنان می گذرانند دارای اعتماد به نفس بیشتر و روحیه‌ی شاداب‌تری هستند. 🆔 @masare_ir
✨الفت و عشق 🌾آن چه که باید همواره در زندگی زناشویی جریان داشته باشد احترام زوجین نسبت به یکدیگر است. احترام گذاشتن به طرف مقابل نه تنها ارزش انسان را کم نمی‌کند بلکه سبب ارزشمندی و محبت بیشتر می‌شود. 🌺متاسفانه برخی زوجین فکر می‌کنند اگر به طرف مقابل احترام بگذارند او پررو می‌شود اما این تفکری کاملا اشتباه هست. احترام در بستر زندگی زناشویی همواره سبب الفت و عشق بیشتری می شود. 🆔 @masare_ir
✨حفظ حریم 🌷در زندگی زناشویی هر یک از زوجین باید در رعایت حفظ حریم با نامحرم دقت و توجه کافی را داشته باشند. گاه ارتباط صمیمی، حتی شوخی و خنده های نابه جا هر یک از زوجین با نامحرم باعث رابطه ای صمیمی میان آن دو شده و اثرات جبران ناپذیر فراوانی در خانواده به بار می آورد. 🌾باید همواره نسبت به نامحرم حساسیت داشت و اجازه نداد کسی غیر از همسر به حریم شخصی نزدیک شود. 🆔 @masare_ir
اعتماد 🍃یکی از موارد اساسی در زندگی توأم با آرامش اعتماد زوجین به یکدیگر است. اعتماد یعنی این که هر یک از زوجین نسبت به رفتار و گفتار یکدیگر اطمینان داشته باشند و نسبت به یکدیگر شک و تردید نداشته باشند. 💠برای همین هر یک از زوجین باید برای حفظ اعتماد در زندگی زناشویی تلاش کنند و سعی کنند از هر گونه دورویی، دروغ گویی که موجب سلب اعتماد شود پرهیز کنند. 🆔 @masare_ir
شناخت روحیات 🍃هریک از زن و مرد باید در حد توان در پی شناخت روحیات همسر خود باشد. برای نمونه مردان باید بدانند زنان دوست دارند شوهرشان به آنان ابراز محبت زبانی بکند یا زنان بدانند مردان دوست دارند گاهی تنها باشند. 🌾چنین روحیاتی اگر شناخته شود و مطابق با روحیه برخورد شود، مسلما اختلافات در زندگی کمتر خواهد شد. 🆔 @masare_ir
حسادت 🍃گاهی فرزندان از همان کودکی به بچه‌های اطراف خود حسادت می‌کنند. حسادت به اسباب بازی، لباس ها و وسایلی که آنان دارند و او ندارد. 🌾در چنین مواقعی باید اول تا حدی که کودک می‌فهمد برای او توضیح بدهیم که قرار نیست هر چیزی که همه دارند او داشته باشد، وسایلی هم او دارد که بقیه ندارند. در ادامه نیز می توانیم به او یاد بدهیم که با پس انداز کردن می تواند چیزی که دوست دارد بخرد اما باید تا آن زمان صبر کند. 🆔 @masare_ir
✨چهار دلیل اهمیت خواب کودکان 🌾خواب کودکان بسیار اهمیت دارد و برای سلامت و رشد صحیح آن‌ها بسیار ضروری است. به برخی دلایل اهمیت خواب کودکان اشاره می‌ شود: 💠۱. خواب کافی باعث می شود کودک، رشد و توسعه عقلی اش را به خوبی پشت سر بگذارد. در طول خواب، بدن کودک در فعالیت‌های ترمیمی و بازسازی سلولی فعالیت می‌کند و در نتیجه رشد و توسعه سالمی را تجربه می‌کند. 💠۲. خواب عمیق و کافی باعث می شود کودک، بتواند حافظه خود را تقویت کنند و اطلاعات یادگرفته شده را به خوبی ذخیره کند. همچنین، خواب کافی به کودکان امکان می‌دهد تا اطلاعات جدید را بهتر جذب و یاد بگیرند. 💠۳. خواب کافی باعث می شود کودک، رفتار منظم و متعادلی داشته باشد و مزاج بهتری داشته باشد. کودکانی که به طور منظم خواب می‌کنند، احتمالاً کمتر با مشکلات رفتاری مانند خشونت، خستگی یا نارسایی تمرکز روبرو می‌شوند. 💠۴. خواب کافی باعث می شود کودک، سیستم ایمنیش به خوبی عمل کند و در مقابل بیماری‌ها و عفونت‌ها مقاومت نشان دهد. در طول خواب، بدن به ترشح هورمون‌هایی می‌پردازد که سیستم ایمنی را تقویت می‌کنند. عکس نوشته حسنا 🆔 @masare_ir