🔴 کینه توزی خوبه؟
💠 یکی از مکرهای ویرانگر شیطان زمانی است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر سوءظن پیدا کرده و کینه یکدیگر را به دل میگیرند.
💠 مکر شیطان این است که فقط بر اتفاقی که بخاطر آن ناراحت شدید، جولان میدهد و مدام به شما میگوید از او نگذر. او خیانت کرده و باید تاوان اشتباه خود را بدهد.
💠 توصیه دین این است که با شیطان گلاویز شوید و نگذارید حجم کینه و دلخوری شما را بیشتر کند.
💠 حتما با یادآوری صفات خوب همسرتان و خدمتهای دلچسبی که به شما کرده یا با مرور خاطرات خوبی که با یکدیگر داشتید، میتوانید دلخوری و کینه شدید خود را تعدیل کنید و مقدمهای برای تصمیمگیریِ بدون احساسات و تعصب شود.
💠 با مشاور دینی حتما ارتباط بگیرید و با کمک او زندگی را بر خود شیرین کنید.
#همسرداری
#ایستگاه_فکر
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️صحنه دلخراش
🌿 صدای ترمز ماشین در گوش فاطمه پیچید، جیغ کشیدنهایش گلوی او را خراشید و به صحنه دلخراش روبرو چشم دوخت.
صورت له شده و کبود علی، دستان قطع شده و انگشتان آویزان به پوست و بدنی خونین و بیحرکت. در یک شوک عمیق به سر میبرد. انگار روح از بدنش خارج شد.
☘️زنی با چشمان عسلی و درشت که گوشه چفیهاش از زیر چادر نمایان شده بود، خود را با عجله به فاطمه رساند، سرش را به آغوش کشید. فاطمه بیهوش شد.
🌱بعد از ساعتی که به هوش آمد، بلافاصله به یاد صحنه تصادف افتاد، خاطرش پرواز کرد به چند روز قبل، برای نداشتن لقمه نانی در خانه؛ چه قشقرقی راه انداخته بود تا جایی که علی، محکم سرش را با دستانش گرفته بود؛ هر لحظه احساس میکرد سرش در حال منفجر شدن است و هرچه به او میگفت به خرجش نمیرفت که نمیرفت.
🍁بچه فلجش، محسن گوشه اتاق به دعوای آنها نگاه میکرد و اشکهایِ چون بلورش از گوشه چشمش به روی زمین میچکید، هر کار میکرد تا صدایش را به پدر و مادر برساند، نمیشد که نمیشد. صداهای نامفهوم به همراه کف بود که از دهانش خارج میشد.
#همسرداری
#داستانک
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤓تا چه اندازه مطیع رهبرت هستی؟
✨حسین، امیر کربلا تویی، میر خیمهها منم
💫ببین که مانده رشتهی، عشق تو به گردنم
#استوری
#محرم
#کریمی
#تولیدی_صدف
🆔 @tanha_rahe_narafte
🧐زمان امام علی علیهالسلام رو چقدر میشناسید؟
🤔چرا مردم از هر طرف به امام فشار آوردند تا خلافت را بپذیرد؟
🤨علی شناس شده بودند؟
🤓حق طلب شده بودند؟
😏خداشناس شده بودند؟
🙃عدالتخواه شده بودند؟
🌺بله عدالتخواه شده بودند، اما چه عدالتی؟ هر کدام برای خودشان عدالت علی علیهاسلام را به گونهای تعریف کرده بودند. غافل از اینکه امیرالمؤمنین قرار است هر چیزی را به محل اصلی خودش برگرداند. آنکه اموال مردم را به ناحق گرفته بود باید پس میداد. بقیه مردم هم حق و حقوقی به جا داشتند و کسی اجازه درخواست مازاد نداشت.
🍈اگر خانه قاضی گردو زیاد بود، حساب و کتاب داشت. امام زمان ارواحنافداه فرزند چنین مردی است.
💫امام زمان علیهالسلام را برای دنیا نخواهیم. عدالتخواه و عدالتپذیر شویم. خداشناس و امام شناس باشیم تا هرچه امام فرمود، بی چون و چرا بپذیریم.
✨امروز چهارمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک یاعلی اعلام کنند تا برای آنهایی که اعلام نکردند، پیام یادآوری بفرستم.
⏰اگر میبینید ساعت خاصی مشخص نشد؛ زیرا نظرات متفاوت و غیرقابل جمع بود.
🏴 انتقادات و پیشنهاداتتان را برای آیدی @taghatoae ارسال بفرمایید.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🏴🏴🏴🏴🏴
✍ سرباز کوچک
✨رابطه عاطفی عمو و عموزاده را شنیدی؟! که حسین، عبدالله و عبدالله، حسین را دوست میداشت به گونه ای که جانشان فدای هم بود.
🌿به خاطر سن کم، عمو اذن میدان به او نداد، امّا او از سربازی در رکاب عموجانش ناامید نشد و در پی فرصتی بود تا به یاری اش بشتابد.
💥زینب کبری (سلام الله علیها)که بی قراری عبدالله و رابطه امام حسین و او را میدانست، دستش را محکم در دستانش گرفته بود تا خوب امانتداری کند.
🌸لحظات اوج عشق امام حسین با خدا در گودال قتلگاه بود، که شمشیر و نیزه و سنگ بر تن نورانی پنجمین از پنج تن آل عبا فرود میآمد، زینب هم به همراه عبدالله یادگار برادر عزیزش حسن مجتبی، در بالای تلّ زینبیه صحنه دلخراش را میدیدند، عبدالله دیگر فراق و جدایی و غربت و تنهایی عمو را تاب نیاورد، دستان کوچکش را از دستان مهربان عمه جدا کرد و خود را به عمو رساند تا سپر عمو باشد.
☄شمشیری برخاست تا بر بدن نازنین حسین فرود بیاید و عبدالله چه زیبا عشقبازی کرد که دست خود را سپر عمو کرد و دستش را فدای او نمود.
🔥دشمن خبیث، حرمله ملعون با دستور عمر سعد ملعون، تیر سه شعبه دیگری در چله کمان گذاشت و سپیدی گلوی عبدالله را نشانه گرفت.
🌼لبخندی نمکین بر لبان عبدالله نشست و به عمو نگاه کرد که یعنی خوب جانبازی کردم و آبروی بابایم حسن مجتبی شدم، با نگاهش دل عمو را سوزاند و عمو او را تنگ در آغوش گرفت.
🌱یا عبدالله بن الحسن ادرکنی🌱
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
سیزدهم محرم
⚫️اسرای اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد
پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّاد علیه السّلام در حالیکه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند. در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند.
الوقایع و الحوادث، ج۴، ص۶۳
⚫️اسرای اهل بیت علیه السّلام در زندان کوفه
پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت علیهم السّلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.
الوقایع و الحوادث، ج محرم ص۹۴
⚫️خبر شهادت امام حسین علیه السّلام در مدینه و شام
ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السّلام را منتشر ساخت.
الوقایع و الحوادث، ج محرم، ص۹۶
⚫️شهادت عبداللَّه بن عفیف
عبداللَّه بن عفیف ازدی بزرگواری از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام بود.او هنگامی که شنید پسر زیاد ملعون به امیر المؤمنین و امام حسین علیه السّلام نسبت کذب می دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش ای پسر مرجانه، دروغگو توئی و پدر تو که به تو این مقام را داد. ای دشمن خدا! فرزندان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را می کشی و در منابر مؤمنین اینچنین سخن می گوئی؟مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیله اش به خانه رفت، ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردندواورا شهید کردند.
الوقایع و الحوادث، ج۴، ص۸۰، ۸۷-۸۸
#محرم
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠همراهی
✅هرگاه احساس کردید کودکانتان، بداخلاق شده اند، راهکار ساده است. کافی است کمی با آن ها وقت بگذرانید و بازی کنید.
🔘چه خوب است در برنامه روزانه خود، در حدود یک ربع تا نیم ساعت وقت برای بازی، ورزش، بازیهای فکری و.. داشته باشیم.
🔘حواسمان باشد فعالیت جسمی، به تمرکز وآرامش کمک می کند.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
#عکس_نوشته_کوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شیر در قفس
🌺پچپچهای سارا و سعید مثل متّه، مغزم را سوراخ میکرد. دستمالی به سرم بسته بودم و در تاریکی اتاق سعی میکردم آرامش را برای لحظاتی به خودم هدیه دهم.
🌸از اول صبح، چشمانم دنبال واژهها روی صفحه لبتاپ دویده بود و حالا سردرد اجازه استراحت نمیداد.
🍃چندبار در نقش مادری مهربان به بچهها گفتم ساکت شوند، تا در کُمای ثانیهها کمی ذهنم را با رنگ خواب، نقاشی کنم؛ اما فایده نداشت. خیلی هم غیر طبیعی نبود؛ بچهها صبح میخوابند و وقتی آفتاب بساطش را حسابی وسط آسمان پهن میکند، دیگر خواب به چشمشان حرام میشود و زبانشان به کار میافتد. دیگر طاقتم تمام شد!
🌺-فقط دعا کنید از اتاق بیرون نیام. یه کاری میکنم حرف زدن یادتون بره!
🌸نفهمیدم چطور شد که دیگر صدایی نشنیدم... وسط جنگل چهکار میکنم! چقدر همه چیز ترسناک است. صدای زوزه گرگها از یک طرف و فضای تاریک بین جنگلهای انبوه از سوی دیگر، وحشتی از جنس دشنههای خون آلود، در دلم ایجاد کرده بود. بوی وحشیگری از همه جا به مشام میرسید. صدای خروشان آب توجهم را به سمت خودش جلب کرد. از تشنگی، دنبال صدای آب به راه افتادم.
🍃 رودخانه خروشانی از وسط جنگل میگذشت. کنار آب رسیدم. سرم را پایین آوردم که آب بنوشم، با جیغ بنفشی خودم را به گوشهای پرت کردم. این دیگر از کجا پیدایش شد!
🌺قلبم با تمام توان خودش را به سینهام میکوبید. هرقدر این طرف و آن طرف را نگاه کردم خبری از شیر نبود. آهسته آهسته با سر زانوهایم دوباره خودم را کنار رودخانه رساندم. به محض اینکه سرم را نزدیک آب آوردم، تصویر شیر را دوباره دیدم. این بار سریع سرم را برگرداندم تا پشت سرم را ببینم؛ اما نه! خبری از شیر نیست.
🌸کم کم احساس کردم توهم زدهام. سعی کردم به خودم مسلط باشم. چشمانم را بستم، دستم را داخل آب بردم و یک مشت آب برداشتم. نزدیک صورتم آوردم تا بنوشم، صورت شیر در آینهی آبِ کفِ دستم به تصویر نشست. دستانم را از هم باز کردم تا دیگر شیر را نبینم.
🍃از خوردن آب منصرف شدم. دستان خیسم را به صورتم کشیدم تا حس خنکی آب، گرمای ترس را از صورتم بشوید... یا خدا!!! چرا این طوری شدم. آرام و با احتیاط همه صورتم را لمس کردم.
🌺- نه! این صورت من نیست. یعنی اصلا صورت انسان نیست! نکنه... برو بابا! مگه فیلم تخیلیه! حتما دیوونه شدم... ولی پس اون عکس شیر...!
🌸با ترس و لرز سرم را روی آب رودخانه گرفتم. چشمانم را باز کردم. جیغ زدم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد.
🍃- مامان! مامان! بیدار شو! داری خواب بد میبینی.
🌺این صدای سارا بود که میشنیدم. شُکر خدا که خواب بود. همین امروز استادمان میگفت: «عصبانیت در انسان مانند شیر در قفس است. اگر درِ قفس را بازکنید معلوم نیست چند نفر را پاره پاره میکند! »
#داستان
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_معراج
🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️دلت الان کجاست؟
💫نوکرتم رقیه خاتون، شارگمم میدم براتون
✨دلم الان سمت دمشقه، دُرس کنار کفتراتون
#استوری
#تولیدی_صدف
🆔 @tanha_rahe_narafte
😇بیاید کمی فکر کنیم
🤔تا حالا چقدر توانستیم مثل پیامبر و اهل بیتش زندگی کنیم؟
🍃اول زندگی بعد مرگ. در زیارت عاشورا از خدا میخواهیم که زندگی و مرگ ما را زندگی و مرگ محمد و آلش قرار بدهد. همین که از خدا خواستم دیگر کار تمام است. یعنی خودم نباید برای رسیدن به این هدف بزرگ، قدم بزرگی بردارم؟
✨امروز پنجمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک یاعلی اعلام کنند تا برای آنهایی که اعلام نکردند، پیام یادآوری بفرستم.
🏴 انتقادات و پیشنهاداتتان را برای آیدی @taghatoae ارسال بفرمایید.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع میکنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#کریمی
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte