بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیهالسلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟
#پاسخ:
#قسمتسوم
۲.سیاست مخوف
سیاسی کاری ابن زیاد بر مدار تهدید و تشویق میچرخید. اولین سخنرانیاش در مسجد جامع کوفه، خود را برای فرمانبرداران همانند پدری مهربان معرفی کرد و نسبت به کسانی که نافرمانی کنند شمشیر و تازیانهاش را به رخ کشید.۱
🔸خبر حرکت سپاهی عظیم، از شام به کوفه، برای سرکوبی؛ حربهای برای خاموش کردن شورش کوفیان بود.
تبلیغات ابهت سپاه عظیم شام باعث شد زنان به سوی خویشان خود همچون برادر یا شوهر و فرزند آمده و آنها را از سپاه جدا کردند.
♨️♨️مسلم بن عقیل که در میانه روز با چهار هزار نفر قصر را محاصره کرده بودند و عبیدالله در آستانه سقوط قرار داشت با تبلیغات گستردهی رعب و ترس در اوایل شب مسلم بن عقیل در کوچههای کوفه تنها و سرگردان ماند.۲
📚۱.وقعة الطف، ص ۱۱۰
۲.همان، ص ۱۲۶
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
😇بیاید کمی فکر کنیم
🤔تا حالا چقدر توانستیم مثل پیامبر و اهل بیتش زندگی کنیم؟
🍃اول زندگی بعد مرگ. در زیارت عاشورا از خدا میخواهیم که زندگی و مرگ ما را زندگی و مرگ محمد و آلش قرار بدهد. همین که از خدا خواستم دیگر کار تمام است. یعنی خودم نباید برای رسیدن به این هدف بزرگ، قدم بزرگی بردارم؟
✨امروز پنجمین روز چله زیارت عاشوراست.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع میکنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#کریمی
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟اخلاق هیئت داری
🍃احمد از همان دوران نوجوانی هیئتی در خانه تشکیل داده بود و بچه های هم سن و سالش را حول محور امام حسین (ع) جمع میکرد. مداحی هم میکرد.
☘وقتی مداح بهتر از خودش بود، بدون اینکه حسادت بورزد، میکروفون را تحویل او میداد و مشغول سینه زنی میشد.
راوی: پدر شهید
📚 سند گمنامی؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، صفحه ۲۸
#سیره_شهدا
#شهید_مکیان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ گفتوگو
💯یکی از راههای صمیمیت و محبت بیشتر بین همسران، گفتوگوست.
🔺در طول روز زمانی را، برای حرف زدن با همسر خود قرار دهید.
📌تحقیقات نشان میدهد، هرچه گفتوگو بین همسران بیشتر باشد، رابطه گرمتر و صمیمانهتری با هم دارند.
💎همچنین روحیه و اخلاق یکدیگر را بهتر میشناسند و کمتر دچار مشکل میشوند.
⭕️سعی کنید همیشه بهانهای برای حرف زدن پیدا کنید.
مثلا: کارهایی که در طول روز انجام دادهاید، در مورد چگونگی رفتار با فرزندان و چگونگی خرج و مخارج خانه و موارد دیگر
💥نکتهطلایی: لحظات خوش گفتوگو با همسرتان را از دست ندهید.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍فرصت
🍃محبوبه غمگین روی مبل نشسته و با گوشی سرگرم بود. مهرداد وارد آشپزخانه شد. نه بویی میآمد و نه غذایی روی گاز بود. کمی عصبانی شد. دلش میخواست داد بزند که مگر این خانه زن ندارد؟
🍁از صبح تا ظهر دنبال یک لقمه حلال هستم که ظهر وقتی خانه میآیم، چراغی روشن باشد و غذایی گرم اما چه فایده؟ خبری از این چیزها نبود.
🍂محبوبه به زور سرش را بالا آورد و باخماری گزنده ای گفت: «نتونستم چیزی درست کنم. »
🎋مهرداد، نفسی عمیق کشید. هرچه نباشد، محبوبه تازه، غم فقدان عزیزش را تجربه کرده بود. طبیعی بود نتواند خیلی زود خودش را باز بیابد هنوز چهل روز نگذشته بود.گاهی به فکر فرو میرفت. گاهی ناگهانی اشک می ریخت.
☘مهرداد از اینکه میدید محبوبه سعی میکند به زندگی عادی برگردد و حتی از گریه های طولانی، خودداری میکند، به او افتخار می کرد.
🌾گفت: «عیب نداره عزیزم. پیتزا میخوری یا چلو کباب از بیرون بگیرم؟ »
⚡️محبوبه با شرم خندید: «نه، نمیخواد. یه کاریش میکنم تن ماهی داریم.... »
✨_نه عزیزم امروز استراحت کن.
🍃دقایقی بعد هردو خوشحال سر سفره نشسته بودند و گوشی مائده روی مبل رها شده بود.
#داستانک
#ارتباط_با_همسر
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیهالسلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟
#پاسخ
#قسمتچهارم_پایانی
۳.سیاستهای اقتصادی
مهمترین منبع مالی مردم دریافت عطا و جیره از سوی حکومت بود.
«عطا» پرداخت نقدی یکجا یا در چند قسط؛ اما «جیره» کمکهای جنس مانند خرما، گندم، جو، روغن که ماهیانه در اختیار مردم قرار میگرفت.
💰نظام اقتصادی وابسته به حکومت؛ ابزاری مهم جهت تهدید مردم بود.
یکی از موفقترین شگرد برای پراکندن مردم از اطراف مسلم بن عقیل؛ همین تهدید به قطع عطا و جیره بود.
❌امام حسین علیهالسلام در سخنرانی
روز عاشورا فرمود: «همه شما علیه من عصیان میورزید و سخنان مرا گوش نمیدهید؛ عطاهای شما از مال حرام فراهم آمده و شکم هایتان از حرام انباشته شده است و این باعث مُهر خوردن بر دلهایتان گشته است.» *
📚*مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
😔چرا امام زمان ظهور نمیکنه؟
☹️ خسته شدیم، پیر شدیم، مردیم، پس چرا دعاهامون اثر نمیکنه؟
🔹چون هنوز این را درک نکردیم که گره مشکلات ما فقط با دستان گرهگشای امام زمان ارواحنافداه باز میشود.
🔸چون امام زمان را در حد رفع خواستههای روزمرهمان میخواهیم. بزرگ فکر نمیکنیم و خواستار بزرگان نیستیم.
✨امروز ششمین روز چله زیارت عاشوراست.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع میکنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#کریمی
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🥀عاشورای شهید محمد شهاب
🍃روز عاشورا با همه روزهایش فرق میکرد. یک آدم معمولی بود؛ بدون عبا و عمامه، با پای برهنه.
☘جلوی هیئت نوحه همیشگی اش را می خواند: «به خیمه ها خبر کنید که حسین کشته شده شال عزا به سر کنید که حسین کشته شده. »
راوی: عبد الله گرجی
📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۷۱
#سیره_شهدا
#شهید_شهاب
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✅ حفظ شخصیت بچه ها
⁉️یکی از اساتید نکته ی جالبی میفرمود که من به آن صورت به آن توجه نداشتم ...
◀️ بچه ها هر چه بزرگتر میشوند، نیازشون به محبت پدر و مادر بیشتر میشود.
📜قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «أكرِمُوا أولادَكُم و أحْسِنوا آدابَهُم يُغْفَرْ لَكُم.»
📃 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «به فرزندان خود احترام گذاريد و آنان را آداب نيكو بياموزيد تا آمرزيده شويد. »
#هدف_تربیت
#روش_تربیت
#ارتباط_بافرزند
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔@tanha_rahe_narafte
✍عطر دست مادر
صبح زود از خواب بیدار شد. نگاهی به بچهها انداخت. به آشپزخانه رفت. کارهای روزانهاش را انجام داد. چند تا کوکو سیبزمینی درست کرد تا بچههایش نهار داشته باشند.
🍃مهناز وارد آشپزخانه شد و سلامی به مادر داد. کبری به او گفت: «دخترگلم! میرم سرکار، براتون کوکو درست کردم. مواظب مینا باش.»
☘_چشم مامان.
⚡️_مهناز! کلید دارم، زنگ در رو نمیزنم. وقتی خونه نیستم، در خونه رو برای هیچ کس باز نکن.
💫همسر کبری کارگر ساختمان بود. یک روز در هوای سرد پاییزی از بالای داربست فلزی سقوط کرد. بعد از این حادثهی ناگوار، کبری و دخترانش تنها شدند.
🍃کبری برای آشپزی و نظافت منزل به خانهی دکتر اکبری میرفت. آقای دکتر و همسرش گاهی مواد غذایی خشک به کبری هدیه میدادند.
🌾هنگام عصر کبری کلید را در قفل چرخاند. او با چهرهای خسته؛ اما لبخند بر لب وارد خانه شد. کیسه پارچهای دست دوز را کف اتاق گذاشت. بچهها با خوشحالی دور مادر جمع شدند.
✨مهناز سماور را روشن کرده بود. برای مادرش چای ریخت و آورد. کبری گفت: «بچهها چاییتون رو با این شکلاتها بخورید.»
✨_مامان! فردا هم میری؟
🍃_نه، مینا جان! فردا جمعهست، خونهام.
🌾_پس برامون غذای خوشمزه درست کن.
✨صبح جمعه وقتی بچهها از خواب بیدار شدند. عطر غذا فضای خانه را پر کرده بود.
مینا از جایش پرید و به سمت آشپزخانه دوید. مادر تا چشمش به مینا افتاد دستهای خود را باز کرد و مینا را به آغوش کشید و صورتش را بوسید.
🍃_برات قورمهسبزی خوشمزه پختم.
💫مینا از خوشحالی، آخ جون گفت و دستهایش را بهم کوبید.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte