eitaa logo
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
6.8هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
ما اینجا هستیم تا تمام امکانات شهرمشهد رو بهت معرفی کنیم هرآنچه که در مشهد هست و ازش بی خبری اینجاست:) جهت ارتباط با ادمین 👇 @safaiy_ir جهت تبلیغات،تبادل و بخش دیفال👇 @fdm6090 مشاورحقوقی(دوشنبه ها): @law_co مشاورخانواده(چهارشنبه ها): @Ali_zadeh_0
مشاهده در ایتا
دانلود
1_2631175542.attheme
94.2K
زمینه ایتاتون مزین به عکس سردارسلیمانی میشه. خواستید امتحانش کنید 🌱 @farhangi_beytozahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی لا تکلنی خداوندا مرا بپذیر خداوندا عاشق دیدارتم همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود خداوندا مرا پاکیزه بپذیر الحمدلله رب العالمین خداوندا مرا پاکیزه بپذیر آخرین دست نوشته حاج قاسم عزیز شادی‌ روح همه شهدا صلوات @farhangi_beytozahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
⭕️⭕️⭕️🌱ـ﷽ـ🌱⭕️⭕️⭕️ 🕊 #با_بابا ۵ 🕊 #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ خاطرات ۱ ✨ شبها وقتي همه ميرفتند و تنها ب
⭕️⭕️⭕️🌱ـ﷽ـ🌱⭕️⭕️⭕️ 🕊 ۶ 🕊 خاطرات ۲ ✨ من خاطرات را مي گفتم و همسرم لبخند ميزد. البته لابه لاي صحبتها، خيلي فكر میکردم تا خاطرات را درست به خاطر بیاورم و بیان کنم. بعد ادامه دادم: بعد از بازگشت، در فرودگاه وقتي منتظر بودم تا ساک را تحویل بگیرم، دیدم آقاي پيروي در سالن انتظار دنبال کسي مي گردد! تعجب کردم. ایشان اینجا چه می کند؟! دوست نداشتم در آن لحظه مرا ببیند! اما او مرا دید. جلو آمد و سلام کرد. گفتم مگر شما کارمند حراست راه آهن نیستید؟ گفت: بله به استقبال شما آمده ایم. گفتم: خيلي ممنون، من الان ماشین ميگیرم. گفت: ماشین آورده ام. گفتم: آخه با ماشین بیت المال که ... گفت: نه براي يکي از رفقاست. سوار ماشین شدیم و نزدیک حرم تقاضا کردم نگه دارد تا اول خدمت آقا بروم. پیاده شدم. رفتم داخل حرم و به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم آقا نمیدانم چرا اینطور ميشود ولي به آنچه برايم صلاح میدانید راضی هستم. تمام درد دلها را به آقا گفتم و گریه کردم. بعد از صرف صبحانه همراه با عمویم از منزل آقاي پيروي عازم کاشمر شدیم. قبل از اینکه از خانه شما خارج شوم با خودم گفتم: اگر دخترشان جلو آمد و موقع خداحافظي با من حرف زد و... اصلاً فکر ازدواج با ایشان را از ذهنم خارج می کنم. موقع خداحافظي شما اصلاً از اتاق بیرون نيامدي. وقتي به کاشمر رفتم، حاج آقا سالاري به استقبال من آمد و گفت: امروز بعد از ۲۰ سال پیکر شهید نصرتي، يکي از دوستان پدرت برگشت و تشییع شد. احساس کردم ایشان پيکي از طرف شهید طاهري است. دید و بازدیدها تمام شد. مادرم گفت اگر ميخواهي از تو راضي باشم باید ازدواج كني. آرزوي من دامادي توست. گفتم: چشم ولی الان زوده. گفت: نه همین دختر آقاي پيروي را بايد بگيري. پدر و مادرش اگر بدانند تو دخترشان را دوست داري خواستگارهاي ديگر را رد میکنند. هر چه مخالفت کردم بي فایده بود. بنا شد با خانواده راهي مشهد شويم. مادر پیشنهاد داد که عموهای من بیایند، ولي گفتم: اگر پدرم زنده است خودش باید بیاید. قرار خواستگاري گذاشته شد. با خانواده و مادر پدرم راهی مشهد شدیم. به پیشنهاد من قبل از انجام هر کاري راهي حرم شدیم. یادم هست در خلوت خودم خيلي گريه کردم. از امام رضا (علیه السلام) خواستم مرا آن گونه که هستم به آنها نشان دهد و آنها را هم آن گونه که هستند به من نشان دهد و خودش این زندگی را تضمین کند. آن شب مجلس خواستگاري برگزار شد و خانواده داماد در منزل عروس ماندند. چون ما جايي در مشهد نداشتیم. هر وقت مشهد می آمدیم منزل شما می‌ماندیم. روز بعد جواب مثبت را از خانواده شما گرفتیم و رفتیم. البته خوابهایی که خانواده شما از شهید طاهري ديده بودند بی تأثیر در این جواب نبود! من که اعتقاد داشتم شهدا زنده‌اند، در همان شب مراسم، حضور پدرم با لباس سفید و تسبیح بر دست، در مجلس خواستگاری احساس می کردم. او نشسته و با خوشحالي برجلسه خواستگاري نظارت داشت. همسرم خيلي خوشحال شد و گفت: الحمد لله حافظه آقا مصطفي خيلي خوب برگشته. ♨️ ادامه دارد ...
⭕️⭕️⭕️🌱ـ﷽ـ🌱⭕️⭕️⭕️ 🕊 ۷ 🕊 ازدواج ۱ ✨ روز بعد، وقتي ساعت ملاقات تمام شد، پدر همسرم خاطرات سال قبل را مرور کرد و گفت: يادت مي‌آيد وقتي در خواستگاري جواب مثبت گرفتي امام جمعه مشهد صیغه عقد موقت شما را خواند؟ حال حرف زدن نداشتم و با علامت سر تأیید کردم. ایشان ادامه داد: خواب ديدي مقام معظم رهبري گفتند: می‌خواهي من صیغه عقد شما را بخوانم؟ و تو گفتي: خيلي دوست دارم اما نميخواهم وقت ارزشمند شما را بگیرم. من بار دیگر با تکان دادن سر حرفهایشان را تأیید کردم. آقاي پيروي ادامه داد: من خواب دیدم که شهید طاهري آمد و گفت: مصطفاي ما پسر خوبیه، شک نکن. پسرم به خواستگاری دخترتان می‌آید و ... دخترم نیز خواب دید که شهید طاهري براي پسرش از او خواستگاري کرده و گفتند: «مصطفي داره میاد، من این ازدواج را تضمين ميکنم.» براي همين ديگر حرفي نزديم. ايشان مي گفت و خاطرات يكي يكي در ذهنم مرور ميشد. بعد ادامه داد: من با دفتر رهبري مکاتبه کردم که آیا رهبري عزيز با دم مسيحايي خود صیغه عقد این فرزند شهید را میخوانند؟ ناباورانه جواب آمد که براي نيمه شعبان تهران باشید. من موضوع رهبري را به تو نگفته بودم اما تو آن خواب رهبري را دیده بودي. یادت هست با قطار به تهران رفتیم و همگي در بیت رهبري منتظر خواندن صیغه عقد از سوي رهبر بودیم؟ یادت هست به حضرت آقا گفتي ميتوانم از شما چیزی بخواهم و انگشتر از آقا گرفتي؟ آقاي پيروي ماجراهاي عقد را بیان ميکرد و من تأیید میکردم. او خوشحال بود که من خیلی از خاطرات را به یاد می آورم. البته تا میشد از من حرف میکشید. من هم جسته و گریخته جواب مي دادم. یک شب به آقاي پيروي گفتم: از پدرم برایم بگو. من پنج سال بیشتر نداشتم که حاج محمد شهید شد. البته چهره اش را خوب در ذهن دارم. بعد از عملیات خیبر ایشان مجروح بود و مدت بیشتری پیش ما ماند. در آن ایام، نماز و سوره هاي کوچک قرآن را به من یاد داد. روزهاي قشنگي بود با هم به جلسات سخنراني پدر میرفتیم. شبها براي من از جبهه میگفت و اینکه باید بزرگ شوي و به جبهه بيايي ... ♨️ ادامه دارد ...
https://fatehe-online.ir/231707 این فاتحه آنلاین طراحی شده برای سردار سلیمانی لطفا شما هم نشر دهید .
📅 تاریخ انتشارآگهی: ۱۴۰۱/۱۰/۱۲ 📌استخدام به یک آقای مومن و خوش برخورد با وسیله نقلیه حداقل موتورسیکلت جهت دفتر مشاور املاک و آشنا به منطقه طلاب مشهد(مفتح،علیمردانی،ایثار،بلوار نبوت خیابان طباطبایی,ستایش, وحید،میثم،،تلگرد،و...) تمام وقت ترجیحا با تجربه یا مبتدی با پورسانت عالی نیازمندیم.میزان درصدی و درآمد بستگی به سعی و تلاش خودتون دارد. جهت مصاحبه حضورا تشریف بیارید به ساعت کاری 9الی14 عصر16الی21 آدرس حد فاصل میدان امت ومفتح بلوار نبوت نبش نبوت41 https://eitaa.com/adminnabowat 📱09157954112 09339620812 @farhangi_beytozahra