ج08 میلاداماممجتبیعلیهالسلام، علیرحیمیان.mp3
419.3K
.
.
#صوت_رمضان_المبارک
#با_حسن_علیه_السلام
#سخنرانی_کوتاه
#15ماه_رمضان
🍃 #کاری_اختصاصی| #8_جلسه_صوتی، به مناسبت: #نیمه_ماه_مبارک_رمضان_میلاد_حضرت_امام_مجتبی_علیه_السلام
➖ #اردیبهشت99
➖ ماهمبارک #رمضان1440
🔻 برخی از ریز موضوعات این جلسات
👈🏼 یکی از مصادیقِ #صالحین در قرآن، امام مجتبی علیهالسلام
👈🏼 امام مجتبی علیهالسلام از ماههای دوازدهگانه در قرآن کریم است
👈🏼 امام مجتبی علیهالسلام مصادیق صادقین در قرآن کریم است
🔘 حجتالاسلام #شیخ_علی_رحیمیان
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ماه_مبارک_رمضان
#ادعیه_اذکار
🍃 دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ما_حسینی_شده_دست_امام_حسنیم
#با_حسن_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#15ماه_رمضان
🍃 #سفره_دار_مدینه
➖ در سخاوت و کرم حضرت امام حسنمجتبی علیهالسلام
🔘 حجتالاسلام #سید_حسن_احمدی_اصفهانی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_حسن_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#15ماه_رمضان
🍀 آخرین کاشی صحن حسنی را ای کاش
🍀 زنده باشیم در آن لحظه و ما بگذاریم
👈 #نشر_دهید
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_حسینی_شده_دست_امام_حسنیم
#با_حسن_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#15ماه_رمضان
🍃 قهرمان جنگ جمل...
👈🏼 وَ دَعَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صلوات الله علیه مُحَمَّدَ بْنَ الْحَنَفِيَّةِ يَوْمَ الْجَمَلِ فَأَعْطَاهُ رُمْحَهُ وَ قَالَ لَهُ اقْصِدْ بِهَذَا الرُّمْحِ قَصْدَ الْجَمَلِ فَذَهَبَ فَمَنَعُوهُ بَنُو ضَبَّةَ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ انْتَزَعَ الْحَسَنُ صلوات الله علیه رُمْحَهُ مِنْ يَدِهِ وَ قَصَدَ قَصْدَ الْجَمَلِ وَ طَعَنَهُ بِرُمْحِهِ وَ رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ وَ عَلَى رُمْحِهِ أَثَرُ الدَّمُ فَتَمَعَّرَ وَجْهُ مُحَمَّدٍ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَأْنَفْ فَإِنَّهُ ابْنُ النَّبِيِّ وَ أَنْتَ ابْنُ عَلِيٍ.
📝 اميرالمؤمنين علیه السلام در جنگ جمل محمّد بن حنفیة را خواست نیزه خود را به او داد و فرمود: با این نیزه به میدان برو و با آن شتر عایشه را بزن وقتی محمّد بن حنفیه به طرف میدان جنگ رفت گروه بنو ضبّه مانع او شدند وقتی که محمّد نزد پدرش بازگشت امام حسن علیه السلام نیزه را از دستش گرفت و به طرف شتر عایشه رفت و پس از آنکه نیزه ای به آن زد نزد امیرالمومنین علیه السلام بازگشت و دیدند که اثر خون در نوک نیزه مشاهده می شود محمّد بن حنفیه از مشاهده این صحنه صورتش سرخ شد امیرالمومنین علیه السلام به محمّد بن حنفیه فرمود غصه نخور زیرا حسن پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله است و تو پسر علی علیه السلام هستی.
📚المناقب لابن شهرآشوب/ج۴/ص۲۱
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @mirasehadisi
enc_16807990197302507417226.mp3
6.58M
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#با_حسین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#سینه_زنی
بریم یه افطار کربلا
مشتاق دیدار کربلا
یه قبر خالی تو حرم
واسم نگه دار کربلا
➖ جدید: #فراق_و_دلتنگی_کربلا
➖ #شب_جمعه_کربلا
➖ #احساسی
➖ متن کامل شعر
🔘 #سید_مهدی_حسینی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_حسینی_شده_دست_امام_حسنیم
#با_حسن_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#15ماه_رمضان
#علامه_مجلسی
🔷🔶 #معجزه_پسر_همچون_پدر
👈🏼👈🏼 علامه مجلسی رحمه الله از کتاب مولد النبی صلی الله علیه وآله ومولد الاصفیاء علیهمالسلام تألیف مرحوم شیخ مفید به اسناد او تا جابر، به نقل از امام محمّد باقر علیهالسلام حکایت نماید:
🍃 روزی عدّهای از مردم حضور امام حسن مجتبی علیهالسلام آمده و به حضرت گفتند: یا ابن رسول الله! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤمنین علیّ علیهالسلام معجزهای - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبی علیهالسلام فرمود:
آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
🍃 گفتند: بلی، اعتقاد و ایمان می آوریم؛ و دیگر هیچ شکّ و شبهه ای وجود نخواهد داشت.
حضرت فرمود: آیا پدرم را میشناسید؟
همگی گفتند: بلی.
🍃 در این هنگام، حضرت پردهای را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤمنین علیّ علیهالسلام نشسته بود.
سپس امام حسن مجتبی علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود:
آیا او را می شناسید؟
🍃 گفتند: بلی، این مولای ما امیرالمؤمنین علیّ علیهالسلام است؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت میدهیم که تو ولیّ و حجّت بر حقّ خداوند هستی؛ و امام و جانشین پدرت خواهی بود.
و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالی، پدرت امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام را پس از مرگش به ما نشان دادی، همانطوری که آن حضرت، رسولالله صلیاللهعلیهوآله را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.
🍃 امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
وای بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده و نشنیده اید که خداوند متعال می فرماید:
«وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ الله أمْواتا بَلْ أحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون» [سوره بقره،آیه۱۵۴].
آنهایی را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید می باشند ولی شما درک نمی کنید.
البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فی سبیل الله است، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.
🍃 سپس در پایان افزود:
شماها درباره ما اهلبیت رسالت ونبوّت چه تصوّراتی دارید و چه میاندیشید؟
گفتند: یا ابن رسول الله! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول الله صلی الله علیه وآله هستی.
📚 منابع:
۱. بحارالانوار،ج۴٣،ص٣٢٨، ح٨
۲. الخرائج والجرایح، شیخ راوندی، ج٢،ص٨۱۰، ح۱٨
۳. اثبات الهداه، ج۵،ص۱۵۱، ح۱۴
۴. الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، ص٢۱٨، ح۱٨
۵. فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم-معرفة نهج الحلال من علم النجوم، سیدبن طاووس، ص٢٢۴
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_حسینی_شده_دست_امام_حسنیم
#با_حسن_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#15ماه_رمضان
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
درهر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هرجا رویم حال و هوای بقیع توست
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند
#حاج_غلامرضا_سازگار
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_حسینی_شده_دست_امام_حسنیم
#با_حسن_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#15ماه_رمضان
#قصه_عبرت
🔷🔶 قضاوتهای امام مجتبی علیهالسلام| قضاوتی بینظیر: #اتهام_به_قتل
👈🏼👈🏼 مردي را در خرابهاي ديدند كه كاردی خون آلود در دست داشت، و در همان نزديكي نيز كشتهاي بود كه در خون خود ميغلتيد، مرد را دستگير كرده و نزد حضرت اميرالمومنین عليهالسلام بردند.
آن حضرت به متهم فرمود: چه ميگويي؟
متهم گفت: من آن مرد را كشتهام، علي عليهالسلام طبق اقرارش دستور داد از او قصاص بگيرند.
🍃 ناگهان مردي شتابزده نزد آن حضرت آمده و گفت: من آن شخص را كشتهام.
اميرالمومنين به مرد اول فرمود:
چطور شد بر عليه خودت اقرار كردي؟
متهم: زيرا توانايي انكار نداشتم، بدان جهت كه افرادي مرا در خرابهاي با كاردي خون آلود بر بالين كشتهاي ديده بودند، و بيم آن داشتم كه اگر اقرار نكنم مرا بزنند.
🍃 حقيقت مطلب اين است كه من در نزديكي آن خرابه گوسفندي را ذبح كرده، پس در حالي كه كارد خون آلودي در دست داشتم به منظور قضاي حاجت داخل در خرابه شدم ناگهان كشتهاي را ديدم كه در خون خود ميغلتيد، بالين او رفته حيرت زده به او نگاه ميكردم كه ناگهان اين گروه وارد خرابه شده مرا به آن حال ديده دستگيرم نمودند.
🍃 اميرالمومنين عليهالسلام به حاضران فرمود: اينها را به نزد فرزندم حسن ببريد و از او حكم مسأله را بپرسيد.
حضرت امام حسن عليهالسلام در پاسخ آنان فرمود:
به اميرالمومنين بگوييد اگر اين مرد مسلماني را كشته، ولي جان ديگري را از مرگ نجات داده است، و خداوند ميفرمايد:
و من احياها فكانما احيا الناس جميعا؛
هر كس جاني را احيا كند مثل اين است كه همه مردم را احيا كرده است.
🍃 هر دو آزاد ميشوند. و خونبهاي مقتول از بيتالمال پرداخت ميگردد.
📚 منابع:
۱. فروع كافي، ج۷، ص۲۸۹
۲. تهذيب، ج۱۰، ص۱۷۳، ح۱۹
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_مهدی_علیه_السلام
#عنایات_مهدوی
#قصه_عبرت
🔷🔶 #توشه_راه_به_آیت_الله_شیخ_مرتضی_حائری
👈🏼👈🏼 مرحوم آیتالله #شیخ_مرتضی_حائری_یزدی مینویسد:
در یکی از سنین، گرفته حال بودم؛ شبی درحیاط منزل خوابیده بودم، در عالم رؤیا، کسی بمن گفت: «برو به مشهد، خرجت با آقاست» ودر عالم خواب، معلوم بود که مقصود، امام زمان (علیهالسلام) است نه حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام).
🍃تابستان به مشهد رفتم وحدود دوماه ونیم درآنجا ماندم. گاهی پولم تمام میشد وهمان روز، یک اسکناس در دالان مسجد گوهرشاد پیدا می کردم که میفهمیدم برای من است! تا اینکه نزدیک به برگشتن از مشهد، پول نداشتم. یک ششم کتاب «وسائل الشیعة» را که به خطّ خود مؤلف وبسیار نفیس وقدیمی وازمرحوم آیتالله سیدمحمدحجت (قدس سره) - استاد وپدر زوجهام - به ارث به همسرم رسیده بود، این کتاب را باخود بمشهد آورده بودم که به آستانه مقدسه بفروشم.
🍃درصدد فروش برآمدم وبه هزار وپانصد تومان فروختم وبهایش را که از آن زوجهام بود ومن اختیار استقراض از آن داشتم، بلیط قطار گرفتم.
نزدیک به موقع حرکت برای وداع بهحرم مقدس شرفیاب شدم وسپس از آنجا مراجعت کردم که از این پول، دین خود را به پسر عمویم آقای «حاج حسینعلی دادگر» بپردازم. منزل آن مرحوم، منزل مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج #سید_محمدهادی_میلانی (قدّس سرّه) بود، ومن قصد رفتن به آنجا را نداشتم.
🍃دربین راه بطور شوخی باخود حدیث نفس میکردم وشاید هم زمزمه میکردم که نفهمیدم خرج ما با آقا چطور شد؟ من الآن کم پول شدم واز پول خانم دارم استفاده می کنم که بعدا بپردازم، این است معنی خرج دادن؟!
بدون هیچ گونه ارتباطی بین این خیال ورفتن به منزل آقای میلانی، یک بار به نظرم رسید که به بیرونی حضرت آیت الله آقای میلانی (قدّس سرّه) سری بزنم، به این منظور که آقای «سیدمحمّد حسن جزائری» فرزند بزرگ آقای حاج «سیدصدرالدین جزائری» را ببینم، (چون من آقای حاج سید صدر الدین را خیلی دوست داشتم وواقعا دوست داشتنی بود، پسر ایشان هم به من خیلی محبت داشت...) سیدمحمدحسن جزایری بواسطه تصادفی که با ماشین کرده بود، کسالت سختی پیدا کرده بود ودوران نقاهت خود را در مشهد، در منزل مرحوم آقای میلانی (قدّس سرّه) میگذارند. چون آنجا منزل خاله اش بود واز جهتی منزل همشیرهاش هم بود. با خود گفتم: بروم احوالی از این سید محترم بپرسم وخبر سلامتی وخوبیاش را برای والد محترمش ببرم.
🍃لحظهای رفتم در بیرونی مرحوم آقای میلانی وحتّی ننشستم. سیدجزائری خیلی محبت کرد وپس از آن، آقای سیدمحمّدعلی، فرزند آقای میلانی وداماد آقای جزائری را دیدم وگفتم: من هیچ کاری ندارم، فقط آمدم تا احوال آقا سیدمحمّدحسن را بپرسم وبرگردم تا خبر سلامتیاش را به تهران ببرم.
این سادات کرام ما را رها نکردند، گفتند: آقا الآن میخواهند بیایند. گفتم: من نمیخواهم زحمت به ایشان بدهم، سلام مرا به ایشان برسانید، چون من باید به طرف ایستگاه بروم. خداحافظی کردم که بروم. از پلهها پایین آمدم، دیدم که از آن طرف آقا تشریف آوردند ودر وسط حیاط با معظم له روبرو شدیم، مصافحه وخداحافظی کردیم! چون من عجله داشتم که بروم وقرضهای «دادگر» را بدهم وبعد به طرف راه آهن بروم، امّا این دو سید بزرگوار - پسرخالهها - ما را رها نکردند وگفتند: ما هم با شما تا راه آهن میآییم.
من به تنهایی رفتم واداء دین کردم ولی وقتی به راه آهن رسیدم، دیدم آنها هم به ایستگاه آمدهاند؛ خیلی شرمنده شدم واظهار تشکر کردم (چون من اصولا وطبعا تشریفاتی نیستم.) با آنها خداحافظی کردم ورفتم در کوپه مربوط به خود نشستم وقطار نزدیک حرکت کردن بود.
ناگاه آقای سیدمحمّدعلی، پاکتی در دست من گذاشت وابدا منتظر عکس العمل نشد! وشاید یک دقیقه کمتر به حرکت قطار مانده بود، فرصت تعارف هم به من نداد ورفت.
پس از حرکت، در پاکت را باز کردم، دیدم محتوی چند عدد اسکناس است که الآن درست یادم نیست چه مقدار بوده است. مهم این است که مرحوم آقای میلانی مضمون بکری در آن نوشته بودند:
«این وجه از طرف من یا مال من نیست که از کمی آن معذرت بخواهم، این سهم مبارک امام (علیه السلام) یا از طرف آن بزرگوار است»!
🍃تا بحال نشده است که کسی در دادن وجه، هرچه قدر که باشد، چنین از من عذرخواهی بکند. آن وجه هرچه بود به اندازه مبلغی بود که با اداء دین پول کتاب همسرم، به مقدار رسیدنم به منزل بود. فراموش نمیکنم پنج قران آن زیاد آمد که آن هم مقتضی بود به درشکه چیها بدهم وسواره به منزل بروم. لکن من پیاده رفتم وآن پنج قران هم زیاد آمد. صدای هاتف در خواب که گفته بود: «خرج سفرت با امام زمان (علیه السلام) میباشد» مطابق با واقع بود؛ بدون اینکه علل واسباب آن را خودم فراهم کنم.
📚منابع:
۱. شیفتگان حضرت مهدی، ج٣،ص١١۴
۲. یادداشتهای مخطوط آیتالله حائری،ص۵٢
۳. عنایات حضرت مهدی موعود (عج)،ص١٠٧
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar