eitaa logo
مطلع ِعشقانه
218 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
محب وصی،ولایت، طرح ولایت درراه رسیدن به خدا جنسیت شرط نیست، مهم بندگی‌ست فعالیت‌فرهنگی: برگزاری کلاس مجازی مباحثه کتاب مطلع عشق(رهنمودها رهبرانقلاب به زوج ها جوان) ارتباط بامدیر: @Hamie_din
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حوزه انقلابی
با سلام دوستان گرامی،،کشف حجاب در ماشین میبینید بی تفاوت عبور نکنید سریع شماره پلاک،مدل و رنگ ماشین،و مکانی که مشاهده شده رو (حدود ادرس) رو به صورت یه پیام به شماره ی ۱۱۰۱۹۷ که پلیس مبارزه با کشف حجابه، پیامک‌کنید،،ترتیب اثر داده میشه و سریع برای صاحب خودرو پیام تذکر میاد و در صورت تکرار جریمه میشن،، اگرازهمین کارای کوچک‌ همه گیر استفاده کنیم،،میتواند جلوی افزایش کشف حجاب رو بگیرد. انشاءالله لطفا اطلاع رسانی شود 🇮🇷مجله آباد خبر🇮🇷 https://eitaa.com/m_lotfabadkhbar
زیاد از بنده پرسیده می‌شود که اجرای ۲۰۳۰ توسط (فیروزآبادی، جهان‌گرد و جهرمی) به چه معناست؟! و آذری‌جهرمی دقیقاً به چه چیزی افتخار می‌کند؟ با توجه به حضور و سخنرانی حقیر در روزانه دو تا هفت برنامه و همایش در جمع اقشار مختلف مردم در سراسر ایران، تنها چند سؤالِ والدین و دانش‌آموزان دربارهٔ فضای مجازی، که پُرتکرار از من پرسیده می‌شود، را عیناً می‌نویسم تا معنای اجرای ۲۰۳۰ کاملاً روشن شود... : 1⃣ بچهٔ سه سالهٔ من، به‌شدت معتاد گوشی‌م شده! شب و روز...! ندم روانی میشه!... باهاش چه کنم؟ 2⃣ دخترم شش سالشه! براش تبلت بخرم؟ می‌گه همه دارن، منم می‌خوام... خب حق داره!... 3⃣ برای دختر هشت ساله‌م گوشی خریدم! میگه بسته (اینترنت) بگیر! معلم‌ش هم توی تلگرام کانال داره و بچه بعضی وقتا از تکالیف‌ش بی‌خبر می‌مونه! بگیرم؟؟ نگیرم چکار کنم؟ 4⃣ پسرم روی گوشی‌ش اینترنت داره. ده سالشه... رفتارش عوض شده! میگه فقط توی کلشه! مگه توی کلش چیز بد هم هست؟ اصلاً چطوری کنترل‌ش کنم؟ 5⃣ دخترم توی اینستاگرام و واتس‌اپ و تلگرامه. یازده سالشه. تازه فهمیدم با یک... نه! راست‌ش با چندتا پسر دوسته! تازه می‌گه همه همین‌ند! باباش بفهمه کُشتَش! دستم به دامن‌ت آقا! چکار کنم؟ 6⃣ دخترم ۱۲ سالشه؛ میگه یکی رو می‌خواد! آقا! این بچه‌ست... اصلاً ما قبول کنیم! مگه نمی‌گن نکنید؟ 7⃣ اصل: شینا/ سینِ اصفهان/ ۱۲. به‌خدا گفت عشقمی، خوشبختت می‌کنم. همین که همو می‌خوایم، خانومی منی!... بذا بیام! فقط یه ماچه نه بیشتر!... تورو خدا! 😭😭😭😭 الآن چند ماهه، دقیق چهار ماه و با امروز یه روز 😭😭😭 می‌گن شما می‌تونی جاشو پیدا کنی... دلیته... میشه کاری کرد؟ بابام رو چکار کنم...؟ 😭😭😭 7⃣ شرمنده! تازه متوجه شدم پسرم هر شب فیلم سکسی می‌بینه و بعدشم خودارضایی... ۱۳ سالشه! دختر ۱۰ ساله‌ام هم رفتارش مشکوکه! چکار کنم؟ 8⃣ عکسِ دستِ دخترمه! خواب بود گرفتم... 😭 تمام دست‌ش رو با تیغ زخمی کرده، تا بازو و جاهای دیگهٔ بدن‌ش... شب و روز آهنگای اجَق-وَجَق گوش میده و می‌گه خون‌بازی آروم‌ش می‌کنه!... همهٔ اینستاش افسردگیه! خودکشیه! خون و مرگه! همین یه بچه رو دارم... ۱۴ سالشه... شما رو به‌خدا کمک‌م کن... من یه مادرم... شب و روزم شده اشک... تا می‌خوام باهاش حرف بزنم تیغو بر می‌داره و می‌گه عمیق می‌زنما!... ... ... 9⃣ یه‌وان یه‌تیغ، یه‌بار یه‌جیغ... هی هرکی! به ننه‌م بگو امشب تمومه... داغمو رو دل اونو حمید میذارم. ... 📌 ای کاش فیلمِ اشک‌های امیرحسینِ ۱۵ سالهٔ اعدامی (قاتل ستایش) را رسانهٔ ملی پخش می‌کرد تا همه، حالِ ما را می‌فهمیدند وقتی می‌دیدیم با صدای لرزان می‌گوید: امیرحسین رفت، تمام شد. برید جلو امیرحسینای دیگه رو بگیرید. او بغض‌ش را که قورت داد، ادامه داد: اینستا منو بدبخت کرد. تو رو خدا اینا رو جمع کنید!... ✒ روح‌الله Sapp.ir/momennasab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا اخر ببینید جالبه😁 . بقول استاد مطهری: دختر باید ناز کنه پسر نیاز😍 دختر صید است و پسر صیاد👀 .دختر هر چقدر خودش رابیشتر و بهتر عرضه کند زودتراز چشم میفتد🚫 . پسرها دختران سنگین و با ابهت را بیشتر دوست دارند👦 . @alidavari_ir
فصل۲۹ از کتاب روزگار می گذرد بدون توفف روزگار دستور دارد که متوقف نماند. آن چنان می گذرد که گویی از ماندن می هراسد؛ آن چنان که شیخ می هراسید. عصرخرداد ماه ، عرق ریزان، شیخ و بانو در سراچه نشسته بودند و در ِآن پیش کرده بودند. شیخ عرقچین برسرگذاشته و با یک تای قبا خود را باد می زد. تنه ی نخل را لمس و آن ورانداز کرد. _این نخل امسال خرما می دهد. شکفته شده، بارور شده ، بوی زندگی می دهد. _چه خوب. کاش یک درختچه ی ن هم داشتیم. فاش می کرد و عطر می پراکند. شیخ آمد ور درآستانه سراچه به در چوبی تکیه داد و به چشم های همسرش زل زد. _بانو گیس هایت سفید شده. _و ریش های تو، پسرعمو! _من چند سال دارم بانو؟ به کمیت، شصت و شش و به ویفیت، بیش از هزار، این جند ده رساله ای را که تو در این سال ها نگاشته ای، جناعتی در جند صد سال هم می توانند بنویسند و حتی شک دارم بتوانند بخوانند. _پس رحمت برای آیندگان بسیار درست کرده ام. _ آیندگان . . . اگر قدر بدانند. _سیدعلی به من گفته بود از وجود تو دو اثر برجا خواهد ماند که مانند دو رود در تاریخ جاری خواهد بود. به گپانم یکی از آن ها، هنین است که اهیرا دسته بندی و نرتب ش و دیگری. . . نمی دانم. به نیزای شیرازی سپرده ان مباحث ر تجمیع کند. شاید باقیات الصالحاتب باشد . . . شیخ جمله را ناتمام رها کرد و اشک هایش سرازیر ششد. _قدر دل نازک شده ای پسرعمو! _خودت هم داری یه می کنی؛؛ پنهان نکن. شیخ و بانو و را در هم آمیختند. _تو پای قول و قرارت ماندی بانو! به پای من رنج وشیدی و دم برنیاوردی. _امید دارم که اجر اندکی از قِبَل تو نصیبم شود. شیخ یک باره سکوت کرد و چشم هایش را بست. نفس عمیقی کشید و برخاست. _خبری شده پسرعمو؟! _نه؛ باید سری به سیدعلی شوشتری بزنم. هنسر شیخ عصا را به دست او داد و عبا را روی دوشش انداخت. _از سایه برو شیخ! آفتاب تند است. شیخ لبخندی زد و به راه افتاد. ص۲۱۱ تاب نخل و نارنج