گزارش نمایشگاه کتاب جمعه
مورخه ی ۶اردیبهشت ۱۳۹۸ برابر با ۲۱شعبان۱۴۴۰
.
قطار که رسید به #ایستگاه_شهید_بهشتی_ره ، پیاده شدم پله برقی را که بالا رفتم ... خواستم کارت اعتباری را جلک دستگاه بگیرم که زیادتر کم نکند، متوجه حضور انبوده #دختران_بدپوشش و #بی_حجابی_ها شدم ...
با خود گفتم خدایا کمک کن قصه شروع شد ...
وارد مصلی می شوم صدای رادیو نمایشگاه شنیده می شود از بلندگوها...
.
هنوز یخ ام باز نشده ، که از آنچه از خلاف میبینم تذکر بدهم .. بعد چند قدم... می گویم:
خواهرم موهاتونو بپوشونید
.. که مورد دوم و سوم بود ..یک #به_تو_چه ی رسا و بلند و غلیظ مستفیض مان کرد ...
.
رسیدم باجه راهنمای جستجوی کتاب.
#کلر_ژوبرت نتیجه: چندین غرفه و ناشر آورد
#مستوره : #تلاوت_آرامش شرکت کرده بود
#گیلانی_قلی_پور : اکثر نتایج تلخیص بود . حاشیه و تصحیح و ویرایشی که بر #مکاسب داشت را می خواستم
#تفاوت_حقوقی_زن_مرد دوتا غرفه را برام نوشت اما چون ننوشته بود کنار آدرس که این نتیجه کدام جستجوی موضوعی ست الان تقریبا برام فایده ای ندارد... سری بعد دوباره باید برن برام جیتجو کند
#واجب_فراموش_شده ، نیامده بود نمایشگاه
#جنگ_جهانی_جمعیت ، نتیجه صفر
#صالح_قاسمی :صفر
.
جالب همه افراد پاسخگو خانم بودند! علت چیست چرا؟ به جه دلیل! دلیل ایجابی در تایید این کار ندارم. اما خداشکر تقریبا حجاب شون خوب بود و قابل قبول.
.
می روم بسمت شبستان.
در مسیر که دارم استوری می گذارم ، چند جوان بین ۱۹ و ۲۴ سال مقابل راه می روند یکی شان می گوید:
انصافا این خانم هایی که محجبه ترند ظاهرشون شکیل تر است
تنها جمله ای که می شنوم همین است. اما همین جمله توش پر از معنا و مفهوم است ... یاد سن خودم در آخردبیرستان می افتم... که دیالوگ ام همین بود با دوستام...
.
قبل ورود به شبستان سمت چپ ، غرفه #مرکز_پاسخگویی_ملی_به_سوالات_شرعی را می بینم
جاشون خیلی کوچک است.
آقای احمدنژاد را پیدا می کنم.
می گویم صدای من برایتان آشنا نیست؟ می گوید یادم نمیاد
می گویم دو روز میش زنگ زدم چندتا پیشنهاد در مورد پوشش و حجاب و عفاف داشتم
یادش می آید
شروع می کند به #درددل .
بهشون جا نمی داده مسئول #نمایشگاه_کتاب_تهران ، که زیرمجموعه #وزارت_ارشاد است. می گوید نمایشگاه آخر کارش باید گزارش بدهد که برا کار فرهنگی و عفاف چه کرده... اینجوری ما را اذیت می کند ...
.
می گفت آن مسئول کذا گفته: ملت خودشون بلدند نیاز ندارند.
چند دقیقه که من آنجا بودم خیلی ترافیک سائل و مراجع بود ...
اکثرا سوال احکامی بود ...
هرمیز مخصوص یک موضوع بود
#فقه_احکام #اخلاق #تاریخ #روایات #قرآن #مشاوره
فکر کنم ۶تا نیز بود.
آقای مسئول که اسمش احمدنژاد بود گفت ما پاسخگو و کارشناس کمبود نداریم جا کم دادند به ما.
.
می گفت یک خانم چادری دیروز آمده بود اینجا ایستاده بود کنار غرفه . گویا از ستاد #امر_به_معروف_نهی_از_منکر بود اینقدر خوب به تذکر می داد.
خیلی ازش تعریف کرد.
گفتم کانال و پیج #حوزه چیزی از فعالیت این غرفه نگذاشته است چندین تا عکس گرفتم با اجازه از خودش...گفتم میخاین کارت #طلبگی نشان بدهم گفت نه بابا این حرف ها چیه شما برا ما شناخته شده ای...
چندتا کتاب و فلش کارت پیشنهادی ام را هم دادم بهش به کارشناس هاش نشان بدهد به مراجعین معرفی کند ...
.