✅ به نام خدای الف-لام-میم
و باز آسمان شهرم شلوغ است...
باز بوی وصال یار میآید.
باز رفیق به استقبال رفیق آمده...
اگر مهربانی و نور از خانه دلت خانه تکانی نکرده،میفهمی نگاهشان را،سکوتشان را...!
امیدوارم با آمدنت خانههای ظلمانی دلهایمان را نور بخشی.
رفیق شهیدم رودخانه زمانه جریانش تند است، قطعاً تندتر از اروندی که با قوت عشق و ایمان از آن گذشتید.
در زمانه سخت و عجیبی گرفتار شدهایم.
ای کاش میشد از اروند زمانه گذشت و به شما رسید.
به وصال های شبانگاهیتان،اشکهای سحرگاهیتان به نمازهایتان که عیارشان خلوص بود و عشق.
کاش میشد به شما رسید و ما شد.
حال و هوای شهرم رنگ خدا و بوی کربلا گرفت...
کاش بشود آنچه باید بشود...!
کوچههامان به نامتان اما، ما در پیچِ کوچه پس کوچههای زمانه خود گم شدهایم، ای رفیق.
ما را به آسمان فکه برسانید و دستمان را با پلاکهای افلاکیان کربلای ۵(شلمچه_کانال ماهی) آشنا کنید.
غبار گناه بر چشمهایمان پرده غفلت انداخته.
ما را بیابید که گمشدگان این زمانه سختیم شاید با حضورتان پیدا شویم.
شاید بوی غربت شما ما را به مسیر نور بکشاند.
شاید استقبال از شما ما را از گرداب غفلت نجات دهد،شاید...
منتظرت هستیم وعده دیدارمان روز وصال (شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۵).
به اردکان شهر زفاکها ،عاصی زادهها و...خوش آمدی.
ما را صدا کن... با همان صدای غریبانه ات با همان گمنامی زمینی و خوشنامی افلاکی ات...
صدایمان کن شاید بیدار شدیم.
مارا به قلب فرهنگی شهر(مصلی امام خمینی (ره)اردکان)بخوان تا بیاموزیم عشق، ایثار و ذوب شدن در مسیر ولایت را.
به استقبالت خواهیم آمد خوشنام ترین خوشنام ها...
وعده دیدارمان شنبه میدان شفق.
به امیدوصالتان
✍ حسن شاکراردکانی
🗓 ۲۳آذر ۱۴۰۲
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
در کنار #شهید_گمنام
گفت: باید شهید شد تا شهید را درک کنی؛
با نا امیدی گفتم: شهید شدن و ما!!
گفت: راه شهادت باز است!
گفتم: اما جاده اش دراز!
گفت: زهرا راه را کوتاه می کند!
گفتم: لیاقت عنایت زهرا را ندارم!
گفت: تو بخواه از زهرا بعید است که اجابت نکند!
شب شهادت صدیقه طاهره زهرای مرضیه عليها السلام
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
هدایت شده از حاجی اکبری برای خدا ...
🔊🔊🔊 مجموعه کتاب های ائمه اطهار (ع)
با قیمت قدیم✅
آشنایی با امامان
فضائل اخلاقی ائمه
معرفی مادران ائمه
فلسفه نام اهل بیت
پیامبران الهی
و ده ها عنوان از داستان های اخلاقی
بیش از ۶۰ عنوان کتاب
برای فرزندان شما
برای هدیه دادن
برای تجهیز کتابخانه ها
برای بخش های کودک در مراکز درمانی
برای پیش دبستانی ها
برای دبستان های دور اول
با ما همراه باشید.💐
🔊با ما، با قیمت های مناسب، کتاب را وارد سبد خریدتان کنید.!☘
🔰کلی محصولات جدید با قیمت عمده و مقرون بصرفه ....
🔹ابتدای خ. سعدی، جنب پیش دبستانی شکوفه های رضوی.
#باغاندیشه
#مجتمع آموزشی میم
#کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی(ره)
#مکتبخانه قرآنی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/1329988079C157a458ffa
هدایت شده از حاجی اکبری برای خدا ...
مداد مشکی فقط ۵ ت
با ما همراه باشید.💐
🔊با ما، با قیمت های مناسب، کتاب را وارد سبد خریدتان کنید.!☘️
🔰کلی محصولات جدید با قیمت عمده و مقرون بصرفه ....
🔹ابتدای خ. سعدی، جنب پیش دبستانی شکوفه های رضوی.
#باغاندیشه
#مجتمع آموزشی میم
#کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی(ره)
#مکتبخانه قرآنی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/1329988079C157a458ffa
هدایت شده از حاجی اکبری برای خدا ...
اتود برای هدیه فرهنگی فقط ۲۵ ت
برای مصرف شخصی ۴۵ ت
با ما همراه باشید.💐
🔊با ما، با قیمت های مناسب، کتاب را وارد سبد خریدتان کنید.!☘️
🔰کلی محصولات جدید با قیمت عمده و مقرون بصرفه ....
🔹ابتدای خ. سعدی، جنب پیش دبستانی شکوفه های رضوی.
#باغاندیشه
#مجتمع آموزشی میم
#کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی(ره)
#مکتبخانه قرآنی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/1329988079C157a458ffa
هدایت شده از حاجی اکبری برای خدا ...
اتود ایرانی برای هدیه فرهنگی مخصوص مراکز فرهنگی فقط ۳۰ ت
برای مصرف شخصی ۶۰ ت
با ما همراه باشید.💐
🔊با ما، با قیمت های مناسب، کتاب را وارد سبد خریدتان کنید.!☘️
🔰کلی محصولات جدید با قیمت عمده و مقرون بصرفه ....
🔹ابتدای خ. سعدی، جنب پیش دبستانی شکوفه های رضوی.
#باغاندیشه
#مجتمع آموزشی میم
#کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی(ره)
#مکتبخانه قرآنی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/1329988079C157a458ffa
هدایت شده از حاجی اکبری برای خدا ...
اتود برای کار فرهنگی فقط ۱۰ ت
برای مصرف شخصی ۱۵ ت
با ما همراه باشید.💐
🔊با ما، با قیمت های مناسب، کتاب را وارد سبد خریدتان کنید.!☘️
🔰کلی محصولات جدید با قیمت عمده و مقرون بصرفه ....
🔹ابتدای خ. سعدی، جنب پیش دبستانی شکوفه های رضوی.
#باغاندیشه
#مجتمع آموزشی میم
#کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی(ره)
#مکتبخانه قرآنی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/1329988079C157a458ffa
#ارسالی_اعضا 🌱
سلام.
دو متن ارزشمند وبیدارکننده ی شما را که ازروی دلسوزی نوشته اید( حوزه/ شهدا) خواندم وابتدا به یاد این بیت فرخی یزدی افتادم:
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هرملّتی که مردم صاحب قلم نداشت.
و سپس در دایره ای وسیع تر ، کلام سعدی ازخاطرم گذشت که با دلنگرانی و چِرایی از عزلت وگوشه گیری برخی صاحب قلمان وصاحب نظران زمانش، درگلستان آورده است:
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
وز دستِ زبان حرف گیران رستند
جناب آشیخ جواد عزیز،
مدادتان برای بیان حقایق قرآنی ، اخلاقی ، فرهنگی، دینی، درسی، مردمی و الهی، پیوسته گویا و روان باد.
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام حضرت دوست
✅ اردکان، گمنام تر شد ...!
امسال هم برای بار دیگر شهیدی از تبار گمنامان، میهمان ما شد.
آمد و برای ما پیامی از جنس تذکر آورد؛ تذکر به همه. وقتی زیر تابوتش را گرفتم سنگین بود اما نبود. وزن تابوت بیشتر از چند قسمت از بدنش بود.!
از تابوتی که فقط یک یا دو قطعه استخوان داخلش باشد باید هم بپرسند از کجا معلوم ایرانی باشد؟! کار به جواب این سوال ندارم فقط همین را برایتان بگویم که در ایرانی بودنش شک داریم و این همه جمعیت را بدنبال خود می کشاند اگر یقین داشتیم چه می شد؟!
برای مادرش که چشمش به در مانده، دلش تاب نداشته و تسلیم تقدیر الهی شده نیز ابراز همدردی کنیم چون شهید گمنام، مادرش هم نامش گم است.! از دامن مادر گمنام، فرزند، خوشنام می شود.
شهید گمنام سلام
خوش اومدی به شهر ما
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 پاییز 1402 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب همه هستند😁
شب یلدا فرصت خوبیه برای یه دید و بازدید از اقوام❤️
صله رحم خیلی برکات زیادی داره✅
❌بعضی ها شب یلدا میرن به سمت مزار و قبور! بابا زنده ها رو دریابید؛
پيامبر صلي الله عليه و آله :
هر كس نيكى به پدر و مادر و صله رحم را برايم ضمانت كند، من نيز زيادى ثروت،طول عمر و محبّت او را در دل خويشاوندان ضمانت مى نمايم.
مستدرك الوسائل، ج 15، ص 176، ح 12
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
آیا می دانید ...؟
این تابلوی فاخر با نام #علی (ع) نوشته شده، باحتمال زیاد تعداد خاصی گلواژه علی کنار هم گذاشته شده است.
✅ این تابلوی زیبا، بالای درگاه جنوبی ضریح امامزاده هفتادر نصب شده است.
❇️ زندگیتان پر روزی و پر رونق باد به برکت نام زیبای #علی
یلدا یا بعبارتی زیباتر شب چله تون بخیر و خوشی!
جواد حاجی اکبری
پاییز ۱۴۰۲ش
باز هم حسادت
من حسود نیستم . ولی این دفعه به یلدا خانم حسودیم شد.
هرجا که پا میگذاشتم ،حرف از یلدا بود.
صف بنزین ،صف نانوایی ،مدرسه ،دانشگاه و مسجد. حتی پای قبر شهید!!
آه، چه هزینههایی برای یلدا کرده بودند. چه هدیههایی، چه لباسهایی، حتی خوراکیهای جذاب و...(تازه بین خودمان باشد.هر سال برایش یه چیز جدید می گیرند😡)
داشتم به این فکر میکردم که کسی مرا به اندازه یلدا دوست دارد؟
با بغضی در گلو، گوشیم را برداشتم. طبق معمول به ایتا سر زدم یکی از دوستانم عکسی از حرم اربابم حسین علیه السلام فرستاده بود.
شب یلدا، کربلا...
بغضم بیشتر شد.😭گفتم یا امام زمان ما را حلال کنیدکه بی یاد شما یلدایمان گذشت.
اللهم عجل لولیک الفرج❤️
✍ کبری طهماسبی
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یلدای 1402
پیش دبستانی شکوفه های رضوی 😍
قدردان همکاری تک تک شما بزرگواران هستیم. ☺️
انشاالله که تونسته باشیم یلدای خاطره انگیزی رو برای نوگلان عزیزمون رقم زده باشیم.
التماس دعا 🤲
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
♨️♨️♨️
چاپ یازدهم کتاب
"اگر شاه بود چه می شد؟"
هم تمام شد!
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
سوره ماقبل طور
خدا را فراموش نکن ....
در همه حال؛ در نداری و دارایی، ناراحتی و راحتی و ...
روزی مادی و معنوی بدست اوست، دل او را بدست اور که دیگران مخلوق او هستند و فرمان دل ها بدست اوست.
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ نیایش رایانه ای
ای خدا Hard دلم Format مکن
Field من را خالی از برکت مکن
Option غم را خدایا On مکن
File اشکم را خدایا Run مکن
Delete کن شاخه های غصه را
سردی و افسردگی را ، هر سه را
Jumper شادی بیا تا Set کنیم
سیستم اندوه را Reset کنیم
نام تو Paasword درهای بهشت
آدرس Email سایت سرنوشت
تا نیفتد Bug در اندیشه مان
تا که ویروسی نگردد ریشه مان
ای خدا از بهر ما ایمن فرست
بهر دل های پر آتش Fan فرست
ای خدا حرف دلم با کی زنم
Help می خواهم که F1 می زنم
خوانش فارسی این مناجات
ای خدا هارد دلم فرمت مکن
فیلد من را خالی از برکت مکن
آپشن غم را خدایا آن مکن
فایل اشکم را خدایا ران مکن
دیلیت کن شاخه های غصه را
سردی و افسردگی را ، هر سه را
جامپر شادی بیا تا ست کنیم
سیستم اندوه را ریست کنیم
نام تو پسورد درهای بهشت
آدرس ایمیل سایت سرنوشت
تا نیفتد باگ در اندیشه مان
تا که ویروسی نگردد ریشه مان
ای خدا از بهر ما ایمن فرست
بهر دل های پر آتش فن فرست
ای خدا حرف دلم با کی زنم
هلپ می خواهم که اف1 می زنم
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ نیایش رایانه ای ای خدا Hard دلم Format مکن Field من را خالی از برکت مکن Option غم را خدایا On م
هارد: سخت - سفت جامپر: بلوز
فرمت: خالی ست: هماهنگ کردن
فیلد: رشته ریست: بازنشاندن
آپشن : انتخاب پسورد: رمز
آن : روشن ایمیل: پست الکترونیکی
فایل: پوشه باگ: اشکال
ران : اجرا - راندن فن: پنکه
دیلیت: پاک کردن هلپ: کمک
اف1: راهنما
♨️♨️♨️
قابل توجه زوجهای جوان 👇
سرودن شعر سفارشی برای کارت عروسی 🌱
ویژه زوج های جوان ❣️
اسم و فامیل بدید و شعر رو سه ساعته تحویل بگیرید 😎
کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی (ره)
شماره تماس جهت اطلاعات بیشتر و سفارش 👈 +09366093303
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_هفتم جلویم نشست؛ مو های گندمی، ابرو های کشیده، چشم های زرد رنگ چهره اش
#اگر_تو_به_جای_من_بودی
#قسمت_هشتم
خیلی مسؤل کافه روی مخم بود؛ خواستم یکی دو تا فحش نثارش کنم؛ الیاس گفت: آقا مهدی خوشحال شدم، امید وارم دوباره باهم شیر موز بخوریم؛
گفتم: فردا چطوره؟
_من تا ساعت ۲ باید سر کار باشم، بعدشم میرم مغازه عتيقه فروشی وسط خیابان!
دستی روی مو های گندمی اش کشیدم و گفتم ساعت ۲ وعده دم در کافه!
مغازه عتيقه و فروشی و آن پیر مرد ذهنم را درگیر کرد!
چرا آن پیر مرد به دروغ می گفت الیاس را چند ماهی ندیده ام؟
توی افکارم بودم که صدای شکسته شدن لیوانی رشته افکارم را پاره کرد!
وای الیاس لیز خورده بود و دو لیوان شیر موزی که باهم خورده بودیم پودر شده بودند؛
دیدم رئیس کافه با تسمه به جان الیاس افتاده! الیاس هم صورتش را گرفته و می گوید نزن خسارتش را می دهم!
رئیس علاوه بر زدن فحش های رکیک هم می داد؛
دم در کافه بودم برگشتم داخل!
تا صاحب کافه تسمه اش را بالا برد از پشت تسمه را گرفتم و دور گردنش پیچاندم. داشت خفه می شد و دست و پا می زد! گفتم زورت به کوچک تر از خودت رسیده!
مردم دورمان جمع شده بودند! الیاس صورتش را گرفته بود و اشک می ریخت؛
ادامه دارد...
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_هشتم خیلی مسؤل کافه روی مخم بود؛ خواستم یکی دو تا فحش نثارش کنم؛ الیا
#اگر_تو_به_جای_من_بودی
#قسمت_نهم
رئیس گفت: به توچه خوشتیپ!
بعد از اینکه تسمه را ول کردم؛ رئیس دور گردنش را گرفت و سرفه می کرد!
آمدم جلویش دقیقا پشتم به الیاس بود! خواستم این صحنه را نبیند تا لو نروم مامور امنیتی پرونده هستم؛
به رئیس گفتم:حواست رو جمع کن از این به بعد برات شاید بد بشه!
زیر کتم اسلحه کُلت را نشانش دادم!
وحشت زده شد مِن مِن کنان گف: چشم آقا؛
گفتم: اگر فهمیدم با الیاس رفتار بدی داشتی شاید توی این دنیا، دیگر نباشی؛
الیاس را از زمین بلند کردم. لباسش را تمیز کردم و قرار فردا را به او یاد آوری کردم!
رفتم سراغ آن پیر مرد دروغگو! چرا گفت الیاس را ندیده ام در حالی که الیاس امروز به من گفت من هر روز بعد از کار در کافه می روم عتیقه فروشی!
دیگر زبان خوش فایده ای نداشت.
وارد مغازه شدم؛ عصبی بودم! از اینکه این پیر خرفت حدود سه ماه سرکارم گذاشته بود؛
چند نفس عمیق کشیدم تا خشمم فرو کش کند. در یک مقاله خوانده بودم که نفس عمیق مثل آب روی آتش خشم را خاموش میکند؛
ادامه دارد...
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مستجاب الدعوه شد هر کس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوسـت یا ام البنین ....
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_نهم رئیس گفت: به توچه خوشتیپ! بعد از اینکه تسمه را ول کردم؛ رئیس دور
#اگر_تو_به_جای_من_بودی
#قسمت_دهم
رفتم داخل؛ پیر مرد نبود؛ در را محکم بهم زدم؛ صدایی آمد: چخبرت هست! در را شکستی!
از انباری مغازه اش بیرون آمد؛ بدون مقدمه گفتم: چرا دروغ گفتی مرتیکه!
تعجب کرد و گفت: چی میگی جوون؟
دروغ چی؟ منِ پیر مرد دروغ برای چی بگم!
_گفته بودی الیاس چند ماهی است سراغت نیامده؟ تو که میخواهی چاخان ببندی از همان اول می گفتی او را نمی شناسم! دیگه چرا گفتی هر روز میاد اینجا و سؤال هایی در مورد کتاب های قدیمی و گنج های زیر خاکی می پرسه!
وقتی اون روز از تو پرسیدم الیاس امروز هم آمده؟ گفتی نه!
در حالی که من خودم دیده ام الیاس می آید مغازه تو!
صلاح نبود که بگویم الیاس با من حرف زده و گفته که هر روز می روم پیش پیر مرد؛
پیر مرد با بغض گفت: من تنهای تنها بودم؛ تا وقتی که از خرابه ای می گذشتم؛ گفتم بروم توی خرابه ببینم چه خبر است شاید عتيقه یا زیرخاکی پیدا کنم!
ساعت نزدیک شش صبح بود؛ دیدم جوانی می خواهد خودش را دار بزند؛ وحشت کردم پشتش به من بود؛ رفت روی چهار پایه! یک تیر آهن روی دیوار های خرابه بود و الیاس طناب را به تیر آهن بسته بود و داشت دور گردنش گره میزد!
تا خواست چهارپایه را بیاندازد از پشت گرفتمش و گفتم:دیوانه چیکار میکنی؟
ادامه دارد....
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
سلام آقا.....
سلام آقا..........
سلام آقا.............
یکی فرزند امام حسن (ع)
یکی فرزند امام سجاد (ع)
یکی فرزند امام کاظم (ع)
اینجا علاوه بر عطر کربلا، بوی بقیع هم به مشام می رسد.
سه زاده همام در این گوشه تهران و لابلای خیابان های پرترافیک و شلوغ بهانه خوبی هستند تا در شب جمعه دل عشاق الهی کربلایی شود.!!
بعد از یک گشت و گذار در برخی خیابان های تهران، تنها دعایی که به ذهنم رسید این بود که خدایا! در کشاکش حوادث اخرالزمان، مواظب بچه های ما باش.
دومین شب جمعه زمستان ۱۴۰۲ ش
شهر ری، حرم حضرت عبدالعظیم حسنی
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_دهم رفتم داخل؛ پیر مرد نبود؛ در را محکم بهم زدم؛ صدایی آمد: چخبرت هست!
#اگر_تو_به_جای_من_بودی
#قسمت_یازدهم
الیاس از دیدن من در حین خودکشی اش ترسیده بود! حق داشت بترسد از پیرمردی مثل من؛
گرفتمش و طناب را از گردنش باز کردم؛ از چهار پایه پایین آوردمش؛
آوردمش داخل مغازه، لباس های کهنه و چرک آلود داشت؛ بهم گفت که یتیم شده است و می خواسته خود کشی کند!
به سر و وضعش رسیدگی کردم، از اشغال جمع کردن خسته شده بود؛ دوست داشت در جایی مشغول به کار شود؛ رفتم و به کافه سر خیابان رو زدم او هم قبول کرد الیاس در کافه اش کار کند؛
پرسیدم از پیر مرد: شبها الیاس کجا می خوابد!؟
_ته دکان توی انباری کنار خودم؛ چون خودم هم وضع مالی خوبی ندارم و تنها هستم در انباری زندگی می کنم به اندازه الیاس و من جا دارد؛
پیر مرد گفت: نکند شما فامیل الیاس هستید؟
گفتم : من دوست او هستم!
پیر مرد گفت: ای کلک الیاس، نگفته بود که رفیق هم دارد؛
علت اینکه نمی گفتم الیاس پیش من است این بود که نمی خواستم تنها شوم راستش حسابی وابسته اش شده ام؛
موبایلم زنگ خورد مامور پرونده آرش بود
همان کسی که بجای الیاس خود کشی کرده بود!
ادامه دارد...
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_یازدهم الیاس از دیدن من در حین خودکشی اش ترسیده بود! حق داشت بترسد از
#اگر_تو_به_جای_من_بودی
#قسمت_دوازدهم
گوشی را وصل کردم؛ با صدای کلفتش گفت
_سلام بر آقا مهدی؛ میبینم پرونده الیاس کم کم داره حل میشه!
_سلام آقا حسین شما از پرونده آرش بگو ببينم میتونم بهت کمک کنم یا نه؟
از مغازه بیرون آمدم و توی ماشین نشستم تا پیر مرد بو نبرد از ماجرا!
_هیچی مهدی فقط توی سه ماه تحقیق، به این رسیدیم که آرش خودکشی نکرده در واقع کشته شده!
دوربین های مغازه بریان فروشی سر خیابانی که خرابه در آن بود؛ برگرداندم دیدم ساعت شش یک پیر و مرد پسری که تو مأمور پرونده اش هستی از خرابه برگشتند؛
حدود نیم ساعت بعد یعنی ساعت ۶:۳۰ دقیقه صبح؛ مردی با کت و شلوار و لاغر اندام وارد خیابان خرابه میشود.
در حالی که گردن آرش را گرفته بوده! طبق گفته همسایه ها صدا های داد و بیداد آرش بلند می شود و بعد از چند دقیقه آن مرد کودک را خفه می کند؛
این قسمتش را خودم کشف کردم: آن مرد می خواسته جسد را در خرابه رها کند دیده است که طناب دار و چهار پایه آنجا هست!
آرش را به دار آویزان میکند تا وانمود کند که آرش خود کشی کرده است!
طبق چهره زنی ها و بررسی ها قاتل در خیابان بهشتی کافه دارد و به زودی دستگیر می شود!
ادامه دارد...
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ گوشی که جوابی نداشت
جمعه بود و به رسم جمعهها، بچهها جمع شدند.
انگار آنها گوشی پیدا کرده بودند که حرفهایشان را بزنند.
نگاهشان به من نگاه مادرانه نبود. حرفهای آنها به دلم نمینشست. یعنی نمیخواستم باور کنم.
گاهی آه میکشیدم و گاهی دستانم را به نشان دعا بلند میکردم. خدایا...
من قاضی نبودم و فقط گوش بودم.
اما بچهها، برای نشان دادن سندهایشان، هر از گاهی کلیپی را نشان میدادند.
چه می گفتم؟
یک دم از آلودگی میگفتند یک دم از رانت بازی و ناحقی...
من، فقط گوش بودم.
تا مشغول خوردن شدند. فرصت را غنیمت شمردم گفتم: ناامید نباشید، ایران را باید شما بسازید.
اما حیف...
هرچه از امید و سازندگی میگفتم. انگار پوتکی بود که بر سر فرزندانم می زدم.
واقعا مرا با مسئولی اشتباه گرفته بودند، گاهی صدایشان را بلند میکردند.
اکنون که تنها نشستهام به این فکر میکنم که یک مادر چه جوابی دارد؟
تنها میتوانم بگویم: اللهم عجل لولیک الفرج
کبری طهماسبی ۱۴۰۲/۱۰/۸
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc