eitaa logo
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
1.4هزار دنبال‌کننده
386 عکس
24 ویدیو
10 فایل
خرده نویس‌ها و ثبت‌های یک آدمک حقیر فقیر کمتر از قطمیر؛ به نام #مهدی_شفیعی
مشاهده در ایتا
دانلود
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
-
*عکس‌ها‌ ربطی به نوشته‌ای که بناست بخو‌نید ندارد و فقط جهت لذت بصری گذاشته شده🌱 - ۱۸ دی ۱۴۰۱ یک‌شنبه. همون‌جا که نقش و نگارش آوازه‌ی جهانه و توی هیچ شهری مثلش نیست و هزاران وصف و تمجید که توان قلم به نوشتنش نمی‌رسد؛
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
*عکس‌ها‌ ربطی به نوشته‌ای که بناست بخو‌نید ندارد و فقط جهت لذت بصری گذاشته شده🌱 - ۱۸ دی ۱۴۰۱ یک‌شنبه
چون بنای کانال به استکیر و ایموجی نیست فلذا خودتون اون ایموجی کله گرد زرد عینک دودی به چشم را پشت بند این پست تصور کنید؛
✍🏻 ماشین را پشت درب گلستان افسار کردم و رفتم دست به آب. از آنجا که هوا سرد بود و خستگی هم به تن‌مان چسبیده بود، گفتیم بد نیست کافه کتاب تازه تأسیس گلستان را هم تستی کنیم و خودمان را به کاپوچینو دعوت کنیم. البته عرض کنم حضور خدمت مبارک‌تان که قصد اول استفاده از بیست درصد تخفیف کتاب‌هایشان و خرید کتاب بود. دیگه کنار خرید می‌طلبید نوشیدن یک چیز گرم. راستش را بخواهید یک چشمم هم ماشین را می‌پایید. از آن شب که موقع برگشت کلید ماشین رفته بود زیر میز قایم شده بود و من می‌خواستم درب ماشین را باز کنم تا مبادا کلید را توی ماشین جا گذاشته باشم و با کلید پیکان درب ماشین باز شد اعتماد به قفل پراید از دست رفت ... پیدا شد کلید اما دیگر پل های پشت سرش را خراب کرده بود. آخه لا مذهب و لا دین با کلید پیکان باید درب پراید باز بشود؟! حداقل با کلید بنزی، لکسوزی چیزی! آخه پیکان ... بگذریم. یک چشمم به ماشین و یک چشمم به کتاب‌ها و دست و دهانم گرم به کاپوچینو. کتاب کوچکی چشمم را ربود. رویش نوشته بود:«چادر کردیم رفتیم تماشا. سفرنامه عالیه خانم شیرازی». پشت کتاب را نگاه کردم. توضیح کلی بود درمورد جریان کتاب. چیز جذابی بنظر می‌آمد. خلاصه که چهل و چهار هزار تومان وجه رایج مملکت را کارت کشیدیم و کتاب را خردیم. منتها توی این قسمت قیمت کاپوچینو اضافه نشده که فکر نمی‌کنم نیاز به ذکر باشد. علی الحساب که کتاب جذابی بوده. اگر این جذابیت مستدام بود برخی از مطالبش را خدمت‌تان عارض خواهم شد. شب عالی‌تون متعالی. روزمره‌هایی نه چندان مفید. ولی شما بخونید🌱
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
-
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا نام خدا نبردن از آن به که زیر لب بهر فریب خلق بگویی خدا خدا -
-قُلُوبُ اَلرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ- دل‌هاى مردم رمنده است و با هم آشنائى ندارند پس هر كه آنها را با همراهى و نيكى و دوستى بدست آورد به او رو مى‌آورند🌱 ✍🏻 نهج‌البلاغه حکمت ۵۰ -
هدایت شده از ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
من وقتی یه صوت مورد پسندمه اونقدر اون صوت رو گوش میدم که تمومِ سلول‌های وجودم اون صوت رو به آغوش میکشن و همه‌ی روحم درگیرِ اون صوت میشه(:′ حالا خدانکنه اون صوت منو یادِ یه‌نفر بندازه، دیگه هیچی′!
خسته‌ام؛
✍🏻 دو لبه‌ی لب تاب را روی هم می‌گذارم و کف سالن مطالعه پهن می‌شوم. سکوت عمیق احاطه توی سالن را، خش خش صندلی آن یک نفری که سه کنج دم سالن نشسته است می‌شکند. خیلی تکان تکان می‌خورد به گمانم به جای مطالعه، کالاف بازی می‌کند. از سوی مراجع ساکن شهر دل فتوا آمده است که خواب بر چشم عشاق حرام است؛ به ولله که اگر حکم شرعی و حساب کتاب آخرت با این عمل سنجیده می‌شد، ما از مقربین درگاه الهی بودیم. از همان روز که عشق پای در دل ما نهاد ما به اموری که به آن مکلف بودیم، تعهد دادیم. چند سالی هست تقوا پیشه کردیم و شب‌ها را تا سحر بدون خواب گذراندیم ... اما امشب خستگی افتاده است به جان‌مان. خستگی از بیداری نیست به والله ... خستگی از فراق است، فراق. رنج و تحمل نبودن یار در شب‌های بلند زمستان خستگی مفرطی دارد که بیخ گلو را می‌گیرد و می‌فشارد ... باشد که شبی به رخ نگارت، نظری وصال ما رسد. پرت و پلا های شبانه که هیچ محتوایی ندارد🌱
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
وقتی که شوفاژ در خوابگاه پسران جوابگو نیست و سرما استخوان‌هایمان را سوراخ می‌کند؛
شما میری بخاری برقی میخری ۳۰۰ ۴۰۰ هزار تومان ما بخاری برقی می‌سازیم با ۲۰ هزار تومان؛ ما مثل هم نیستیم ...
می‌فرمایید که این چطور گرم می‌کنه؟! - خیلی راحت دوتا سیم لخت وصل می‌کنی این طرف و اون طرفش و دو سرش رو در حالی که دو شاخ نداره میزنی تو برق. دقت کنید که نباید دو شاخ داشته باشه چون در این صورت کمی ایمنی میشه و گرم نمیکنه. اصالت این کار اینکه بدون ایمنی باشه ...
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
-
اما ببینید از کاربرد های دیگر این وسیله؛
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
لطفاً بغلم کن. خیلی سرده.
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
لطفاً بغلم کن. خیلی سرده.
-🌱 کاش آدم ها نمی‌رفتن. یا نه باشه اصلاٌ رفتن به کنار، کاش بلد بودن زمان رفتن رو ... یادت هست توی کافه نشسته بودیم بارون میومد. شیشه بخار کرده بود و دستم رو گرفتی که با نوک انگشتم یه قلب بکشی. همین که دستم رو گرفتی گفتی:«دستات چقدر یخن» و من بهت گفتم که:«من سرمایی‌ام». اول پاییز بود و خدا خدا می‌کردم رفتن های پاییزی افسانه باشه یا حداقل رفتن ها باشه برای اول بهار یا تابستون. قبول آدم میرن اصلا غم فراق و سوزش قلب و اشک‌های شبانه درست اما کاش پاییز فصل رفتن نبود! می‌دونی زمستون سرده و من سرمایی‌ام ... افسانه نبود، قصه نبود و تو همون اول پاییز رفتی ... پاییز گذشت دلم ریش ریش شد با هر برگ اشک منم چکید اما زمستون سرده؛ کاش بودی ... کاش بودی و بغلم می‌کردی .... یاوه گویی های آخر شبی :)
4_5859350713422849012.ogg
1.24M
- بی‌کلام . اسم آهنگش عجیب بود ؛ "‏Missing someone I’ve never seen" ‏حس دلتنگی برای کسی هرگز ندیدیش . 📌 کپی از کانال؛ - طهران -
بیرون پراکنی درونی‌یاتم!
لطفاً بغلم کن. خیلی سرده.
اونی که گفتی: - کاش جو گیر نشیم می‌خواستم بهت بگم که: - حال یه دیوانه را فقط دیوانه می‌فهمد ... * شما خودتو درگیر نکن.
مراقب باشید پُستی از روی حسادت گذاشته نشه؛ کلمات عمق دارند توی قلب نفوذ می‌کنند و خدایی نکرده قلبتون با حسادت سیاه میشه؛
هدایت شده از ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
چشماش خیلی درد میکرد . یهو دستشو گذاشت روی قلبش و گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله» پرسیدم: چشمات درد میکنه سلام میدی؟ خندید گفت: آخه من این‌جوری دردام تسکین پیدا میکنه(:′. -عزیزم‌حسین .