_میگه بابا زبونم مو در آورد اینقدر از غرب نگو اینقدر سنگ اونا رو به سینه نزن
_جواب میده برو موهای زبونتو لیزر کن
اینکه اصلا خودِ غرب شده
دیگه حرفی روش فایده نداره
#میرمهدی
ــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
_میگفت غدیر خیلی مهمه باید حسابی بترکونیم!
_گفتم مگه چیشده یه به امامت رسیدن حضرت علی بوده
_جواب داد حضرت علی علیه السلام بگو، احترام بذار
_گفتم باشه، حالا یکم از غدیر برام بگو
_گوش دادم توضیحش رو، حرفاش به یک دقیقه نرسید
تازه بعضی از نکته هاش رو هم الکی طول میداد
بهش گفتم میتونی بازم توضیح بدی؟!
_گفت نه دیگه،چون وقت که ندارم، برو مطالعه کن
_گفتم باشه، خداحافظی کردیم، رفت ادامه بازیش رو انجام بده
یاد یک حدیث افتادم
حضرت محمد صلوات الله علیه و آله والسلم میفرمایند:
در شب معراج دیدم کاروانی از شتران در حرکتند سوال کردم؛ ای جبرئیل این قافله از چه زمانی در حرکت است؟ گفت: از وقتی یادم می آید این قافله در حرکت است و تا قیامت هم در حرکت خواهد بود. دیدم کتب فراوانی بر روی این شتران است، پرسیدم این چه کتبی است که بار این قافله است؟ گفت: یا رسول الله، کتبی است که در آن کتب فضائل و مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام نوشته شده است.
چه حدیث زیبایی
اونوقت ما چند دقیقه یاد داریم در مورد غدیر آقامون صحبت کنیم، یا اصلا چند دقیقه میتونیم در مورد خود آقامون حرف بزنیم؟!
جای فکر داره.
#میرمهدی
#دیالوگ
ـــــــــــــــــ
#غدیر #بزرگترین_عید #عید_الله_الاکبر
#جشن #عشق #آقا #امیرالمومنین #آقا
#شیعه #تشیع #حق #حقیقت #عقل
ــــــــــــــــــــــــــ
✍نوشتههای میرمهدی
@mirmahdi_arabi
نیگا بِرار گُلُم یه تتو ی مرامی بزن رو اِیی بازوهایه کلفتت
بنویس رِفیق بی کلک مادر
بعد از مرام و معرفتم دم بزن
آما تو خانه با مادرِ گرامت جاهلی حرف بزن و گنده گویی کن، باشه دلِ مادرتم بشکن
ولی ایرِ شیر فهم شو:
شاید بیرون بهت بگن دااشی
اما تو مرام بدترین جاشی
#میرمهدی
#لاتی #مرامی #عشقی
ــــــــــــــــــــــــــــ
✍نوشتههای میرمهدی
@mirmahdi_arabi
هدایت شده از میرمهدی عربی
🏴مراسم شهادت امام محمدباقر «علیهالسلام»
سخنران: شیخ علی مهدوی
مداح: میرمهدی عربی
زمانومکان: پنجشنبه ۱۶تیرماه بعد از نماز مغرب و عشا۵۰/۳ مسجد چهارده معصوم علیهم السلام
ـــــــــــــــ
@mir_mahdi_arabi
مذهبی بود
گاهی شیطنت میکرد
از مذهبیّت که راندنش
شیطان شد.
#میرمهدی
ــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
شاید رمضان بخشیده نشدم
که خدا تا عرفه مرا زنده نگه داشت.
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
فیک که باشی ضربه نمیبینی
آخه فیک که باشی هر کاری دوستداشته باشی میکنی
خلاصه فیک که باشی خیلی راحتی
فقط یه بدی داره که شخصیت نداری!
چون هیچی هستی
خوشبحالِ فیکا
زنده باد بیمسئولیتی!
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
خدایا میشه
عرفه همراه امام حسین(علیهالسلام)
مناجات کنم باهات،
بعد عاشورا هم با آقا شهید بشم؟!
میشه؟؟؟
نگو نه
منو نادید بگیر
بذار پرو بشم مولا!!!
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
حسینی بودن به اسم نیست
وگرنه تتلو به قولِ شناسنامش
امیرِ حسینِ
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
🌱نوشتههای میرمهدی
📚داستان #حمام_زوری #قسمت_چهارم #میرمهدی حاج مراد قصد دارد بعد از اتمام غذا شماره تماس جعفر فضایی
📚داستان #حمام_زوری
#قسمت_پنجم
#میرمهدی
پدربزرگ از پوست کلفتی نوهاش به وجد میآید و مطمئن میشود از گرفتن تریاک برای شوخی با صادق
خانواده در حال غذا خوردن هستند که صدای شکستن شیشه ای و داد و بیداد از بیرون شنیده میشود
همه از غذا خوردن دست میکشند و ساکت میشوند
پدربزرگ بلند میشود و زیرشلواریاش را بالا میکشد و با قدمهایی شتابان به سمت درِ حیاط حرکت میکند، پشت سر پدربزرگ همه کنجکاوانه حرکت میکنند
پدربزرگ درِ حیاط را باز می کند
میبیند که دوباره ممدکِفتَرباز و حسینقاچاقچی بحث و سر و صدا میکنند
ممدکِفترباز با چهره ای عبوس داد میزند و میگوید:
«_تو غِلَط مُکُنی کِفتِرای موره بنامِ خودِت مِزِنی»
حسینقاچاقچی با تظاهر به خونسردی به شانهی ممدکِفتَرباز میزند و آهسته میگوید:
«دِداش دُرُس صُبَت کن، بعدشم کِفتَری که رو بومِ مو نِشِستَه ره به چه علت میگی ماله تویه ها؟!»
ممدکِفتَرباز با صدای دورگهاش میگوید:
«نیگا برار او ماله مویه خودتَم مِدِنی
واسه ما خودتِ به کوچه علی چپ نزن»
حسینقاچاقچی سرش را تکان میدهد و به ممد میگوید:«_بِبَن بابا»
ممدکِفتَرباز عصبانی میشود و با دستش روی صورتِ حسینقاچاقچی میکشد و میگوید:
«_خاموشی یرگه اُســــکُل»
حسینقاچاقچی بیشتر عصبانی میشود و میخواهد یک فحش آبدار به ممد دهد که حاج مراد صدایش را بلند میکند و میگوید:
«_بیشینن بابا ایـ بِچه بازیا چیه شما مُکُنن، از هیکلتان خجالت بکِشن نره غولا»
ممدکِفتَرباز با صدای کلفتش میگوید:
«_حاژمراد جان ایـ دیگه شورِشه در آورده
هر دم هر دم میبینُم کِفتَرای موره قوروت مُکُنه، فک کِرده مو خَرُم نمِفهمُم»
حاج مراد رو به حسینقاچاقچی میکند و میپرسد:«_ممد راس مِگه حسین؟»
حسینقاچاقچی با صورت قرمز شده میگوید:
«_نِه آقاجان ایـ اِنقَد عاشقِ کِفتراش رِفته که توهم زده و همه کِفتِرا رِ کِفترِ خودِش میبینه»
ممدکِفترباز شدیداً عصبی میشود و سرش را عقب میبرد حاج مراد که قصدش را میفهمد با سرعت به سمتشان می آید، دیر نمیرسد بلکه زود هم میرسد و میان سر ممد و حسین قرار میگیرد، ممد نمیتواند کنترل کند و ضربه سرش به گیجگاه حاج مراد میخورد...
این داستان ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــ
✍نوشتههای میرمهدی
@mirmahdi_arabi
به بعضی از این سلبریتیهایی که حرف مفت میزنن باید گفت:
پترُسفداکار با انگشت که نه، پدرِخیلیفداکارِ پترس با کفِ دستشم که بیاد نمیتونه دهنِ شمارو ببنده
آخه...
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
به من نگاه میکرد
منتظر بود بغلش کنم
اما خیلی شلوغ بود و جمعیت زیاد،
فقط دستم به او رسید
او بغض کرده بود
اما بغض من ترکید
موج جمعیت مرا دور تر کرد اما هنور من آرزوی بغل گرفتنش را داشتم
بغل گرفتن ضریحی که بنام حسین علیهالسلام بود!
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رخصت گرفت و
اومد تو گود
یا علی گفت و گودو دور زد
یاد گرفت که مردمو دور نزنه
به اسم مرتضی علی زل زد
تا به چشمای نامحرم زل نزنه
آخر سر هم وسط گود چرخ زد
تا تو چرخ زمونه سرش گیج نخوره
پهلونی الکی نیست، سختی داره، عشق داره!
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
چایی رو آورد با هر قندی که میخوردم
شیرین نبود، جز قنده محبتش!
#میرمهدی
هوا خیلی گرم است
و مسافر خیلی کم،
اما رانندهها به دنبال روزی حلال
مسافران را در آغوش میگیرند
و با مهربانی به مقصد میرسانند
رزق حلال زحمت دارد
گرما دارد
سختی دارد!
#میرمهدی
ـــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
💚
کاش، کاشهایم را قبول میکرد
و میشدم کاشیِ حرمش
#یا_امام_رضا_جان
#میرمهدی
ــــــــــــــ
@mirmahdi_arabi
بعضیها میگویند برای مرد بد است که بگوید دلتنگم
اما من با افتخار میگویم که دلتنگت هستم حسین!
خیلی هم عزت دارد.
#میرمهدی
ــــــــــــــ
@mirmahdi_arabi