eitaa logo
پرویزن
509 دنبال‌کننده
223 عکس
19 ویدیو
79 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"ترجمه‌ی قرآن موزه‌ی شاهچراغ" ترجمه‌ی فارسی کهن نشست معرفی با سخنرانی: دکتر زهرا ریاحی‌زمین @mmparvizan
"سخنی در چیستی ادبیات آیینی" نشست مجازی چهارشنبه ۲۸ تیر ساعت ۱۷ تا ۱۹ https://www.skyroom.online/ch/shirazuiec/markaz @mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱" درباره‌ی شعر عاشورایی و ادوار آن پژوهش‌هایی متعدد انجام شده است. طبق روایت‌هایی، ادبیات عاشورایی حتی پیش از زمان شهادت حضرت اباعبدالله شکل گرفته و نشانه‌های آن را در لالایی‌های منسوب به حضرت فاطمه(س) و همچنین پیش‌بینی‌های مربوط به حادثه از زبان حضرت رسول(ص) و امام علی(ع) که درود و صلوات خداوند بر آنان باد، می‌توان دید. نشانه‌های این دست روایات و نقل‌ها در بسیاری از کتب حدیثی اهل سنت و شیعه، مربوط به سده‌های سوم به بعد قابل رصد است. ( بنگرید به کامل‌الزیارات ابن‌قولویه قمی؛ المعجم‌الکبیر سلیمان الطبرانی و المستدرک علی‌الصحیحین ابی‌عبدالله حاکم نیسابوری؛ تاریخ دمشق ابن عساکر و ...) اما آنچه در ادبیات عرب به‌عنوان شعر عاشورایی مطرح است، جدا از سخنان منسوب به امام و رجزهای شهدای کربلا چون: حضرت اباالفضل(ع)، حرّ بن یزید ریاحی و دیگر یاران، اشعاری است که پس از واقعه‌ی عاشورا و با موضوع‌هایی نظیر مرثیه‌ی شهدا، دفاع از خاندان رسول(ص) و تلمیح یا روایت این حادثه‌ی بزرگ سروده شده است. بی‌شک  سوگ‌سروده‌های بازماندگان کربلا نقشی تعیین‌کننده در رواج این جریان داشته و از آن میان جلسات شعرخوانی در محضر حضرت سکینه سلام الله علیها و دیگر بزرگان این خاندان شریف، اهمیتی بسزا داشته است. پس از آن و در طول تاریخ ادب عربی، بسیاری از شاعرانِ عمدتا شیعی، اشعاری شکوهمند در این حوزه سروده‌اند که از آن میان می‌توان به دعبل خزاعی و شریف رضی اشاره کرد. در ادبیات فارسی، به‌مرور و با رواج شعر فارسی، از سده‌ی چهارم زمینه‌های توجه به عاشورا و ذکر امام حسین(ع) در اشعار فراهم شده؛ به‌طوری که در دوران سامانیان، از میان شخصیت‌های دینی، پس از امام علی(ع) و حضرت رسول(ص)، بیشترین ابیات را در مرثیه‌ی آن حضرت می‌توان دید؛ البته اغلب این اشارات و ابیات مدیون کسایی و مقتل منظوم اوست که در مجالی دیگر به آن می‌پردازیم. بر اساس اشعار باقی مانده، کسایی اقدم شاعران عاشورایی با تعریف خاص آن است؛ هرچند بعید نیست بسیاری از اشعار شیعی و منقبتی این دوره از بین رفته باشد؛ چنان‌که ناصرخسرو در مقام منقبت‌گویی، خود را با رودکی مقایسه کرده؛ حال که چندان نشانه‌ای از شعر منقبتی رودکی در دست نیست: خود را ز بهر مدحت آل رسول گه رودکی و گاهی حسّان کنم دیوان ناصرخسرو به هر وجه بر اساس ابیات موجود، حتی پیش یا همزمان با کسایی در شعر دیگر شاعران فارسی نیز به امام حسین(ع) اشاره شده، چنان‌که حکیم میسری در مقدمه‌ی دانشنامه که بین سال‌های 367تا370 سروده، پس از رسول و علی بر حسنین علیهم‌السلام درود می‌فرستد: پس آن گه بر حسین و بر حسن بر به فرزندان ایشان تن به تن بر دانشنامه‌ی میسری دقیقی مقتول به 370 نیز در تغزل قصیده‌ی 55 بیتی‌اش و در توصیف معشوق، به سوگواری حضرت زهرا(س) بر امام حسین(ع) تلمیح کرده است: چنانچون من بر او گریم نگریید   ابر شبیر زهرا روز محشر دیوان دقیقی البته برخی پژوهشگران  این بیت و چند بیت دیگر شیعی در این قصیده را در شعر دقیقی متاخر می‌دانند؛ هرچند فارغ از مباحث نسخه‌شناسانه، از منظر سبکی می‌توان این شعر را متعلق به سده‌ی چهارم دانست... ادامه دارد. @mmparvizan
"مسلم‌کشان" "و از کوفه جماعتی نامه‌ها و رسولان پیوسته کردند به خواندن حسین بن علی و بیعت کردند با او، و حسین، مسلم‌بن عقیل را به کوفه فرستاد و او را آنجا بکشتند و هانی را..." مجمل‌التواریخ و القصص، تصحیح اکبر نحوی، ص ۴۵۱ @mmparvizan
"شعر_عاشورایی/۲" در تاریخ شعر عاشورایی فارسی، کسایی مروزی را نخستین مرثیه‌سرا به شمار می‌آورند. این لقب بر اساس معدود ابیات باقی‌مانده از سده‌ی چهارم،  به او نسبت داده شده و یادآور قصیده‌ای است که او در پیوند با عاشورا سروده است. کسایی شاعر شاخص ادبیات دینی و همچنین شاعر وصف و طبیعت، بر اساس اسناد موجود در سال ۳۴۱ متولد و پس از ۳۹۱ درگذشته است. از او تنها حدود سیصد بیت شعر بر جای مانده، اما جایگاهش در ادب فارسی به حدی درخشان بوده که تا قرن‌ها، شاعران از او به نیکی یاد می‌کرده‌اند. هرچند نظر صاحب کتاب النقض را که همه‌ی دیوان او را مناقب حضرت رسول(َص) و آل ایشان دانسته، نمی‌توان پذیرفت، این اندازه مشخص است که او شاعری مذهبی بوده، چنانکه عوفی نیز در لباب‌الالباب آشکار به این نکته اشاره کرده است. مرثیه‌ی عاشورایی کسایی، قصیده‌ای پنجاه‌بیتی است که به طور کامل، در جنگ تتمه‌ی خلاصه‌الاشعار تقی کاشانی (نسخه‌ی بانکی پور پتنه) ضبط شده؛ البته ابیات ابتدایی آن در مجمع‌الفصحا و بیت‌هایی از آن نیز در لغت فرس و ترجمان‌البلاغه نقل شده است. در بیست و پنج بیت آغازین این قصیده، کسایی به وصف  زیبایی‌های طبیعت و بهار پرداخته و سپس از بیت بیست و ششم از تغزل و وصف برائت جسته و به مقتل گریز زده است: بیزارم از پیاله، وز ارغوان و لاله ما و خروش و ناله، کنجی گرفته ماوا دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا میراث مصطفی را فرزند مرتضی را مقتول کربلا را تازه کنم تولا دیوان کسایی در ادامه، این شعر کاملا به شیوه‌ی مقاتل  موجود نزدیک می‌شود، به گونه‌ای که تاثیرپذیری کسایی از این دست آثار، به‌وضوح در توصیفات و تعابیر دیده می‌شود: آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا تنها و دلشکسته، بر خویشتن گرسته از خان‌و‌مان گسسته، وز اهل بیت آبا دیوان کسایی در این قصیده کسایی بر شمر و سنان لعنت می‌فرستد و یزید را نکوهش می‌کند: بی‌شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر لشکر زده بر او بر، چون حاجیان بطحا ...صفین و بدر و خندق، حجت گرفته با حق خیل یزید احمق، یک‌یک به خون کوشا همان     در این مقتل منظوم، نخست‌بار در ادب فارسی از علی اصغر، حضرت زینب و شهربانو علیهم‌السلام نیز یاد شده است: آن پنج‌ماهه کودک، باری چه کرد ویحک کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجا آن زینب غریوان، اندر میان دیوان آل زیاد و مروان نظاره گشته عمدا...     در مجموع، این شعر به عنوان نخستین مقتل فارسی که حدود ۱۱۰۰ سال پیش سروده شده، جایگاهی ویژه در تاریخ ادب عاشورایی دارد. پ.ن: دیوان کسایی، تصحیح محمدامین ریاحی. @mmparvizan
"مقایسه‌ی سه غزل عاشورایی" یکی از مضامین رایج  که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار به‌مرور در سروده‌ها و فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنت‌ها و آیین‌های سوگواری و در کنار آن، کم‌توجهی به جنبه‌های معنوی قیام علیه‌السلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفت‌شناسی، دغدغه‌های سیاسی، جلب مخاطب و  گاه مذهب‌ستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداخته‌اند. برای مثال ،  در شعری با مطلعِ در خواب شهید کربلا را دیدم که ز دیده اشک‌ریز است روایتی  انتقادی از برخی متولیان عزاداری‌ها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوان‌های عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده می‌شود. در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان‌ شعر سنت‌گرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کرده‌اند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیم‌قرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیب‌های اشعار دهه‌های اخیر،  شعارزدگی و غلبه‌ی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سروده‌ها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافته‌اند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش می‌کنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم. غزل اول: حسین منزوی  ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران جاری شده از کرب‌وبلا آمده وآنگاه آمیخته با خون سیاووش در ایران تو اختر سرخی که به انگیزه‌ی تکثیر ترکید بر آیینه‌ی خورشیدضمیران ای جوهرِ سرداری سرهای بریده! وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران! خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه‌ی تاریخ هر بار که آتش زده شد بیشه‌ی شیران آن‌شب چه‌شبی بود که دیدند کواکب نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟ وآن روز که با بیرقی از یک سر بی‌تن تا شام شدی قافله‌سالار اسیران تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند باید که ز خون تو بنوشند کویران تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند باید که به خونت بنگارند دبیران حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است ای کاسته شان تو از این معرکه‌گیران غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحه‌های عاشورایی پیشین است؛ با این‌حال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیه‌ها نیز کاربردی موثر داشته است. زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژه‌ها و یکدستی از ویژگی‌های بارز شعر است. پیوند برون‌متنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمی‌کند. تناسب‌  آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان می‌دهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغه‌های محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بی‌توجه نبوده است. هرچند پایان‌بندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصه‌ی شعارزدگی  باز می‌دارد. ‌ ‌ @mmparvizan
"مقایسه‌ی سه غزل عاشورایی" بخش دوم غزل دوم: عبدالجبارکاکایی تا می‌دمد از یاد تو در شهر نشان‌ها در معرضِ عطر کلماتند دهان‌ها بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است کِامروز پر از بوی بهشتند جوان‌ها؟ دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز ذرّات تو را تجزیه کرده است به جان‌ها ای کاش زمین، خون تورا ترجمه می‌کرد تا با گلِ خورشید می‌آمیخت دهان‌ها * از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند در آن‌سوی مقتل، به کمان‌ها و گمان‌ها ای زنده‌ی جاوید! همان‌روز سرت را از نیزه ربودند و سپردند به آن‌ها گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند از ردّ نَفَس‌هایِ شهیدِ تو نشان‌ها ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد در کالبدِ منجمدِ مرثیه‌خوان‌ها! در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را به‌وضوح نمایان کرده‌است. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کرده‌است. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده‌ تبدیل شده که منطبق با  زبان شاعرام انقلاب در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخی از سوگواری‌های عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیه‌خوان‌ها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سروده‌ی منزوی شعاری‌تر شده؛ با این‌حال، شاعرانگی از جلوه‌های آشکار این غزل است. زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویه‌ی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیب‌ها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده می‌شود(نفس‌های شهید و ...). به‌ندرت تناسب‌های آوایی نیز در  شعر دیده می‌شود(بنگرید به کمان‌ها و گمان‌ها). غزل سوم: حسین جنتی . یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت شایسته‌ی تو آنچه که بایست، آن نگفت! هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو، جز ناله‌های العطشت، داستان نگفت! تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک، جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت! مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت! ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت فهمید ماجرا نه همین گریه‌کردن است این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند طوفان به‌پا کنند همین مردمان، نگفت! یک نکته بیش نیست پیام قیام تو من عاجزم ز گفتن و آن روضه‌خوان نگفت ‌ ‌غزل سوم سروده‌ی حسین جنتی است. این شعر، در سال‌های اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. می‌توان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافته‌ی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکه‌گیر به مرثیه‌خوان و در نهایت روضه‌خوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است. وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانه‌ی مرثیه‌های عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمی‌توان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانه‌ای در مجموع غزل نمی‌توان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانه‌ی مفعول (کهن و معاصر) به‌وضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیف‌های دستوری از دیگر کاستی‌های این غزل است. این دست ناپرهیزی‌های زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) می‌توان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم  و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است: یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت از این دست کاستی‌ها در غزل سوم به‌فراوانی دیده می‌شود؛ نکته‌ای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است. @mmparvizan
"شعر_عاشورایی/۳" عصر شعرخیز غزنوی، دوره‌ی چندان مناسبی برای رواج شعر عاشورایی فارسی نیست. به‌ویژه در زمان محمود غزنوی ۳۸۷تا۴۲۱، چندان نمودی از ادب عاشورایی در آثار برجای مانده دیده نمی‌شود؛ نکته‌ای که بعید نیست از مذهب غالب در قلمرو غزنویان نشات گرفته باشد. در این دوران، هرچند حکومت شیعی آل‌بویه در ری، حامی شعر منقبتی بوده، میزان اشعار به دست آمده از شاعران نواحی مرکزی و جنوبی ایران زیاد نیست و تنها ابیات شیعی پراکنده را در آثار منسوب به کسانی چون بندار رازی و غضایری می توان سراغ گرفت. افول ادب عاشورایی در قلمرو شعر مدح‌محور غزنوی، به اندازه‌ای مشهود است که در مجموع اشعار شاعرانی چون: فرخی، عنصری، عسجدی و ... تنها یک بیت ثبت شده که در آن به امام حسین علیه‌السلام، اشاره شده است؛ آن هم بیتی است از فرخی که در بخش پایانی مدح مسعود غزنوی، شادمانی محمود از دیدار او را به شادی امام علی(ع) از دیدار حسنین(ع) مانند کرده است: همیشه به دیدار تو شاد سلطان چو حیدر به دیدار شبّیر و شبّر دیوان فرخی در قطعه‌ای که نخست‌بار در مجالس‌المومنین قاضی نورالله شوشتری نقل شده نیز، غضایری رازی به پنج تن و از آن میان، امام حسین(ع) شفاعت جسته است: بهینِ خلق و برادرش و دختر و دو پسر محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن البته در هیچ‌یک از این ابیات به حادثه‌ی کربلا اشاره نشده است. در ادب این دوره، تنها منوچهری دامغانی(ف432)، در مسمطی که در وصف بهار سروده، در توصیف عاشورا، به عزاداری شیعیان بر اصحاب کربلا اشاره کرده، مضمونی که موید فراگیری نوحه بر شهدای کربلا در این عصر است: طوطی میان باغ دمان و کشی کنان چنگش چو برگ سوسن و بالش چو برگ نی ...قمری هزار نوحه کند بر سر چنار چون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی دیوان منوچهری البته وضعیت شعر شیعی عربی و متون ادبی، تاریخی و حدیثی، در انعکاس حادثه‌ی کربلا، متفاوت با شعر این دوره است. @mmparvizan
الإمام_الحسين_في_الشعر_العراقي_الحديث_علي_حسين_يوسف.pdf
2.92M
"الامام الحسین فی الشعر العراقی الجدید" علی حسین یوسف العتبه الحسینیه المقدّسه @mmparvizan
"نقدی بر دفتر شین، سروده‌ی جلیل صفر بیگی" بخش اول "شین" مجموعه‌ای است سروده‌ی رباعی‌سرای نام‌آشنا که نخست‌بار در اوایل دهه‌ی نود، نشر سپیده‌باوران آن‌را منتشر کرده و تا کنون چندبار تجدید چاپ شده است. دفتر حاضر در برگیرنده‌ی ۷۰ قطعه شعر، شامل ۲۷ رباعی‌پیوسته، ۴۲ رباعی و یک بیت (با فرم کامل) در وزن رباعی است. این مجموعه از نظر درونمایه، با محوریت ؛ مضامینی را در حوزه‌ی زمانی صدر اسلام تا عاشورا در بر گرفته و با مقدمه‌ی به مخاطبان عرضه شده است. چنانکه میرشکاک در مقدمه یادآور شده؛ التزام موضوعی دفتر، دشواری‌هایی فراروی شاعر نهاده و همین نکته، علاوه بر غالب کردن فضای کوششی و تفنن‌طلبانه بر اشعار، که نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌ی شاعر و هدفی ارجمند اوست،  دشواری‌هایی را در سرودن این دفتر پیش روی شاعر گذاشته است. با این حال لازم است برخی جنبه‌های مثبت و منفی این دفتر را در چند بخش زیر گوشزد کنیم. _شیوه‌ی پیوند در رباعی‌های پیوسته: سرودن چند رباعی هم‌موضوع با رعایت پیوستگی معنایی و فرمی، از دیرباز در سنت شعر فارسی معمول بوده؛ چنانکه در به ویژه باب‌های ۴۶تا۴۸، در آثار و آثاری از دیگر شاعران، نمونه‌هایی از این شیوه را می‌توان دید. از میان شاعران روزگار ما نیز بسیاری علاوه بر رعایت مضمون مشترک کوشیده‌اند؛ با استفاده از تکرارها و التزام‌های لفظی، بر پیوند رباعی‌های همسایه بیافرایند که در دهه‌های اخیر، مجموعه‌هایی چون: "حالی است مرا" سروده‌ی ؛ "ای عشق" سروده‌ی و آثاری دیگر(موفق یا ناموفق) از این جمله بوده‌اند. از جنبه‌های مثبت در بخش رباعی‌های پیوسته‌ی "شین"، علاوه بر همخوانی و مشابهت درونمایه‌ی رباعی‌ها؛ التزام آغازینِ عبارت‌های "من بودم و تو" و "من هستم و تو" در دو بخش اصلی اشعار است. شاعر همچنین با استفاده از روایت و سیر زمانی از صدر اسلام تا پس از حادثه‌ی کربلا، چارچوبی منظم به موضوع داده و سپس در بخش دوم؛ مخاطب را با پرشی زمانی به روزگارِ"کنون" بازگردانده و سیر رویدادها را در دوران معاصر بازسرایی کرده است. از جنبه‌های مثبت این بخش، قابلیت اشعار در هم‌ذات‌پنداری مخاطب، راوی و شخصیت‌های اشعار است. در کل، جلیل صفربیگی در ایجاد پیوستگی بین رباعی‌های آغازین مجموعه، به موفقیت نسبی دست یافته است. _ردیف‌های ناتمام: از شگردهای پرتکرار دفتر، در کنار استفاده از ردیف‌های فعلی(در خدمت روایت) و دیگر ردیف‌های نوآورانه، استفاده از ردیف‌های ناتمام است. در بیش از هفت رباعی، کلماتی پس از ردیف حذف شده‌؛ اما آنچه در مجموعه کاملا واضح است، تفننی بودن و صِرف بازی نوآورانه در کاربرد این ردیف‌هاست؛ به‌طوری که کمتر ردیفی می‌توان دید که حذف پس از آن هویتی شاعرانه یافته و ردیف ناتمام در خدمت فرم اثر بوده باشد. این کاستی عمدتا در حذف‌های بیت اول رباعی ها دیده می‌شود و در مصراع پایانی عمدتا حذف‌ها امکان خوانشی شاعرانه را برای مخاطب فراهم می‌کند: یک عمر نماز شاممان را به یزید... دادیم همه سلاممان را به یزید...(ص۶۸) اصغر که نشست تیر بر حنجر او مانند کبوتری که بال و پر او ...(ص۳۲) من بودم و تو، تو عمرو عاصی یا من؟ تو خطبه بخوان برای مردم تا من... (ص ۲۴) که در نمونه‌ها، حذف پس از ردیف چندان جاذبه‌ای شاعرانه برای مخاطب فراهم نکرده و حذف‌هایی ساده در رباعی نمود یافته است. @mmparvizan