eitaa logo
پرویزن
511 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"همایش بین‌المللی بزرگداشت علامه سیدعلی‌خان مدنی شیرازی" همزمان با میلاد امام سجاد(ع) پنج‌شنبه ۲۶ بهمن ساعت ۸ و ۳۰ شاهچراغ https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
ktp2019-02-00275.pdf
46.02M
"شرح مخمسات منسوب به امام سجاد ع" مجموعه‌ی عربی نسخه‌ی کتابخانه‌ی مجلس مورخ قرن ۹ @mmparvizan
گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که با اوست ! 🛎به مناسبت روز جوان 🔶🔷عصر شعر 🔷🔶 🔸افتتاحیه خانه شعر و ادبیات خاتم 🔹محفل جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🎙با حضور و شعرخوانی: 💠محمد رسولی 💠محمد مرادی 💠جمعی از شاعران جوان 📆سه‌شنبه اول اسفند ماه ۱۴۰۲ 🌙✨مقارن با شب ولادت حضرت علی اکبر(ع) ⌚️ساعت ۱۶ الی ۱۸ 📌شیراز- چهارراه حافظیه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تالار گفتگو
گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که با اوست ! 🛎به مناسبت روز جوان 🔶🔷عصر شعر 🔷🔶 🔸افتتاحیه خانه شعر و ادبیات خاتم 🔹محفل جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🎙با حضور و شعرخوانی: 💠محمد رسولی 💠محمد مرادی 💠جمعی از شاعران جوان 📆سه‌شنبه اول اسفند ماه ۱۴۰۲ 🌙✨مقارن با شب ولادت حضرت علی اکبر(ع) ⌚️ساعت ۱۶ الی ۱۸ 📌شیراز- چهارراه حافظیه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تالار گفتگو
گرچه شیرین‌‌دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که با اوست 🛎به مناسبت روز جوان 🔶🔷عصر شعر 🔷🔶 🔸افتتاحیه‌ی خانه‌ی شعر و ادبیات خاتم 🔹محفل جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🎙با حضور و شعرخوانی: 💠محمد رسولی 💠محمد مرادی 💠جمعی از شاعران جوان 📆سه‌شنبه اول اسفند ماه ۱۴۰۲ 🌙✨مقارن با شب ولادت حضرت علی اکبر(ع) ⌚️ساعت ۱۶ الی ۱۸ 📌شیراز- چهارراه حافظیه اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تالار گفتگو https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو چه مومنانه سرش را به خاک می‌کوبد نگاه کن که ببینی نماز باران را https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی زادروز هدایت: از زبان به روایت" اغلب نویسندگان ادبیات داستانی، زبان را تنها ابزاری برای پیشبرد روایت داستانی می‌دانند و جنبه‌های آوایی و سبکی و فرهنگی و ساختاری_نحوی آن را در نوشته‌های خود نادیده می‌گیرند. شاید به همین دلیل است که در آثار عمده‌ی نام‌های شاخص کارنامه‌ی صدساله‌ی داستان نو فارسی، نوعی وادادگی زبانی می‌توان دید و این کاستی در بسیاری از آثار معاصر به نوعی پلشتی زبانی انجامیده است. در آثار صادق هدایت به عنوان آغاز داستان فرم‌گرا، خطاهایی دستوری و زبانی نمود یافته که عمدتا هیچ کنشگری مثبت داستانی ندارد؛ هرچند منتقدان موافق با هدایت کوشیده‌اند بین این دست ولنگاری‌های زبانی در آثار او با سبکش، پیوندی داستانی برقرار کنند. اگر اساس زبان شعر را فشردگی زبانی بدانیم، این مولفه شاعران را برآن داشته که در کاربست‌های زبانی واسواس پیشه گیرند؛ جنبه‌ای مثبت که نویسندگان جریان‌های داستانی فارسی از آن غافل بوده‌اند. از میان نویسندگان پس از هدایت، تنها معدودی زبانی پیراسته دارند؛ برای مثال چوبک و آل احمد و گوهر مراد، در ساختمان زبان خود، تاحد امکان به سلامت زبان و دیگر ظرفیت‌های آن توجه کرده‌اند. دقت زبانی در آثار نویسندگان متمایل به سبک نوشتاری یا نویسندگان با رویکرد ادب‌گرا، بیشتر دیده می‌شود؛ چنانکه کسانی چون: گلستان و دانشور و دولت‌آبادی و نادر ابراهیمی و گلشیری و بیژن نجدی، بیشتر به زوایای درونی زبان نظر کرده‌اند. با وجود تلاش‌های جریان‌های مختلف، همچنان سستی زبانی، از آسیب‌های جدی داستان فارسی است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از فرهنگ و هنر فارس
📍 ( با شاعران دیار فارس از قرن نهم تا دوران معاصر) 4⃣ آیینه ها برنامه بررسی آرا و آثار : 🔸 مجری و کارشناس : 🔹سخنران : ⏰ زمان : یکشنبه بیست و نهم بهمن ماه ساعت 16 🏛 مکان : شیراز مجموعه فرهنگی حافظ ، سالن غزل 🔸ارتباط با ما: 🔻🔻🔻 Eitaa.com/farhangi_fars
*🪄انجمن ادبی سیب نارنجی با همکاری اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس برگزار می‌کند؛* *✴️در هوای کودکی سلسله نشست های هنر و ادبیات کودک و نوجوان* *✴️دبیر جلسه: دکتر معصومه مرادی* *✴️با حضور: دکتر محمد مرادی* *🕓زمان: دوشنبه ٣٠ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت: ١۶ تا ١٧:٣٠* *🏛️مکان: تالار گفتگوی اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس* https://eitaa.com/mmparvizan
یادداشت مرا در مورد کتاب در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم، در قفسه‌ی کتاب امروز جام‌جم بخوانید.
هدایت شده از محفل شعر قند پارسی
گزارش آیین نوگشایی خانه شعر و ادبیات خاتم عصر سه شنبه یکم اسفند ماه ۱۴۰۲ سالن گفتگو اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
"اسفند" آورده بهار از آسمان پیغامی بر دشت کشیده مفرشِ گل‌فامی پیغمبر اسفند به باغ آمده است در دستانش: شکوفه‌ی بادامی https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سده‌های چهارم و پنجم" در سده‌های نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده می‌شود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد. در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید: یکی گوید که مهدی گشت پیدا یکی گوید نبی الله اکبر * سیاست تو به گیتی علامت مهدی است کجا سیاست تو نیست فتنه‌ی دجال در قطعه‌ای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کرده‌ام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجله‌ی شیعه شناسی) و نمی‌تواند از بوسعید باشد. در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده می‌شود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بی‌دیوان می‌بینیم؛ عمده‌ی توصیف‌ها روایتگر فتنه‌ی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است: مسعود سعد: مشهور شد از رایت او آیت مهدی منسوخ شد از هیبت او فتنه‌ی دجال سنایی (دیوان): ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشه‌ای یک جهان دجال عالم‌سوز سر بر کرده‌اند * گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان ور موافق خواهی ای دجال یک‌ره سر بر آر حدیقه: خلق او آمد از نکو عهدی روح عیسی و قالب مهدی * اندرین روزگار بد‌عهدی چیست جز عدل هدیه‌ی مهدی در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده می‌شود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنه‌ی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است. در قصیده‌ای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمه‌ی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و می‌گوید: "قول به مهدی در عقاید ایشان ندیده‌ام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده". شعر مورد نظر از زاویه‌ی سبک سروده‌ی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رساله‌ی اسماعیلی کشف‌المحجوب از ابویعقوب سجستانی هم می‌توان دید: "مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همه‌ی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخن‌های ایشان پوشیذه بوذ و علم‌های ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمان‌ها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یک‌جا آب خورند...". کامل‌ترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامه‌ی اسدی توسی می‌توان دید: ...ازین پس پیمبر نباشد دگر به آخرزمان مهدی آید به در بگیرد خط و نامه‌ی کردگار کند راز پیغمبران آشکار ز کوچک جهان راز دین بزرگ گشاید خورد آب با میش گرگ بدارد جهان بر یکی دین پاک بر آرد ز دجال و خیلش هلاک همان آب گویند کآید پدید درِ توبه را گم بباشد کلید رسد زآسمان هر پیمبر فراز شوند از پس مهدی اندر نماز سوی خاور آید پدید آفتاب هم آتش کند جوش طوفان چو آب پس از آن شگفت دگرگونه‌گون بس افتد جهاندار داند که چون از سده‌ی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی می‌یابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است. https://eitaa.com/mmparvizan
"بی‌تو" بی‌تو قرن‌هاست رودها، در طریق درّه سالکند بی‌تو زخم‌ها عفونی‌اند، بی‌تو دردها چه‌هالکند با تو لاله‌ها، ترانه‌ها، خطبه‌خوان دفتر منند بی‌تو داغ‌ها، دریغ‌ها، خسروان این ممالکند در هوایت ای نفَس‌ترین! ای بهار آخر زمین! بادها هماره جاری‌اند، ابرها دوباره سالکند آسمان، مدار حجّ توست، ای مطاف سعی عاشقی! در طواف تو ستارگان عازمان این مناسکند لب به جلوه باز کن! بخوان، شعر جمعه‌ی ظهور را مدتی است استغاثه‌ها، گرد دامن ملایکند * عصر، عصر عمروعاص‌هاست، یک‌نفس خودی نشان بده قرن‌هاست کوچه‌های ما داغدار خون مالکند https://eitaa.com/mmparvizan
نیمه شعبان مبارک2.mp3
2.5M
گفته‌اند روز عید می‌رسی بعید نیست هان بیا که بی‌تو عیدهایمان سعید نیست 🆔 @drmomoradi https://eitaa.com/mmparvizan
"ابتهاج و سنت انتخاب وزن غزل" برخی منتقدان، هوشنگ ابتهاج را بزرگ‌ترین غزل‌سرای دوران معاصر می‌دانند. زاویه‌ی نگاه این پژوهشگران، محتملا با تکیه بر پیوند غزل‌های او و سنت‌های شعر فارسی شکل گرفته است. غزل‌های ابتهاج از سویی متاثر از فضا و زبان و ساختار شعر حافظ و سعدی و مولوی است و از دیگرسو، اندکی از ویژگی‌های شعر رمانتیک معاصر را در خود جای داده است. اینکه ابتهاج شاعری ساختارشکن نبوده، بر هیچ منتقد شعرشناسی پوشیده نیست. او چندان توجهی به نوآوری در غزل ندارد؛ به همین دلیل است که خلاف شاعرانی چون: منزوی و سیمین و همسو با شهریار و رهی معیری، حتی در وزن‌های غزل خویش هم به کلیشه‌های ادب کهن پایبند بوده است. در غزل‌های او، جمعا از ۲۶ وزن استفاده شده که برآمده از تنوع نسبی اوزان شعر اوست. نزدیک به ۸۳ درصد این غزل‌ها در اوزانی سروده شده که خانلری، آن‌ها را در الگوی وزن شعر سنتی گنجانده و این اصرار، نشان‌دهنده‌ی سازگاری زیباشناسی شعر سایه با ادبیات عراقی و غزل‌های بازگشتی است. بیش از ۵۶ غزل او در سه وزن سروده شده؛ ویژگی‌ای که الگوپذیری او را در وزن غزل نشان می‌دهد؛ این اوزان عبارت است از "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" در ۲۶ درصد غزل‌ها و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" هر یک در بیش از ۱۵ درصد غزل‌ها. اوزان غزل‌های او ۱۴ یا ۱۵ هجایی است؛ شکل‌هایی که خانلری آن‌ها را در محدوده‌ی وزن‌های متوسط قرار داده و "سایه" در کاربرد آن‌ها تابع الگوی وزن عراقی، به‌ویژه اشعار حافظ و سعدی بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan
"ای مرغ سحر: به یاد دهخدا" یکی از شاخص‌ترین آثار مربوط به ادبیات عصر مشروطه، شعر مشهور "یاد آر ز شمع مرده یادآر " است که علامه دهخدا (ف ۱۳۳۴) آن را در سوگ دوست انقلابی‌اش، میرزا جهانگیرخان شیرازی، در سال ۱۲۸۸ سروده است. لغت‌شناسی و غلبه‌ی جایگاه نثر دهخدا در طنز و روزنامه‌نگاری سبب‌شده؛ در تاریخ تحولات شعر معاصر، کمتر به او توجه شود؛ حال آنکه شعر "یاد آر" از منظر منطق شاعرانه یکی از متمایزترین شعرهای پیش از نیماست و می‌توان آن را از برخی زوایا، سرآغاز تحول در شعر فارسی دانست. فارغ از قافیه‌بندی در شعر و همچنین ترکیب قالب‌های مسمط و ترجیع‌بند که پیش از دهخدا نیز رواج داشته، اهمیت این شعر بیش از همه در نوع نمادگرایی آن است. شعر با خطاب "مرغ سحر" آغاز می‌شود؛ نمادی که مشابه آن را همزمان یا پس از دهخدا در اشعار بسیاری از شاعران اجتماعی‌سرا می‌بینیم. توجه به پرندگان نمادین در این شعر، تکامل خود را در سروده‌هایی چون: قفنوس و مرغ آمین نیما می‌یابد؛ همانگونه که نماد "شب" نیز؛ آنگونه که در این شعر کاربرد یافته، پس از این دوره در جایگاه یکی از اصلی‌ترین نمادهای سمبولیسم اجتماعی رواج می‌یابد. اما اهمیت این شعر در کاربرد نمادهای منفرد نیست؛ بلکه تمایز آن در بدنه‌ی درختواره‌ی نمادهای در هم تنیده است که نمادگرایی این شعر را با دیگر آثار پیشین نمادگرای فارسی متمایز می‌کند. اگر این شعر را با اصول اشعار نمادگرای سده‌ی ۱۹ فرانسه و شاعرانی چون: بودلر و ورلن و دیگران، تطبیق دهیم (ر.ک. سمبولیسم، چالز چدویک، نشر مرکز)، چند ویژگی مشابه را در شعر دهخدا با آنان می‌بینیم: ۱_ استفاده از نمادهای متصل و پیکره‌وار به‌طوری که در این‌شعر، مجموع نمادها مبیّن تقابل یک‌جامعه یا عصر مثبت و یک‌عصر منفی‌است. نمادها به تنهایی کارکرد اصلی خود را نشان نمی‌دهند؛ بلکه این کلیت نمادهاست که مخاطب را به سمت دریافتی نهایی پیش می‌برد. این ویژگی را در بسیاری از سروده‌های سیاسی دهه‌های سی و چهل نیز می‌توان دید. ۲_ استفاده از نمادهای تازه و کلمات و تصاویری که پیش از این در سنت ادبیات با این تلقی نمادین استفاده نشده است. ۳_ القای مبهم و غیر مستقیم معنا، به‌جای امکان رمزگشایی قاطع از نمادها؛ به‌گونه‌ای که همچنان در خوانش و تفسیر این شعر، ابهام و اختلاف نظر و تفاوت دریافت وجود دارد. ۴_ استفاده از سطر پایانی برای گره‌گشایی، ویژگی‌ای که در تکرار "یادآر" در تمام بندها دیده می‌شود. علاوه بر این موارد، این شعر از چند منظر دیگر هم متمایز با اشعار نمادگرای سنتی است: ۵_ پیوستگی مصرع‌ها از منظر معنایی و حرکت ساختمان شعر از بیت‌محوری به بندمحوری. ۷_ تفاوت نوع نگاه شاعر به ارتباط بینامتنی و استفاده از داستان‌ها و روایت‌های قرآنی_ تاریخی، در مقایسه با تلمیحات کهن. ۸_ حرکت بین منطق تصویرگرایی شاعران رمانتیک و نمادگرا. "یادآر" ای مرغ سحر چو این شب تار، بگذاشت ز سر سیاهکاری؛ وز نفحه‌ی روح‌بخش اسحار، رفت از سر خفتگان خماری؛ بگشود گره ز زلف زرتار، محبوبه‌ی نیلگون عماری؛ یزدان به جمال شد نمودار واهریمن زشتخو حصاری؛ یادآر ز شمع مرده یادآر! ای مونس یوسف اندرین بند! تعبیر عیان چو شد تورا خواب؛ دل پر ز شعف لب از شکرخند، محسود عدو، به‌کام اصحاب؛ رفتی برِ یار و خویش و پیوند، آزادتر از نسیم و مهتاب، زآن کاو همه‌شام با تو یک‌چند در آرزوی وصال احباب؛ اختر به سحر شمرده یادآر! چون باغ شود دوباره خرّم، ای بلبل مستمند مسکین! وز سنبل و سوری و سپرغم، آفاق نگارخانه‌ی چین؛ گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم، تو داده ز کف زمام تمکین؛ زآن نوگل پیش‌رس که در غم، ناداده به نار شوق تسکین، از سردی دی فسرده یادآر! ای همره تیه پور عمران! بگذشت چو این سنین معدود؛ وآن شاهد نغز بزم عرفان، بنمود چو وعد خویش مشهود؛ وز مذبح زر چو شد به کیوان، هر صبح شمیم عنبر و عود؛ زآن کاو به گناه قوم نادان، در حسرت روی ارض موعود؛ بر بادیه جان سپرده یادآر! چون گشت ز نو زمانه آباد، ای کودک دوره‌ی طلایی! وز طاعت بندگان خود شاد، بگرفت خدا ز سر خدایی؛ نه رسم ارم نه اسم شدّاد گل بست دهان ژاژخایی زآن کس که ز نوک تیغ جلّاد ماخوذ به جرم حق‌ستایی تسنیم وصال خورده یادآر! https://eitaa.com/mmparvizan
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطوره‏‌گرا» یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوه‌های کهن ایرانی در آن است. مهم‌ترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهره‌گیری از اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمان‌شهر او در این دسته از سروده‌ها نه در جهان واقعیت شکل می‌گیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطوره‌ها و در گذشته‌ی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطوره‌ای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصه‌ی شهر سنگستان» و «شوش» به‌وضوح می‌توان دید. ویژگی‌های اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است: -تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستان‌ها و اسطوره‌های کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعه‌ی عصر شاعر. - حس افتخار به گذشته‌ی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشته‌های گذشته. -توجه به باستان‌گرایی‌های واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی. -فراوانی ترکیب‌های مقلوب و استفاده از سکون‌های فراوان به شیوه‌ی شعر سده‌های ۴ و ۵. -بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر . -ارائه‌ی آمیزه‌ای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا. میراث پوستینی کهنه دارم من. یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود. سال‌خوردی جاودان‌مانند. مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‏‌شناسم من؟ کز نیاکانم سخن گفتم. نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه‏‌ي خون‌شان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم. … این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ، تا مذَّهب دفترش را گاهگه می‏‌خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛ رعشه می‏‌افتادش اندر دست... . https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی زادروز اخوان" ز پوچ جهان، هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر! دوست دارم تو را ای کهن‌پیرِ جاویدِ برنا تو را دوست دارم، اگر دوست دارم تو را ای گران‌مایه، دیرینه‌ایران تو را ای گرامی‌گهر دوست دارم تو را ای کهن‌زادبوم بزرگان بزرگ‌آفرین نامور دوست دارم هنروار اندیشه‌ات رخشد و من هم اندیشه‌ات، هم هنر دوست دارم... گمان‌های تو چون یقین می‌ستایم عیان‌های تو چون خبر دوست دارم به جان، پاک پیغمبر باستانت که پیری‌ست روشن‌نگر دوست دارم... همه کشتزارانت، از دیم و فاراب همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم شهیدان جانباز و فرزانه‌ات را که بودند فخر بشر دوست دارم به لطف نسیم سحر روحشان را چنان چون ز آهن جگر دوست دارم هم افکار پرشورشان را که اعصار از آن گشته زیر و زبر دوست دارم... من آن جاودان‌یادمردان که بودند به هر قرن چندین نفر دوست دارم همه شاعران تو وآثارشان را به پاکی نسیم سحر دوست دارم ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت در آفاق فخر و ظفر دوست دارم ز خیام، خشم و خروشی که جاوید کند در دل و جان اثر دوست دارم ز عطار، آن سوز و سودای پر درد که انگیزد از جان شرر دوست دارم وزآن شیفته‌‌ی شمس، شور و شراری که جان را کند شعله‌ور دوست دارم ز سعدی و از حافظ و از نظامی همه شور و شعر و سمر دوست دارم خوشا رشت و گرگان و مازندرانت که‌شان همچو بحر خزر دوست دارم خوشا حوزه‌ی شرب کارون و اهواز که شیرین‌ترش از شکر دوست دارم فری آذرآبادگان بزرگت من آن پیشگام خطر دوست دارم صفاهان نصف جهان تو را من فزون‌تر ز نصف دگر دوست دارم خوشا خطه‌ی نُخبه‌زای خراسان ز جان و دل آن پهنه‌ور دوست دارم زهی شهر شیراز جنت‌طرازت من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون درخت نجابت‌ثمر دوست دارم خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت که‌شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم من افغان همریشه‌مان را که باغی‌ست به چنگ بتر از تتر دوست دارم کهن‌سُغد و خوارزم را با کویرش که‌شان باخت دوده‌ی قجر دوست دارم عراق و خلیج تو را چون ورازورد که دیوار چین راست در، دوست دارم هم ارّان و قفقاز دیرینه‌مان را چو پوری سرای پدر دوست دارم چو دیروز افسانه، فردای رویات به جان این یک و آن دگر دوست دارم... تو در اوج بودی، به معنا و صورت من آن اوج قدر و خطر دوست دارم دگرباره برشو به اوج معانی که‌ت این تازه رنگ و صور دوست دارم نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را برای تو، ای بوم و بر دوست دارم جهان تا جهان است، پیروز باشی برومند و بیدار و بهروز باشی* *خلاصه‌شده https://eitaa.com/mmparvizan
Shahram Nazeri - Irane Javan - 320 - musicsweb.ir.mp3
8.7M
"ایران جوان" بیژن ترقی (متولد ۱۲ اسفند۱۳۰۸ و درگذشته‌ی ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸) از شاخص‌ترین تصنیف‌گویان و ترانه‌سرایان معاصر است. آثار مشترک او با استادانی بنام چون: روح‌الله خالقی و غلام‌حسین بنان و پرویز یاحقی، آغازگر تحول در زوایایی از موسیقی معاصر ایرانی بوده است. ترقی، از سویی نقطه‌ی اتصال تصنیف‌سرایی ایرانی عصر قاجار و ترانه‌گویی جدید است و از دیگرسو، جلوه‌هایی از شعربازگشتی به شیوه‌ی بهار و رهی معیری را با شیوه‌ی نوگویانی مثل نیما، در حد آغازین آن، به هم در آمیخته است. "آتش کاروان" و "بهار دلنشین" و "برگ خزان" و "می‌زده" و "ایران جوان/ وطنم"، سروده‌‌های شاخص اوست که چون اغلب آثارش، در آن‌ها زبان پیراسته با بیان احساسی عراقی و رمانتیک معاصر با هم پیوند یافته است؛ هرچند داستان‌گونگی و برخی ویژگی‌های زبان ترانه‌های عامیانه نیز بر کارنامه‌ی ادبی او تاثیر نهاده است. ترقی چه در ترانه‌های محاوره‌ای و چه در تصنیف‌های رسمی، یکدستی زبانی پیشه کرده است. از جنبه‌های مثبت موسیقی‌سروده‌های او، تنوع شکل و وزن و استفاده‌ی مناسب از قافیه و تکثر و تاثیر برش‌های میان‌سطری است. تصنیف "ایران جوان" از شاخص‌ترین آثار اوست که بر اساس طرح اولیه‌ی موسیقی قاجاری سروده شده و بر زبان بسیاری از خوانندگان روزگار ما، زبانزد شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
🌿گرچه شیرین‌‌دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه‌ی شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت‌وگو و فراگیری ⭕️ با ارشاد: دکتر محمد مرادی و با حضور: ⭕️ناصر فیض 📍دوشنبه ۱۴ اسفند ماه 🌀ساعت ۱۶:۳۰ شیراز - اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - طبقه‌ی زیرین - تالار گفتگو https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از حسین کیوانی🌷🌷
گزارش تصویری نشست دورهمی خانه شعر و ادبیات خاتم عصر دوشنبه ۱۴ اسفند۱۴۰۲ تالار گفتگو اداره کل ارشاد فارس
یاهو باید که شکوه را ببینیم       تا وسعت روح را ببینیم با نیّت دیدن تو باید          از پنجره کوه را ببینیم باید همه شهر را بگردیم     در آینه، در صدا بگردیم در آرزویت تو پرنده باشیم     دور سر ابرها بگردیم تو غنچه شدی و من شکفتم     تو رود شدی و شعر گفتم از کوچه‌ی جلوه ‌ی تو هر صبح    شبنم‌شبنم ستاره رُفتم باریدی و سخت گریه کردم       بر خنده‏‌ی بخت گریه کردم چشمان تو را شبیه باران بر باغ و درخت گریه کردم بی‏‌تابی سار را گرفتم از باد قرار را گرفتم قلبم به تپیدن تو جوشید تا نبض بهار را گرفتم یک پنجره باز شد: تو بودی گل، قبله‏‌ی راز شد: تو بودی یک شاخه در امتداد خورشید؛ مشغول نماز شد: تو بودی ای هلهله‏‌ی مکرر من! ای ابر ستاره‌آور من! ای رقص نسیم، شور نامت ای معنی عشق و باور من با نور بیا برای من باش سرمستی خنده‏‌های من باش برگرد و میان این‌همه «نیست» اینجا تو فقط خدای من باش تو سرخی لاله‌ی غروبی ای لهجه‏‌ی جلوه‏‌ات جنوبی نام تو مگر طلوع کرده است؟ به ‌به، به‏‌به، چه روز خوبی! ای کاش تب سحر تو باشی یا مقصد این سفر تو باشی تنهایی ما چه با شکوه است در خلوت ما اگر توباشی https://eitaa.com/mmparvizan
"به ماه مهر و محبت" سلام! سفره‌ی گسترده‌ی خدا، رمضان سلام! ماه سحرهای آشنا، رمضان سلام! رویش باران، سلام! جوشش رود سلام! شهرِ غزل‌های روشنا رمضان سلام! لحظه‌ی افطار و شورِ فیض غروب درود! فصل مناجات و ربنا، رمضان چه مهربان و صمیمی رسیده‌ای از راه خوش‌آمدی و گل آورده‌ای، بیا رمضان بیا و در ضربانم اذان نور بریز بهار آینه‌خیزِ پر از بها، رمضان به حقّ اشهد ان لا اله الا الله که نیست جز تو کسی میزبان ما، رمضان سلام! ماه ابوحمزه و تبِ شب قدر درود! ساعت غم‌های باصفا رمضان سوار بال ملایک مرا ببر تا اوج مرا ببر به ملاقات ابرها رمضان مرا ببر به جهانی پر از نگاه و... سکوت مرا ببر به تماشای ناکجا رمضان مرا ببر به زلالی، مرا ببر به حضور مرا ببر به سحرهای بی‌ریا رمضان مرا ببر به زمانی ورای وقت زمین مرا ببر به شبِ رویش صدا، رمضان * گلوی زندگی‌ام خشکِ درد بی‌نفسی است ببار در ریه‌هایم کمی هوا رمضان تمام هستی من در مصاف تیر غم است بدوز بر دل من جوشنِ دعا رمضان خوش‌آمدی و صفا کرده‌ای، بیا ای خوب! سلام! سفره‌ی گسترده‌ی خدا رمضان https://eitaa.com/mmparvizan