"به بهانهی تحویل سال"
بیتو، منم و مصیبت غمسالی
زندانی کنج قفس بیبالی
محتاج "مقلّبالقلوب" است دلم
ای عشق! دمی بیا و "حوّل حالی"
#محمد_مرادی
#تحویل
#بهار
https://eitaa.com/mmparvizan
"هوالربیع"
پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است
"مولوی"
آمد بهار و خلوتِ دلها مبارک است
این شور بر اهالی دنیا مبارک است
آن روزهای "باد" اگر سهم ما نبود
این روزهایِ سبزِ "مبادا" مبارک است
دیروزمان اگر همه غم بود، چاره نیست
باید امید داشت که "فردا مبارک است"
باید که چشم دوخت به زیبایی جهان
زیرا نظر به چهرهی زیبا مبارک است
آغاز صبح ِ روشنِ ایمان خجسته باد
پایانِ شامِ ممتدِ یلدا، مبارک است
خورشید میدرخشد و گل میدهد زمین
بارانِ نور بر سرِ اشیا مبارک است
از زمهریر کهنه، خودت را خلاص کن
ای باغ! گرم باش که گرما مبارک است
بر شاخهها جوانه زده شورِ رستخیز
آغازِ این قیامت عظما مبارک است
شمشاد قدکشیده به پابوس آفتاب
آری به سمتِ نور تقلا مبارک است
بر منبر چنار نشسته چکاوکی
بر اهلِ بیتِ غنچه، تولا مبارک است
آوای تازهای است میانِ سماع برگ
گل_نغمههای سازِ نکیسا مبارک است
نوروز زنده شد به دمِ عیسیِ نسیم
بر جسمِ خاک، جانِ مسیحا مبارک است
پروانه مثلِ مجنون: در چرخ، گردِ گل
یعنی جمالِ دلکش لیلا مبارک است
موسیجه مستِ نغمهی یاهو فرازِ کاج
یعنی که طور و حیرتِ موسی مبارک است
دیوِ سپیدِ برف به زندانِ خاک رفت
سهرابِ غنچه گشته هویدا: مبارک است
سودابهگون، کلاغ، سیهرویِ باغ شد
از لشکر دروغ تبرا مبارک است
تکرارِ آفرینش آدم به روی خاک
بر خاندانِ آدم و حوا مبارک است
*
یاس است و یاد او که سراسر مقدس است
سرو است و قدّ او که سراپا مبارک است
او یارِ حاضر است ولی در لباسِ گل
گل: دستهدسته اوست که بر ما مبارک است
در گل نهفته است و هویداست در درخت
آن جلوهی نهفته و پیدا مبارک است
*
نورانی و سپید: شکوفه میان باغ
بر دوش شاخه این یدِ بیضا مبارک است
زنبور، گرمِ بوسه زدن بر ضریح گل
در دینِ او، زیارتِ گلها مبارک است
آن خاتمِ عقیق بر انگشت ارغوان
در انقراض دولت سرما مبارک است
هر گل در این چمن یکی از اسمهای اوست
پس جلوهگاهِ "علَّمَ الاسما" مبارک است
ریگ است: مُهر و سبزه: مصلا و قبله: نور
سجده بر این گشودهمصلا مبارک است
حوض است کاغذ و قلم: انگشتهای بید
بر قابِ حوض، خط معلّا مبارک است
تکثیرِ چشمههای زلالِ ترانهخیز
تفسیر رودهای مصفا مبارک است
لختی نگاه کن به بنفشه کنار جوی
تا بنگری که زلف چلیپا مبارک است
یک لحظه گوش کن به سرود قناریان
تا بشنوی که این همه غوغا مبارک است
کوه از هبوطِ آیهی خلقت، منور است
دشت از نزول لالهی حمرا مبارک است
از فیضِ باد، جامهی سوسن معطر است
از لطفِ خاک، دامن صحرا مبارک است
یوسف به دشت خیمه زده در قبای ابر
این عشوه در نگاه زلیخا مبارک است
معراج کرده شاخهگلی روی نردهها
بر رحلِ نرده، سورهی اسرا مبارک است
جنگل گشوده دست تقاضا بر آسمان
از آستان دوست تقاضا مبارک است
برگِ درخت سبز که تعبیرِ بینش است
بر چشمهای مردمِ بینا مبارک است
*
از صورتِ خیال به معنی سفر کنیم
چون سیر در حوالی معنا مبارک است
از هفتبامِ جسمِ مغاکی فرا رَویم
چون هفتشهرِ عالم بالا مبارک است
ای ساکنان خاک به افلاک رو کنید
بالی بر آورید که آنجا مبارک است
"ای بستگان تن به تماشای جان روید
کاخر رسول گفت: تماشا مبارک است"*
*
اینک که نفخ صور دمیده است در زمین
اینک که حال مردمِ دنیا مبارک است
ای خوب! ای حضورِ قدیمی مرا بهار
بیعشق تو بهراستی آیا مبارک است؟
مینوشمت چنانکه هوا را فرازِ کوه
نوشیدن تو بر همه اعضا مبارک است
میبویمت چنانکه تبِ غنچه را نسیم
بوییدن تو بر غمِ دلها مبارک است
چون قطره موج میزنم اینک به سوی تو
پس اتصال قطره به دریا مبارک است
#محمد_مرادی
#بهار
#نوروز
#شادی
* تضمین از مولوی عزیز
https://eitaa.com/mmparvizan
"نوروز: روزِ دادخواهی"
چنین گویند که جمشید برادر طهمورث بود و همهی جهان وی داشت... نخستین کسی که سلاح کرد او بود، و سلاح مردمان از چوب و سنگ بود. او شمشیر و حربه و کارد کرد، و کرباس کرد و ابریشم و قزّ و رنگهای الوان... و دیوان را فرمود تا گرمابه نهادند... و غواصی کردند و گوهرها از دریا برآوردند... . پس علما گرد کرد و ازیشان پرسید که چیست که این پادشاهی بر من باقی و پایند دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم، شما نزد من آیید تا هرچه [درو داد] باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز [هرمز بود] از ماه فرودین، پس آن روز [را] نوروز نام کرد.
تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی، به تصحیح ملکالشعراء بهار، به کوشش محمدپروین گنابادی، نشر زوار، صفحههای ۸۷ و ۸۸.
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"بهار و شعر فارسی"
یکی از مهمترین مضامین و موضوعهای شعر فارسی، بهویژه در سدههای نخستین، وصف بهار و عناصر مربوط به آن بوده است؛ بهطوری که هیچ فصلی در شعر، چون بهار منعکس نشده و هزاران اثر ادبی با این موضوع خلق شده است.
ردّپای بهار و وصف آن را حتی در جُنگها و مجموعههای ادبی نیز میتوان دید و در برخی جنگها که بر اساس موضوع سامان یافته، بخشی به بهارسرودهها اختصاص یافته است.
یکی از این مجموعهها، جنگ کتابخانهی #گنج_بخش #اسلام_آباد است که مولف در باب دهم آن (فی صفه الربیع)، به این موضوع پرداخته و جنگ۵۳۴ مجلس (#سید_الهی) هم (با تغییرهایی) بر اساس همین مجموعه تدوین شده است.
در باب دهم جنگ گنجبخش، بیش از ۲۰۰ قطعه شعرِ کوتاه و بلند، با موضوع بهار، نوروز و طبیعت، از شاعران شاخص سدههای چهارم تا هفتم گزینش و ثبت شده است. مولف، عمدهی اشعار را از مقدمات قصاید و از خلال مثنویها، قطعات و غزلها بهاختصار انتخاب کرده و تنها در رباعیها صورت کامل اشعار را میتوان دید. به مناسبت بهار و این روزهای تعطیلی، در ادامه چند رباعیِ بهاری از این مجموعه آورده میشود؛ با ذکر اینکه تعدادی از این رباعیها جزو رباعیهای سرگردان است و در مجموعهها و دیوانها، به نام دیگر شاعران هم منسوب شده است.
انوری:
با گل گفتم ابر چرا میگرید؟
ماتمزده نیست بر کجا میگرید؟
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما میگرید
#
گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند
در غنچه نهفت[ه] هفتهای ناز کنند
چون دیده به دیدهی جهان باز کنند
از شرم رخت ریختن آغاز کنند*
#
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز دُر دامن گل
با اینهمه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل*
کمالالدین اسماعیل:
از خار چو آمد گلِ رنگین بیرون
اندوه کنیم از دل غمگین بیرون
کردند نظاره را عروسان چمن
سرها ز دریچههای چوبین بیرون
#
یارب که چه خرم است و چه بزمافروز
سبزی و شکوفه و نسیم نوروز
مستی و فغان بلبل و اول صبح
صحرا و لب جوی و مَی و آخر روز*
ظهیر فاریابی:
ای باد بیا و بوی گلزار بیار
وی بلبل مست نالهی زار بیار
ای سبزه گرت ملک چمن میباید
پروانهی مطلق از خط یار بیار
#
ای غنچهی گل سر شکفتن داری
وی نرگس مست میل خفتن داری
وی سوسن تر دراز کردی تو زبان
اندیشهی راز عشق گفتن داری
نجمالدین دایه:
صحرا به گل و لاله بیاراستهاند
در عیش فزوده و ز غم کاستهاند
در خاک عروسان چمن خفته بدند
امروز قیامت است و برخاستهاند
#
وقت است که گل به شاهی اقرار دهد
فراش چمن خبر به عطار دهد
در وقت چنین تو عاشقان خود را
گر خود ندهی بار دلت بار دهد*
#
آمد گل و چون یار بهایی دارد
زان در دل هر شیفته جایی دارد
باغ از گل و از نوای بلبل امروز
انصاف که خوش برگ و نوایی دارد*
[مجیر بیلقانی]:
گل صبحدم از باد بر آشفت و بریخت
با باد صبا حکایتی گفت و بریخت
بدعهدی عمر بین که گل در ده روز
سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت*
#
تا سایه فکند سرو آزاد بر آب
تا عکس گل شکفته افتاد بر آب
آب از هوس بهار دیوانه بماند
زنجیر نهاد ازین سبب باد بر آب*
مختاری:
امروز نشاط گلسِتان باید کرد
وامروز به روی یار، مَی باید خَورد
کز چشم شکوفه و چراغ گل زرد
شد باغ به رخ چشم و چراغ زن و مرد*
*این رباعیها در جنگ الهی موجود نیست.
#بهار_در_شعر
#نوروز
@mmparvizan
"اردیبهشت روز"
در تقسیم اجزای ماه، ایرانیان برای هر روز، نامی در نظر گرفتهاند. چنانکه در یاداشت نوروز اشاره شد، "اورمزد" نخستین روز ماه است و نوروز با این روز سازگار است.
دومین روز هر ماه نیز بهمن نام دارد؛ چنانکه مسعود سعد سروده است:
بهمنروز ای صنمِ دلسِتان
بنشین با عاشق در بوستان
(دیوان، ص ۶۵۹)
مسعود سعد در قطعاتی جداگانه، تمام روزهای ماه را وصف کرده است؛ چنانکه در توصیف "اردیبهشت: روز سوم هر ماه" سروده است:
اردیبهشت روزست ای ماه دلسِتان
امروز چون بهشت برین است بوستان (همان)
مهمترین جشنهای ایرانی، از انطباق روز و ماه همنام یا روز و ماهی خاص شکل گرفته است. چنانکه نوروز انطباق روز اورمزد با ماه فروردین است و همچنین فروردینگان همزمانی روز فروردین(روز نوزدهم) با ماه فروردین، یا جشن بهمن همزمانی روز بهمن با ماه بهمن و جشن مهرگان انطباق مهرروز با ماه مهر و سپندارمذگان، انطباق روز سپندارمذ با ماه سپندارمذ/اسفند.
#جشن_های_ایرانی
https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی برای تو"
در خود تکیدهام من، خسته... غریب... تنها
چون نی پر از سکوتم، در دل ولی سخنها...
آشفته و پریشان، در جمعِ مردگانم
باید چهکرد بیتو؟ تنها میانِ تنها
پروانه باش یکشب، ای دوست! تا بفهمی
این شمع را چه حال است؟ از داغِ سوختنها
این کوهِ استخوان را در پیرهن نظر کن
تا یاد کرده باشی، از درد کوهکنها
ای غنچهلب! نگاهی بر این گلِ خمیده
اینک که پاره کرده، در عشق پیرهنها
گیسو ببند و بگذار، دیوانگان نبینند
رقص نسیم را باز، در دشتی از گونها
من: بیتو هیچِ هیچم، من: بیتو گنگ و گیجم
باید "تو" بود وقتی، مِنهایِ "تو"ست "من"ها
*
دیشب به یاد چشمت، "تنها" نماز خواندم
من، تو، خدا... چه حالی! "انّ الصلاهَ تنهی..."
#محمد_مرادی
#غزل
https://eitaa.com/mmparvizan
«صفحهی نخست کتاب حدیقه المعارف»
این نسخهی موجود در کتابخانهی فاتح، به سال ۸۶۷، در شیراز نگاشته شده و از منظر وضعیت خط نستعلیق و تحول آن در هنر شیراز عصر آل تیمور، اهمیت دارد.
#خط
#هنر_شیراز
#نسخه_پژوهی
https://eitaa.com/mmparvizan
"ماه فروردین روز خرداد"
مطابق با سیستم گاهشماری در ایران باستان، یک سال ۱۲ ماه داشت و هر ماه ۳۰ روز، به عبارت دیگر یک سال از ۳۶۰ روز تشکیل میشد. اردشیر بابکان پس از دست یافتن به پادشاهی (۲۲۴م) ازجمله اقداماتی که کرد یکی اصلاح تقویم بود. او با افزودن پنج روز به پایان سال (ظاهراً از روی الگوی سال مصری) آن را ۳۶۵ روزه کرد تا امر گاهشماری دقیقتر انجام شود. این اصلاح تقویم باعث شد تا مردم در برپا کردن جشن نوروز در آغاز سال دچار سرگردانی شوند. سنتگرایان در روز آخر اسفند و پس از برگزاری آخرین گاهنبار منتظر بودند تا مثل همیشه روز بعد، در اول فروردین نوروز را جشن بگیرند، اما طبق فرمان عمومی میبایست صبر میکردند تا نخست آن پنج روز اضافی بگذرد، پس نوروز آنان به ۶ فروردین یعنی روز خرداد میافتاد. اصلاحطلبان پس از گذشت آن پنج روز اضافی نوروز را در اول فروردین روز هرمزد جشن میگرفتند. اینچنین برپا کردن جشن نوروز در دو تاریخ گوناگون به فاصلۀ کمی از هم پس از گذشت سالیانی چند باعث ایجاد اصلاً دو نوروز شد: نوروز بزرگ یا نوروز خاصّه، در ششم فروردین و نوروز خرده یا نوروز عامّه، در اول فروردین. قابل توجه است که این دوگانگی و دو روز بودگی به جشنهای دیگر مثل مهرگان و گاهنبارها نیز سرایت کرد. ظاهراً برای ایجاد مصالحهای میان دو گروه مخالف بود که هرمز، نوۀ اردشیر (۳۷۳-۳۷۲م) دو نوروز را به هم پیوست و روزهای میانشان را نیز جشن گرفت. از اینجاست که طول برگزاری جشنها را (و نیز گاهنبارها را) پنج روز دانستهاند. حال آنکه برپایی جشنها و گاهنبارها در اصل محدود به یک روز بوده.
[دوازده متن باستانی، تدوین، ترجمه، توضیح و تفسیر دکتر بیژن غیبی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۱۲۰-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی.
نقل از رسانهی بنیاد موقوفات افشار.
https://eitaa.com/mmparvizan
@AfsharFoundation
"باران"
باران! چه ماجرای غمانگیزی، در حسرت صدای خودش دارد
حتی بهار، این تبِ رنگین هم، صدجور غم برای خودش دارد
از آسمان بپرس که میبارد... از ابرها که باز سرازیرند:
اینرا که "کوه شانهی همراهی هنگام هایهایِ خودش دارد"؟
طوفان سوار دلهره میآید با اسبی از جنون و غضب همراه
غافل از اینکه باز هزاران گل افتاده زیر پای خودش دارد
پرواز: امتحان جگرسوزی است، از پشت میلههای قفس اما
اینجا پرندهای است که صدها حرف، پربسته با هوای خودش دارد
من: یککتاب خاطره میخواهم، او: سفرهای پر از نمک و خرما
اینجا خلاصه... هرکه تو میبینی یکخواهش از خدای خودش دارد
باید که خوب گوش کنی آنوقت از چلچراغ چلچله میفهمی
حتی درخت هم شب و روز اینجا صدناله در دعای خودش دارد
هِی دُور میخوری و نمییابی... در انتهای جادهای اما نه
اینجا هر انتهای بلاخیزی راهی به ابتدای خودش دارد
...
با من مگو که هیچ نمیدانم... از جادهها بپرس که در راهند
این شهر سالهاست که رازی را در عمق کوچههای خودش دارد
باید که داغ باشی از آتش نه... آهی برآر و سوز گدایی کن
از مادری که داغ جوانی را در سوز لاللای خودش دارد
...
حتی بهار ... این تب رنگین هم چشمانتظار روز غزلخوانی است
چشمانتظار سایهی سبزی که صدباغ در نوای خودش دارد
*
چکچک... دوباره سایهی آرامی... بارید و شست ردّ قدمها را:
باران... چه ماجرای غمانگیزی... در حسرت صدای خودش دارد
#تو_سیب_و_گندم
#محمد_مرادی
#غزل
https://eitaa.com/mmparvizan
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین"
نخسین اشارهی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمهی نخست سدهی پنجم، جز یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید، نامی از آن حضرت نمیتوان دید؛ اما در اشعار و دیوانهای شاعران نیمهی دوم این قرن، از جمله منظومهی علینامه و اشعار ناصرخسرو و منظومهی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس ازین زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر) باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است.
اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است:
ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وآنگهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵)
رفتم به در آنکه بدیل است جهان را
از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر
(همان، ص ۱۳۳)
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
(همان، ص ۱۸۶)
در مقدمهی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) سخن آمده است:
حسین و حسن آن دو پور بتول
به یک جایگه در کنار رسول
بر ایشان همی بوسهدادی نبی
به دیدارشان شادمانه علی
کز ایشان همییافت آرام دل
قرار دل و رامش و کام دل
(یوسف و زلیخا، ص ۶)
مضمونی که اغلب کتابهای حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی دربارهی آن ثبت کرده است.
از شاعران متمایز اواخر سدهی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در تابید یکی از قصاید مدحیاش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است:
همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار
میان آدمیاندر حسینی و حسنی
(دیوان، ص ۷۰۸)
او همچنین پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷)
شاخصترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰)
از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع) در باب سوم منظومهی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومههای عرفانی، از جمله سرودههای عطار هم کاربرد مییابد:
بوعلی آنکه در مشام ولی
آید از گیسوانش بوی علی
قرهالعین مصطفی او بود
سیدالقوم اصفیا او بود...
(حدیقه، ص ۲۶۲)
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
1_6363087435.pdf
1.03M
"تحلیل ابیات و اشعار در ستایش امام حسن مجتبی(ع) تا قرن ششم"
مقالهای از دوست شاعر جناب آقای مجتبی خرسندی
#شعر_دینی
#امام_حسن
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"در کوچهباغهای پرتقال و زخم"
بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب
انتشارات سیمرغ هنر
کلانفصلها:
دریچهای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری
مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی
نمادها و واژههای کلیدی در شعر فلسطین
معرفی قالبها و نمونههایی از شعر فلسطینی فارسی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
فرهنگ سخنوران جلد 1،دکتر خیام پور.pdf
23.02M
فرهنگ سخنوران:
دریچهای برای شناخت شاعران فارسی
جلد اول: از آبانی طهرانی تا سیمین بهبهانی
به بهانهی هفتم فروردین
سالگرد درگذشت استاد خیامپور
#فرهنگ_سخنوران #ج۱
#خیام_پور
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
فرهنگ_سخنوران_جلد_2،_دکتر_خیامپو.pdf
24.92M
فرهنگ سخنوران:
دریچهای برای شناخت شاعران فارسی
جلد دوم: از شاپور ابهری تا یونس ارغون
به بهانهی هفتم فروردین
سالگرد درگذشت استاد خیامپور
#فرهنگ_سخنوران #ج۲
#خیام_پور
https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی از کمال غیاث، شاعر قرن هشتم و نهم"
صورت و سیرت حسن، حسن است
لاجرم نور چشم من، حسن است
در کتابت یکی است حُسن و حَسن
اَحسنُ الحُسنِ انجمن، حسن است
حسن است آفتاب مهرویان
سایهی لطف ذوالمنن، حسن است
سرو سیمین نشان نداد کسی
راستی، سرو سیمتن، حسن است
هیچگل نیست چون سمن، نازک
لیک نازکتر از سمن، حسن است
به شکر نسبت لبش کردم
که چو طوطی شکرشکن، حسن است
از حسن خوان غزل، کمال غیاث
زآنکه مقصود این سخن، حسن است
"دیوان کمال غیاث شیرازی، به تصحیح محسن کیانی و احمد بهشتی شیرازی، ص ۷۷"
#ادبیات_شیعی
#امام_حسن
https://eitaa.com/mmparvizan
"گذشت"
بیدیده راه اگر نتوان رفت پس چرا
چشم از جهان چو بستی ازو میتوان گذشت؟
کلیم کاشانی
#سبک_اصفهانی
#فردیات
https://eitaa.com/mmparvizan
"سنت کتاب در ماه مبارک رمضان"
کتابت به دلایل دینی و فرهنگی، از جلوههای تشخص فرهنگ اسلامی بوده تا آنجا که در رسالات خوشنویسی، احادیثی متعدد در فضلیت نوشتن و خط خوش روایت شده و اغلب کاتبان اسلامی، سلسلهی کتابت خود را به شخصیتهای دینی بهویژه امام علی(ع) میرساندهاند.
تقدس امر کتابت و خوشنویسی، سببشده بسیاری از خوشنویسان در ماه مبارک رمضان به کتابت قرآن و متون دینی اصرار ورزند؛ البته در کنار این دست کتب، توجه به متون ادبی و اخلاقی نیز رواج داشته؛ چنانکه صدها نسخهی ارزشمند ادبی میتوان سراغ گرفت که در ماه رمضان کتابت شده است.
تصویر بالا، مربوط به پایان نسخهای از گلستان سعدی است که در رمضان سال ۹۴۹ در مکهی معظمه نوشته شده است.
#خوشنویسی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"یاد گذشتگان"
به بهانهی نهم فروردین سالگرد درگذشت سیدحسن حسینی
مجلهی شعر شمارهی ۴۱
۱۳۸۴
با نقدهایی از
#محمد_رضا_سنگری
#صابر_امامی
#رضا_اسماعیلی
#محمد_کاظم_کاظمی
و...
@mmparvizan
"نکتهای در قافیهگزینی"
اساس تعریف قالبهای شعر سنتی بر کارکرد وزن و قافیه در آنهاست. نوع قرار گرفتن قافیه (بهاجبار) و ردیف(بهاختیار) است که مرز قالبهای غزل و رباعی و قصیده و مسمط و غیره را مشخص میکند.
اهمیت قافیه در شعر کهن بهاندازهای است که برخی از منتقدان شعر را صرفا سخن "موزون و مقفّی" دانستهاند و قافیهمندی را حتی مقدّم بر مخیّلبودن شعر تشخیص دادهاند.
هرچند کارکرد قافیه در شعرهای کهن و نو، سبکهای مختلف و شعر رسمی یا عامیانه، تفاوتهایی دارد؛ برخی اصول موجود در قافیه گزینی است که شاعران، عمدتا به آن توجه دارند یا دست کم بر اساس علم قافیه به آن آگاهند.
یکی از اصول قافیهگزینی، ضرورت تفکیک بین حروف اصلی و الحاقی قافیه است. به کلمات زیر توجه کنید:
جنبش، کوشش، پویش، جوشش، آزمایش، نمایش، گزارش، تنش، پیچش، پوزش، کشش، سوزش، گرایش، بارش، پرسش، نرمش، پرش و هزاران واژهی مشابه که از ترکیب
"بن فعل و ِش" ساخته شده است.
بسیاری از شاعران معاصر و برخی شاعران پس از سدهی نهم، به دلیل همسانی پایان این کلمات، از همهی این ساختها به یک صورت در قافیه استفاده کردهاند؛ حال آنکه "ش" در تمام نمونهها "حرف الحاقی" است و در زمان قافیهگزینی، اساس قرار نمیگیرند.
از این زاویه، در نمونههای بالا پویش و جوشش را نمیتوان همقافیه کرد و نمونهگزینی صحیح قافیهها به صورت زیر است:
_ کوشش/ جوشش/پوشش و ... .
_گرمایش/ نمایش/ گشایش/ نیایش و... .
_سوزش/ پوزش/ فروزش و... .
_پویش/ رویش/ گویش و ... .
_گزارش/ بارش/ نگارش و ... .
ادامه دارد
#کارگاه_شعر
#نقد
#قافیه
#حروف_الحاقی
https://eitaa.com/mmparvizan
"قدر"
دلا معاویگی تا کی؟ دو روز مثل علی باشیم
در این زمانهی بیآغاز، چه میشود ازلی باشیم؟
بیار غیرت مالک را، ببین نزول ملایک را
بیا "الست بربک" را، جواب "قال بلی" باشیم
دوباره کعبهی جانت را، امیر بتشکنی باید
به جای "حبّ علی" تاکی، پر از بت "هبلی" باشیم؟
بسوز "طلحهی عصیان " را ، بزن رگِ "جمل نان" را
در این جنون خفی تا چند، اسیر شرک جلی باشیم؟
در ازدحام خیابانها و عصر قحطی انسانها
کمی شبیه علی باشیم. کمی شبیه علی باشیم
#غزل
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابنملجم پیش از شهادت"
چونک آن بدبخت آخر از قضا
ناگهان آن زخم زد بر مرتضی
مرتضی را شربتی کردند راست
مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟
شربت او را ده نخست آنگه مرا
زانک او خواهد بُدن همره مرا
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
مرتضی گفتا به حقّ کردگار
گر بخوردی شربتم این نابکار
من همی ننهادمی بیاو به هم
پیش حق در جنتالماوی قدم
پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابنملجم را تایید میکند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشاندهندهی قتل ابنملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است.
#امام_علی_علیه_السلام
#منطقالطیر
#عطار
@mmparvizan
"نمونهای از خطای قافیهی الحاق"
چنانکه پیش از این اشاره شد، در شعر برخی سدهها از جمله شاعران عصر صفوی، خطای کاربرد حروف الحاقی در جایگاه قافیهی اصلی، بهوفور دیده میشود.
از آن جملهاست غزلهای ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ از دیوان ملامحسن فیض کاشانی (ج۱، نشر اسوه) که چند بیت نمونه در ادامه آورده شده است:
نکردیم کاری درین بندگیها
ندیدیم خیری ازین زندگیها
ازین زندگیها نشد کام حاصل
درین بندگیهاست شرمندگیها
(دیوان ص ۴۸۶)
در ادامهی این غزل، فیض اصول قافیهگزینی را رعایت نمیکند؛ چنانکه هیچیک از کلمات قافیه، پس از حذف حروف الحاقی، نمیتواند قافیهی صحیح باشد:
بیا عشق! ویرانه کن صبر و طاقت
که آسوده گردیم زآسودگیها
اگر هست خیری در آشفتگیهاست
که آشفتهتر باد آشفتگیها
ز زنگار عقل آینه دل سیه شد
خوشا سادگیها و دیوانگیها
(همان)
#عیوب_قافیه
#حروف_الحاقی
#فیض_کاشانی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
" شرایط روزه/ هجویری"
و کمترین درجه اندر روزه، گرسنگی است... اما امساک را شرایط است چنانکه جوف را از طعام و شراب نگاه داری، باید که چشم را از نظارهی حرام و شهوت، و گوش را از استماع لهو و غیبت و زبانرا از گفتن لغو و آفت، و تن را از متابعت دنیا و مخالفت شرع نگاه داری؛ آنگاه این روزه بود بر حقیقت.
کشفالمحجوب هجویری، فصل کشفالحجاب السابع فی الصوم
#روزه
#کشف_المحجوب
#ادبیات_عرفانی
@mmparvizan
"ابیاتی از یک قصیده"
بهار_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع)
کجاست عطر دلانگیز آشنای علی؟
...
مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟
گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی
مرید سنّت شیخین زور و میز شدیم
کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟
زبیرهای زمان، طلحهطلحه جمع شدند
جملنشین شده قرآن دلربای علی
چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز
گسست مارا، از بند کفشهای علی
چه زود وارث تخت بنیامیّه شدیم
چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟
چه شد تقدّس لبخند بیریای رسول(ص)؟
چه شد تفاخرِ کفپوشِ بوریای علی؟
چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟
غم رثای نبی خطبهی رسای علی؟
چه شد حکایت شبها و شمع بیتالمال؟
چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟
چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟
کجاست سفرهی افطار باصفای علی؟
*
پس از غدیر چه کردید با علی؟ ایکاش
که از گناه شما بگذرد خدای علی...
#علی(ع)
#محمد_مرادی
#شکایت
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سنتهای روزه"
... و در مسجد اعتکاف کردن_ خاصه در دههی بازپسین که لیلهالقدر اندر وی است_ و رسول(ص) اندر این ده روز جامهی خواب درنوشتی و ازار بربستی عبادت را، و وی و اهل وی از عبادتی نیاسودندی.
و لیلهالقدر، شب بیست و یکم است یا بیست و سه یا بیست و پنج یا بیست و هفت یا بیست و نه.
کیمیای سعادت، ابوحامد محمد غزّالی طوسی، به کوشش حسین خدیو جم، ص ۲۱۰
#شب_قدر
#ادبیات_دینی
@mmparvizan