eitaa logo
پرویزن
511 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"سحر" ریشه می‌شوم که حس کنم، شب صدای پای آب را برگ می‌دهم که بشنوم، گریه‌های آفتاب را گوش‌ها که باز سمت در... چشم‌ها که مردمک به‌راه خاطرات دوره کرده‌اند، عکس‌های کنج قاب را پیچ می‌خورم به دور تو، تاب می‌خوری به گرد من از غم تو ارث برده‌ام، ماجرای پیچ و تاب را این شرابِ چندسالگی است؟ یاکه سکر هم‌پیالگی است؟ مستم آنچنان که بعدازین، مست می‌کنم شراب را * ای نگاهِ لطفتان به غیر! اَلسّلام... صبحتان به خیر! لااقل سری تکان دهید، این سلام بی‌جواب را روزها همیشه داغ و زرد، روزه‌ها هنوز گرم و خشک از لبان سرخ من بپرس: طعم آیه‌ی عذاب را بی‌تو یک‌بغل جنازه‌ایم... سال‌هاست در گدازه‌ایم یک‌نفس بیا و جان ببخش... این جنازه‌ی مذاب را بی‌تو شعرها خرابی‌اند... حرف‌های ناحسابی‌اند یک‌غزل بگو تمام کن حرف‌های ناحساب را این قلم شکسته بهتر است... آن کتاب... بسته خوب نیست سوره‌ای بخوان و باز کن، قفل ذالک الکتاب را * سال‌هاست یک‌حضور سبز، هر سحر به یاد نخل‌هاست او که با خودش می‌آورد، شب "صدای پای آب" را ریشه می‌شوم... عبور کرد: او که کوله‌بار نان به دوش برگ می‌دهم... نسیم شد: کودکان نیمه‌خواب را * آی! چاه‌های منتظر! نخل‌های تا همیشه‌سبز! گوش وا کنید بشنوید: ناله‌ی ابوتراب را https://eitaa.com/mmparvizan
"تقویم: بداهه‌ای به بهانه‌ی امروز" "یک" به در شد، "دو" به در شد، روز "سوم" هم به در شد "چارم" آمد، زندگی چون باد، چون باران به‌سر شد ماه فروردین شبیه  برق طی شد روز در روز روز "پنجم" صرف غم، روز "ششم" صرف هدر شد روز "هفتم" آمد و یک‌هفته از سال نوَم رفت هرچه گفتم بی‌اثر، هر قدر کِشتم بی‌ثمرشد روز "هشتم سهم حسرت شد، نهم "سهم" نداری روزها و هفته‌ها در درد و حسرت مختصر شد یک‌نفر از من بپرسد قصه‌ی روز "دهم" را چشمه‌های شعر من خشکید در چشمی که تر شد یازده روز است اینک رفته از سالی که نو نیست این طرف نوتر شد ایام و از آن‌سو کهنه‌تر شد "روز بعدی" بسکه سنگین بود زد از وزن بیرون آرزوهایم یکایک بغض شد، خون جگر شد از کفم رفته است این شب‌ها و ساعات گرامی تا که جنبیدم به خود، این "سیزده" روزم به در شد * روز و ماه و سال عمرم رفت در حیرت دریغا آن جوان سال‌های قبل پیری  محتضر شد https://eitaa.com/mmparvizan
"بهار" شکوفه‌ها که پر از عطر عید می‌رویند به خیر مقدم سال جدید می‌رویند بهار می‌رسد و سبزه‌های چشم‌به‌راه به شوق سفره‌ی تحویل عید می‌رویند قنوت شاخه پر از ربنای غیرت کیست؟ که برگ‌ها مست از "یامجید" می‌رویند به رستخیز بیاندیش، این تجلی اوست که یک‌به‌یک گلدان‌ها: سعید می‌رویند به لاله‌های پر از خون نگاه کن! انگار به جلوه‌خوانی "حبل‌الورید" می‌رویند شکوفه‌ها شهدای همیشه در کفنند که این‌چنین سرخند و سپید می‌رویند * از آب و آتش... این باغ را مترسانید درخت‌ها همه اینجا شهید می‌رویند https://eitaa.com/mmparvizan
"رجزخوانی: مولفه‌ای از شعر فلسطینی" اشعار نزار قبانی شاعر بزرگ سوری از بسترهای نمود رجزهای پایدارانه در شعر مقاومت با موضوع فلسطین است. سطرهایی از ترجمه‌ی این شعر به روایت کتاب "در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم"، در تصویر آمده است: من قصب الغابات/ نخرج کالجنّ لکم.../ من قصب الغابات/ من رزم البرید... من مقاعد الباصات... "بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب: محمد مرادی، صفحه‌های ۸ و ۹" https://eitaa.com/mmparvizan
"نزول روح در شب قدر" شب قدر که منزلت و قدر یافت، از روح و ملایکه یافت که "تنزّل الملایکة والّروح فیها". جمال روح چون جلوه کند، هرجا که پرتو این جمال رسد، آن چیز را قدر دهد و آن چیز، قدر یابد. ای عزیز! "قُل الّروح مِن أمر ربّی" خود شرح تمام‌است و لیکن اهل معرفت را زیرا که روح از امر باشد و امر خدا ارادت و قدرت است. از آیت "إنّما أمره إذا أرادَ شیئاً أن یقول له کُن فیکون" بشنو! تمهیدات عین‌القضات، اصل هفتم در حقیقت روح و دل https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از دل نخواهی
• ربنای علی(ع) • قصیده‌ای که در شب شهادت امام علی(ع)، رزق من شد . . ستاره، آینه‌گردانِ ربنایِ علی درخت، یک ورق شعله از دعایِ علی کدام سوست هلا شامگاهِ نخلستان؟ کجای این شبِ کوفی‌ست جایِ پایِ علی؟ ستاره، گرمِ تماشا که تا سپیده‌دَمان نمازِ گریه بخوانَد به اقتدای علی ستاره سوختگان کاسه‌های شیر به دست نشسته‌اند به پشتِ دَرِ سرای علی کدام صاعقه پژواکِ شقشقیه‌ی اوست؟ کدام صاعقه چون خطبه‌ی رسای علی؟ ستاره سوختگان، شرحه‌شرحه می‌پرسند کجاست وسعتی از سایه‌ی کَسای علی؟ به حبه‌ی عرنی‌ها بگو که رسم کنند گزاره‌ی نفَسی از خدا خدای علی نوشته‌اند سفرنامه‌ی فتوّت را چه پوریایِ ولی‌ها به بوریایِ علی فرود آمد تیغ و دو نیم شد دریا که متصل نشد الّا که با عصای علی هزار پنجره وا شد مرا به باغ نجف هزار پنجره بر باغِ دلگشایِ علی گدای آب حیاتی چرا تو درظلمات بنوش جرعه ای ازمی به روشنای علی بچرخ ساقی مستان وباهدایت ماه بیار باده ای ازچشمه ی هدای علی به روزِ واقعه نهج‌البلاغه می‌شنوم میانِ معرکه با چرخشِ صدای علی تمامِ حنجره‌ام ذکرِ یاعلی مددست که قسمتم بشود یک نخ از عبایِ علی تمامِ حنجره‌ام ذکرِ یاعلی مددست تمامِ حنجره‌ام شورِ هَل اتایِ علی ستاره چیده‌ام از صبحِ سوره‌ی یاسین در این تجلّیِ و الشمس و الضُحای علی انار چیده‌ام از باغِ سوره‌ی طه انار چیده‌ام از شرحِ «انَّما»ی علی کدام قافیه از بوتراب، عرشی‌تر کدام قافیه چون خاک سُرمه‌سایِ علی مسجّل‌ست به مُهرِ غدیری‌اش دریا شناسنامه‌ی دریا خطِ ولای علی قیامت‌ست به هنگامه‌یِ رجزهایش قیامت‌ست به چاووشِ لا فَتایِ علی جفا کِشیده از آنان که خورده‌اند دریغ هزار مرتبه سوگند بر وفای علی کدام حج قبول است بی ولایتِ او اگرچه بگذری از مَشعَر و مِنایِ علی خوشا به حالِ کُمِیت و فرزدق و دعبل که جمله دار به دوشند با ثنای علی هر آن غزل که سرودم نثارِ قنبر او هر آن قصیده که ناگفته‌ام فدایِ علی هزارها گره افتاده است در کارم سپردمش به دو دستِ گره‌گُشایِ علی خوشم که جزء « گدایانِ خیلِ سلطانم » به بویِ قطره‌ای از چشمه‌یِ سخای علی چه می‌شود به جزا حالِ ما سوالله خدا بخیر کند حال ماسوای علی بگو به سینه‌زنان کبود کرب و بلا حسین بگذرد از سمتِ کربلایِ علی . . ۲۱ رمضان ۱۴۴۵ شیراز . 📍آدرس کانال در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
هدایت شده از پرویزن
"به یاد پانزدهم فروردین، سالروز درگذشت پروین اعتصامی" پروین اعتصامی را بسیاری از منتقدان، شاخص‌ترین شاعر زن سنتی‌سرا در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانند. محبوبیت و مقبولیت ادبی او میان خواص و عوام، در بیش از ۸۰ سال اخیر به‌اندازه‌ای بوده که تخلص شاعرانه‌ی او، از مشهورترین نام‌های ادبی پارسی بوده است. هرچند، تخلص "پروین" در اغلب گفتگوهای ادبی ویژه‌ی اوست، در تاریخ ادبیات فارسی زنان و مردان شاعر دیگر نیز ظهور کرده‌اند که با نام ادبی پروین شهرت داشته‌اند. قدیم‌ترین آنان، پروین خاتون، از شاعران زن پیش از آغاز قرن ششم است که ابیاتی از او در لغت فرس اسدی توسی ثبت شده است. (بنگرید به لغت فرس و همچنین مدخل پروین خاتون در لغتنامه‌ی دهخدا)* خیام‌پور در فرهنگ‌سخنوران، جز دو پروین یادشده، ۱۲ شاعر دیگر را با نام یا شهرت پروین نام برده است: بانو پروین تهرانی، ابوالقاسم پروین تهرانی، ملاعلی پروین تهرانی، محمدمیرزا پروین خراسانی، بانو پروین ریاضی یزدی، بانو پروین سلیلی، بانو پروین شیرازی، میرزا خلیل پروین شیرازی(ریحانه‌الادب: میرزا جلیل)، کریم پروین همدانی، پروین‌دخت پارسی و پروین(پری) دولت‌آبادی. اغلب این شاعرانِ پروین‌نام یا پروین‌تخلص، در سده‌های دوازدهم تا چهاردهم زیسته‌اند. علاوه بر نام‌های یادشده که برای آشنایی با آنان می‌توان به فرهنگ سخنوران و تذکره‌های مربوط مراجعه کرد، در زیر به چند شاعر پروین‌شهرت دیگر که نام آنان در "فرهنگ سخنوران" ذکر نشده، اشاره می‌شود: ۱_ میرزا آقا پروین اصفهانی: به روایت تذکره‌ی انجمن شعرای اصفهان، "جوانی است با وقار و تمکین و اشعارش فصیح و نمکین، شغلش قنادی‌گری و اشعار شیرینش شکّری است". مطلع قصیده‌ای از او به نقل از همان تذکره: نو بهار آمد و گلزار پی نشو و نماست باد فروردین در طرف چمن نافه‌گشاست ۲_ پروین‌دخت، اختر شیرانی: از شاعران پارسی‌گوی شبه‌قاره است که مولف آثارالشعرا، به او اشاره کرده است. (بنگرید به فرهنگ شعرای فارسی‌گوی شبه‌قاره، ص۸۱) ۳_ پروین: شاعر پروین‌تخلص، صاحب منظومه‌ی فصول‌البکاء که نسخه‌ای از آن در مجموعه‌ی شماره‌ی ۲۱۰۱۵ کتابخانه مجلس، با توضیح (جناب پروین علیه‌الرحمه) ثبت شده است. این مثنوی در وزن "فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" و با موضوع حادثه‌ی کربلا سروده شده و از منظر ادبی، متوسط است: بس کن ای پروین که برپا شد فغان زین بیان جان‌گداز اندر جهان * در برخی نسخ پرویز ثبت شده است. @mmparvizan
"انجامه‌ی دیوان حافظ" این نسخه از دیوان حافظ، محفوظ در کتابخانه‌ی حفید افندی ترکیه، در روزی چون امروز: چهارشنبه، ۲۳ ماه رمضان (سال ۸۸۹) نوشته شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزل اذان با صدای موسیقی متن آوای از مجموعه https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی این روزها" صبح شد، باز از تشک برخیز، از سکون معاصران بنویس غُر، بزن بر سر جهان یک چند، از شب وحشیِ "گِران" بنویس باز کن با غرور پنجره را، زل بزن کوچه‌کوچه دلهره را بعدهم با امید روزی خوش، از تکاپوی عابران بنویس طعم صبحانه؛ چایِ بی‌قند است، مِلک امروز قیمتش چند است؟ برج عاجی برای خویش بساز، از حقوق مشاوران بنویس پُک بزن خاطرات دیشب را، به غمی فلسفی بگز لب را بعد از آن صفحه‌ای دکارت بخوان، از کرامات شاعران بنویس باز کن پیج اینستا را یا...، لایک کن عکس‌های زیبا را هشتگ منع سگ‌کشی بگذار، از هیاهوی حاضران بنویس # ساعت ده: پر از کیاست شو، وارد عرصه‌ی سیاست شو لم بده روی مبل و نقدی بر خیلِ آسوده‌خاطران بنویس # عصر، تغییر ده عبارت را، بازکن منطق تجارت را از فلسطین سخن مگو، عیب است، از غم و درد تاجران بنویس یک‌بغل سینما تماشاکن، گره از زلف یار خود واکن وصفی از آن لبان خونین را، به گروه "معاشران" بنویس پرس و جو کن که وضع مطلوب است؟ حال همجنس‌بازها خوب است؟ مثل احمد شهید تحلیلی، بر حقوق معاصران بنویس تیترکن، دادهای کی‌روش را، بورس بازان ظاهرا خوش را داوران را به انتقاد بگیر، از تبانیّ ناظران بنویس شمّه‌ای از فواید فمنیسم، راه حلّی برای جذب توریسم از گرانی نرخ ارز بگو، از هجوم مسافران بنویس نقدکن سینمای داخل را، حصر را، حکم مرگ قاتل را نامه‌ای هم برای دلجویی، به حضور مهاجران بنویس در هوای غروب، دل‌دل کن، یمن و شام و غزه را ول کن جای آن چند جرعه چای بنوش، از سلوک مجاوران بنویس # دیگران را به دیگران بسپار، هشتگ قلب من، زمین، بگذار از فلسطین نوشتن آشوب است، حال همجنس‌بازها خوب است https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
20171128091507-9966-22.pdf
591.6K
مقاله‌ی مفاهیم، نمادها و تلمیحات مشترک در اشعار شاعران انقلاب اسلامی با موضوع مجله‌ی https://eitaa.com/mmparvizan
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری ⭕️ با ارشاد: دکتر محمد مرادی 📍دوشنبه ۲۰ فروردین ماه 🌀ساعت ۱۶:۳۰ به همراه صرف افطار شیراز - پایانه احمدی- خانه تاریخی آیت اللهی (جهت مسیریابی دقیق، 👆ضربه بزنید) خانه شعر و ادبیات خاتم 🌐 @khatam_shz
"به بهانه‌ی روز هنر انقلاب اسلامی: شکایتی از خود و آنان که می‌دانند" این‌عزیزکان که بیشتر، تاجرند و گاه شاعرند گاه یار شیخ و میر و گاه... مانده در صف اکابرند بزم را... شراب و بنگ را... عارفِ همیشه عاکف‌اند رزم را... خروش و جنگ را... چون پرنده‌ی مهاجرند لفظ‌های کهنه‌سودشان... خاک خورده بین دودشان شاعرانِ عصر نیستند، گرچه شاعر معاصرند خرس‌های ظاهرا بشر... گرگ‌های یوسفِ هنر با منافقان موافق‌اند با مهاجران مجاورند این دغل‌دلان که در زبان، پیرو امام صادق(ع)‌اند این سبک‌سران که وقت نان، شیعه‌ی امام باقر(ع)اند هرزه‌های از هنر بَری، گرم در تب سخنوری مثل فرّخی و عنصری، سست‌های بی‌عناصِرند گاه مست شمس و مولوی، گاه جیره‌خوار منزوی در جوار حضرتِ "رَوی"، رکن اوّل منابرند در غزل اگرچه کامل‌اند، جرعه‌جرعه زهر قاتل‌اند وقت جنگ باطنی‌مرام... روز صلح اهل ظاهرند گاه: بیت‌بیت صائب‌اند... گاه: کشف‌کشف طالب‌اند داغ را... هماره غائب‌اند... باغ را... همیشه حاضرند ما: تبار فضلمان: کبار... خطّ سرخ شعرمان: غبار این حرامیانِ بی‌تبار... شعر را غبارِ خاطرند خون: بهارِ آستین ماست... درد: زینت جبین ماست ما حبیبِ بِن‌مظاهریم... این حباب‌ها مُظاهرند شاعری به کشفِ نغز نیست... شیعه اشک و شال سبز نیست لاف می‌زنیم شیعه‌ایم، فکر می‌کنند شاعرند * شعر: ساحت طهارت است، هان! کجای خاک خفته‌اند آن "شریف"‌ها که لایق‌اند... آن "کُمیت"ها که طاهرند *به شاعران مشهور تاریخ ادب شیعی: کمیت بن زید اسدی و سیّد شریف رضی. https://eitaa.com/mmparvizan
"به دخترم ضحا  به بهانه‌ی چارده‌سالگی" در خنده‌هاش شور شکفتن، در گریه‌هاش نبض حیات است می‌بوسمش: به طعمِ رسیدن،  لب‌هاش شاخه‌شاخه نبات است بیداری‌اش: جنونِ تپیدن، در خواب، مستِ قهقهه دیدن چشمانِ ساحری که بهشت است، مژگانِ شاعری که صراط است پر می زند کبوتر قلبم بر پله‌ها قدم زدنش را وقتی که می‌دود دل و جانم، لرزان چشم‌زخم حیاط است آن گونه‌های ماه ندیده، عمر من است یا گل چیده؟ انگشت‌هاش بسته به دستم، قفل است یا کلید نجات است؟ در می‌زند به خنده و شادی، آغوش می‌گشایمش از شوق می‌بوسمش به رسم رسیدن، در گونه‌هاش شور حیات است لب‌های کودکانه‌ای این‌بار، سُر می‌خورد به روی من انگار به! این چه بوسه‌ای است که طعمش، معجون پسته و صلوات است؟ https://eitaa.com/mmparvizan http://t.me/drmomoradi
هدایت شده از پرویزن
"تودیع رمضان" یکی از موضوع‌های منعکس در ادبیات فارسی، به‌ویژه در مقدمه و متن قصاید مدحی، پایان رمضان است. در ادبیات فارسی کهن، به‌ویژه در سده‌های نخستین، به دلیل غلبه‌ی فضای بزمی و خوش‌باشی، بیشتر از منظر پایان روزه‌داری و تاثیر آن بر بزم‌ها و تهنیت عید فطر، به این موضوع پراخته شده؛ چنانکه منوچهری سروده است: ماه رمضان رفت و مرا رفتنِ او بِه عید رمضان آمد المنه لله مضمونی که در اغلب تهنیت‌سروده‌های عید فطر دیده می‌شود و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما به‌ندرت، در برخی اشعار، پایان رمضان دیگرگونه توصیف شده، چنانکه فرخی خلاف اغلب اشعار مدحی‌اش با موضوع عید فطر و پایان رمضان، کمی اندوه‌ورزانه و اخلاقی به پایان این ماه اشاره کرده است: رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر خُنُک آن‌کاو رمضان را بسزا برد به سر توصیف اندوه پایان ماه رمضان در شعر پس از سده‌ی ششم، به‌مرور در ادبیات فارسی نمود می‌یابد. از شاخص‌ترین اشعار در وداع ماه مبارک رمضان در این دوران، قصیده‌ی سعدی است: برگ تحویل می‌کند رمضان بارِ تودیع بر دل اخوان یارِ نادیده‌سیر، زود برفت دیر ننشست نازنین‌مهمان... الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن مهر فرمان ایزدی بر لب نفس در بند و دیو در زندان... پایان وداع‌نامه‌های شعر فارسی در این یادداشت، ابیات زیر از صائب است که از معدود اشعار با این مضمون در غزلسروده‌های سبک هندی است؛ در افسوس پایان یافتنِ ماه مبارک: افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک‌مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی‌پاره ازین ماه مبارک از دست به یک‌باره چو اوراق خزان رفت ماهِ رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گلّه شبان رفت... @mmparvizan
"سنت قصیده‌سرایی و تبریک عید رمضان" اگر سده‌های چهارم تا ششم را دوران شکوه قصیده‌سرایی در ادب پارسی بدانیم، نوع توجه شاعران به موضوع‌ها و مضامینِ جلوه‌گر در قصاید، می‌تواند بیانگر برخی آیین‌ها و سنت‌های رایج در آن دوران باشد. در نگاهی کلی به حدود ۳۰۰۰ قصیده‌ی بررسی شده از ۲۰ شاعر شاخص (بنگرید به مقاله‌ی پیوست)، در این چندسده، نزدیک به هزار قصیده با موضوع‌هایی مربوط به تبریک، تهنیت، شادباش، تسلیت و تعزیت و شکایت سروده شده که نشان‌دهنده‌ی برجستگیِ وجهی از شادی یا غم، در آن اشعار است. بُعد شادیانه در قصاید سده‌های نخستین حدود سه‌برابر جنبه‌ی غم‌انگیز آن‌هاست؛ هرچند هرچه از سده‌ی چهارم به ششم نزدیک می‌شویم از انعکاس تبریک و تهنیت مناسبت‌ها در ادبیات کاسته و به تعزیت و شکایت افزوده شده، نکته‌ای که با رویدادهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی این سده، پیوندی آشکار دارد. در سنت قصیده‌سرایی، حدود چهل درصد از تبریک‌ها و شادباش‌ها مربوط به فرارسیدن بهار و نوروز است و پس از آن، شاعران بیش از همه اعیاد اسلامی، به‌ویژه دو عید قربان و فطر را تبریک گفته‌اند. سرودن شعر در تبریک این دو عید خطاب به ممدوح یا مخاطب غیردرباری، در دیوان اغلب شاعران شاخص دیده می‌شود؛ البته فرخی و معزی و مسعود سعد، بیش از دیگر شاعران این سه‌سده، به این موضوع پرداخته‌اند؛ با این‌حال در دیوان شاعران دیگر چون: عنصری، منوچهری، قطران، ازرقی، سنایی، عمعق، مختاری، ادیب صابر، عبدالواسع جبلی، انوری، جمال‌الدین، خاقانی، ظهیر، کمال‌الدین و ... هم گرامیداشت اعیاد اسلامی نمود یافته است. مسعود سعد در شعری مدحی و در تهنیت عید رمضان می‌گوید: رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر وداع باید کردش که کرد رای سفر به ما مقدمه‌ی عید فرخجسته رسید براند روزه‌ی فرخنده ساقه‌ی لشکر (دیوان، ص ۱۶۸) در اغلب این سروده‌ها، عید فطر با نام عید روزه یا عید رمضان، وصف شده؛ چنانکه امیرالشعرا معزی در تبریک عید روزه به ملکشاه گفته است: آمد رسول عید و مه روزه نام او فرخنده باد بر شه گیتی سلام او (دیوان، ص ۶۷۶) و در خطاب به سنجر سروده است: امسال در آفاق دو عید است به یکبار بر ملت و دولت اثر هردو پدیدار یک عید ز ماه شب شوّال و دگر عید از عافیت شاه جهانگیر جهاندار از میان شاعران، سنایی با توجه به گرایشش به ادبیات عرفانی، توصیفی متفاوت با دیگر شاعران مداح دارد و می‌توان نوع نگاه او را آغاز تحول در تهنیت آمدن عید فطر دانست؛ شیوه‌ای که گویا از مسیر او به غزلیات شمس راه یافته است: آمد هلال دل‌ها ناگه پدید ناگه هان ای هلال‌جویان ربّی و ربّک الله (دیوان، ص ۵۹۴) https://eitaa.com/mmparvizan
"گشایش" کمی "باران" بیاور! تا که نم‌نم روزه بگشایم به شوق پرکشیدن، توبه‌ی سی‌روزه بگشایم پس از یک‌ماه رفتن پابه‌پای تشنگی، باید لب خشکیده‌ام را بر مدارِ کوزه بگشایم من از راهی بعید اینجا رسیدم، مهلتی یاران که از پایم برای استراحت، "موزه" بگشایم دوباره گرگِ جانم چیره شد بر دشت خون‌خواری مبادا باز در شوق دریدن، پوزه بگشایم در این عصر گداپرور مبادا دست‌هایم را به سمت دوستان با تهمت دریوزه بگشایم ازین پس در غم این پهنه‌ی فیروزه‌گون باید به زهد از دست جان، انگشتر فیروزه بگشایم * دلم سیر است ازین دنیای خوار روزه‌دار ای مرگ! کمی "تربت" بیاید تا به‌حسرت روزه بگشایم https://eitaa.com/mmparvizan
"دریچه‌ای بر جهان شعر چینی" یا هو همه‌ی ما شناختی نسبی از اجناس رایج چینی داریم و از روی بی‌توجهی یا به ناچار، بسیاری از اقلام متعلق به این اقتصاد را در حافظه‌ی اتاق یا محل کارمان جا داده‌ایم.  البته در فرهنگ اقتصادی ایرانیان کالاهای چینی به دلایل مختلف تبلیغاتی و فرهنگی چندان جایگاه شریفی ندارد و بسیاری حتی در هنگام استفاده نیز به آن‌ها با نگاه محترمانه نمی‌نگرند. این جای بسی شکر است؛ اما خانوارهای ایرانی به دلیل گران‌بودن اقلام درجه اول و مناسب، و اغلب به دلیل فقر مادی ناچارند اجناس و کالاهای درجه چندم چینی یا متعلق به هر کشور دیگر را در سبد زندگی خود جا دهند. با این حال کمتر کسی، کالای چینی را با دید ارزش تهیه می‌کند و کسی الگوی مصرف خود را ولو در خیال، بر اساس اجناس بنجل چینی تنظیم نمی‌کند. حال فرض کنید، جامعه‌ی ایرانی به اندازه‌ای به خط فقر نزدیک شود که دیگر کسی در جامعه نتواند اجناس درجه اول تهیه کند و همه‌ی ایرانیان چه مصرف‌کنندگان و چه تولید و توزیع کنندگان، به مصرف کالاهای چینی یا شبیه آن گرایش پیدا کنند. نتیجه‌ی این اقبال، فراموشی آهسته‌ی کالاهای اصیل و تغییر ذائقه‌ی مصرف ایرانیان خواهد بود. شاید بعید نباشد اگر در چنین جامعه‌ای، پس از مد شدن اقلام درجه چندم، افراد که به‌مرور زمان، حافظه‌ی اصیل خود را از دست داده اند، در مواجهه با اجناس درجه‌یک احساس سردرگمی کنند یا بدتر از آن، آن اجناس را  غیرطبیعی قلمداد کنند. اما در اقتصاد چنین وارونگیی به دشواری اتفاق می‌افتد. حال جامعه‌ی ادبی سالیان اخیر را در نظر بگیریم. شاعران و مخاطبان به دلیل فقر ادبی از شناخت شعر اصیل عاجز شده‌اند و فوج‌فوج شعرهای یک‌بار مصرف چینی (بخوانید رایج در محافل مجازی و جز آن) تولید می شود. این ویژگی از آفت‌های شاعران جوان  و جز آن است و جای بسی تاسف که به دلیل جایگاه حاشیه‌ای شعر در مقایسه با اقتصاد، شاعران عزیز حتی فقر ادبی خود را نمی‌پذیرند. شبیه گرسنگان سومالی شعرهای بیمار و لاغر می‌زایند و قبول ندارند سوء هاضمه دارند و چون قربانيان هیروشیما فرزندان ناقص می‌پرورند و به این جهش ژنتیک خطا بی‌توجهند. تاسف بیش‌تر این که اگر شعری یا شاعری با جهان اصیل بیابند او را عظیم‌الجثه‌ای غیرطبیعی می‌خوانند؛ چونان استبان در زیباترین غریق جهان مارکز، و دانش را نشان گسست از شعر و جهان شاعرانه می‌دانند و بی‌دانشی را نشانه‌ی طراوت ادبی خود می دانند. اینک در قرن جدید شمسی، ماییم شاعرانی که چون ماهیان اسیر در تنگ سفره‌ی عید، حافظه‌ی ادبی خود را در حد چند ثانیه‌ی محدود تقلیل داده‌ایم و از دریای بی‌کران ادب خاطره‌ای نداریم و اگر تصویری از دریا در دوردست ببینیم  تنها خمیازه می‌کشیم. https://eitaa.com/mmparvizan
"نگاهی به کتاب باغ در حصار مصائب" "باغ در حصار مصائب"، مجموعه‌ای از شاعر شناخته‌شده‌ی کاشانی، علی‌رضا رجب‌علی‌زاده است که در  سال ۱۳۹۲ از سوی نشر منتشر شده و با گذشت یک‌دهه از زمان انتشار، مطالعه‌ی آن همچنان می‌تواند برای اهالی شعر غنیمت باشد. این دفتر، شامل ۹۲ صفحه و اغلب سروده‌هایش غزل و پس از آن چارپاره و نیمایی است. خلاف بسیاری از دفترهای شاعران هم نسل، در این دفتر تنوع وزنی محسوسی دیده می‌شود؛ به طوری که در غزل‌ها از هیچ وزنی بیش از چهاربار استفاده نشده است. ساخت وزن‌ها متنوع است و انواع وزن‌های کوتاه، وزن‌هایی با طول متوسط، وزن‌های دولختی و وزن‌هایی با ارکانی بیش از عروض کهن، در شعرها نمود یافته است. دایره‌ی واژ‌ها در اشعار نسبتا گسترده است و کمتر دودستگی زبانی و اغلاط دستوری رایج در شعر دیگر شاعران در این دفتر دیده می‌شود. مضامین اشعار گاه مربوط به رویدادهای فردی و گاه مذهبی- وطنی است و شاعر در اشعار مذهبی و به‌ویژه پایداری، زبانی کمی متفاوت دارد. ویژگی بارز این دفتر که برخی مخاطبان را به خود جلب کند و از زوایایی سزوار نقد و بررسی است، پیوند اشعار با دیگر متون ادبی است. در برخی غزل‌های این مجموعه، نشانه‌هایی از زبان یا پیوندی بین اشعار و متون تاریخی یا داستانی چون دیده می‌شود. این پیوندها در سطح متعادل آن، از عوامل موثر ایجاد شاعرانگی در این دفتر بوده است؛ اما شاعر گاه در پیوند متنی با اشعار آنقدر اصرار ورزیده که سبب شده، سبک و جهان فردی‌اش در برخی اشعار به حاشیه رود؛ هرچند نوعی نوآوری و تجربه‌ی جدید از غزل‌سرایی را به مخاطبان خاص، ارائه کرده است. این تاثیرپذیری و اصرار بر اخوان‌گرایی را به صورت کلی در موارد زیر می‌توان طبقه‌بندی کرد: ۱. استفاده از وزن‌های خراسانی و همچنین وزن‌های مورد استفاده‌ی اخوان در نیمایی‌ها، به ویژه رکن مفاعیلن، برای تقویت امکان شبیه‌شدن شکل اشعار به سروده‌های اخوان. ۲. غلبه‌ی عناصر روایت در اشعار و نزدیک شدن به شیوه‌ی روایتی اخوان در اشعار و استفاده از نمادهای روایتی او چون: نقال، راوی و ... . ۳. فراوانی استفاده از شگردهای بیانی چون: خطاب و سوال های پیاپی در اشعار به شیوه‌ی اخوان. ۴. غلبه‌ی عناصر معنایی شعر اخوان در سروده‌ها، مفاهیمی چون: تنهایی، پوچی، تاریکی، یاس و ...  . ۵. زبان خراسانی اخوانی و نمود آن در اشعار، از قبیل: دایره‌ی واژگان، نوع ترکیب‌سازی‌ها و اضافه‌های مقلوب،  قیدها، اسم صوت‌ها و ... . ۶. تلاش برای نیمایی‌نویسی غزل‌ها؛ اغلب به شکل تفننی. ۷. اصرار بر ارجاع به سطرها، ترکیب‌ها، نام مجموعه‌ها و سروده‌های اخوان؛ به‌طوری که بخش‌هایی از اشعاری چون: زمستان، خوان هشتم، پادشاه فصل‌ها، از تهی سرشار، شاتقی، کتیبه و صدها استفاده‌ی از این دست، در این مجموعه دیده می‌شود. این که شاعر گاه به صورت تفننی از این ارتباطات بهره برده و جز اخوان، دیگر شاعران در پس‌زمینه‌ی شعرش حضور زیادی نداشته‌اند؛ سبب شده برخی ویژگی‌های جهان فردی‌اش در این مجموعه مجال نمود نیابد؛ با این‌حال، دفتر "باغ در حصار مصائب" از منظر سازگار کردن قالب غزل با منطق شعر نیمایی نوخراسانی، از متفاوت‌ترین مجموعه‌هایی است که از شاعران دهه‌های اخیر می‌توان خواند. https://eitaa.com/mmparvizan
"یک یادآوری به مناسبت ۲۵ فروردین یادروز عطار"   از مجموع ۸۷۳ غزل ثبت‌شده در دیوان ، تصحیح استاد ، ۱۱۷ غزل تخلص "فرید" دارد. آنچنان که بر اساس نسخه‌های کهن‌ مورد نظر  مصحح دریافت می‌شود؛ هرچه از نسخه‌های مقدم به متاخر نزدیک می‌شویم؛ بسامد این غزل‌ها افزونی می‌یابد. در حالی که سه نسخه‌ی مقدم؛ به ترتیب تقدم: ۱۰۴، ۹۹ و ۹۷ مورد از غزل‌هایی را که  تخلص فرید دارد؛ ثبت نکرده‌اند. موید این وضعیت، جنگ‌های شعری تا سده‌ی هشتم است که اغلب (دست کم آن‌هایی که این نگارنده از نظر گذرانده)، غزل‌هایی را به نام شیخ درج کرده‌اند که تخلص عطار دارد و به‌ندرت غزل‌هایی با  تخلص فرید در آن‌ها می‌توان دید. بر این اساس، به‌نظر می‌رسد اغلب غزل‌هایی که تخلص "فرید" دارد؛ سروده‌ی عطار نیشابوری نیست و در طول قرن‌ها به‌خطا یا عمد کاتبان به نام او ثبت شده است. https://eitaa.com/mmparvizan