eitaa logo
پرویزن
505 دنبال‌کننده
225 عکس
19 ویدیو
81 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 🌙💫ضیافت رمضانی با حضور اهالی شعر و ادب فارس در خانه تاریخی آیت‌اللهی برگزار شد. 🔹شاعران و شعر دوستان در گرامیداشت روز هنر انقلاب اسلامی، گرد هم جمع شدند و از دریچه شعر به بیان موضوعات مختلف پرداختند. 🔸در این جلسه که با حضور اکثریت نوجوانان و جوانان برگزار شد؛ شاعرانی نیز از دیگر نقاط استان حضور داشتند و با ارشاد استاد محمد مرادی به شعرخوانی پرداختند. 🔹خوانش بخش هایی از کتاب " -درباره فلسفه و شعر" ، سید شهیدان اهل قلم از دیگر برنامه های این رویداد بود. 🔸سلسه نشست های خاتم ، دوشنبه های اول و سوم هر ماه برگزار می‌شود و از همه علاقه مندان جهت شرکت مستمر، دعوت بعمل می آید. @khatam_shz | خانه شعر و ادبیات خاتم |
"به دخترم ضحا  به بهانه‌ی چارده‌سالگی" در خنده‌هاش شور شکفتن، در گریه‌هاش نبض حیات است می‌بوسمش: به طعمِ رسیدن،  لب‌هاش شاخه‌شاخه نبات است بیداری‌اش: جنونِ تپیدن، در خواب، مستِ قهقهه دیدن چشمانِ ساحری که بهشت است، مژگانِ شاعری که صراط است پر می زند کبوتر قلبم بر پله‌ها قدم زدنش را وقتی که می‌دود دل و جانم، لرزان چشم‌زخم حیاط است آن گونه‌های ماه ندیده، عمر من است یا گل چیده؟ انگشت‌هاش بسته به دستم، قفل است یا کلید نجات است؟ در می‌زند به خنده و شادی، آغوش می‌گشایمش از شوق می‌بوسمش به رسم رسیدن، در گونه‌هاش شور حیات است لب‌های کودکانه‌ای این‌بار، سُر می‌خورد به روی من انگار به! این چه بوسه‌ای است که طعمش، معجون پسته و صلوات است؟ https://eitaa.com/mmparvizan http://t.me/drmomoradi
هدایت شده از پرویزن
"تودیع رمضان" یکی از موضوع‌های منعکس در ادبیات فارسی، به‌ویژه در مقدمه و متن قصاید مدحی، پایان رمضان است. در ادبیات فارسی کهن، به‌ویژه در سده‌های نخستین، به دلیل غلبه‌ی فضای بزمی و خوش‌باشی، بیشتر از منظر پایان روزه‌داری و تاثیر آن بر بزم‌ها و تهنیت عید فطر، به این موضوع پراخته شده؛ چنانکه منوچهری سروده است: ماه رمضان رفت و مرا رفتنِ او بِه عید رمضان آمد المنه لله مضمونی که در اغلب تهنیت‌سروده‌های عید فطر دیده می‌شود و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما به‌ندرت، در برخی اشعار، پایان رمضان دیگرگونه توصیف شده، چنانکه فرخی خلاف اغلب اشعار مدحی‌اش با موضوع عید فطر و پایان رمضان، کمی اندوه‌ورزانه و اخلاقی به پایان این ماه اشاره کرده است: رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر خُنُک آن‌کاو رمضان را بسزا برد به سر توصیف اندوه پایان ماه رمضان در شعر پس از سده‌ی ششم، به‌مرور در ادبیات فارسی نمود می‌یابد. از شاخص‌ترین اشعار در وداع ماه مبارک رمضان در این دوران، قصیده‌ی سعدی است: برگ تحویل می‌کند رمضان بارِ تودیع بر دل اخوان یارِ نادیده‌سیر، زود برفت دیر ننشست نازنین‌مهمان... الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن مهر فرمان ایزدی بر لب نفس در بند و دیو در زندان... پایان وداع‌نامه‌های شعر فارسی در این یادداشت، ابیات زیر از صائب است که از معدود اشعار با این مضمون در غزلسروده‌های سبک هندی است؛ در افسوس پایان یافتنِ ماه مبارک: افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک‌مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی‌پاره ازین ماه مبارک از دست به یک‌باره چو اوراق خزان رفت ماهِ رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گلّه شبان رفت... @mmparvizan
"سنت قصیده‌سرایی و تبریک عید رمضان" اگر سده‌های چهارم تا ششم را دوران شکوه قصیده‌سرایی در ادب پارسی بدانیم، نوع توجه شاعران به موضوع‌ها و مضامینِ جلوه‌گر در قصاید، می‌تواند بیانگر برخی آیین‌ها و سنت‌های رایج در آن دوران باشد. در نگاهی کلی به حدود ۳۰۰۰ قصیده‌ی بررسی شده از ۲۰ شاعر شاخص (بنگرید به مقاله‌ی پیوست)، در این چندسده، نزدیک به هزار قصیده با موضوع‌هایی مربوط به تبریک، تهنیت، شادباش، تسلیت و تعزیت و شکایت سروده شده که نشان‌دهنده‌ی برجستگیِ وجهی از شادی یا غم، در آن اشعار است. بُعد شادیانه در قصاید سده‌های نخستین حدود سه‌برابر جنبه‌ی غم‌انگیز آن‌هاست؛ هرچند هرچه از سده‌ی چهارم به ششم نزدیک می‌شویم از انعکاس تبریک و تهنیت مناسبت‌ها در ادبیات کاسته و به تعزیت و شکایت افزوده شده، نکته‌ای که با رویدادهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی این سده، پیوندی آشکار دارد. در سنت قصیده‌سرایی، حدود چهل درصد از تبریک‌ها و شادباش‌ها مربوط به فرارسیدن بهار و نوروز است و پس از آن، شاعران بیش از همه اعیاد اسلامی، به‌ویژه دو عید قربان و فطر را تبریک گفته‌اند. سرودن شعر در تبریک این دو عید خطاب به ممدوح یا مخاطب غیردرباری، در دیوان اغلب شاعران شاخص دیده می‌شود؛ البته فرخی و معزی و مسعود سعد، بیش از دیگر شاعران این سه‌سده، به این موضوع پرداخته‌اند؛ با این‌حال در دیوان شاعران دیگر چون: عنصری، منوچهری، قطران، ازرقی، سنایی، عمعق، مختاری، ادیب صابر، عبدالواسع جبلی، انوری، جمال‌الدین، خاقانی، ظهیر، کمال‌الدین و ... هم گرامیداشت اعیاد اسلامی نمود یافته است. مسعود سعد در شعری مدحی و در تهنیت عید رمضان می‌گوید: رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر وداع باید کردش که کرد رای سفر به ما مقدمه‌ی عید فرخجسته رسید براند روزه‌ی فرخنده ساقه‌ی لشکر (دیوان، ص ۱۶۸) در اغلب این سروده‌ها، عید فطر با نام عید روزه یا عید رمضان، وصف شده؛ چنانکه امیرالشعرا معزی در تبریک عید روزه به ملکشاه گفته است: آمد رسول عید و مه روزه نام او فرخنده باد بر شه گیتی سلام او (دیوان، ص ۶۷۶) و در خطاب به سنجر سروده است: امسال در آفاق دو عید است به یکبار بر ملت و دولت اثر هردو پدیدار یک عید ز ماه شب شوّال و دگر عید از عافیت شاه جهانگیر جهاندار از میان شاعران، سنایی با توجه به گرایشش به ادبیات عرفانی، توصیفی متفاوت با دیگر شاعران مداح دارد و می‌توان نوع نگاه او را آغاز تحول در تهنیت آمدن عید فطر دانست؛ شیوه‌ای که گویا از مسیر او به غزلیات شمس راه یافته است: آمد هلال دل‌ها ناگه پدید ناگه هان ای هلال‌جویان ربّی و ربّک الله (دیوان، ص ۵۹۴) https://eitaa.com/mmparvizan
"گشایش" کمی "باران" بیاور! تا که نم‌نم روزه بگشایم به شوق پرکشیدن، توبه‌ی سی‌روزه بگشایم پس از یک‌ماه رفتن پابه‌پای تشنگی، باید لب خشکیده‌ام را بر مدارِ کوزه بگشایم من از راهی بعید اینجا رسیدم، مهلتی یاران که از پایم برای استراحت، "موزه" بگشایم دوباره گرگِ جانم چیره شد بر دشت خون‌خواری مبادا باز در شوق دریدن، پوزه بگشایم در این عصر گداپرور مبادا دست‌هایم را به سمت دوستان با تهمت دریوزه بگشایم ازین پس در غم این پهنه‌ی فیروزه‌گون باید به زهد از دست جان، انگشتر فیروزه بگشایم * دلم سیر است ازین دنیای خوار روزه‌دار ای مرگ! کمی "تربت" بیاید تا به‌حسرت روزه بگشایم https://eitaa.com/mmparvizan
"دریچه‌ای بر جهان شعر چینی" یا هو همه‌ی ما شناختی نسبی از اجناس رایج چینی داریم و از روی بی‌توجهی یا به ناچار، بسیاری از اقلام متعلق به این اقتصاد را در حافظه‌ی اتاق یا محل کارمان جا داده‌ایم.  البته در فرهنگ اقتصادی ایرانیان کالاهای چینی به دلایل مختلف تبلیغاتی و فرهنگی چندان جایگاه شریفی ندارد و بسیاری حتی در هنگام استفاده نیز به آن‌ها با نگاه محترمانه نمی‌نگرند. این جای بسی شکر است؛ اما خانوارهای ایرانی به دلیل گران‌بودن اقلام درجه اول و مناسب، و اغلب به دلیل فقر مادی ناچارند اجناس و کالاهای درجه چندم چینی یا متعلق به هر کشور دیگر را در سبد زندگی خود جا دهند. با این حال کمتر کسی، کالای چینی را با دید ارزش تهیه می‌کند و کسی الگوی مصرف خود را ولو در خیال، بر اساس اجناس بنجل چینی تنظیم نمی‌کند. حال فرض کنید، جامعه‌ی ایرانی به اندازه‌ای به خط فقر نزدیک شود که دیگر کسی در جامعه نتواند اجناس درجه اول تهیه کند و همه‌ی ایرانیان چه مصرف‌کنندگان و چه تولید و توزیع کنندگان، به مصرف کالاهای چینی یا شبیه آن گرایش پیدا کنند. نتیجه‌ی این اقبال، فراموشی آهسته‌ی کالاهای اصیل و تغییر ذائقه‌ی مصرف ایرانیان خواهد بود. شاید بعید نباشد اگر در چنین جامعه‌ای، پس از مد شدن اقلام درجه چندم، افراد که به‌مرور زمان، حافظه‌ی اصیل خود را از دست داده اند، در مواجهه با اجناس درجه‌یک احساس سردرگمی کنند یا بدتر از آن، آن اجناس را  غیرطبیعی قلمداد کنند. اما در اقتصاد چنین وارونگیی به دشواری اتفاق می‌افتد. حال جامعه‌ی ادبی سالیان اخیر را در نظر بگیریم. شاعران و مخاطبان به دلیل فقر ادبی از شناخت شعر اصیل عاجز شده‌اند و فوج‌فوج شعرهای یک‌بار مصرف چینی (بخوانید رایج در محافل مجازی و جز آن) تولید می شود. این ویژگی از آفت‌های شاعران جوان  و جز آن است و جای بسی تاسف که به دلیل جایگاه حاشیه‌ای شعر در مقایسه با اقتصاد، شاعران عزیز حتی فقر ادبی خود را نمی‌پذیرند. شبیه گرسنگان سومالی شعرهای بیمار و لاغر می‌زایند و قبول ندارند سوء هاضمه دارند و چون قربانيان هیروشیما فرزندان ناقص می‌پرورند و به این جهش ژنتیک خطا بی‌توجهند. تاسف بیش‌تر این که اگر شعری یا شاعری با جهان اصیل بیابند او را عظیم‌الجثه‌ای غیرطبیعی می‌خوانند؛ چونان استبان در زیباترین غریق جهان مارکز، و دانش را نشان گسست از شعر و جهان شاعرانه می‌دانند و بی‌دانشی را نشانه‌ی طراوت ادبی خود می دانند. اینک در قرن جدید شمسی، ماییم شاعرانی که چون ماهیان اسیر در تنگ سفره‌ی عید، حافظه‌ی ادبی خود را در حد چند ثانیه‌ی محدود تقلیل داده‌ایم و از دریای بی‌کران ادب خاطره‌ای نداریم و اگر تصویری از دریا در دوردست ببینیم  تنها خمیازه می‌کشیم. https://eitaa.com/mmparvizan
"نگاهی به کتاب باغ در حصار مصائب" "باغ در حصار مصائب"، مجموعه‌ای از شاعر شناخته‌شده‌ی کاشانی، علی‌رضا رجب‌علی‌زاده است که در  سال ۱۳۹۲ از سوی نشر منتشر شده و با گذشت یک‌دهه از زمان انتشار، مطالعه‌ی آن همچنان می‌تواند برای اهالی شعر غنیمت باشد. این دفتر، شامل ۹۲ صفحه و اغلب سروده‌هایش غزل و پس از آن چارپاره و نیمایی است. خلاف بسیاری از دفترهای شاعران هم نسل، در این دفتر تنوع وزنی محسوسی دیده می‌شود؛ به طوری که در غزل‌ها از هیچ وزنی بیش از چهاربار استفاده نشده است. ساخت وزن‌ها متنوع است و انواع وزن‌های کوتاه، وزن‌هایی با طول متوسط، وزن‌های دولختی و وزن‌هایی با ارکانی بیش از عروض کهن، در شعرها نمود یافته است. دایره‌ی واژ‌ها در اشعار نسبتا گسترده است و کمتر دودستگی زبانی و اغلاط دستوری رایج در شعر دیگر شاعران در این دفتر دیده می‌شود. مضامین اشعار گاه مربوط به رویدادهای فردی و گاه مذهبی- وطنی است و شاعر در اشعار مذهبی و به‌ویژه پایداری، زبانی کمی متفاوت دارد. ویژگی بارز این دفتر که برخی مخاطبان را به خود جلب کند و از زوایایی سزوار نقد و بررسی است، پیوند اشعار با دیگر متون ادبی است. در برخی غزل‌های این مجموعه، نشانه‌هایی از زبان یا پیوندی بین اشعار و متون تاریخی یا داستانی چون دیده می‌شود. این پیوندها در سطح متعادل آن، از عوامل موثر ایجاد شاعرانگی در این دفتر بوده است؛ اما شاعر گاه در پیوند متنی با اشعار آنقدر اصرار ورزیده که سبب شده، سبک و جهان فردی‌اش در برخی اشعار به حاشیه رود؛ هرچند نوعی نوآوری و تجربه‌ی جدید از غزل‌سرایی را به مخاطبان خاص، ارائه کرده است. این تاثیرپذیری و اصرار بر اخوان‌گرایی را به صورت کلی در موارد زیر می‌توان طبقه‌بندی کرد: ۱. استفاده از وزن‌های خراسانی و همچنین وزن‌های مورد استفاده‌ی اخوان در نیمایی‌ها، به ویژه رکن مفاعیلن، برای تقویت امکان شبیه‌شدن شکل اشعار به سروده‌های اخوان. ۲. غلبه‌ی عناصر روایت در اشعار و نزدیک شدن به شیوه‌ی روایتی اخوان در اشعار و استفاده از نمادهای روایتی او چون: نقال، راوی و ... . ۳. فراوانی استفاده از شگردهای بیانی چون: خطاب و سوال های پیاپی در اشعار به شیوه‌ی اخوان. ۴. غلبه‌ی عناصر معنایی شعر اخوان در سروده‌ها، مفاهیمی چون: تنهایی، پوچی، تاریکی، یاس و ...  . ۵. زبان خراسانی اخوانی و نمود آن در اشعار، از قبیل: دایره‌ی واژگان، نوع ترکیب‌سازی‌ها و اضافه‌های مقلوب،  قیدها، اسم صوت‌ها و ... . ۶. تلاش برای نیمایی‌نویسی غزل‌ها؛ اغلب به شکل تفننی. ۷. اصرار بر ارجاع به سطرها، ترکیب‌ها، نام مجموعه‌ها و سروده‌های اخوان؛ به‌طوری که بخش‌هایی از اشعاری چون: زمستان، خوان هشتم، پادشاه فصل‌ها، از تهی سرشار، شاتقی، کتیبه و صدها استفاده‌ی از این دست، در این مجموعه دیده می‌شود. این که شاعر گاه به صورت تفننی از این ارتباطات بهره برده و جز اخوان، دیگر شاعران در پس‌زمینه‌ی شعرش حضور زیادی نداشته‌اند؛ سبب شده برخی ویژگی‌های جهان فردی‌اش در این مجموعه مجال نمود نیابد؛ با این‌حال، دفتر "باغ در حصار مصائب" از منظر سازگار کردن قالب غزل با منطق شعر نیمایی نوخراسانی، از متفاوت‌ترین مجموعه‌هایی است که از شاعران دهه‌های اخیر می‌توان خواند. https://eitaa.com/mmparvizan
"یک یادآوری به مناسبت ۲۵ فروردین یادروز عطار"   از مجموع ۸۷۳ غزل ثبت‌شده در دیوان ، تصحیح استاد ، ۱۱۷ غزل تخلص "فرید" دارد. آنچنان که بر اساس نسخه‌های کهن‌ مورد نظر  مصحح دریافت می‌شود؛ هرچه از نسخه‌های مقدم به متاخر نزدیک می‌شویم؛ بسامد این غزل‌ها افزونی می‌یابد. در حالی که سه نسخه‌ی مقدم؛ به ترتیب تقدم: ۱۰۴، ۹۹ و ۹۷ مورد از غزل‌هایی را که  تخلص فرید دارد؛ ثبت نکرده‌اند. موید این وضعیت، جنگ‌های شعری تا سده‌ی هشتم است که اغلب (دست کم آن‌هایی که این نگارنده از نظر گذرانده)، غزل‌هایی را به نام شیخ درج کرده‌اند که تخلص عطار دارد و به‌ندرت غزل‌هایی با  تخلص فرید در آن‌ها می‌توان دید. بر این اساس، به‌نظر می‌رسد اغلب غزل‌هایی که تخلص "فرید" دارد؛ سروده‌ی عطار نیشابوری نیست و در طول قرن‌ها به‌خطا یا عمد کاتبان به نام او ثبت شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
"تقدیر" قلّه‏‌های مه‏‌خیزیم، اوجمان سبکباری ننگ‏‌بادمان خواهش، دور بادمان خواری! شرحِ غیرت مارا، با هراس می‏‌خوانند تندران برق‏‌آسا، ابرهای رگباری کهکشانی از شعریم، در فضای جان رقصان جویباری از داغیم، در مسیل  خون جاری شاعریت روز افزون! ای رفیق ناهمگون! هان بهوش تا ما را مثل خود مپنداری! چیست زندگیتان جز، تیک و تاک ساعت‏‌ها؟ خواب‌های خرگوشی، خلسه‌های بیداری؟ عشق را چه می‏‌دانند شاعران افیون‏‌خوار؟ درد را چه می‏‌فهمند ناظمان بازاری؟ * من تغزل زخمم بر تنم فرود آیید تیرهای مضمون‏‌کش، تیغ‏‌های پیکاری تشنه‏‌تشنه لبریزم، هان دمی بیا ای مرگ! تا "نمی" لبانت را بر لبم بیفشاری هان مرا شکوفا کن با نوازشی، تاکی چوب خشک بی‏‌برگی، از تبار بی‏‌باری؟ * ما: عقاب‏‌پروازیم، خیره بر زمین مردن؛ روزی شمایان باد، مرغ‏‌های پرواری! https://eitaa.com/mmparvizan
"به یاد پروین دولت‌آبادی" یکی از مباحثی که به موازات نقد و بیشتر از سوی جامعه‌ی آفریینندگان ادبی در پاسخ انتقادها مطرح می‌شود؛ چارچوب‌مند نبودن هنر و لزوم کلیشه‌گریزی و ساختارشکنی برای هنرمندان است. این مقوله، راه گریزی شده که از طریق آن جامعه‌ی خلاق ادبی خود را از دانش نقد بی‌نیاز بداند و چالش‌های نقد آثار خود را هم با مباحثی چون نوآوری، ساخت‌شکنی و گریز از کلیشه‌زدگی توجیه کند. حال آن که مباحثی چون ساخت‌شکنی و نوآوری پس از دانش هنرمند بر نقاط مقابل آن‌ها معنا پیدا می کند؛ یعنی هنرمند باید ابتدا سنت را بشناسد تا بتواند نوآوری کند؛ باید ساختار را بداند تا آن را بشکند. بی‌ساختاری و ساختار شکسته و ویران به معنی ساختارشکنی نیست. حتی در صورت دانایی، باید ساخت‌شکنی آگاهانه باشد ودر نتیجه نیز موثر واقع شود؛ برای توضیح بیشتر این مبحث، به نقد وزن در شعری از پروین دولت آبادی شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان می‌پردازیم. درباره‌ی تفاوت نسبی وزن شعر کودک و نوجوان با شعر بزرگسال تاکنون سخنانی مطرح شده و کسانی چون: کیانوش در کتاب شعر کودک در ایران، سید آبادی در شعر در حاشیه، سلاجقه در ازاین باغ شرقی، و شاعران کودک چون: رحماندوست، نظر آهاری و ... مباحثی را در این حوزه مطرح کرده‌اند که خارج از محدوده‌ی بحث ماست. بحث اصلی این است که بسیاری ساختارشکنی وزن عروضی را در شعر کودک و نوجوان و به‌ویژه در برخی گروه های سنی مجاز می دانند؛  اما چنان که اشاره شد، این ساخت.شکنی باید با دانایی، آگاهی و نتیجه‌بخشی همراه باشد. از این زاویه به دفتر "گل بادام" از پروین دولت آبادی می‌نگریم که نخستین بار 1366 کانون پرورش فکری آن را منتشر کرده است. این دفتر به جز دو بیت مقدمه، دوازده شعر دیگر دارد که همه در دو قالب مثنوی و چهارپاره سروده شده است. شاعر در تمام مصراع‌های دوازده شعر، تساوی وزن ابیات را حفظ کرده جز، در شعر "کوه سربلند" که در دو مصرع، وزن از فاعلات فاعلات فع، به فاعلات فاعلات فاعلن تبدیل می‌شود: می‌نشست دانه‌های برف / نرم‌نرم روی پیکرش/ مخمل لطیف برف سرد/ عاقبت سپید می‌کند سرش/...باز می‌نشیند آفتاب گرم/ روی تپه‌ها و کوه.ها/ آورد سلام کوه را/ رود نغمه خوان به شهر ما. خلاصه‌ی بحث این که شاعر این شعر(چارپاره) ساختار شکنی نکرده؛ بلکه وزن را از دست داده است و دلایل آن این است: -در دیگر شعر‌ها و حتی دیگر بندهای همین شعر نشانی از ساخت‌شکنی دیده نمی‌شود. - در کتاب و مقدمه به این ساخت شکنی اشاره نشده؛ - وزن شعر از وزن پ‌هایی است که بسیاری از شاعران دیگر نیز در آن خطا کرده‌اند؛ -تغییر وزن هیچ کمکی به تقویت شاعرانگی شعرنکرده. حاصل بحث آن که در ساخت‌شکنی و نوآوری، رفتار ادبی باید با دانایی، آگاهانه و همراه با دلیل ادبی نتیجه‌بخش در اثر اتفاق بیفتد و بقیه‌ی موارد یا بر آمده از ناآگاهی نویسندگان و شاعران است یا به جای کمک، ساختار اثر را دچار ضعف خواهد کرد. https://eitaa.com/mmparvizan