eitaa logo
پرویزن
526 دنبال‌کننده
294 عکس
32 ویدیو
103 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی، دانشگاه شیراز)
مشاهده در ایتا
دانلود
"تجلی" هوا هوای تجلّی است، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند! به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّه‌ی گل به یمن خنده‌ی شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ درود! بر این ترنّم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیزِ جان صلوات! هوا هوای تجلّی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات! https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو ای زمان یک غزل گمشده از دفتر تو ای زمین نقطه‌ای از آیه‌ی انگشتر تو آسمان ذرّه‌ای از گرد و غبار قدمت کهکشان‌های جهان پله‌ای از منبر تو باغ، آغشته‌ی گل‌دسته‌ی پیغمبری‌ات باد، آشفته‌ی لب های بهار آور تو مکّه پر شور از اعجاز حرای سخنت کعبه لبریز گلابِ نفس قمصر تو عرش، یک مرحله از ساحت معراج دلت فرش، پس‌کوچه‌ای از کشور پهناور تو نام تو سوره‌ی فتح و لقبت آیه‌ی نور خِلقت آیینه‌ی لولاکِ جناب سر تو چارده قرن به تطهیر، زبانزد نامت جلوه‌ی قدسی ماکان محمد نامت ما که طفلان غزلخوان دبستان توایم تا ابد جرعه‌کش کوثر احسان توایم چارده قرن گذشته است از آن عهد ولی همچنان از دل و جان بر سر پیمان توایم گرچه این فاصله نگذاشت که مقداد شویم گرچه حق نیست بگوییم که سلمان توایم؛ چارده قرن هواخواه تو بودیم عزیز چارده قرن گذشته‌است و مسلمان توایم در شب سینه‌ی ما سوره‌ی والشمس ببار عاشق طلعت بارانی قر آن توایم لب به حکمت بگشا، سعدی شعرت هستیم یک غزل آیه بخوان، حافظ دیوان توایم "مردم دیده‌ی ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته‌ی ما غیر تو را ذاکر نیست" بی‌تو وامانده‌ی راهیم، براتی بفرست بی‌تو مردیم همه، آب حیاتی بفرست بی‌تو وامانده‌ی صحرای مجازیم، عزیز از فراسوی زمان رود فراتی بفرست بی‌تو غرقیم در این ظلمتِ دریادریا نوح دوران شو و کشتیّ نجاتی بفرست لغزش‌آهنگ خطاییم در این راه غریب ای رسول دو جهان، صبر و ثباتی بفرست یا محمد(ص) سر و جان باخته‌ی معرفتیم حجّ ما گمشدگان را عرفاتی بفرست ای دل! ای زائر جامانده هم اینک برخیز به توسل، به زیارت، صلواتی بفرست جلوه ی گنبد سبز تو مرا آب حیات بر تو و آل تو پیوسته سلام و صلوات https://eitaa.com/mmparvizan
Farhad Mehrad - Vala Payamdar Mohammad (320).mp3
زمان: حجم: 14.16M
"والا پیام‌دار" شعر کوتاه "والاپیام‌دار" از مشهورترین آثار سیاوش کسرایی(درگذشته ۱۹ بهمن ۷۴) است که در زمستان ۵۷ با صدای فرهاد مهراد منتشر شده است. این آهنگ، از دریچه‌ی پیوند شعر سیاسی و مذهبی در تاریخ ادبیات معاصر اهمیت دارد؛ نکته‌ای که بیش از همه محصول تاثیرپذیری شاعران آخر عصر پهلوی از فضای انقلابی جامعه است و نشانه‌های آن را در دیگر اشعار این سال‌ها از جمله سروده‌های نعمت میرزاده و طاهره صفارزاده و بسیاری از آثار نیمایی‌سرایان شاخص جریان شعر مقاومت، می‌توان دید. هرچند شعر "والاپیام‌دار"، از نظر شاعرانگی، چون: حماسه‌های اجتماعی آرش و خون سیاوش و همچنین کوتاه‌شعرهای غنایی‌ شاعر(شعر درخت و برخی دوبیتی‌ها) درخشان نیست؛ ویژگی‌های عام ایدئولوژیک و معناگرایی دیگر سروده‌های سیاسی کسرایی را در آن آشکارا می‌توان دید. کمرنگی تخیل شاعرانه و اصرار بر معنامندی سیاسی در جایگاه مولفه‌های اصلی شعر چپ و استفاده از برش‌های سطری و تنش در موسیقی (از زاویه‌ی فرم)، از دیگر ویژگی‌های این سروده است. (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی زادروز ادیب فراهانی" یکی از مضامین رایج در آثار شاعران مذهبی دوران مشروطه، شکایت از روزگار مسلمانان و یاد شیکوه و عظمت پیشین آنان است. این مضمون را علاوه بر اشعار اقبال لاهوری در جایگاه نماینده‌ی شاعران شبه قاره، در آثار بسیاری از سخنوران ایرانی چون: نسیم شمال، ادیب‌الممالک فراهانی و با تفاوتی در اشعار شکوایی شاعرانی چون: فرصت و ادیب پیشاوری و بهار و فرخی یزدی و ده‌ها سخنور دیگر می‌توان دید. محمدصادق فراهانی، ملقب به ادیب‌الممالک (۱۲۳۹_۱۲۹۶ شمسی) از شاخص‌ترین شاعران صاحب سبک و استوارزبان در پایان عصر قاجارست که در قصیده‌سرایی و مسمط‌گویی زبده‌ی روزگارست. شاید گزاف نباشد که ادعا کنیم، از دوران مشروطه تاکنون، هیچ مسمطی به استواری و فخامت، اثر سی‌وچند بندی او با مطلع "برخیز شتربانا بربند کجاوه" سروده نشده است. این اثر که در وزن و ساختمانی شبیه "خیزید و خزآرید که هنگام خزان است" سروده شده، با میلاد پیامبر(ص) و نشانه‌های آن آغاز شده و ادیب‌الممالک، پس از ستایش ایشان و مفاخره بر گذشته‌ی مسلمانان، به‌رسم شکوه با حضرت نبی(ص) سخن می‌گوید و شعر را با طلب ظهور حجت و مدح مظفرالدین‌شاه، به پایان می‌رساند. ابیات زیر، بخشی از بندهای میانی این شعر است که آمیزه‌ای از مفاخره و شکایت در آن دیده می‌شود: ماییم که از پادشهان باج گرفتیم زآن‌پس که از ایشان کمر و تاج گرفتیم دیهیم و سریر از گهر و عاج گرفتیم اموال و ذخایرشان تاراج گرفتیم وز پیکرشان دیبه دیباج گرفتیم ماییم که از دریا امواج گرفتیم و اندیشه نکردیم ز طوفان و ز تیّار در چین و ختن ولوله از هیبت ما بود در مصر و عدن غلغله از شوکت ما بود در اندلس و روم عیان قدرت ما بود غرناطه و اشبیلیه در طاعت ما بود صقلیه نهان در کنف رایت ما بود فرمان همایون قضا آیت ما بود جاری به زمین و فلک و ثابت و سیّار خاک عرب از مشرق اقصی گذراندیم وز ناحیه‌ی غرب به افریقیه راندیم دریای شمالی را بر شرق نشاندیم وز بحر جنوبی به فلک گرد فشاندیم هند از کف هندو، ختن از ترک ستاندیم ماییم که از خاک بر افلاک رساندیم؛ نام هنر و رسم کرم را به‌سزاوار امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم در داو فره، باخته اندر شش و پنجیم با ناله و افسوس در این دیر سپنجیم چون زلف عروسان همه در چین و شکنجیم هم سوخته‌کاشانه و هم باخته‌گنجیم ماییم که در سوگ و طرب قافیه‌سنجیم جغدیم به ویرانه، هَزاریم به گلزار ای مقصد ایجاد! سر از خاک به در کن! وز مزرع دین، این خس و خاشاک به در کن! زین پاک‌زمین، مردمِ ناپاک به در کن! از کشور جم لشکر ضحاک به در کن! از مغز خرد، نشئه‌ی تریاک به در کن! این جوق شغالان را از تاک به در کن! وز گلّه‌ی اغنام بِران گرگ ستمکار افسوس که این مزرعه را آب گرفته دهقان مصیبت‌زده را خواب گرفته خون دل ما، رنگ میِ ناب گرفته وز سوزش تب، پیکرمان تاب گرفته رخسار هنر، گونه‌ی مهتاب گرفته چشمان خرد، پرده ز خوناب گرفته ثروت شده بی‌مایه و صحت شده بیمار... https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
یا هو ای زمان یک غزل گمشده از دفتر تو ای زمین نقطه‌ای از آیه‌ی انگشتر تو آسمان ذرّه‌ای از گرد و غبار قدمت کهکشان‌های جهان پله‌ای از منبر تو باغ، آغشته‌ی گل‌دسته‌ی پیغمبری‌ات باد، آشفته‌ی لب های بهار آور تو مکّه پر شور از اعجاز حرای سخنت کعبه لبریز گلابِ نفس قمصر تو عرش، یک مرحله از ساحت معراج دلت فرش، پس‌کوچه‌ای از کشور پهناور تو نام تو سوره‌ی فتح و لقبت آیه‌ی نور خِلقت آیینه‌ی لولاکِ جناب سر تو چارده قرن به تطهیر، زبانزد نامت جلوه‌ی قدسی ماکان محمد نامت ما که طفلان غزلخوان دبستان توایم تا ابد جرعه‌کش کوثر احسان توایم چارده قرن گذشته است از آن عهد ولی همچنان از دل و جان بر سر پیمان توایم گرچه این فاصله نگذاشت که مقداد شویم گرچه حق نیست بگوییم که سلمان توایم؛ چارده قرن هواخواه تو بودیم عزیز چارده قرن گذشته‌است و مسلمان توایم در شب سینه‌ی ما سوره‌ی والشمس ببار عاشق طلعت بارانی قر آن توایم لب به حکمت بگشا، سعدی شعرت هستیم یک غزل آیه بخوان، حافظ دیوان توایم "مردم دیده‌ی ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته‌ی ما غیر تو را ذاکر نیست" بی‌تو وامانده‌ی راهیم، براتی بفرست بی‌تو مردیم همه، آب حیاتی بفرست بی‌تو وامانده‌ی صحرای مجازیم، عزیز از فراسوی زمان رود فراتی بفرست بی‌تو غرقیم در این ظلمتِ دریادریا نوح دوران شو و کشتیّ نجاتی بفرست لغزش‌آهنگ خطاییم در این راه غریب ای رسول دو جهان، صبر و ثباتی بفرست یا محمد(ص) سر و جان باخته‌ی معرفتیم حجّ ما گمشدگان را عرفاتی بفرست ای دل! ای زائر جامانده هم اینک برخیز به توسل، به زیارت، صلواتی بفرست جلوه ی گنبد سبز تو مرا آب حیات بر تو و آل تو پیوسته سلام و صلوات https://eitaa.com/mmparvizan