eitaa logo
مسعودنوروزی،ارتباط‌شناس
800 دنبال‌کننده
898 عکس
127 ویدیو
10 فایل
سوادرسانه از مسیر سواد ارتباط می‌گذرد || برای ارتباط با مسعود نوروزی (ارتباط شناس) در وبلاگ BF.blogfa.com پیام بگذارید. || ارتباط با ادمین: @zzohur
مشاهده در ایتا
دانلود
می رفت دختر بچه ای همراه باباش #شعر #حجاب #مسعودنوروزی #فاطمه #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعود_نوروزی_راهی #مسعودنوروزی_راهی #دختر #بابا #تربیت #آموزش #چادر @mnrahi
حکایت نان و بنزین! + امروز توی صف نانوایی بودم. نوبت یک خانمی شد که ظاهرا با نانوا صمیمی بود و موقع گرفتن نان از سر شوخی به شاطر گفت:"والله با این قیمت بنزین سه تومنی، آدم خجالتش میاد بازم بابت یه نون بهتون هزار تومن بده!" هنوز حرف توی دهنش بود که یهو یک پیرزن با پرخاش از پشت بهش پرید که:"خفه شو! تو بمیر و حرف نزن! همین شماها هستین که با دهن گشاد بازیاتون جو می دین که قیمت ها بکشه بالا! این شاطر تنورش با بنزین روشن میشه مگه؟ چرا لال نمیمیری؟ نصف بد بختیامون از این دولته! نصف دیگه ش از دست شما آدمای شیرین عقل که جاده صاف کن این گرون فروشی ها میشین با این حرفاتون!" آن خانم که بنده خدا حسابی غافلگیر شده بود گفت: شوخی کردم مادرجان چرا عصبانی میشی؟" داشت نان را توی کیسه ای که آورده بود می کرد اما با دیدن عصبانیت آن پیرزن نان را توی کیسه جا داده و نداده داشت جمع میکرد که در برود اما پیرزن دست بردار نبود و ادامه میداد:"چرا خجالتت میاد هزار تومن بدی بابت یه بربری؟ اینا هفتصده...سه تا دونه کنجد میریختن روش...هزار میدادن...حالا بی چشم و رو ها همون سه تا کنجد رو هم نمیریزن و هزار میدن! تازه سایز نون رو هم کوچیکتر کردن! اینا باید خجالت بکشن که اینجور نونی رو هزار میدن! تو لازم نکرده بلبل زبونی کنی..." زنه فرار کرد و رفت که از مسلسل اعتراض های پیرزن در امان باشد...پیرزن چشم گرداند و یهو مرا دید که توی صف آقایانم...حالا من شدم سوژه او "حاج آقا! شما لباس پیغمبر رو پوشیدی...شما چرا ساکتی؟امر به معروف مگه فقط حجابه؟ این دزدیا امر به معروف نمی خواد؟" گفتم:"خب من که همش اینا رو میگم.الانم میگم...حق با شماست..."کمی سکوت کرد...باز هم چشم گرداند و یهو خیره شد به شاطر که ول معطل مانده بود و داشت جنجال او را تماشا میکرد: "آآآآآآآآآآآآآی شاطر!همین الان یه بربری هفتصد تومنی بهم بده! من هزار تومن بهت نمی دم بابت یه بربری..." شاطر هاج و واج گفت:" حاج خانوم تو که تا دیروز هزار تومن می دادی..." پیرزن سریع گفت:"امروز دیگه دیروز نیست!" و نان بربری هفتصد تومنی اش را گرفت و رفت! در راه که می آمدم خانه فکر کردم که از 25 آبان (که بنزین هزار تومنی کارت سوختی شد هزار و پانصد و بنزین آزاد هم شد سه هزار تومن) تا امروز که 3 آذر بود این همه بانک آتش زدند و اموال عمومی تخریب کردند به اسم اعتراض و هیچ چیز ارزان نشد که هیچ! رسما اعلام کرده اند دویست هزار میلیارد تومان (دو تیلیارد تومان)خسارت هم به اموال عمومی وارد شده! عوضش امروز بعد از یک هفته ،برای اولین بار یک اعتراض درست و درمان (یعنی اعتراض همین پیرزن) را دیدم که نانش را هفتصد تومان خرید و سیصد تومن توی جیبش ماند...آدرس را درست بروی مقصد نزدیک است...همه سرگردانی ها از آدرس غلط هایی است که می دهند تا نگذارند به مقصد برسیم...بلد باشیم از چه کسی آدرس بپرسیم وگرنه از سرگردانی گله نکنیم...رسیدن به مقصد عبارت است از ارتباط درست بین راهیان و مبداء و مسیر و مقصد و آدرسی که دست راهیان می دهند.یکی از این ها درست نباشد، نتیجه اش سرگردانی است... مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)
پایان محاکمه حروف الفباء!+ امشب حال اصحاب کهف به من دست داد! که از خواب سیصد و اندی ساله بیدار شدند و دیدند روزگار عوض شده! خب... توی خانه ما تلویزیون ممنوع است! نه از نوع ممنوعیت های زورکی! همه توی خانه ما متفقند که تلویزیون رسانه سرد است و مغز را کند می کند! در عوض رادیو، کتاب ، روزنامه و مجله خیلی طرفدار دارد! امشب، 3 آذر 98 سر این که کمک معیشتی ما واریز نشده، (کمکی که دولت وعده داده با افزایش قیمت بنزین به دهک های پایین جامعه از جمله ما اهالی مستضعف علم و پژوهش و هنر واریز کند) همسرم با اشاره به تلویزیون سرد و خاموش که گوشه خانه مظلوم کز کرده بود، گفت:روشن کن ببین اخبار چی می گه؟ معطل من نماند و خودش سیم آنتن را از اون پشت پیدا کرد و وصل کرد و اخبار ساعت 21 شبکه یک را آورد... از اخبار فهمیدیم که دیشب مرحله سوم کمک های معیشتی هم واریز شده و ما و بقیه واریزنشدگان! فعلا باید معطل باشیم و با شماره گیری * ببینیم چرا کمک معیشتی ما حتی تا مرحله سوم که دیشب بوده واریز نشده... بگذریم...یهو وسط اخبار دیدم که یک عده رو دارن به جرم فساد اقتصادی محاکمه می کنن و دقیقا اسم کامل و حتی تصویر آنها را از روبرو بدون پوشش و شطرنجی کردن تصویر کاملا در قاب بندی کلوز آپ نشان داد! یهو مغزم رفت پی آخرین خاطراتی که از دیدن این نوع خبرهای محاکمه ای توی تلویزیون داشتم...دیگر خبری از ب.ز و بقیه حروف الفبا نبود! آن زمان که این اسم های اختصاری را می شنیدم در عجب می شدم که واقعا دارند حروف الفبا را محاکمه می کنند؟ به خصوص که تصویری از متهمان هم نشان داده نمی شد الا با مات کردن تصویرشان یا شطرنجی کردنشان...یعنی موضوع اصلی خبر که متهمان بودند نه اسم درست و حسابی داشتند و نه چهره ای...و حالا...اسم آنها در کمال دقت و تصویرشان در اوج شفافیت پخش می شد...واقعا اوج هماهنگی را بین صدا و سیما و قوه قضاییه در دوران جدید(ریاست سید ابراهیم رییسی) شاهدیم! دلیل این که خیلی از اتفاق های بدیهی و خوب رخ نمی دهند این است که زبان مشترکی برای بیان آن بین دو طرف نیست.چه بسا هر دو طرف یک چیز می خواهند اما نبود زبان مشترک نمی گذارد آن اتفاق شکل بگیرد.کاش این زبان مشترک، راحت تر بین ما آدم ها پیدا شود...بین سازمان ها و نهادها هم...اینجوری اتفاق های خوب هم بسیار خواهند بود...مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
بالا و پایین قیمت ها از کانادا تا تهران! + در کانادا، رسم است هنگام فصل سرما وسایل گرمایشی تخفیف می خورند و با قیمتی کمتر عرضه می شوند و در فصل گرما، وسایل سرمایشی مشمول این تخفیف می شوند... هدف از این روش این است که افراد نیازمند به آن وسایل، در آن فصل راحت تر بتوانند آن را بخرند و شرکت های تولید کننده آن محصولات که با تخفیف عرضه می شوند، تقاضای بالا را جبران کننده قیمت پایین می دانند ، برخلاف رسمی که در ایران است ...که با آمدن فصل سرما بخاری ها گران می شوند و با آمدن فصل گرما کولرها قیمتشان بالا می رود... این روزها با افزایش قیمت بنزین،خبر رسیده که شرکت تاکسی های آن لاین اسنپ قیمت ها را ارزان تر کرده! آن هم در این گیر و داری که چشم همه از افزایش قیمت ها به خاطر سه برابر شدن قیمت بنزین ترسیده! این را دختر خانمی تعریف کرده که هر روز از خانه اش در جنوب غرب تهران با اسنپ به محل کارش در چهارراه استانبول می رود! نه یک بار یا دو بار! هر روز! البته من تبلیغ کننده اسنپ نیستم اما گفتم حالا که این کار خوب اتفاق افتاده، به جای این که بگویم شرکت الف، اسمش را واضح بیاورم... کاش که این رفتارهای خوب باز هم تکرار شود... تکرار رفتارهای خوب است که باید عادت شود...تکرار رفتار بد که می شود اعتیاد! پس عادت کنیم و اعتیاد نداشته باشیم! مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
روزنگاری ها ادامه دارد.همراه باشید.
آقا پلیسه! + دم دکه روزنامه فروشی داشتم تیتر روزنامه ها را دید می زدم که یک مادری با بچه ش آمد و بچه هه اصرار که آن تفنگه را برام بخر! کدام تفنگه؟ همانی که به ویترین شیشه ای دکه روزنامه فروشی آویزان بود.خب...توجه دارید که این دکه ها ، اسمشان دکه روزنامه فروشی است، وگرنه در واقع همه چیز فروشند.از سیگار و تنقلات تا اسباب بازی و غیره! بعضا همان روزنامه را هم نمی فروشند! :) خلاصه مادره برای این که از دست نق نق های بچه خلاص شود با همان لحن کودکانه ای که مامان ها با بچه ها حرف می زنند، گفت:نهههههه! اگه تفنگ برات بخرم، آقا پلیسه دستگیرت می کنه! من خیلی حرف ها را در طول روز می شنوم و می گذرم اما در برابر این یکی دیگر نتوانستم مقاومت کنم.رو به مادره کردم و گفتم:خانم محترم! چرا از همین بچگی ذهن بچه رو با پلیس دشمن می کنی؟این بچه میل به یک چیزی داره و تو داری پلیس رو که ضامن امنیت و آرامش جامعه س توی ذهن این بچه به یه موجود بد تبدیل می کنی! این توی ناخودآگاه بچه می مونه و بزرگتر که میشه گرایش های خلافکاری پیدا می کنه چون براش مسلم شده که پلیس مخالف چیزایی هست که دوست داره! رک و پوست کنده بگو پول ندارم..این ضررش کمتر از اون حرفیه که زدی به این بچه... مادره یه نگاه کرد و گفت:هاااااا؟ قیافه مادره را که دیدم و آن هااااای کشیده اش را شنیدم، دیدم خسته تر از آنی است که این حرف های من توی گوشش برود.اصلا یک آن پشیمان شدم از گفتن حرفم...خود او هم جزو همان هایی بود که در بچگی از پلیس ترسیده بود و شاید هنوز هم می ترسد! این اولین بار نبود که با چنین مادرهایی روبرو می شدم.در جاهای دیگر مثل مهمانی و مراسم ها و حتی اتوبوس و مترو هم دیده ام که مادر ها (و حتی پدر ها!) برای این که بچه را بترسانند با اشاره به من که لباس روحانی تنم است می گویند:نری اون طرف ها!! حاج آقا دعوات می کنه! و با لبخندی به من از من انتظار همکاری دارند که من هم یک چشم غره ای بروم که بچه میخکوب شود سر جایش و خودشان تا من آنجا هستم از دست بهانه و نق زدن های بچه نفسی تازه کنند.در این مواقع من با مادر و پدره کاری ندارم مستقیم رو می کنم به خود بچه و با لبخند می گویم:دوست داری بری؟ دست مامان (یا بابا) رو بگیر برو اون طرف! و همه چیز را می اندازم گردن پدر و مادرش که حوصله ندارند و او را نمی برند. در ارتباطات تربیتی که در ذهن بچه شکل می دهیم، نباید کاراکترهایی مثل پلیس و روحانی و امثال این ها را در ذهن کودک به آدم هایی تبدیل کنیم که همواره مخالف خواسته ها و امیال کودک هستند و کمین کرده اند که کودک چیزی بخواهد تا دستگیر یا دعوایش کنند! با زبان کودکانه واقعا به کودک توضیح بدهیم چرا نمی توانیم آن خواسته او را برایش براورده کنیم.فرافکنی کردن و تقصیر چیزها را گردن دیگران انداختن و خود را بی مسئولیت نشان دادن جزو خصلت های منفی ما ایرانیان است که یکی از ریشه های شکل گیری این خصلت در همین صحنه هاست که پدر و مادر در مغز کودک فرو می کنند که هیچ مشکلی برای رسیدن کودک به خواسته اش نیست جز این که پلیسه دستگیرت می کند یا "حاج آقا" دعوایت می کند! این گونه یک پدر تمایلات بزهکارانه و مجرمانه (ضد پلیسی) و دین گریزانه (ضد روحانیت) را ناخواسته و از سر راحت طلبی و بی حوصلگی در ذهن کودکش می کارد و متوجه نیست در آینده که می رود دادگاه و پاسگاه برای پیگیری پرونده بازداشت پسرش به خاطر جرمی و به درگاه خدا آه و ناله می کند که من چه لقمه حرامی به این بچه دادم که کارش به اینجا کشید،در اثر همین تلقینات دوره بچگی بوده که ذهن کودکش را اتوماتیک، اینجور تنظیم کرده که هر چه خوب است، آن چیزی است که پلیس و روحانی مخالف آن هستند! لقمه حرام فقط خوراکی یی نیست که با پول حرام تهیه شده و به معده می رود! خوراک های فکری مسموم هم لقمه حرامند! هیچ دقت کرده اید؟پس با بچه ها درست حرف بزنیم! مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
⭕️راز عدم تمایل پزشکان برای نصب کارتخوان لو رفت❗️ مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) ✅ در این روزها که قایم باشک بازی پزشکان و اداره مالیات بر سر نصب کارتخوان برای شفاف سازی درآمد پزشکان به قسمت طنز ماجرا رسیده و پزشکان تحصیل کرده و دکتر مملکت ادعا می کنند طرز کار با کارتخوان را بلد نیستند و از آن میوه فروش دوره گرد بی سوادترند که با وانت سر خیابان جلوی مطبشان بار پرتقال دارد و روی پلاکاردش با ماژیک نوشته:کارتخوان موجود است...بله در چنین روزهایی ، در ششم آذر نود و هشت با کمال حیرت در خبرها خواندم وزیر بهداشت دولت آقای روحانی گفته هزینه یک شب بستری شدن در آی سی یوی ارزانترین بیمارستان کمتر از هفتصد دلار نیست! حیرتم از قیمت نبود! از این بود که مگر ایرانی ها به ریال یا تومن با صندوق بیمارستان ها تبادل مالی انجام نمی دهند؟ آقای وزیر! اینجا ایران است نه کانادا یا آمریکا یا هر کشوری که واحد پولش دلار باشد.اینجا ایران است! تو هم وزیر یک دولت ایرانی هستی.در ایران دلار پول رایج نیست.ریال و تومن مبنای مبادله مالی مردم است. این مغز دلار اندیش چگونه می خواهد بر بهداشت و درمان مردمی ناظر باشد که توان مالی شان در ریال و تومن تعریف میشود نه دلاری که در زمان این سخنان وزیر بهداشت، در بازار ارز حدود دوازده هزار تومن مبادله می شود؟ شاید هم وزیر اشتباه نکرده و واقعا صندوق و حسابداری بیمارستان ها شعبه ای از صرافی های خیابان فردوسی تهران شده اند! در اینجاست که باید ممنون باشیم از وزیر بهداشت به خاطر این شفاف سازی، چون فهمیدیم ظاهرا مطب پزشکان بر مبنای دلار حق ویزیت میگیرند نه ریال و معلوم است که دستگاه های کارتخوان ایرانی که بر مبنای ریال تراکنش انجام می دهند پاسخگوی این نیاز آنها نیستند و آن بنده های خدا واقعا راست گفته اند که بلد نیستند چطور با آن کارتخوان ها تراکنش دلاری انجام دهند.ممنون آقای وزیر!کاش همه وزرا مثل شما صادق باشند و مردم را از سرگردانی نجات بدهند!باز هم ممنون! مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) ✅ (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است)
سیاهی ها...سپیدی ها... #عکسنوشت #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #زندگی #مهارت #امید #شادی #مسعود_نوروزی_راهی #مسعودنوروزی @mnrahi
📝برش مطبوعاتی مطلب " حکایت نان و بنزین"-📚مناسب چاپ در اندازه A4 📄برای نصب در تابلو اعلانات🔖
📝برش مطبوعاتی مطلب " پایان محاکمه حروف الفبا"-📚مناسب چاپ در اندازه A4 📄برای نصب در تابلو اعلانات🔖
⭕️دلیل دلاری!🇺🇸 مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)✅ مراسم بهترین‌های سال 2019 فوتبال آسیا در هنگ کنگ برگزار شد که فوتبال ایران امسال با وجود 5 شانس ناکام در کسب عنوان شد. با خواندن خبر بالا چه تحلیلی می توانید داشته باشید؟ روزنامه های ورزشی از این موضوع نوشتند که حق ایران خورده شد و از دلایل سیاسی هم حتی نام بردند ولی واقعا آسیا و کشورهای آن مگر اروپا و آمریکا هستند که سیاست خارجی شان با ایران تعارض داشته باشد تا بخواهند به دلایل سیاسی نامزدهای ایرانی را کنار بزنند و نادیده بگیرند؟ واقعیت این است که این کشورها اگر بازیکنی از ایران را منتخب اعلام می کردند باید جایزه اش را چگونه دست او می رساندند؟ آیا می دانستید این جایزه های هنگفت که به منتخبین در مراسم بهترین های فوتبال آسیا می دهند به مبلغ دلارآمریکا پرداخت می شود نه پول رایج یکی از کشورهای آسیایی؟ خب! حالا متوجه شدید موضوع چیست؟ فدراسیون فوتبال آسیا حوصله اتهام خوردن و مورد ظن پولشویی قرار گرفتن و انتقال غیرقانونی پول به حساب یک شهروند ایرانی را نداشت.که بعد هم تحت تحریم های اقتصادی به دلایل سیاسی قرار بگیرد.در حقیقت گریز از سیاسی شدن انتخاب در فدراسیون فوتبال آسیا عامل عدم انتخاب بازیکنان ایرانی نامزد در پنج عنوان بود.کسانی که تصور می شد لااقل یکی از از آن ها برنده عنوان برتر بشود و در کمال حیرت نشد. وقتی واحد پولی یک کشور( یعنی دلار آمریکا) در اقتصاد و مبادلات مالی یک منطقه (مثل آسیا) نفوذ دارد، کل آن منطقه و کشورهایش ناخواسته تبدیل به یکی از ایالات آن کشور خواهند شد، حتی اگر هزاران کیلومتر از آن کشور دور باشند و زبان و فرهنگ و دین و عقایدشان فرق کند...بله! شعبده بازی دلار همین است.دلار حسابی از ارتباط شناسی اقتصادی در راستای منافع آمریکا بهره می برد و سود دهی می کند.آیا ما با واحد پولی مان چنین طراحی ای داریم؟ یا که اوج طراحی مان این است که چهارتا صفرش را حذف کنیم؟ :) ✅مسعود نوروزی راهی(ارتباط شناس) @mnraahi (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
❗️خطاهای ناشی از نبود ارتباط شناسی در ترجمه های قرآن📚- مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)✅ زبان وسیله ارتباط است و از موضوعات مورد بررسی در ارتباط شناسی. ترجمه، از هر زبانی و به هر زبانی، علاوه بر دانستن لغت و دستور زبان، به ارتباط شناسی لااقل در سطح ساده اش نیازمند است و بدون آن ، فقط به اتکای دانستن لغت و دستور زبان ، ترجمه کردن، آن سطح از معنا را در ترجمه نتیجه نمی دهد که حتی گاهی ترجمه به بیراهه و سردرگمی می رسد.در این نوشتار، بر آنم نمونه ای از این عدم توجه به ارتباط شناسی را در ترجمه قرآن ، شرح دهم و به آسیب شناسی ترجمه وحی بپردازم. مثلا در آیه 97 سوره نساء آمده: إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً درباره آیه 97 سوره نساء ترجمه هایی که دیده ام همه در مفهوم همسان هستند و فقط در کلمات تفاوت دارند.در تمام این ترجمه ها، عدم توجه به ارتباط شناسی ساده (نه ارتباط شناسی وحی یا قرآن یا زبان عربی، بلکه همان ارتباط شناسی ساده) مشهود است.به گونه ای که همین عدم توجه به ارتباط شناسی ساده، دومینو وار، سبب شده در ترجمه این آیه به ارتباط شناسی وحی و زبان عربی نیز بی توجهی شود و در نتیجه، ترجمه کارآمدی حاصل نشود.در ابتدا چند نمونه از ترجمه های در قرآن های منتشر شده و موجود در بازار نشر را با هم می خوانیم: ترجمه آیت الله مشکینی از این قرار است: همانا کسانی که فرشتگان آنها را در حالی که ستمکار نفس خویشند قبض روح می کنند ( به آنها ) گویند: در چه ( حالی از نظر دین ) بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم ( ناتوان شده در جنبه ایمان و عمل ) . فرشتگان گویند: آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن ( از محیط کفر به محیط اسلام ) مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنم است و آن بد جای بازگشتی است. ترجمه آیت الله مکارم چنین است: کسانی که فرشتگان ( قبض ارواح ) ، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند ، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟ ( و چرا با اینکه مسلمان بودید ، در صفِ کفّار جای داشتید؟! ) » گفتند: «ما در سرزمین خود ، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [ فرشتگان ] گفتند: «مگر سرزمین خدا ، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها ( عذری نداشتند ، و ) جایگاهشان دوزخ است ، و سرانجام بدی دارند. ترجمه آیت الله موسوی همدانی چنین است: کسانی که فرشتگان قابض ارواح در حالی جانشان را می گیرند که ستمگر خویشند از ایشان می پرسند: مگر چه وضعی داشتید که این چنین به خود ستم کردید می گویند: در سرزمینی که زندگی می کردیم ، اقویا ما را به استضعاف کشیدند ، می پرسند: مگر زمین خدا وسیع نبود و نمی شد به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید؟ و چون پاسخ و حجتی ندارند منزلگاهشان جهنم است که چه بد سر انجامی اس ترجمه الهی قمشه ای چنین است: آنان که فرشتگان ، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده اند می گیرند ، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است. ترجمه فولادوند چنین است: آنان که فرشتگان ، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده اند می گیرند ، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی چنین است: کسانى که فرشتگان جانشان را مى‌گیرند و آنان بر خود ستم روا داشته‌اند، به ایشان گویند در چه حال بودید؟ گویند ما در سرزمین خود مستضعف بودیم، گویند آیا مگر زمین خداوند وسیع نبود که بتوانید در آن [به هر کجا که خواهید] هجرت کنید؟ سرا و سرانجام اینان جهنم است و چه بد سرانجامى است‌ ترجمه تفسیر راهنما که تحت اشراف هاشمی رفسنجانی تدوین شد چنین است: همانا کسانى که فرشتگان جانشان را در حالى مى گیرند که به خود ستم کرده اند [به آنان ]مى گویند: در چه حالى بودید؟ مى گویند: ما در این سرزمین مستضعف بودیم. مى گویند: آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن هجرت کنید؟ پس اینان جایشان جهنّم است و چه بد بازگشتگاهى است نکته هایی حساس در ترجمه این آیه مغفول مانده است:
1-آیا جمعی از فرشتگان مامور قبض روح هستند؟ من معتقدم ملائکه مذکور در آیه، فرشتگانی هستند که اعمال و رفتار آدم های ذکر شده در آیه را ثبت و ضبط می کنند،نه فرشتگانی که جان آنها را می گیرند.در حقیقت، این افراد هنوز زنده هستند و فرشتگان مذکور، کاری با گرفتن و نگرفتن جان آنها ندارند.در سیاق قرآن و روایات، گرفتن جان، ولو جان جمعیت زیاد، به جمع زیادی از فرشتگان نسبت داده نشده.چون قابض همه ارواح یک فرشته است و او حضرت عزراییل است.امکان دارد بگویند جناب عزراییل سردسته است و جمعی از ملائکه زیر دست او کار می کنند.در ادامه خواهیم دید که اصل این گمان در این آیه منتفی است. 2- چرا همه از تَوَفَّاهُم برداشت قبض روح و گرفتن جان را دارند؟ درک کردن حال و دریافت انرژی حسی و فکری و گفتگوهای این افراد توسط ملائکه مامور ثبت و ضبط اعمال(که در آیات و روایات به وجود آنها تصریح شده)، مگر نوعی از معنای توفی (دریافت کردن) نیست؟ مگر حتما باید پای جان و گرفتن جان در میان باشد که توفی معنی بدهد؟ 3-نکته ای مهمتر که به ارتباط شناسی زبان عربی برمی گردد این است که در همین آیه، برای ملائکه که اسم مونث است، صریحا از فعل مونث(تَوَفَّاهُم) استفاده شده که مترجمین محترم، همه به درستی آن را در ترجمه به ملائک نسبت داده اند.هرچند اشتباها به معنای قبض روح ترجمه کرده اند نه به معنای ثبت و ضبط اعمال.اما به هر حال از سیاق مونث این فعل، انجام آن را به تنها اسم مونث موجود در آیه یعنی ملائکه نسبت داده اند.اما در کمال تعجب، در ترجمه فعل مذکر قالوا، به شکل یکی در میان، آن را به گفتگوی میان آن افراد(الَّذينَ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ) که مذکرند و ملائکه که مونثند ترجمه کرده اند.در حالی که هیچ گفتگویی میان آن افراد و ملائکه صورت نگرفته و این فعل های قالوا که پی در پی آمده است، گفتگوی میان همین افراد الَّذينَ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ است که در بین خودشان دو دسته شده اند و با هم جدال می کنند. 4-نکته دیگر این است که سیاق فعل ها در أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها مضارع است نه ماضی! این یک گفتگو در زمان حاضر و با آدم زنده است.چطور ملائکه جان کسی را بگیرند و بعد به او بگویند: مگر زمین خدا وسیع نیست؟(توجه کنید:نیست! نه که نبود) پس در آن مهاجرت کنید(توجه کنید: مهاجرت کنید نه که می کردید).که البته همه مترجمین بلا استثنا چون در ذهنشان این گفتگو بعد از قبض روح آن افراد بوده و چند فعل ماضی هم قبل از این جمله آمده بوده، این فعل های مضارع به این آشکاری را ماضی ترجمه کرده اند! نتیجه گیری: عدم توجه به ارتباط شناسی ساده( در روابط معمول) و ارتباط شناسی زبان عربی(در ضمایر مذکر و مونث و زمان بندی افعال) و ارتباط شناسی وحی، سبب شد که ترجمه آیات مذکور به حد کمال و منطبق بر معنا نباشد و سر از جایی در بیاورد که اصلا منظور آیه نبوده است. با توجه به نکات ذکر شده، ترجمه دقیق و مبتنی بر ارتباط شناسی صحیح بین عناصر موجود در آیه،چنین است: ملائکه ثبت و ضبط اعمال، آنچه از آنها که به خودشان ظالم هستند، ثبت و ضبط می کنند این است که آنها بین خودشان جدل می کنند: -در چه حالی بودید(تا حالا)؟ -ما در زمین ضعیف نگه داشته شدیم و نگذاشتند استعدادهای خودمان را نشان بدهیم( و به بهانه همین تنبلی می کنند و با این فرافکنی به تنبلی خودشان ادامه می دهند) -مگر زمین خدا وسیع نیست؟ خب هجرت کنید! (خودشان می دانند که چاره هجرت است و هجرت نمی کنند! پس) آنها جایگاهشان جهنم است و بد عاقبتی است.(یعنی در همین زندگی مادی خود در جهنم قرار دارند.چه رسد به آخرت!) و نکته این است که وقتی کار از کار گذشته باشد یعنی بعد از مرگ،اگر تازه به آنها آگاهی بدهند که می توانستید هجرت کنید که این معنایی ندارد و نباید عذاب شوند چون نمی دانستند چاره در چیست.وعده عذاب آنها از این رو است که خداوند در این آیه فرشتگان ثبت و ضبط اعمال را مورد استناد قرار داده که این ها خود نیز در زندگی دنیایی آگاهند که باید هجرت کنند و نمی کنند و با بهانه آوردن این که ما مستضعف و تحت ظلم هستیم، از کار و تلاش در احداث و ایجاد حکومت و قوا و سلطه مومنین بر امور خودداری می کنند.خداوند در این آیه اشاره دقیق می کند که ظالم اول بر اینها، خودشان هستند که هجرت نمی کنند.یعنی تنها چیزی که ملائکه از این ها ثبت و ضبط کرده اند همین حرف زدن های بدون عملشان بوده که می گفتند باید هجرت کرد و نکردند و نشستند.
چنین آیه ای مشوق حرکت پیامبراسلام و هجرت(مترادف با قیام) آن بزرگوار از مکه به مدینه و تشکیل حکومت و قوای اسلامی در آنجا و سپس فتح مکه شد.این آیه در تمام طول تاریخ کاربرد دارد.از جمله پاسخی به آنان است که می گویند در دوران غیبت امام زمان، باید نشست و هجرت (مترادف با قیام) نکرد و حکومت و قوا تشکیل نداد و منتظر ماند تا خود آن حضرت بیاید و حکومت بر پا کند! وعده عذاب جهنم و بدعاقبتی برای اینان هم هست.✅مسعودنوروزی راهی(ارتباط شناس)✅ (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
موضوع ما انسان است مسعود نوروزی راهی our subject is human m.n.raahi موضوعنا الانسان م.ن.راهی + آدرس وبلاگ شخصی: bf.blogfa.com توجه:آدرس دیگری نداریم:)
#خسته از #دانایی ام.... #شعر و #عکسنوشت از #سروده های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
بچه که بودیم.... #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
هدایت شده از دوره ویژه ارتباط شناسی معنوی
خوابی در کار نیست... یک #عکسنوشت #گفتار ی از #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس درباره #خواب و #رویا ( #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعودنوروزی #مسعودنوروزی_راهی #جامعه_شناس #ارتباط #مغز #هوشیاری #ماورا #ذهن @mnrahi )
#حقیقت ... #دروغ ... #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی @mnrahi
#بشر برای #رسیدن به #ماه #جاذبه #زمین #مبارزه کرد اما... #عکسنوشت از #سخنرانی #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #کره_ماه #اخلاق #ارتباط_شناسی_اخلاق @mnrahi
🍁پاییز می رسد یا می رود؟ :) ✅(ارتباط شناسی معنوی شعر تر در ادبیات ایران)- مسعود نوروزی راهی 🌹 در ادبیات ایران، شعر ماندگار و تاثیر گذار را شعرِ " تَر " نامیده اند.حالا چرا تر؟ این کلمه "تر" هم معنای تر و تازه بودن مضمون شعر را دارد که آن را ماندگار می کند و هم این که شعر ماندگار و تاثیر گذار، اشک آدم را در می آورد و چشم آدم را تر می کند پس ماندگار می شود. معتقدم شعر، جریانی است که از چشمه خاطر شاعر می تراود اما باید در جویبار خاطر مردم جاری شود و ترشان کند تا بتواند شعر تر نام بگیرد.در حقیقت شعر که از ذهن شاعر می تراود و بر صفحه کاغذ می نشیند، کارش تمام نمی شود بلکه تازه جریانش شروع می شود و تا هر جا که مردم آن جریان معنایی شعر را در جویبار ذهن خود راه بدهند ، آن شعر هنوز ادامه دارد. از نگاه حافظ شیرازی که پرسیده بود: کی شعر تر انگیزد؟ و خود جواب داده بود:خاطر که حزین باشد! (شاید این اولین مصاحبه یک شاعر در تاریخ ادبیات ما باشد!)، شعر تر از خاطر حزین خود شاعر نشأت می گیرد اما این حقیر بنا بر تجربه هم تاریخی و هم شخصی معتقدم که در شعر تر فقط حزین بودن خاطر خود شاعر ملاک نیست بلکه ذهن مردم مخاطب شعر هم باید با جریان آن شعر هماهنگ باشد و ارتباط بر قرار کند و خاطرشان تر شود.وگرنه این که شاعر خود بگوید و خود حزین باشد و خودش تر بشود(چشمش! نه جای دیگرش!) کفایت نمی کند.کما این که در تجربه تاریخی دیدیم که درباره همین شعر حافظ ابیاتش در نسخه های مختلف دیوانش فرق دارد! چرا؟ چون در ذهن مردم شعر حافظ آنگونه تری ایجاد کرده که نسخه اصلی شعر حافظ ایجاد نکرده لذا کلمات شعر اصلی حافظ را تغییر دادند به کلمات مورد علاقه خودشان...مثلا این بیت در نسخه قزوینی-غنی دیوان حافظ ، این شکلی آمده: ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش . پیرانه سر بکن هنری ننگ و نام را و در چاپ تصحیح شده خانلری این گونه آمده: ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش . پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را! و آدم اگر ارتباط شناسی معنوی شعر را نداند، همین طور انگشت به دهان می ماند که بلاخره بکن یا مکن؟ حافظ کدام را گفته؟ در حالی که حافظ هر کدام را گفته باشد، فرقی ندارد، مهم این است که جریان شعری که از ذهن حافظ شروع شده در جریان پیدا کردنش میان جویبارهای کوچه بازار اذهان عموم مردم فارسی زبان، کم کم صیقل خورده و شکل گرفته است! و از بکن به مکن رسیده! اگر حافظ شعرش را می نوشت و توی خانه می گذاشت داخل صندوق و درش را قفل می زد و آن را در دسترس عموم مردم قرار نمی داد، و باز اگر باستانشناسی در حفاری های تاریخی یهو می رسید به صندوقخانه منزل حافظ و دیوان او را پیدا می کرد(فرض محال! که محال نیست) قطعا ما می فهمیدیم که اصل شعر حافظ چه بوده و شعرش از تغییر و تحریف نجات پیدا می کرد.ولی دیگر شعرش را که می خواندیم نمی دانستیم این حافظ اصلا کی هست؟ چی هست؟ چون شعرش با مردم ارتباطی نداشت! در بین مردم سابقه ای نداشت! این که حافظ الان حافظ شده و سر سفره شب یلدا با دیوانش فال می گیرند و هر شعری که آمد؛ آن شعر سروده شده در قرن هشتم را به ماجراهای زندگی خصوصی خودشان در قرن کنونی یعنی پانزدهم ربط می دهند، همه به خاطر جاری بودن شعر حافظ در جویبارهای ذهن مردم از دیرباز تاکنون بوده که از عوارضش همین تفاوت ها در بکن و نکن هاست.وگرنه خود حافظ چه خبر از زندگی خصوصی مردم و عقد و ازدواج دختر دم بخت عذرا خانوم و نتیجه کنکور پسر ممد آقا دارد؟ بله! خاصیت شعر تر همین است! در ذهن مردم صیقل می خورد و تغییر می کند(بیاییم نگوییم تحریف!) و به همین خاطر است که مفتخر به عنوان شعر تر و ماندگار میشود! خدا هم که این همه در قرآن هشدار داده که پیغمبر شما شاعر نیست و این کلام وحی، یعنی قران ، با تمام ظرافت و زیبایی اش، شعر نیست، از این رو است که مردم با کلام قرآن ، شعرِ تَر بازی در نیاورند و بر اساس علاقه شخصی آن را تغییر (که اینجا دیگر واقعا باید اسمش را گذاشت تحریف) ندهند! این تجربه تاریخی را گفتم، بگذارید یک تجربه شخصی را هم بگویم.در مراسمی که به خاطر شب یلدا برگزار شده بود، مجری مراسم شعری قدیمی از من خواند که اولش شک کردم همان شعر من باشد اما ادامه که داد دیدم بله! خودش است.شک من به این خاطر بود که من در آغاز شعرم سروده بودم:پاییز می رسد... اما مجری محترم مراسم چون در شرف پایان پاییز و آمدن زمستان بودیم، خواند:پاییز می رود!
یک سرچ کوچولو توی اینترنت کردم دیدم بله! در جویبار خاطر بعضی ها که شعرم را دهان به دهان (و البته به عبارت دقیق تر: فوروارد به فوروارد) در شبکه های اجتماعی چرخانده بودند، رفتن پاییز بسی دل انگیز تر از آمدن پاییز جلوه کرده بود و معنای شعر تر را در "پاییز می رود" یافته بودند نه در "پاییز می رسد"! خب ذهن ایرانی در زمانه کنونی، گویا رفتن پاییز را دارای دل انگیزی و تری بیشتری می داند و بهتر می پسندد! لذا آغاز شعرم از "پاییز می رسد" کم کم به "پاییز می رود" تغییر پیدا کرده بود! من یک نفر شاعر یک طرف و ملتی در آن طرف! زور آنها بیشتر است لابد! به هر حال، نسخه " تر" شعرم را که در آن "پاییز می رود"، تقدیم می کنم.شما هم "تر" شوید این شب یلدایی: پاییز می رود به هوای جدا شدن از هر چه غیر عشق و رضای خدا شدن کار خداست فرصت تغییرهای نو سر بر زمین نهادن و سر در هوا شدن سرد است گرچه جان هوا باز گرم شد بازار داغ بوسه و آغوش وا شدن از یادگار گرمی فصل گذشته شد برگ درخت خونی و خون ها به پا شدن ای بوی مهر و نم نم باران آذری آبان توست جاری در جاده ها شدن پاییز فصل رونق اشک است کاش کاش از اشتیاق باشد و نه از جدا شدن ✅ مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) www.bf.blogfa.com @rooznegari
#پاییز #شعر #عکسنوشت از #سروده #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #باران #اشک #اخلاق #ارتباط_شناسی_معنوی_شعر www.bf.blogfa.com @rooznegari
🥣ارتباط شناسی آشپز خانه ای🍽 ( ارتباط یابی ترشیجات در سفره غذا )🍯-خوردن ترشی و هر آنچه که تحریک کننده رشته های عصبی دهانی باشد(از قبیل فلفل و پیاز و سیر و...)، ریشه در حس پذیرش درد و رنج دارد، شخص در کنار لذت چشیدن طعم خوش غذا، دوست دارد تمام ظرفیت های موجود در دهان تحریک شود.طعم ملیح غذا، در سطح ابتدایی و با عمق اندک عصب های چشایی را تحریک می کند و مصرف کننده غذا اگر در روحیات خود آمادگی پذیرش رنج و درد را داشته باشد، خواهان آن است که دروازه ورود انرژی خوراکی به بدنش، با سطح بالای تحریک اعصاب دهانی(زبان و دیواره دهان) همراه باشد.😜 در جوامعی مانند هند🇮🇳 که از ادویه جات تند استفاده می کنند،🌶 شاهدیم که درد و رنج کشیدن از ارزش اجتماعی والایی برخوردار است و مرتاض های هندی 👳🏿‍♂️دارای مقام بلند و تشخص در میان هندیان هستند. در کشور ایران و زمینه فرهنگی ایرانی🇮🇷 نیز ترشیجات که سطح متوسط تری از تحریک کنندگی عصبی را نسبت به ادویه جات تند و فلفلی دارند، همان سنت پذیرش درد و رنج در سطح معتدل تر را متضمن هستند...پس باید توجه کرد که میل به استفاده از ترشیجات یا ادویه جات در طبخ غذا و یا مصرف آن همراه غذا، نشانه وجود زمینه پذیرش درد در متمایلان به چنین برساخت تغذیه ای است. پذیرش درد مترادف معانی تهور و دلیری و حرکات ناگهانی عصبی و قیام های اجتماعی نیز هست.یک جامعه که هم می تواند در مقابل دشمن شجاع و دلیر و جنگنده باشد و هم می تواند در بین خود به درگیری و آسیب زدن مشغول باشد. مادرها و زنها، این حاکمان بلامنازع آشپزخانه، می توانند با تنظیم برساخت غذایی در طبخ و عرضه غذا و چینش سفره وعده های غذایی خانوادگی، به شکل غیر مستقیم، سرنوشت و روحیات یک ملت را رقم بزنند.🍱مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) www.bf.blogfa.com @rooznegari
موضوع ما انسان است مسعود نوروزی راهی our subject is human m.n.raahi موضوعنا الانسان م.ن.راهی + آدرس وبلاگ شخصی: bf.blogfa.com توجه:آدرس دیگری نداریم:)