eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.4هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
108 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 ⚔ جنگ صفین با شروع خلافت امیرالمومنین تمام استاندارانی که توسط خلیفه سوم نصب شده بودند ، عزل شدند به جز دو نفر یکی که مالک اشتر واسطه شد تا امام علی او را بر باقی بگذارد و دیگری که به بهانه خونخواهی عثمان و مشروع نبودن حکومت امیرالمومنین حاضر به تحویل نشد. نامه نگاری‌ها و تلاش برای اینکه معاویه بپذیرد ولایت شام را تحویل دهد به جایی نرسید. در نتیجه سپاهیان امیرالمومنین تنها چهار ماه بعد از به سمت شام حرکت کردند و در منطقه با سپاهیان معاویه روبرو شدند و جنگ در ماه صفر سال ۳۷ هجری شروع شد و دو لشکر ۱۲ روز با هم جنگیدند. در شب آخر و پس از کشته شدن هزاران نفر ، یکی از منافقین لشکر امیرالمومنین خطبه خواند و گفت: اگر جنگ به این صورت پیش برود باعث از بین رفتن نسل عرب خواهد شد. زمانی که معاویه از این شکاف سپاه امام مطلع شد به پیشنهاد دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه بزنند و از لشکر امام بخواهند که قرآن بین دو سپاه حکم و داور قرار بگیرد.این چنین شد که با وجود مخالفت امام بیشتر سپاه آن حضرت به حکمیت مایل شدند و نماینده سپاه امام و نماینده سپاه معاویه انتخاب شدند.بنابراین دو سپاه به سمت شام و کوفه برگشتن و قرار شد دو حکم در با هم دیدار کنند و بر اساس قرآن بین دو گروه داوری کنند.در نتیجه ی ساده لوحی ابوموسی امام علی از خلافت عزل و معاویه خلیفه گردید. @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 فساد و فرار برخی از اصحاب امام به سمت معاویه ( ۵ ) به گفت: حال که پیش ما آمده‌ای برایمان بگو بین لشکرگاه من و لشکرگاه (ع) چه فرقی دیدی؟ گفت:لشکرگاه علی شبی داشت مثل شب‌های پیامبر و روزی مثل روزهای پیامبر با این تفاوت که پیامبر در بین آنها نبود،اما در لشکرگاه تو با جمعی از منافقین روبرو شدم که در شب عَقَبه قصد ترور رسول خدا را داشتند. سپس پرسید: ای معاویه آنکه در دست راست تو نشسته کیست؟ معاویه گفت: عقیل گفت: او کسی است که شش مرد ادعا می‌کردند که پدر او هستند و عاقبت کسی که قصاب بود بر دیگران قالب شد. آن دیگری کیست؟ معاویه گفت: است. عقیل گفت:به خدا قسم کار پدرش در زمان جاهلیت این بود که حیوانات نر را با ماده جفت میکرد. عقیل گفت: آن دیگری کیست؟ معاویه گفت: عقیل گفت:مادرش دزد بود. وقتی معاویه دید که عقیل مجلس نشینان را عصبانی کرده ، پرسید: درباره من چه می‌گویی؟ عقیل گفت:در مورد خودت چیزی نپرس!! اما معاویه اصرار کرد عقیل گفت: را می‌شناسی؟ معاویه گفت:حمّامه کیست؟ عقیل گفت:همین که گفتم و برخاست و رفت. معاویه را خواست و به او گفت:به من بگو حمّامه کیست؟ او گفت: به من و خانواده‌ام امان بده تا بگویم. معاویه گفت: امان دادم. او گفت: حمّامه مادربزرگ تو بود که در زمان جاهلیت کارش بود و از کسانی بود که برای نشان دادن شغلش بر سر در خانه خودش زده بود. { ، مادر مادر بوده است.} @modafehh