✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_سیزدهم شورش گروه هایی از خوارج(۲)
از او میپرسند: مسلمان هستی یا کافر؟
او گفته: مسلمانم.
گفته اند: در مورد علی بن ابیطالب چه میگویی؟
آن #کشاورز گفته: خوبی او را میگویم او امیرالمومنین و وصی رسول الله و سرور همه انسانهاست.
ناگهان آنها او را #کافر خوانده و با شمشیر به او حمله کرده و بدنش را #تکهتکه کردند.
امام به #زیاد نوشت: #خریت و یارانش مردی مسلمان را کشتهاند اگر آنها را پیدا کردی آنها را به سوی من برگردان و اگر قبول نکردند با آنها بجنگید.
#زیاد و یارانش به سمت #خریت حرکت کردند و در #مدائن به آنها رسیدند. در ابتدا #زیاد از باب #مذاکره با #خریت وارد شد و به او گفت: چه شد که با امیرالمومنین دشمن شدی و از ما فاصله گرفتی؟
#خریت گفت: نه امام بودن علی را قبول دارم و نه راه و روش شما را ، به همین علت از شما جدا شدم.
#زیاد پرسید: چرا آن مسلمان را کشتید؟
#خریت گفت: من او را نکشتم عدهای از یاران من او را کشتند.
#زیاد گفت: قاتلان او را به ما تحویل بده! اما #خریت قبول نکرد. وقتی کار به اینجا رسید #جنگ آغاز شد.
آنقدر جنگیدند که نیزههایشان تمام شد، شمشیرهایشان کُند شد ، دستها و پاهای اسبهایشان قطع شد و ...
چون شب فرا رسید و #زیاد هم مجروح شده بود هر دو سپاه آتش جنگ را خاموش کردند.
نیمی از شب نگذشته بود که #خریت با سپاه باقیماندهاش به سمت اهواز فرار کردند و در آنجا حدود ۲۰۰ نفر از یارانش که در کوفه بودند نیز به او پیوستند.
#زیاد هم در نامهای به امام اتفاقات رخ داده را شرح داد.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh