✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_یازدهم آشوب در بصره (۱)
بعد از تصرف #مصر ، معاویه به فکر #بصره افتاد از این رو #عبداللهبنعامرحضرمی را فراخواند و به او گفت: به بصره برو چون مردم آنجا درباره عثمان با ما هم عقیدهاند و شدیداً کینه ی علی بن ابی طالب را به دل دارند و به دنبال کسی هستند که آنها را جمع کند و برای گرفتن انتقام خون عثمان و خونهای قبیلهشان بسیج کنند. آنجا که رسیدی #پرچمعزایعثمان را بلند کن و خونهایی که علی از آنها ریخته است را به یادشان بیاور.
هر کس تو را یاری کرد به او مال بسیار بده و او را از خاصان همیشگی خودت قرار بده. #ابنحضرمی گفت: آماده انجام دستورات تو هستم ، خودت بارها مرا آزمودهای، با هر کس با تو سر جنگ داشته باشد میجنگم و در جنگ با قاتلان عثمان یاور تو هستم.
#ابنحضرمی عازم #بصره شد. زمانی که به بصره رسید #عبداللهبنعباس در شهر #کوفه بود و #زیادبنابیه جانشین او در شهر بصره بود.
طبق نقشه معاویه ، #ابنحضرمی عَلَم خونخواهی عثمان را به پا کرد و همین امر باعث شد در میان بزرگان شهر بصره اختلاف بیفتد و عدهای موافق و عده ی مخالف او باشند.
وقتی که #بیشترمردم به دور ابن حضرمی جمع شدند و پیروانش زیاد شد ، #زیاد که در دارالعماره بود،ترسید و به همراه #بیتالمال مسلمین به خانه یکی از یاران باوفایش به نام #صبرهبنشیمانازدی پناهنده شد.
به این صورت دارالعماره شهر بصره خالی از فرماندار شد و همین امر باعث شد که ابن حضرمی و یارانش برای #تصرفدارالعماره نقشه بکشند و به آنجا حمله کنند.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_یازدهم آشوب در بصره (۲)
اطرافیان #ابنحضرمی همچنان برای رفتن او به دارالعماره مُصِر بودند تا اینکه در نهایت #احنفبنقیس با #ابنحضرمی و یارانش صحبت کرد و گفت: شما نمیتوانید بدون کسب رضایت #قبیلهبزرگأزد بر آنها حکومت کنید آنها هم پذیرفتند و از تصرف دارالعماره منصرف شدند و برگشتند.
یکی از یاران امیرالمومنین به ایشان پیشنهاد داد که به عشیرهی از #بنیتمیم که ابن حضرمی در آنها اقامت کرده است کسی را بفرستد و آنها را به اطاعت از امام دعوت کند.
آنگاه امیرالمومنین یکی از اصحاب خودش به نام اون #أعینبنضبیعه را فراخواند و به او فرمود:خبر نداری که قومت با ابن حضرمی همدست شده در بصره بر #عامل من #شورش کردهاند و مردم را به جدایی از من میخوانند و گمراهان فاسق را علیه من یاری میکنند.
#أعین گفت: مرا به سوی آنها بفرست ضمانت میکنم که آنها را به فرمان تو در بیاورم و متفرقشان کنم و #ابنحضرمی را یا بکشم یا از بصره بیرون کنم.
حضرت پذیرفت و فرمود: همین الان حرکت کن
#أعین از #کوفه بیرون آمد و راهی #بصره شد. #أعین پیش #زیادبنابیه رفت و از گفتگوهایش با امیرالمومنین او را باخبر کرد.
بعد از آن ، #أعین از پیش #زیاد بیرون آمد و به میان #قوم خودش رفت.
عدهای دور او را گرفتند و او شروع کرد به نصیحت کردن آنها هم حرفهای #أعین را پذیرفتند و با او هم عقیده شدند.
#أعین با اطرافیانش در مقابل #ابنحضرمی و یارانش صف کشیدند و تمام روز را به بحث و گفتگو پرداختند ولی در آنجا درگیری پیش نیامد.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_یازدهم آشوب در بصره (۳)
در گفتگوها گاهی کار به دشنام و توهین به #أعین هم میرسید ولی او خودداری میکرد و در آن روز جنگی پیش نیامد.
در پایان روز وقتی که #أعین به محل اسکان خودش برگشت ، حدود ۱۰ نفر که گوی از #خوارج بودند او را تعقیب کردند. آنها به خانه او وارد شدند و با شمشیر به او حمله کردند او از خانه فرار کرد ولی در بین راه گرفتار آنان شد و آنها او را به #شهادت رساندند.
وقتی #أعین کشته شد ، #زیاد تصمیم گرفت با عدهای از #قبیلهأزد و جمعی دیگر از یاران امیرالمومنین بر علیه #ابنحضرمی قیام کند اما باز هم #قبیلهبنیتمیم به قبیله #قبیلهأزد پیغام فرستاند که:
به خدا قسم ما به کسی که شما پناهش داده بودید حمله نکردیم نه به مالش تجاوز کردیم نه به او و نه به مال و جان کسانی که با ما هم عقیده نیستند! آیا میخواهید به جنگ ما و جنگ کسی که ما او پناه دادهایم بیایید(یعنی #ابنحضرمی).؟
#قبیلهازد با دریافت این پیغام از جنگیدن با #قبیلهبنیتمیم منصرف شدند.
وقتی اوضاع به این گونه پیش رفت #زیادبنابیه نامه دیگری به #امیرالمومنین نوشت و خبر #شهادتاعین و مخالفت #ازدیان از درگیری با #قبیلهبنیتمیم را به عرض حضرت رساند و نوشت:
که نظر من این است که #امیرالمومنین #جاریهبنقتامه را به #بصره بفرستد چون او دارای #بصیرتی نافذ است وفردی کاردان و کاربلند است و در عشیرش مورد اطاعت و در مقابل دشمنان امیرالمومنین سخت و شدید است و اگر او بیاید انشاالله یاران #ابنحضرمی را متفرق خواهد کرد.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_یازدهم آشوب در بصره (پایان)
وقتی نامه #زیاد به امام رسید #جاریهبنقتامه را فراخواند و اوضاع #بصره را برای او شرح داد و از او خواست که به #بصره حرکت کند ، #جاریه هم فرمان امام را اطاعت کرد و به بصره حرکت کرد وقتی که به بصره رسید. ابتدا پیش #زیاد رفت و نامه و سفارشات امام را به او رساند و در مورد حوادث #بصره با هم گفتگو کردند #زیاد به #جاریه گفت: مهمترین سفارش من به تو این است که بر جان خودت بترسی مبادا هم همانطور که #أعین را کشتند تو را هم به قتل برسانند.
بعد از آن #جاریه شروع کرد با قوم خودش صحبت کردن و از آنها خواست که از اطراف #ابنحضرمی متفرق شوند اما آنها نپذیرفتند. #جاریه به #زیاد و #قبیلهیاذدیان پیغام داد که برای کمک به سوی او حرکت کنند. آنها هم آمدند و آرایش جنگی گرفتند #ابنحضرمی هم با دیدن این صحنه به یارانش دستور داد که آرایش جنگی بگیرند و بین دو سپاه جنگ سختی در گرفت و طولی نکشید که #ابنحضرمی شکست خورد و به خانه ی پناه برد.
#جاریه آنجا را محاصره کرد و هنگامی که شب فرا رسید دستور داد آن خانه را آتش بزنند و #ابنحضرمی با ۷۰ نفر از یارانش کشته شدند.
از آن روز به بعد به #جاریه ، #مُحرّق (سوزاننده) نامیده شد.
فردای آن روز #ازدیان ، #زیادبنابیه را به دارالعماره بردند. #زیاد نامهای به امام نوشت و در آن اتفاقات را شرح داد.
امیرالمومنین آن نامه را خواند و خوشحال شد و یارانش هم شادمان شدند و #جاریهبنقدامه و #قبیلهازد را ستود و #بصریان را مذمت کردند.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_سیزدهم شورش گروه هایی از خوارج(۲)
از او میپرسند: مسلمان هستی یا کافر؟
او گفته: مسلمانم.
گفته اند: در مورد علی بن ابیطالب چه میگویی؟
آن #کشاورز گفته: خوبی او را میگویم او امیرالمومنین و وصی رسول الله و سرور همه انسانهاست.
ناگهان آنها او را #کافر خوانده و با شمشیر به او حمله کرده و بدنش را #تکهتکه کردند.
امام به #زیاد نوشت: #خریت و یارانش مردی مسلمان را کشتهاند اگر آنها را پیدا کردی آنها را به سوی من برگردان و اگر قبول نکردند با آنها بجنگید.
#زیاد و یارانش به سمت #خریت حرکت کردند و در #مدائن به آنها رسیدند. در ابتدا #زیاد از باب #مذاکره با #خریت وارد شد و به او گفت: چه شد که با امیرالمومنین دشمن شدی و از ما فاصله گرفتی؟
#خریت گفت: نه امام بودن علی را قبول دارم و نه راه و روش شما را ، به همین علت از شما جدا شدم.
#زیاد پرسید: چرا آن مسلمان را کشتید؟
#خریت گفت: من او را نکشتم عدهای از یاران من او را کشتند.
#زیاد گفت: قاتلان او را به ما تحویل بده! اما #خریت قبول نکرد. وقتی کار به اینجا رسید #جنگ آغاز شد.
آنقدر جنگیدند که نیزههایشان تمام شد، شمشیرهایشان کُند شد ، دستها و پاهای اسبهایشان قطع شد و ...
چون شب فرا رسید و #زیاد هم مجروح شده بود هر دو سپاه آتش جنگ را خاموش کردند.
نیمی از شب نگذشته بود که #خریت با سپاه باقیماندهاش به سمت اهواز فرار کردند و در آنجا حدود ۲۰۰ نفر از یارانش که در کوفه بودند نیز به او پیوستند.
#زیاد هم در نامهای به امام اتفاقات رخ داده را شرح داد.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh