eitaa logo
محبت خدا
305 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
14 فایل
در این کانال نزدیکترین راه های رسیدن به خدا از جمله محبت وادب را با هم بررسی میکنیم انتشار مطالب کانال بلامانع وصدقه جاریه هست کانال محبت خدا زیر مجموعه تشکیلات بزرگ تنها مسیر آرامش هست ارتباط باادمین @montazer_35
مشاهده در ایتا
دانلود
محبت خدا
🔴ادامه از بالا👆 گفتن 1ماه دیگه گفتم ای بابا چقد زیادددد نه 2 هفته دیگه که راهیان نور هم هستیم و حسا
سلام عزیزان خب از آقا محمد عزیز میخوایم که ادامه داستان رو بفرمائید. خواهش میکنم سیدجان با اجازه 👇 آقا بعد از اینکه جواب بله رو دادن، من دیگه وقت نکردم سراغ بگیرم تا 5 فرودین 91 و با داداشم و زنداداشم رفتیم اصفهان برا آزمایش خون و کارای مرتبط باهاش واقعا بد بود اون مدل آزمایش دادن و شاید یکی از بدترین خاطرات زندگیم همونه که مجبور میکردن 4 تا آقا باهم برن داخل اتاق و جلوی چشم مامور و... منم هرکاری کردن، گفتم نخیر این قدر بی حیا نشدم که اینجوری تست اعتیاد بدم و شأن خودمو زیر سوال ببرم و باید همه برن بیرون و به روش اسلامی و... 😡 اون بنده خدا هم گفت آقا هیچ راهی نیست و... منم زدم بیرون، گفتم اصلا زن نمیخوام والاااا این دیگه چه مدله تو مملکت اسلامی پدر دختر خانوم رفتن صحبت کردن و پذیرفتن که مث بچه آدم و اسلامی باشه و تا این نشد هم من تست ندادم. والاااااا☺️ خب نریم تو حاشیه چون خانوم دکتر آزمایشگاه آشنا بود، همون نیم ساعتی که ما اونجا بودیم و داشتیم صحبت و دعوا میکردیم و منتظر تست اعتیاد، اومد و گفت آقا خونشون اوکیه و اهل سیگار و اینها هم که نیستند و حله و... از اینجا دیگه فقط دنبال نگاه کردن به دختر خانوم بودم، چون دیگه همه سدهای ظاهری برداشته شده بود و هم یجورایی احساس تعلق میکردم. اما نمیدونم چرا عروس خانوم نمیذاشت ببینمش و همش روشو می‌پوشند راستش تو دلم میگفتم نکنه میخواد منو بخاطر اینکه گفتم تا روز عقد نگاه نمی‌کنم تنبیه کنه 😒 در واقع منظورم تا روز قطعی شدن بله بود که بد گفتم فک کنم و حرفم قابل تفسیر بود، مثل همین ماجرای برجام که کلا هرکی یجور میخونه 😉 بعدا فهمیدم تنبیهم کرده بود که دیگه به کسی نگم از اینکارو کنه(اول زن ذلیل بودم)😞😌 تموم شد و رفتیم خونه حالم یجوری بود، تو خودم بودم، دیگه کم کم داشتم به آینده‌ای که قراره بیاد بیشتر از قبل فکر میکردم الحمدالله قرار شد آخر ماه بیایم برا خرید عقد و بعدشم عقد و... 3روز قبل از عقد پدر خانوم با بابام تماس گرفت که راستی اینجا ما رسم داریم که عموها و دایی ها و بزرگ فامیل برا بله برون میان و شما هم بزرگاتون رو بیارید لابلای صحبتهاشون از میزان مهریه حرف زدن و خدافظی کردن😡 گفتم بابا، ببخشید ببخشیدا میشه بفرمائید از کی تاحالا مهریه رو بزرگترا مشخص میکنن تو نگاه اسلامی گفت: ای بابا اینم باز رگ آخوندیش گرفت مارو، خب همه ایران اینجوریه گفتم شرمنده از نظر اسلام عروس خانوم مهر خودشو تعیین میکنه و با دوماد به تفاهم میرسن و اگه با حاجی چیزی بستین بهتره که 14 سکه ما باشه (با عروس خانوم سر 14 سکه توافق کردیم) تماس گرفتم با پدرخانوم که حاجیییی، من و صبیه تصمیم گرفتیم 14 تا باشه و همین تصمیم رو هم با اجازه شما اجرا میکنیم، مشکلی که ندارید؟! گفت بابا جان من جهت احترام بزرگترها دارم دعوت میکنم وگرنه شما همونی که خودتون اوکی کردین رو بذارید(بخدا من عاشق این مردم از بس خوبه) بنا شد 1روز قبل عقد من و داداش و زنداداشم بریم اصفهان و خرید کنیم. موقع حرکت کردن واسه خرید و اجازه گرفتن ازشون گفتم حاجی شرمنده من اینجوری نمیتونم برم گفت چجوری گفتم خب من الان میخوام برم لباس عقد و یسری وسایل شخصی واسه دختر خانوم بگیرم، خب ایشون نامحرم هستن و شما دلتون میاد این دم آخری، ما روی لباس نامحرم نظر بدیم 😜 تا اینو گفتم، گفتن خودت که بلدی بسم الله محرم بشید مادر خانوم برا اولین بار ورود کرد و گفت خب مهریه عقد موقت 5تا سکه 😳 گفتم حاج خانوم داشتیم؟! اجازه بفرمائید به برکت این روز عزیز خود عروس خانوم بگن، ایشونم فرمودن 5شاخه گل رز(منم تو دلم گفتم دمت گرم) تو پرانتز بگم، به‌خدا دلم ریش میزد واسه اینکه فقط یبار بهش نگاه کنم و کسی که عاشق تفکرش بودم رو ببینم. خطبه محرمیت رو خوندیم و راه افتادیم. روزی که آزمایش خون اوکی شد شماره خانومم رو از خواهرم گرفتم و ذخیره کردم برا چنین روزی(چیه خب آره تا دیروز دختر خانوم بود، اما الان دیگه خانوممه، عشقمه، وجودمه❤️) مادر خانوم و خواهرش و داداشش و زن عموش(که واقعا مث مادر مهربونه) با ماشین خودشون بودن ما هم تو ماشین داداش من جلو ماشین نشسته بودم خانومم پشت و زنداداشم هم کنارش همین بین که داداشم مثلأ میخواست یخمون رو بشکنه (خیلی لوسه☺️) این پیامک رو به خانومم دادم 👇 «بسم الله الرحمن الرحیم سلام.... (خصوصیه سانسور شد) 😉 خب اینم آغاز یه زندگی جدید گر مرد ره عشقی بگو یا علی❤️» ایشونم جواب داد👇 «سلام ... بسم الله، یاعلی😉» این اولین پیام بین ما بود. سرمو بلند کردم رو به آسمون و گفتم خدایا دمت گرم ✅
🔴ادامه از بالا👆 رفتیم بازار و عروس خانوم و خواهر خانوم و زن عموش اینقد که روی کم خرج کردن من حساس بودن، خودم نبودم، هرکاری میکردیم، مادر خانوم میگفت نه اول زندگیتونه و خودم براش میخرم و اصلا اجازه نمی‌داد هزینه اضافی کنم تا جایی که شاکی شدم. گفتم ای بابا، تو روخدا اذیت نکنید، میخوام واسه همسرم یه خرید کامل کنم و...(خدا این مدل مادر خانوم رو نصیب همه کنه😊) حالا اینو ول کنید من بدبخت هرکاری میکردم که بتونم بهش نگاه کنم، خانوم میگفت شرمنده پای حرفت بمون و تا فردا صبر کن گفتم بابا بذار قبل اینکه بری آرایشگاه ببینمت گفت شرمنده، مرد و حرفش 😂 دمش گرم تا من باشم این مدل تصمیم نگیرم گفت اجازه نداری تا بعد عقد به صورتم نگاه کنی😂 حسابی ادبم کرد اما خب یه شمای کلی از مدل چادر گرفتنشون دیدم، اما صورت رو نه 😭 راستش خودمم روم نمیشد بهش نگاه کنم خجالت میکشیدم 🙈(از من بعید بود) داشتیم میرفتیم گفت باشه شب ساعت 11 میام تو حیاط کنار باغچه، چون دلم برات میسوزه، میتونی 5 دقیقه به فرشته ات نگاه کنی(یجوری حرف میزدیم انگار 20 سال بود که همو می‌شناختیم) و من فقط تنها دلیل این محبت رو تو این آیه قرآن که می‌فرماید «ما در میان شما مودت و آرامش قرار دادیم» میدیدم و میگفتم خدایا دمت گرم، داری آیه 2 و 3 طلاق رو به رخم میکشی خدایا من که از اول تسلیم ارادت بودم یادش بخیر اون شب نماز شکر خوندم بخاطر اون همه عشق و محبتی که بین من و فاطمه جانم(خانومم) بود و ای کاش فقط یلحظه، فقط یلحظه برگردم به اون لحظه، چقد دوس دارم دوباره اونطوری خدا رو عبادت کنم خدایا برگردون اون روز رو😭 شب مهمون اومد نشد که بیاد صبح ساعت 8 باید میرفت آرایشگاه و تا ساعت 14 هم نمیدیمش، بهش پیام دادم، بی معرفت اول زندگی رسما داری رئیس خونه میشیااا، همین الان به عنوان همسرت دستور میدم که بیای و ببینمت.... (آقا سید گفتند کلمات عاشقانه رو نقطه چین بذارم به خاطر کم سنای کانال) بالاخره لحظه دیدار رسید لحظه ای که خدا میفرماد تقوا پیشه کنید، تا من از فضل خودم به شما ببخشم قبلش به همه گفت که کسی نیاد بیرون میخوام محمد راحت باشه و... من رو تخت کنار باغچه نشسته بودم بهار بود گلای قشنگی تو باغچه کاشته بودن از در اومد بیرون سرم رو پایین نگه داشتم اومد نشست کنارم گفت خب همسرجان(سانسور میکنم کلمات رو) بفرما اینم فرشته‌ت خیلی اضطراب داشتم تا نگاه کردم، اشک اومد تو چشمام😭 با شوق و ذوق نگاه میکردم و میگفتم الحمدالله رب العالمین و اون بی‌معرفت فقط بهم می‌خندید و می‌گفت 6 ماه خودتو از دیدن من محروم کردی که به نظرم سلب توفیق شدی 😂 راستش نمیدونم، میگن لیلی سیاه بود، میگن علف به دهن بزی شیرینه اما هرچی بود، من تنها چهره و چشمایی که وقتی بهش نگاه میکنم، بهم آرامش میده صورت فاطمه جانمه💐 خب بچه ها تا همینجا کافیه چون پس‌فردا تو مسیر برگشت به تهران، قراره خدا اولین رخ‌نمایی رسمی خودش رو نشون بده و اولین وعده رو عملی، همینجا این قسمت رو تموم میکنم. (از سیدعزیز تشکر میکنم که اجازه میدن همچنان داستان ما تو کانال ذکر بشه ❤️) پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ورسیدن به لذت بندگی قسمت بیست و یکم 🔵🌺✅🔹🔸▫️ ۸ "اهمیت ولایت" 🔶خیلی از کارا رو میدونیم که هوای نفس هست. یکی از دوستان میگفت که حاج آقا! اینطور که من بررسی کردم ۹۹ درصد کارام از روی هوای نفسم بوده!😔 🔷گفتم چه عرض کنم. متاسفانه همینطوره. علت مشکلات فردی و اجتماعی هم دقیقا همینه. 🏳 چرا جامعه ی مهدوی در زمان ظهور حضرت، یه جامعه فوق العاده پیشرفته و پر از آرامش هست؟ "چون توی اون جامعه، افراد بلدن چطور با هوای نفسشون بجنگن." ✔️🌀 انسان ها میدونن که تمام بدبختی هاشون به خاطر "گوش کردن به هوای نفسشون" بوده. 🔴تا زمانی که ما به این رشد نرسیم، نمیتونیم به جامعه ی مهدوی نزدیک بشیم. ➖خب حالا اون جایی که نمیتونیم تشخیص بدیم که آیا این کار، هوای نفسه یا عقل چیکار کنیم؟! ✔️اینجا خداوند متعال لطف کرده و "ولایت" رو قرار داده. ✅ ولایت به ما کمک میکنه تا هوای نفس رو در هر کاری متوجه بشیم. 🌳 برای همین در اسلام به هیچ چیزی به اندازه ی ولایت اهمیت داده نشده. ✅ خداوند با دستوراتش که از طریق ولایت به ما میرسه، به ما کمک میکنه که "هوای نفسمون رو بهتر بشناسیم و باهاش مبارزه کنیم". 🔵 ولایت شامل ولایت الله و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و در زمان ما شامل ولایت فقیه میشه. 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🌺 محبت خدا @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 خدایا پناه میبریم به تو از اینکه آرزوهایمان را دور و دراز کنیم🍀 ✨خداوندا پناه میبریم به تو 🔻از کشیدن آرزوها 🔻از دور و دراز کردن آرزوها 🔻از طول اَمل ✨خدایا پناه میبریم به تو 🔻از خواستن های غیرواقعی 🔻از آرزوهای شبیه سازی شده 🔻نیازهای دروغین و پنداری ✨خدایا پناه میبریم به تو 🔻از آرزوهای که ریشه در واقعیت ندارند 🔻خواستن های به دور از تعقل بر اساس غرور و فریب 🔻از آرزوهای بازدارنده ✨پناه میبریم به تو 🔻از امیدهای بدون عمل حتی اگر واقعی باشند 🔻آرزویی که درازتر از ظرفیت عمرمان باشد 🔻آرزویی که زنجیر میکند دلمان را به دنیا 💠و آنگاه که اجل رشته آن را پاره میکند جز حسرت دست نیافتن، چیزی باقی نمی ماند. 🍃خدایا در پناه خودت یاریم کن تا پل آرزوهایم را در سراب نسازم 🍃یاریم کن که نیاز حقیقی ام را بشناسم و بیش از آن از زندگی بهره ای آرزو نکنم 🍃یاریم کن تا زنجیرهای آرزو زمین گیرم نکنند و از حرکت بازم ندارند. @mohabbatkhoda
محبت خدا
🔘قدم اول برای متقاعدشدن به ترک گناه چیست؟ 🔘اول باید بپذیری «با برنامه زندگی کنی» 🔻 #گناه_و_توبه (ج۶
🔘بچه‌ام نماز نمی‌خواند؛ چه‌کار کنم؟ 🔘ادب به او یاد داده‌ای؟! 🔻 (ج۶) - ۲ 🔸بعضی‌ها می‌پرسند: «بچه‌ام نماز نمی‌خواند، چه‌کار کنم که نماز بخواند؟» در پاسخ می‌گوییم: شما عنصر کلیدی و حیاتی زندگی بچه‌ات را-که همان «ادب» است- به او یاد داده‌ای؟ 🔸اگر بی‌ادب(بدون رعایت آداب) غذا بخوریم، بی‌ادب سلام‌علیک کنیم، بی‌ادب بخوابیم، بی‌ادب بیدار شویم، بی‌ادب راه برویم، بی‌ادب لباس بپوشیم و... در این صورت نمی‌توان انتظار داشت که بچۀ ما نمازخوان بشود! 🔸اگر توانستی بچه‌ات را باادب بار بیاوری، برای آدم باادب، اضافه‌کردن یکی دوتا ادب در بین آداب دیگر، سخت نیست. آدمِ باادبی که نسبت به همسایه، آداب را رعایت می‌کند، در مورد خوابیدن و بیدارشدن و... هم یک‌سری آداب را رعایت می‌کند، حالا اگر یک ادبِ دیگر هم به آن اضافه کنید، اجرا می‌کند و برایش سخت نیست (نماز هم درواقع «ادب نسبت به خداوند» است) 🔸بچه‌ای که نمازخواندن برایش سخت است، انگار در آن خانه، ادب نیست! مهربانی هست، خشم هست، اعتقاد به خدا هست، معنویت هست... اما ادب نیست! ۹علیرضا پناهیان 🚩مسجد امام‌صادق(ع)- ۹۸.۲.۲۱ @mohabbatkhoda
💠 در روایت است هر که را در «ایام البیض» ماه رمضان یعنی در روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم این ماه مبارک بخواند گناهش آمرزیده مى‌شود، هر چند به عدد دانه‌هاى باران و برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد! التماس دعا @mohabbatkhoda
♥️ #سلام_مولای_مهربانم 🌸 #سلام_امام_زمانم صبح یعنی ... تپشِ قلبِ زمان ، درهوسِ دیدنِ تــو کہ بیایی و زمین، گلشنِ اسرار شود سلام آرزویِ زمین و زمان ♥️ #اللهم_عجل_لولــیـکـ‌ــ_فرج ♥️ @mohabbatkhoda
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان التماس دعا @mohabbatkhoda
محبت خدا
🔴ادامه از بالا👆 رفتیم بازار و عروس خانوم و خواهر خانوم و زن عموش اینقد که روی کم خرج کردن من حساس ب
سلام عزیزان خب آقا محمد بسم الله چشم سید جان با اجازه👇 خب آقا بالاخره تونستم بعد از 6ماه چهره همسرم رو ببینم و رسوندمشون آرایشگاه و... خانومم پرسید که چطور و تا چه سطحی اجازه دارم آرایش کنم؟ گفتم چون محرم و نامحرم داریم و کسی فیلم برداری هم نمیکنه، اون چیزی که احتمالا آرزوی خودت بوده تو لباس عقد باشی رو انجام بده ولی جان من یجوری نباشه که نشناسمت😜 ظهر رفتم و عروس خانوم رو آوردم خونه و پدر خانوم زنگ زد که بیا خونه بغلی که بزرگان نشستن و منم رفتم منو به بزرگای خاندانشون معرفی کردن و منم جهت احترام خدمت همه دونه دونه مشرف شدم و یه احوال پرسی خیلی گرممممم انجام دادم و رفتم نشستم کنار عموم آقا بسم الله کردن و شروع کردن به ذکر خاطره و نمیدونم چرا با جنگ تن به تن رستم و سهراب اشتباه گرفته بودن این طرف نبض مجلس از طرف ما دست پسر خاله مامانم که استاد دانشگاه و هم تفکر خودم هست بود(گفته بودم فقط ایشون حرف بزنه، چون هم تفکره و بقیه یوقت نیان الکی یچی بپرونن و بیش از 14 سکه هم نگن😜) خلاصه عموی پدر خانوم گفت بسم الله الرحمن 2000 سکه با 20 میلیون شیربها😳 نگاه پدر خانوم کردم، دیدم چشماش درشت شده پسرخاله گفت اولا شیربها حق مادر عروس بر پدر عروسه و نمیشه که داماد این حقو بده و کلا حذف و 14سکه☺️ طرف مقابل گفت خب 1500 سکه با 10 میلیون(تا اینو گفت، گفتم خب عددبازیه) پسر خاله گفت 14 سکه به نیت 14 معصوم و... طرف مقابل گفت 1000 سکه با 10 میلیون پسر خاله گفت 14 سکه به نیت 14 معصوم طرف مقابل گفت دهه، ما هرچی میایم پایین شما که بالا نمی‌آین☺️ پسر خاله گفت آخه مومن سنگ بزرگ نشونه نزده دختر و پسر تصمیم گرفتند 14 سکه و قرآن و... باشه ما دیگه چرا آتیش بیار معرکه شدیم و این جلسه صرفا آشنایی هست وگرنه امروزه دختر و پسر میبندن و... ولی بزرگ فامیل خانوم گفت نه آقا مگه بچه بازیه و... 😡 جدی گفتاااا تا این شد پدر خانوم صدام زد بیا بیرون بابا رفتم گفتم جانم حاجی گفت با فاطمه خانوم چی تعیین کردین گفتم 14 سکه و یه جلد کلام الله مجید و اینه و شمعدون و... ولی چون داخل این همه بحث شده، من میذارم 110 سکه گفتن نه بابا همون که بستید رو میگم، فاطمه خانوم ناراحت میشه و... گفتم حاجی شما بذار این‌باشه که بزرگای شما نگن به حرف مایی و جلسه صوری هست، حالا تا بعد خدا بزرگه رفتیم داخل رفتن کنار عاقد نشستن و گفتن حاج آقا بنویسید 110 سکه و... هر دو طرف معامله گفت دهه پس چی شد، ما دعوا کردیم و شما پشت پرده بستید منم رو به بزرگ فامیلشون کردم و گفتم بااجازه بزرگای جمع، حاج آقا اینکه شما مداح اهل بیت یه طرف مجلس هستید و علما هم یه طرف خودش یه برکت واسه زندگی ماست و شما به بزرگی خودتون ببخشید و ان شاء الله اگه رسم دامادزنی دارید، اونجا بفرمایید بچه ها تلافی کنند😉 خلاصه جمعیت زدن زیر خنده و بزرگشون گفتن بیا پسرم، پیشونیتو ببوسم که ماشاالله خیلی مودبی وقتی بوسید، گفت ان شاء الله پس برا دامادزنون آماده ای دیگه؟ گفتم آره ولی کسی از بجه های شما هم هست که بتونه منو بزنه 😂 خلاصه رفتم تو دلش و تا همین الانم که منو میبینه به احترامم بلند میشه و شرمنده میکنه خب بگذریم آقا من فک کردم تموم شد با پدر خانوم و پدرم و عاقد رفتیم خونه خانومم تو قسمت زنانه برا جاری شدن خطبه همینکه عاقد گفت 110 سکه بهار آزادی و... یهو فاطمه خانوم گفت یعنی چه؟! کی گفت 110 تا مگه قرار نشد 14 تا و آقا ناراحت شد😳 گفتم خب عزیزم نمیدونی اونطرف چه خبر بود و... گفت من چکار اونطرف دارم، من دنبال الگوسازی واسه این یه مشت چشم به هم چشم فامیل بودم که بگم میشه اینطوری هم عقد کرد به یه غریبه از یه شهر و استان دیگه و شما منو ضایع کردی و... 😳 گفتم خب عزیزم راه حلش آسونه 96 تاشو ببخش به عاقد گفتم حاجی عروس خانوم 96 تارو بخشید و لطفا ثبت کنید عاقد گفت باشه بعدا تو دفتر بهم یادآوری کنید که بنویسم، میخوام زود از این محفل بزنم بیرون آقا خلاصه عقد مارو خوند و تمومممم(هنوزم ثبت نشده 😭) دیدم تو خانم ها یه تحرکی داره میشه و میگن خب صدارو باز کنید و... گفتم چییییی؟ صدا، صدای چی؟! خواهر خانوم گفت آهنگ گفتم ببخشیدا بیخود که آهنگ، مگه خونه خاله است عقدماست و شما چرا خودسر عمل میکنید 😡 گفتن خب جمع زنونه است گفتم نخیر رقص زن واسه زن هم محل اشکاله و اینجا مولودی خون هست و برو قطعش کن لطفا 😜💪 رفتن قطع کردن و خانومم گفت خدا پدرتو بیامرزه از بس بهشون گفتم گلوم خشک شد. خلاصه همه چی تموم شد خانواده من راه افتادن برن تهران من گفتم میمونم و فقط لباس راحتی با خودم نیاوردم برا استراحت و ...(میدونید که دامادا شب اول عقد می‌مونن خونه عروس و اصطلاحا میگن داماد باخودش شلوار آورد یانه 😂) ✅
🔴ادامه از بالا 👆 همراه برادر خانوم رفتیم که سفره عقد و یسری وسیله های اجاره ای رو پس بدیم و برا منم لباس خونگی بگیریم و... دست کردم تو جیبم پول لباسو حساب کنم آقا یجوری زد تو دستم که نهههه😡، وقتی من اینجام شما حق نداری دست تو جیبت کنی 😡 گفتم وااا، دستمو شکوندی، عههه، بذار خودم حساب میکنم. گفت نه حاجی گفت نذار محمد حساب کنه چیزی رو خلاصه 4 شنبه عصر ساعت 16:32 دقیقه عقد کردیم و روز بعدش برا نماز مغرب و عشا رفتیم مسجد و گویا پدر خانوم سخنران مسجد بودن گفتم حاجی امروز بین نماز اجازه بدین من صحبت کنم گفتن باشه اشکال نداره و منم توهمون روز اول سخنران مسجد شدم و تا یه کوت تا منو تو مسجد میدیدن، می‌گفتن بفرمایید و خلاصه شده بودم سخنران پایه ثابت مسجد 😂 جمعه غروب من و خانومم رفتیم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم و برگشتیم سمت تهران تو مسیر باهم صحبت میکردیم و... که دیدم پسرخاله مامانم تماس گرفته و جواب دادم سلام محمد جان خوبی سلام دکتر، ممنون جانم؟ گفت محمد جان میگم شما که الان عقد کردی، کار و بار داری و جایی هم شغلی؟ گفتم نه والا ان شاء الله از فردا میرم دنبال کار گفت سابقه تدریس داری گفتم آره، دورشو هم رفتم گفت خب نگرد، میتونی فیزیک و ریاضی و شیمی دبیرستان رو تدریس کنی تو کلاسای جبرانی ما؟ گفتم بله مشکلی نیست گفت خب فردا ساعت 14بیا دفتر و... قطع که کردم، درجا شماره بابامو گرفتم و گفتم بابا، کار پیدا کردم و... گفتن واقعا، گفتم آره واقعا گفتن خب خداروشکر منم گفتم بابا گفتن جانم گفتم 1 به هیچ به نفع خدا. گفتن یعنی چه گفتم یعنی همون آیات قرآن و خدا گفت آهان طخب خداروشکر خلاصه، خدا اولین رخنمایی خودش رو انجام دادن و منم امیدوار تر از قبل به ادامه شدم و. ماهانه حدودا 600یا 700 تومن که اون موقع خیلی بود، درآمد داشتم و نیازمند کسی جز خدا نشدم و خلاصه گذشت تا زمانی که نشستیم واسه تعیین جلسه عروسی و... پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
980222-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-07-18k.mp3
9.02M
🔉 #گناه_چیست؟ توبه چگونه است؟ (۷) 📅 جلسه هفتم | ‌۹۸/۰۲/۲۲ تهران، مسجد امام صادق(ع) @Panahian_ir @Panahian_mp3
🔘کسی که اهل برنامه نیست، روحش آمادگی دین‌داری ندارد 🔘دین مال آدم‌های اهل برنامه است 🔻 (ج۷) - ۱ 🔸دستورات دینی غالباً با برنامه است؛ زمان دارد، شیوه دارد، ادب و آداب دارد! آدم دین‌دار، باید در مسائل مالی هم برنامه‌ریزی دقیق داشته باشد؛ باید حساب دخل و خرج خودش را داشته باشد. اگر بخواهی دین‌دار باشی حتماً باید اهل برنامه و حساب و کتاب باشی. 🔸اگر در یک مدرسه‌ای بچه‌ها را «اهل برنامه» بار نمی‌آورند و تحمل بچه‌ها برای برنامه‌داشتن، کم است و حتی دیپلم گرفته‌اند اما برنامه‌ریز نشده‌اند، دیگر در این مدرسه هرچه قرآن و روایت و دعا هم یاد بدهند، این مدرسه اسلامی نیست، خیال‌تان راحت! 🔸کسی که اهل برنامه نباشد، اگر نماز هم بخواند، به این نمازخواندنش شک می‌کنیم؛ چون معلوم نیست روی چه حسابی دارد نماز می‌خواند؟ این فرد، نتوانسته روح خودش را منظم کند. لذا احتمال می‌دهیم او یک‌روز-مثل فنری که جمع شده و رها می‌شود- از دین بیرون برود، چون روحش آمادگی دین‌داری ندارد و اساساً آدم منظم و بابرنامه‌ای نیست. 🔸 آدمی که برنامه‌پذیر نیست، بلکه برنامه‌گریز است، اگر به‌هر دلیلی، طبق برنامه عمل کند، از این لحظه‌هایی که دارد به برنامه عمل می‌کند، لذت نمی‌برد. این شخصیت و این روحیه، به درد دین‌داری نمی‌خورد. دین مال آدم‌های اهل برنامه است. 🔸برای اینکه ایمان انسان زیاد شود، روح او باید از هوای نفس پاک شود؛ هوای نفس هم-به تعبیری- یعنی بی‌برنامه‌بودن! یعنی هروقت هرچیزی دلم بخواهد، انجام بدهم نه اینکه طبق برنامه عمل کنم. مقابله با هوای نفس هم یعنی بابرنامه‌ زندگی‌کردن؛ البته این قدم اولش است. 👤علیرضا پناهیان 🚩مسجد امام‌صادق(ع)- ۹۸.۲.۲۲ @mohabbatkhoda
و رسیدن به لذت بندگی قسمت بیست و دوم 🔵✅🔵🌺 ۹ "تنهامسیر آرامش!" 🔶بعد از شناخت هوای نفس، نوبت به مهمترین قسمت برنامه ترک گناه میرسه: یعنی "مبارزه جانانه و مداوم با هوای نفس نامرد" 🔴📛 یه مبارزه ی خستگی ناپذیر. ✔️تنهامسیر رسیدن به آرامش، مبارزه با نفس هست.✔️ و ما اگه بخوایم تمام دین رو خلاصه کنیم، میتونیم بگیم: ✅ دین یعنی برنامه ی کامل مبارزه با هوای نفس ✅ امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: نظام الدین مخالفه الهوی "نظام و نظم دهنده ی دین، مخالفت با تمایلات پست هست". 📚 بنده برخی کتاب های اخلاقی امام خمینی روحی فداه رو مطالعه کردم. خیلی جالبه ، هیچ جا حضرت امام نفرمودن که برای ترک گناه برید سفره ختم صلوات پهن کنید!!! 😒❗️ یا برید دعا بخونید یا هی التماس دعا بگید به ملت و اینجور حرفا. بلکه مدام میفرماید مثلا برای ترک حسادت، خلافش عمل کن. مبارزه با نفست انجام بده. ✅✔️💯 〽️ حتی انسان اگه بی دین هم باشه، واقعا "تنها راه زندگی سالم" اینه که بعضی خواسته های کوچک خودش رو کنار بزاره. با هوای نفسش مبارزه کنه. ❗️خلاصه بالا بری، پایی بری، آخرش باید مقابل بعضی از دلبخواهی های خودت بایستی! هیچ راه دیگه ای نداری!😊 پس دست از لوس بازی بردار و از خدا کمک بگیر و مبارزه رو شروع کن. حله؟! 😒 ⛔️ اگه اینو همینجا برای خودت حل نکردی، یه عمر توی بدبختی و اعصاب خوردی زندگی میکنی و توی قبر و قیامت با گرزهای آتشین برات حل میکنن! خود دانی! چی شد؟ پایه ای؟! 😉 یاعلی.... شروع کن! 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🌺محبت خدا @mohabbatkhoda
❥✺﷽ ✺❥ [للحَسَنِ بنِ عَلیّ علیها السّلام:] فَمَا الکَرَمُ؟ 🔅قَالَ: الاِبتِداءُ بِالعَطِیَّةِ قَبلَ المَسألَةِ، وَ إطعامُ الطَّعامِ فِي المَحلِ. # [به حسن بن علی علیها السّلام] گفته شد: کَرَم چیست؟ فرمود:" بخشش پیش از خواهش، و اطعام به مردم در سختیِ معیشت. 🔅امام حسن علیه السّلام - تحف العقول 225. 💐 ولادت (علیه السّلام) مبارک باد 🌸🌸 @mohabbatkhoda
کیک تولد #امام‌_حسن‌_مجتبی علیه السلام کار قشنگ یکی از اعضای حیات برتر 👏👏👏👏🌺🌺🌺❤️❤️❤️ @mohabbatkhoda
خداوند به شما و همه عزیزان گروه سلامتی و عاقبت بخیری عطا کنه و دل همه شاد باشه به حق عزیز امشب استاد یه راه عملی برای خانواده ها به نظرم اینه که ما بیاییم تولد امامان و حضرات معصومین تو خونه یه مراسم کوچک برگزار کنیم تا فرزندان (با توجه به اینکه دشمنان اسلام می خواهند بچه ها رو از دین جدا کنند) بیشتر به اهل بیت توجه کنند من خودم بعضی وقتها یه کیک کوچک میگیرم و تولد امامان رو جشن می گیریم . مثل سال گذشته . انشاءالله بتونم و توفیق یار باشه فردا شب هم مهمان دارم همین کار رو میکنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢اجابت نیاز مردم مردی داشت که آن را در نامه ای نوشت و به دست امام حسن مجتبی(ع)داد . امام حسن(ع) بدون آنکه را بخواند فرمود: "حاجتت رواست!" شخصی عرض کرد: "بهتر نبود نامه اش را می خواندید و آنگاه بر طبق پاسخ می دادید؟" امام پاسخ دادند: "می ترسم که متعال به همان اندازه ای که وقت صرف می شود تا نامه اش را بخوانم ،من را مورد قرار دهد." 📚احقاق الحق، ج 11، ص 141 @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 تا وعده قیامت تو صبر می کنیم برداغ بی نهایت تو،صبر میکنیم ای از تبار آینه و آفتاب وعشق تا مژده زیارت تو،صبر میکنیم 🌹🌹🌹🌹🌹 خواهدآمدباکوله باری از عدالت. ..: ✊لبیک یا مهدی "عج"✊ برای سلامتی امام عصر،عج، @mohabbatkhoda
دانی که چرا ماه رمضان ماه خداست💕 یا آنکه چرا حساب این ماه جداست؟ یا آنکه چرا باب کرم مفتوح است؟ زیرا که تولد حسن عشق خداست💕 میلاد با سعادت مجتبی (ع) را به محبان اهل بیت ع تبریک عرض میکنیم🌸🍃 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mohabbatkhoda
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان التماس دعا @mohabbatkhoda
🌸 ولادت با سعادت امام حسن(ع) مبارک. @mohabbatkhoda
🔘حاضری برای نگاه‌کردنِ خودت برنامه بپذیری؟ 🔘مگر می‌شود آدم بی‌برنامه را به حجاب متقاعد کرد؟! 🔻 (ج۷) - ۲ 🔸گام اول برای متقاعدشدن به دین‌داری و ترک گناه، این است که خودمان را به زندگیِ بابرنامه متقاعد کنیم. اینکه آدم بپذیرد زندگیِ بابرنامه داشته باشد، مقدمۀ متقاعدشدن به ترک گناه است. 🔸مثلاً وقتی به کسی می‌گویید «نگاه حرام نکن!» ببینید این را به چه کسی دارید می‌گویید؟ این را باید به کسی بگویید که حاضر است برای نگاه‌کردنِ خودش برنامه داشته باشد! 🔸کسی که حاضر نشده برای نگاه‌کردن خودش برنامه بپذیرد، وقتی به او می‌گویی «نگاه حرام نکن» زورش می‌آید و برایش سخت است بپذیرد، لذا ممکن است تو را مسخره کند و حتی ناسزا بگوید! 🔸آدمی که شخصیتاً برای هیچ‌چیزی‌ نمی‌خواهد برنامه داشته باشد؛ من‌جمله برای لباس‌پوشیدن، چطور می‌خواهید او را برای «حجاب» متقاعد کنید؟! وقتی او را به حجاب، توصیه می‌کنید، طبیعتاً زورش می‌آید بپذیرد! اول باید بپرسید: آیا شما اصلاً برای زندگی خودت برنامه داری؟ این برنامه را روی چه اصولی طراحی کرده‌ای؟ 👤علیرضا پناهیان 🚩مسجد امام‌صادق(ع)- ۹۸.۲.۲۲ @mohabbatkhoda
غلام سیاه بود و یک سگ و یک گرده‌ی نان! یک لقمه نان می‌خورد و یک لقمه به سگ می‌داد! مولای کریم ایستاد به تماشا! غلام سیاه را خوب ورانداز کرد امام مجتبی علیه السلام به غلام گفت بمان تا برگردم؛رفت و پس از اندکی برگشت. فرمود: دیگر تو غلام نیستی! تو را از مولایت خریدم و در راه خدا آزادت کردم. آن گاه باغش را نیز به او بخشید و فرمود: با کریمان باید کریم بود!🌸 مولای کریمان!ما بندگان دنیاییم!😭 ما را بخر و در راه خدا از هوای نفس آزاد کن!باغ و گلستان دوستداری ات را ارزانیمان کن! هر چند کریم نبوده‌ایم اما شما کریمی و از فرزندان کریم زادگان!ما را رها نکن!🙏🙏
و رسیدن به لذت بندگی💖 قسمت بیست و سوم 🌺🔵✅ ۱۰ "شیرینی رو دیرتر بخور" 💠امیدوارم همه ی شما عزیزان و نور چشمانم، مبارزه با هوای نفس رو برای خودتون به خوبی جا انداخته باشید. ☺️ ببینید مبارزه با نفس یه کاری نیست که نیاز به "ایمان" زیادی داشته باشه. ✔️ مبارزه با نفس یعنی از شیرینی خامه ای بگذر تا شام خوشمزه رو با اشتها و لذت بخوری.😋 ❓خب به نظرتون این خیلی حرف سنگینیه؟ نه دیگه. به نامحرم نگاه نکن تا توی زندگی زناشوییت لذت بیشتری ببری. 👌 اینو علم روانشناسی هم ثابت کرده. 🔰شما اگه میخوای یه غذایی رو با لذت بخوری، کافیه قبلش یکمی گرسنگی تحمل کرده باشی. ✅مبارزه با نفس نمیخواد لذت های تو رو کم کنه اتفاقا میخواد "لذت بیشتری" ببری. 🔵اگه از یه لذت مسخره ی کوچک گذشتی، یه لذت خوب و زیاد میبری. 🔗کسی که از لذت خوردن نوشابه بگذره، یه عمر لذت سلامتی رو میبره. 🍎 ⚽️🏀 کسی که از لذت تنبلی بگذره و ورزش کنه، یه عمر "لذت بدن متناسب و سالم رو میبره". 😊 مبارزه با نفس یه کار کاملا عاقلانه هست. کاملا به نفع ماست.🌺👌 و اسلام اومده تا با ارایه یه برنامه ی خوب، لذت های انسان رو افزایش بده. 👏👏👏 خب این که خیلی خوبه!😊 با این برنامه میشه با همه ی بی دین های عالم صحبت کرد. "میشه هر غیر مذهبی رو شدیدا مذهبی کرد". ✔️کافیه شما بیای اسلام رو درست معرفی کنی. اسلام میگه شیرینی رو دیرتر بخور تا لذت بیشتری ببری!😏 ترک گناه یه کار خیلی آسونی هست. روش فکر کن. 🔰برای خودت جا بنداز که با مبارزه با نفس میشه لذت هات رو افزایش بدی... 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🌺محبت خدا @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا