☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●اهم آفات در کشتزار انسان سازی عجله است ، سالک مسیر کمال باید بدون تعجیل اما به صورت مستمر راه بپیماید:
●ره رو آن است که آهسته و پیوسته رود
●ره رو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
■●به عبارتی واضح تر در ابتدای مسیر باید مباحث فکری و نظری با دقت و به طور کامل سپری گشته و بعد در ادامه مباحث عملی بدان ضمیمه شود زیرا علت بسیاری از ناکامی ها در وصول به کمال عجله است.
■●عصاره ی عالم
استاد صمدی آملی حفظه الله●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت پنجم)○□ □○فَرَأَى الأُمَمَ فِرَقاً فِي أَدْيَانِهَا: پيغمبر اكرم صلی الله ع
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت ششم)○□
□○ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِيَارٍ: تا اينكه خداي متعال رسول الله(صلی الله علیه وآله) را قبض روح كرد؛ او را از این عالم گرفت؛ منتها نه گرفتن تؤام با خشونت؛ بلکه قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِيَارٍ ؛ یعنی قبض کرد؛ او را گرفت با نهایت مهربانی و اختیار؛ یعنی به خود پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم واگذار کرد؛ و خود پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت من دلم می خواهد پیش خدای متعال بروم؛ « إِلَى الرَّفِيقِ الْأَعْلَى» می خواهم پیش آن رفیق برتر خودم بروم.
□○ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِيَارٍ وَ رَغْبَةٍ وَ إِيْثَارٍ: و آن گرفتن، گرفتن رغبت بود؛ یعنی خداي متعال به ديدار رسول الله (صلی الله علیه وآله) راغب بود؛ یا از آن طرف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هم به وصال الهي راغب بودند وَ إِيْثَارٍ و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله در راه اين وصال همهي هستي خودشان را ايثار كردند؛ اینگونه قبض روح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اتفاق افتاد.
□○فَمُحَمَّدٌ مِنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ فِي رَاحَةٍ: در نتيجهي اين قبض روح پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله)، از تمام سختيها اين دار دنيا راحت شدند؛ از دست شما مردم ناسپاس و پیمان شکن نجات پیدا کردند.
□○قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الأَبْرَارِ:و الان رسول خدا محفوف است؛ ملائكهی ابرار گرداگرد پيغمبر (صلی الله علیه وآله) را گرفتهاند،
□○وَ مُجَاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ: و در جوار ملك جبّار، خداي متعال قرار دارد و آرميده است.
□○صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَبِي نَبِيِّهِ وَ أَمِينِهِ عَلَى الْوَحْيِ وَ صَفِيِّهِ وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِيِّه: و صلوات خدا بر پدرم باد كه پيامبر الهي بود؛ امانتدار وحي الهي بود؛ بندهي برگزيدهي خدا از بین همه ی خلایق بود؛ انتخاب شده ی خدا از خلق بود؛ و مورد رضايت پروردگار بود.
□○وَ السَّلامُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ: و سلام بر پدرم رسول الله باد و رحمت و بركات الهي بر او باد.
□○این در حقیقت خطبه ی اول است که اشاره کردم حقایق بسیار بلندی در آن است و باز کردن آن (خصوصاً آن بحث های توحیدی) زمان می برد.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت ششم)○□ □○ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِيَارٍ: تا
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت هفتم: قرآن )○□
□○ثُمَّ الْتَفَتَتْ إِلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ: بعد حضرت زهرا سلام الله علیها به اهل مجلس، یعنی کسانی که در مسجد بودند، توجه کردند وَ قَالَتْ (حضرت از خطبه عبور کردند و وارد خطابه شدند)
□○أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ: شما اي بندگان خدا! پرچمداران امر و نهي الهي بوديد؛ شما بوديد كه اسلام را حمايت كرديد و اسلام توانست پايدار بماند؛ پايگاههاي زيادي را فتح كند. شما مردم مدينه بوديد كه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و مهاجرين را در هجرت پناه داديد.
□○وَ حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ: و شما حاملان دين خدا و وحي الهی بوديد.
□○وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ: و شما امانتداران الهي بوديد كه خدا نفس شما را، وجودتان را به امانت دست شما سپرد.
□○وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الأُمَمِ: و شما مبلّغين خدا و دين خدا در بين ساير امّتها بوديد.
□○زَعِيمُ حَقٍّ لَهُ فِيكُمْ: آن زعیم و و زمامدار حق در بین خود شماست. البتّه اين عبارت «زَعِيمُ حَقٍّ لَهُ فِيكُمْ که زمامدار حق در بین شماست» به دو صورت دیگر هم نقل شده است: زَعَمْتُمْ حَقٌ لَكُمْ لِلَّهِ فِيكُم: آيا شما پنداشتيد كه حقّي براي خدا در مورد شما وجود دارد؟ یا أ ضعتم حقّاً له فيكم: یا اینکه حقّ الهي را كه در بين شما بود با این کاری که مرتکب شدید (غصب ولایت) ضايع كرديد. در کتابهای دیگر با این دو عبارت هم دیدم نقل شده بود که یادداشت کردم.
□○وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ: و پيماني كه خدای متعال از پيش با شما داشت (یا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیمانی از شما گرفت؛ شاید اشاره به پیمان غدیر باشد؛ بیعتی که در غدیر خم برای ولایت امیرالمومنین علیه السلام گرفتند).
□○وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ: وآنچه كه پيغمبر صلی الله علیه و آله وسلم از سوي خودش براي شما باقي گذاشت که فرمود قرآن و عترت را باقی می گذارم. حال آن بقیه چه هست؟ یکی از آنها این است:
□○كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ: كتاب گوياي خدا، وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ: و قرآني كه صادق و راستگو است،
□○وَ النُّورُ السَّاطِعُ: و نور فروزان الهي است،
□○وَ الضِّيَاءُ اللاّمِعُ: و شعاع درخشان پروردگار است.
□○بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ: بصيرت های قرآن بيّن و آشكار است؛ آنجایی که می خواهد بصیرت بخشی کند کاملا شفاف و روشن است؛ و اسرار خفيّهي قرآن هم مكشوف است.
□○مُتَجَلِّيةٌ (مُنْجَلِيَةٌ) ظَوَاهِرُهُ: ظواهر قرآن آشکارا در تجلی است.
□○مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أَشْيَاعُهُ: كساني كه شیعه و پيرو قرآنند مورد غبطه هستند. همه حسرت آنها را می برند.
□○قَائِداً [قَائِدٌ] إِلَى الرِّضْوَانِ أَتْبَاعُهُ: و پيروي قرآن انسان را به سوي رضوان الهي راهبري ميكند.
□○مُؤَدٍّ إِلَى النَّجَاةِ اسْتِمَاعُهُ: گوش سپردن به قرآن انسان را به نجات ميرساند،
□○بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ: به وسيلهي قرآن است كه مي شود به حجّتهاي نوراني خدا دسترسي پيدا كرد.
□○وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ: و به کمک بیان قرآن است که میشود به فرائض الهي دست پيدا كرد
□○وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ: و به آن حرامهايي كه خدا تحذير كرده است به وسیله ی قرآن ميتوان رسيد.
□○وَ بَيِّنَاتُهُ الْجَالِيَةُ: و به آن بینات قرآن، استدلالات قرآن، حجت های الهی كه در تجليّاند به وسيلهي قرآن ميتوان راه پيدا كرد.
□○وَ بَرَاهِينُهُ الْكَافِيَةُ: و به برهانهاي كافي الهی (که با وجود آن به هیچ برهان دیگری نیاز نیست ) از رهگذر قرآن میشود دسترسی پیدا کرد.
□○وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ: و به فضائل پسنديده و مستحسنش یا مستحبّش (مندوب هم به معنای پسندیده است هم به معنای مستحب) به کمک قرآن می توان راه پیدا کرد
□○وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ: و به جاهايي كه قرآن رخصت داده؛ یعنی یک امری را اجازه داده است؛ جاهایی که در مقام رخصت، انجام کاری را هبه کرده؛ اجازه داده، آنجاها را هم به کمک قرآن می شود راه پیدا کرد
□○وَ شَرَائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ: و به قوانين مسلّم و واجب الهي هم به کمک قرآن ميتوان راه پیدا کرد.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●پاداش درود فرستادن بر فاطمه سلام الله علیها●□
□●پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه سلام الله علیها فرمودند:
□●«مَن صَلّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللهُ لَهُ وَ اَلحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ» "(۱)
□●ای فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد؛ خدای متعال همهی گناهان او را، بدون استثناء، میبخشد و هر جا که من در بهشت باشم؛ خدا او را در بهشت به من ملحق میکند.
□●و این صلوات چقدر زیباست:
□●«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ و اَبِیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ»●□
□● #حدیث
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
مجلسی،بحار، ج ۴۳؛ ص ۵۵●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حاج محمد اسماعيل دولابی●■
■●اوّلین بارقه ی نهضت #آقای_خمینی روزی بود که اتفاقاً به پیشنهاد یکی از رفقا به جلسه ی درس ایشان در مسجد اعظم قم رفته بودم که در شبستان جنب قبر مرحوم آقای بروجردی تشکیل میشد و از دور این سیّد بزرگوار را در حالی که به چند صد نفر طلبه درس میداد، تماشا میکردم. آن روز کسبه ی قم به خاطر اینکه حکومت شاه پاسخ تلگراف #آقای_خمينی را نداده بود، تعطیل کرده بودند و در میانه ی درس، جمع زیادی از مردم قم وارد شبستان شدند و پشت سر طلبه ها نشستند.
■●آقای خمینی بعد از چند دقیقه فرمود: کسانی که آمدهاند، بلند شوند تا آنها را ببینم. جمعیت بلند شدند و #آقای_خمینی نگاهی به آنها انداخت و سپس فرمود: حالا بنشینید. (بار اوّل بیاجازه نشسته بودند، این بود که برای حفظ عزّت، آنها را بلند کرد و با اجازه نشاند). بعد فرمود: یک نفر بلند شود بگوید چرا تعطیل کرده اید و اینجا آمده اید. یکی از حضّار بلند شد و عرض کرد: آقا بعد از این که حکومت پاسخ تلگراف شما را نداد، دیگر کسب و کار برای ما گوارا نیست و بیمعناست. فرد دومی بیاجازه بلند شد و فضولی کرد و گفت: البته این درس و بحث حوزه هم بیمعناست. آقای خمینی نگذاشت او حرفش را ادامه دهد و فرمود: خُب.
■●بعد خطاب به طلبه ها و مردم فرمود: در این حرکتی که امروز شروع شده و در آینده در همه ی #قم هم نمیگنجد و در همه ی کشور هم شاید نگنجد، فکر نکنید ما میخواهیم #اسلام و #قرآن را حفظ کنیم، بلکه قصد ما این است که دست ما از قرآن و اسلام کوتاه نشود . (یعنی حافظ قرآن و اسلام خداست. اَلاِسلامُ یَعلُو وَ لا یُعلیٰ عَلَیهِ: اسلام برتر و بالاتر است و چیزی بالاتر از اسلام نمیتواند قرار بگیرد. اسلام و قرآن محتاج نیستند که ما حفظشان کنیم، ما محتاج قرآن و اسلام هستیم.)
■● #مصباح_الهدی ص ٤٩٠●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم
بخش پنجم1⃣
● بى اعتبارى آن نظريه و پاسخ به دلايل پنجگانه آن
خواننده عزيز اگر در بيان قبلى ما مقدار بيشترى دقت كند بى اعتبارى اين نظريه را مى فهمد، زيرا سؤال و درخواست ابراهيم (عليه السلام ) ((ارنى - نشانم بده )) و جمله ((كيف تحيى الموتى - چگونه مردگان را زنده مى كنى ))، و دستور خداى تعالى به اينكه اين عمل به دست خود ابراهيم (عليه السلام ) انجام گيرد (كه بيانش گذشت ) هيچ يك از اينها با معنائى كه اينها براى آيه ذكر كردند نمى سازد، علاوه بر اينكه كلمه ((جزء)) در جمله ((سپس بر سر هر كوهى جزئى از آن ها را بگذار)) ظهور در جزء تك تك هر مرغى دارد، نه در اينكه يك مرغ را سر آن كوه ، و يكى ديگر را سر كوهى ديگر بگذار.
و اما پنج دليلى كه برگفتار خود آورده اند هيچ يك درست نيست .
اما جواب از دليل اول : معناى كلمه ((صرهن )) همان قطعه قطعه كردن است ، و اگر با حرف ((الى )) متعدى شده و مفعول بگيرد دليل بر آن نيست كه به معناى متمايل كردن باشد، بلكه براى اين است كه كلمه نامبرده علاوه بر معناى ((قطع كردن )) متضمن معناى ((به طرف خود كشيدن )) نيز هست ، همچنان كه در جمله ((الرفث الى نساءكم )) كلمه ((رفث )) متضمن معناى ((افضاء)) هم بوده و با حرف ((الى )) متعدى شده است به تفسير آيه (187 سوره بقره ) مراجعه فرمائيد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 566
و اما جواب دليل دوم : اين است كه ما نيز تمامى ضميرهاى چهارگانه را به طيور بر مى گردانيم ، و اگر بپرسى چطور ضمير سومى و چهارمى را به طيور بر مى گردانى ؟ با اينكه از طيور تنها اجزايش مانده و صورتش به كلى از بين رفته ، ما نيز عين اين سؤال را از شما مى كنيم ، كه در آيه : ((ثم استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا آتينا طائعين )).
چگونه ضمير ((هى )) و ((ها)) را به آسمان بر مى گردانيد، در حالى كه آن روز از آسمان تنها ماده دودى شكلش وجود داشت و صورت آسمانى به خود نگرفته بود و چگونه ضمير ((له )) در آيه : ((انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون )) را به ((شى ء)) بر مى گردانيد؟ در حالى كه قبل از كلمه ((كن )) يعنى ايجاد موجودات ، چيزى موجود نبوده ، تا ضمير به آن بر گردد.
و حقيقت اين است كه تنها در خطاب هاى لفظى است كه بايد مخاطب قبلا وجود داشته باشد، و اما در خطاب هاى تكوينى قضيه درست بر عكس است ، يعنى وجود مخاطب فرع خطاب است ، چون خطاب هاى تكوينى همان ايجاد است ، و معلوم است كه تا خطاب صادر نشود، مخاطبى پديد نمى آيد، چون وجود، فرع بر ايجاد است ، همچنان كه در آيه ((ان نقول له كن فيكون )) كلمه ((فيكون )) اشاره به وجود ((شى ء)) است كه متفرع شده بر كلمه ((كن )) كه همان ايجاد است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم بخش پنجم1⃣ ● بى اعتبارى آن نظريه و پاسخ به دلايل پنجگانه آن خوانند
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم
بخش پنجم2⃣
● بى اعتبارى آن نظريه و پاسخ به دلايل پنجگانه آن
و اما جواب دليل سوم : اين است كه ما طرف ديگر و شق دوم را قائليم ، و مى گوئيم سؤال از كيفيت فعل خداى سبحان و احياى او است ، نه از كيفيت حيات پذيرى ماده و اينكه گفتند: بشر نمى تواند به كنه اراده الهى پى ببرد، چون اراده از صفات اوست (هم به دليل ظاهر قرآن و هم به اتفاق همه مسلمانان )، در پاسخ مى گوئيم : اراده از صفات فعل است نه از صفات ذات ، صفتى است مانند خالقيت و رازقيت و امثال آن كه از فعل خدا انتزاع مى شود. و آن كه دست بشر بدان نمى رسد ذات متعاليه خداست ، همچنان كه خودش در كلام مجيدش فرمود: ((و لا يحيطون به علما)).
پس اراده صفتى است كه از فعل خدا انتزاع مى شود، و آن فعل عبارت است از ايجاد كه با وجود هر چيزى متحد است ، و عبارت است از كلمه ((كن )) در آيه ((ان نقول له كن فيكون ))، و خداى سبحان در دنباله اين آيه فرموده : اين كلمه عبارت است از ملكوت هر چيز: ((فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء)).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 567
از سوى ديگر صريحا فرموده : ملكوت خود را به ابراهيم نشان داديم ، ((و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين )) و يكى از ملكوت آسمانها و زمين ، همين زنده كردن مرغان نامبرده در آيه است .
حال ببينيم منشأ اين شبهه و نظائر آن چيست ؟ منشأ آن اين است كه اين دانشمندان گمان كرده اند كه خواستن ابراهيم از طيور و گفتن عيسى (عليه السلام ) به مردگان هنگام زنده كردن آنها به اينكه ((برخيز به اذن خدا))، و نيز جريان يافتن باد به امر سليمان و ساير معجزات كه در كتاب و سنت از آنها نامبرده شده ، اثرى است كه خداى تعالى در الفاظ اين پيامبران قرار داده ، يعنى اثر و خاصيت خود الفاظ آنهاست و يا اثرى است كه خدا در ادراك تخيلى آنان نهاده ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 568
و الفاظشان بر آن ادراك تخيلى دلالت مى كند، نظير ارتباط و نسبتى كه ميان الفاظ عادى ما با معانى آن دارد، و اين نكته بر آنان پوشيده مانده كه اين تاءثر، نه مربوط به الفاظ انبياء است ، نه به اراده آنان كه الفاظ حاكى از آن است ، بلكه مربوط به اتصال باطنى آن حضرات به قوه قاهره و شكست ناپذير خدا و قدرت مطلقه و غير متناهى او است ، همه كاره و فاعل حقيقى معجزات ، اين ارتباط است .
و اما جواب از دليل چهارمشان اين است كه : معناى تراخى و تدريج كه از كلمه ثم استفاده مى شود همانطور كه با معناى تربيت مرغان و مانوس كردن آنها تناسب دارد، با معناى ذبح كردن و كوبيدن و جدا كردن اعضاى آنها از يكديگر و گذاشتن هر قسمتى از آن اجزاى كوبيده شده را بر سر يك كوه نيز تناسب دارد، و مطلب بسيار روشن است .
و اما جواب از دليل پنجمشان اين است كه : عين اين اشكال به خودشان بر مى گردد، براى اينكه حاصل اشكالشان اين بوده كه خدا كيفيت زنده كردن را با بيان علمى براى ابراهيم (عليه السلام ) بيان كرده نه با ارائه و نشان دادن حسى . به ايشان مى گوئيم در اين صورت آيه بايد با صفت ((قدرت )) ختم شود نه ((عزت )) و ((حكمت ))، در حالى كه در سابق توجه فرموديد كه گفتيم مناسب تر همين است كه با صفت عزت و حكمت ختم شود نه با صفت قدرت ، از همان بيان ، اين معنا نيز روشن مى شود: اينكه بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: مراد از در خواستى كه در آيه آمده ، درخواست ديدن حيات پذيرى اجزاى مرده است ، صحيح نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره
■●چه کسی مسلمانها را به این روز انداخت؟ چه کسی خاندان پهلوی را بر مردم مسلط کرد که حجاب از سر زن مسلمان و مؤمن بردارد؟●■
■●آری، خوبانِ مسلمانها میبایست احتیاط دینی میکردند، که نکردند و در اثر آن سهلانگاریها کار مسلمانان به اینجا کشید. خدا نکند که انسان در دین و امور مسلمانها خلافِ احتیاط کند؛ زیرا انحراف خود انسان هرچند مشکل است، ولی منحرف کردن دیگران و در عداد مضلّین(جزء گمراهكنندگان) قرار گرفتن، اَشْکل(سختتر) است. «الضآلِین؛ گمراهان» همان «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» هستند؛ زیرا «ضآلین» کارشان به «مُضلّین» منتهی میشود. در ترکیه مصطفی کمال را با وعدهی سلطنت بر ترکیه تطمیع نمودند، و در ایران رضا پهلوی را با تطمیع واگذاری سلطنت قاجار به او، تطمیع نمودند.
■●در محضر بهجت، ج۲، ص۴۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●انسانی اگر بخواهد از نعمات آن سویی به دست آورد باید آن سویی شود.باید با آن نشئه سنخیت پیداکند ،تشابه پیدا کند ، واین نیاز به ریاضت دارد.الان درجاتی را برای سالک به راه افتاده بیان می کند.
□●احوالاتی که پیش می آید در چند درجه هر درجه را در چند مرحله بیان میکند، اول , وسط ، منتهی.
حالات را به نحو عموم و کلی بیان میکند ، چون خصوصیات و جزییات به تبع مزاج و استعداد است و مزاج را عرض عریضی است و به ضابطه در نمی آید. آنچه به دست می آورند مربوط به شخص است .سرّ اوست .چون سرّ است مربوط به خودش است
الفاظ حکایتی از آن سرّ است و سرّ را نمیتوان در قالب ریخت ، مربوط به خودش است، ولی بصورت عموم میشود
الان ابتدا وارد در بیان وقت میشود
"الوقت " که مبدأ و مرتبه اول از درجه نخستین است.
□●سالک باید اول در وقت دقت کند و آنچه به انسان داده میشود یکبارگی و یکدفعه نیست ، باید انس بگیرد ، و کم کم انس بگیرد که رخش می باید تن رستم کشد . باید به اله عالم انس بگیرید.اگر دیر شده بیحوصلگی نکند ، می دهند ، ان الله لایضیع اجر...
□●این که چند صباح یک تسبیحی به دست بگیریم و یک نحوه بِس بِس ، بعد هم انتظار داشته باشیم ، این نمیشود .این ریاضت نیست ، تشبه به ریاضت است ، ادای ریاضت است ، والا ریاضت بی بهره نمیشود.توقع باید بجا باشد. کاری است بس مشکل.
بعضی ها چند صباحی شروع میکنند ، تن خسته میشود ، نمی کشد ، خود را به الفاظی و بِس بِس قانع می کند . افرادی آمدند و گفتند: حاضریم. گفتم:کار میخواهد، مشکل است .گفتند : هستیم.
چهارصباحی شروع کرند و بعد درمانده. خود را قانع کردند که بله فهمیدیم .اینها را شیخ میگوید خیال میکنی یافتی و رسیدی .از عجز ترک گفته ایی و الان داری به این الفاظ به سر خود شیره میمالی.
□●والا آنکه اراده کرده می رسد و می فهمد و می گوید:
مرا تا جان بود در تن بکوشم
مگر از جام او یک جرعه نوشم
□●این که میگوید فهمیدم ، یافتم ، کافی است؟ چه کسی به همه چیز رسیده است؟ خودش را دارد قانع میکند چون سخت است مشکل است .
حال می بینی آنهایی که به جایی رسیدند چقدر مرد بودند ، چقدر زحمت کشیده اند ، به ریاضات علمی و عملی چه زحماتی کشیده اند.
□●توغل ، فرو رفتن است. در اول ابن الوقت بود .وقتی آن حالت برایش ملکه شد و به جایی رسید، وجودشان سنگین میشود، قلمشان سنگین میشود ، اوتاد ارض هستند. در مقابل کسانی که اولئک کالانعام بل هم أضل . این شخص از وقت هم بالاتر رفت و متوغل شد و ابوالوقت شده است.
□●صده و ده اشاره /اشاره نود و هفتم
#علامه_حسن_زاده_ی_آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، مبدع چیزها، تعالی ذکره، چون گویائی است که مینماید و میدهد آن معانی و گوهرها، که مرور است، بسخنْ شنوندگان را، و نه هر شنوندهای سخن وی را دریابد و بداند، بلکه از ایشان هست که بترجمان و واسطه محتاج بود تا از گوینده بشنونده رساند ،و آنکه در این منزلت و مرتبت بود عجمیست، که حاجت خود را در نیابد الا بترجمانی که تفسیر کند حقیقت گفتار را.
□○پس ای نفس، از آن گوهران مباش که محتاج ترجمان و واسطه باشند، که ترجمان تواند که گفتار را از اندازهٔ معنی بگرداند و خیانت کند، پس برون شو از مرتبت عجمیان بمرتبت فصیحان و بلیغان، و کسب کن دانش را پیش از کار کرد، و میوه شناختن پیش از درخت نشاندن، و بگفتار محصل کن ثواب برکاتش پیش از عمل، که ترا اندرین هست راحتی تمام و فایدهای بزرگ، واللّه تعالی اعلم بالصّواب.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی (قدس سره الشریف)●■
■حجاب خودخواهی و خودبینی، از حجب غلیظهای است که هرکس را که مبتلای به آن است از همه حقایق سلوک تمام محسنات و کمالات غیر و مقبحات و نقایص خود بازمیدارد. این حجاب ارث ابلیس است و در هرکس قوت گیرد منسلک در ذریهی ابلیس خواهدشد، گرچه به صورت و ولادت ملکیه، ولیده و ذریهی آدم باشد؛ زیرا که میزان در عالم انسانیت و ملکوت، که شیئیت اشیاء به آن است، ولادت ملکوتیه است. چنانچه زادهی ملکوتی، عیسی مسیح، فرمودهاست:« لن یلج ملکوت السماء من لم یولد مرتین ».
■و این ولادت ثانویه که مبدأ و اوج ملکوت اعلی است، که به ملکوت سماء از آن تعبیر شده، متوقف بر آن است که از این حجب که ارث ابلیس است، خارج و به حقایق اسماء که ارث آدم علیه السلام است متحقق شود. تحقق به حقایق جنود عقلیه از مقدمات تحقق به حقایق اسماء است.
■●شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۶۵و۶۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت هفتم: قرآن )○□ □○ثُمَّ الْتَفَتَتْ إِلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ: بعد حضرت زهرا س
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت هشتم: فلسفه احكام)○□
□○فَجَعَلَ اللَّهُ الإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ: خداي متعال #ايمان را براي تطهير و پاك كردن شما از شرك مقرر کرد.
□○وَ الصَّلاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ: و خدای متعال #نماز را واجب کرد تا وجود شما را از #كبر مبرا و منزه کند.
□○وَ الزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ: و خدای متعال #زكات پرداختن را براي پاك كردن روح و جان انسان از دلبستگی به مال و دنيا و همین طور سببی برای افزون شدن داراييها و رزق قرار داد. خاصیت زکات هم دو چیز است: یکی نفس انسان را تزکیه می کند؛ وقتی در راه خدا داد دلبستگی به دنیا را از بین می برد؛ دوم هم اینکه سبب برکت رزق می شود.
□○وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلإِخْلاصِ: خداي متعال #روزه را مقرر کرد برای اینکه روح #اخلاص را در جان انسان تثبیت کند.
□○وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ: و خداي متعال #حج را براي استحكام بخشيدن به بناي دين مقرر کرد؛ که حج بنای دین را محکم می کند.
□○وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ: و #عدالت عمومي را براي اینکه دل ها منظم شود و دیگر هوس ظلم و كارهاي خلاف نكند، مقرر کرد.
□○وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ: و خداي متعال #اطاعت از ما اهل بيت را براي نظم يافتن دين و امّت و ملّت اسلامي مقرر کرد.
□○وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ: و #امامت ما اهل بیت را براي در امان ماندن امّت اسلامي از تفرقه و فرقه فرقه شدن مقرر کرد.
□○وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلإِسْلامِ: و خداي متعال #جهاد را مايهي عزّت اسلام قرار داد.
□○وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الأَجْرِ: و #صبر را مدد و کمکی قرار داد براي اینکه انسان استحقاق و آمادگي دريافت اجر الهي را پیدا کند.
□○وَ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ: و خداي متعال #امر_به_معروف را براي این مقرر کرد که مصالح عمومي در پرتو آن تامین می شود.
□○وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ: و #نيكي_کردن_به_پدر_و_مادر را سپری قرار داد که انسان را از خشم الهی محفوظ می دارد.
□○وَ صِلَةَ الأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ: و #صلهي_رحم و ارتباط با خویشاوندان را مایه ی افزوني جمعيّت مسلمان ها قرار داد.
□○وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ: و #قصاص را وسيلهي حفظ خونها و جلوگيري از خونريزي قرار داد.
□○وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ: و #وفاي_به_نذر را وسیلهای قرار داد براي اینکه انسان خودش را در معرض مغفرت الهي قرار دهد.
□○وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ: و خداي متعال امر كرد به اينكه کیل و وزنهها را کامل بگیرید؛ وزنههايتان دقيق باشد و پيمانهها را وقتی می خواهید جنسی بخرید؛ بفروشید؛ پیمانه را کامل پر کنید. خدای متعال این را مقرر کرد برای اینکه خوی #کم_فروشی را در شما از بین ببرد.
□○وَ النَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ: و خدا نهي کرد از #شرابخواري براي اینکه انسان را از آلوده شدن به پليديها حفظ کند.
□○وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ: و خداي متعال امر کرد به اجتناب از #تهمت_زدن ( قذف: تهمت به یک به زن پاکدامن یا تهمت به یک مرد پاكدامن؛ تهمت اعمال شنیع زدن است) براي اینکه انسان ها از لعنت الهی محفوظ بمانند. اگر کسی چنین تهمتی بزند ملعون پروردگار واقع می شود.
□○وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ: و خداي متعال امر کرد به ترك #دزدي و سرقت برای اینکه انسان ها در زندگي شان ملتزم به پاكي و #عفاف شوند.
□○وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ: و خداي متعال #شرک را حرام کرد براي اينكه عبوديّت و #بندگي فقط براي پروردگار صورت گيرد.
□○این قسمت هم #فلسفه_ی_احکام بود که چرا خدای متعال اوامری کرد.
☑️حال فکر کنید حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از آن آسیب ها آمده اند ببینید چه می گویند! یعنی هر کس دیگری بود چنین خطبه ی بلندی آن هم با این معارف عمیق می توانست ایراد کند! اشاره کردم که تفسیر خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها نه در حد من است و نه در حد جلسه ی ما؛ نه اندک دانستنی های من اجازه ی این کار را می دهد؛ ولی می خواهم در نظر بگیرید حضرت با این حال آمده اند و چه می گویند! یعنی این روح بزرگ الهی چقدر عظیم است که قبل از اینکه برود به دفاع از حق خودشان بپردازند، چه معارف عمیقی را در دسترس بشریت قرار می دهند!
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت هشتم: فلسفه احكام)○□ □○فَجَعَلَ اللَّهُ الإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ ال
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت نهم)○□
☑️بعد از اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها فلسفه ی احکام را بیان کردند، فرمودند:
□○فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ: این سخن قرآن را بیان کردند فرمودند : پس آنگونه كه شايستهي تقوا گزيدن در پيشگاه خداي متعال است #تقوا داشته باشيد و نميريد مگر اینکه مسلم باشيد؛ #تسليم محض خداي متعال باشید.
□○وَ أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ عَنْهُ: و در آنچه خداي متعال از آن امر و نهي كرده فرمانبر خدا باشيد.
□○فَإِنَّهُ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ: چرا كه تنها عالمان و آگاهان هستند كه از خداي متعال #خشیت دارند و ميترسند.
☑️بعد از این معارف بلند حضرت زهرا سلام الله علیها خودشان را معرفی می کنند:
□○ثُمَّ قَالَتْ أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي مُحَمَّدٌ: سپس فرمودند: اي مردم! بدانيد كه من فاطمه هستم؛ یعنی فردا کسی نگوید نشناختیم! من تنها یادگار رسول الله هستم؛ من فاطمه ام و پدرم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است.
□○أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً: آنچه که در آغاز می گویم تا پایان هم بر سر آن سخن باقی خواهم ماند؛ من مثل شما دورو نيستم كه هر لحظه یک قیافه و یک ادّعايي داشته باشم. حرف اول و آخر من یکی است.
□○وَ لا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً: آنچه كه من ميگويم سخن خطا و غلطي نيست؛ و آنچه كه انجام ميدهم كار ظالمانه و نادرستي نيست.
□○لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ: حضرت این آیه ی قرآن را تلاوت کردند؛ فرمودند: رسولي از خود شما مردم براي شما آمد كه آنچه شما را به سختي ميافكند تحملّش براي او دردآور بود و در خوبي كردن به شما حرص داشت و نسبت به مؤمنان مهربان، رئوف و رحيم بود.
□○فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِي دُونَ نِسَائِكُمْ: پس اگر پدر من را بشناسيد ميدانيد كه رسول خدا همان رسولی که قرآن فرمود چنین پیامبری برای شما آمد، او پدر منِ فاطمه است؛ پدر هيچيك از زنان شما نيست.
□○وَ أَخَا ابْنِ عَمِّي دُونَ رِجَالِكُمْ: و رسول الله (صلی الله علیه وآله) برادر پسرعمّ من علیبنابیطالب است؛ برادر هيچیك از مردان شما نيست.
□○وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إِلَيْهِ: و نسبت پیدا کردن با پيغمبراکرم (صلی الله علیه وآله) چه نعمت بزرگي است!
□○فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ: و پیغمبر (صلی الله علیه وآله) رسالت خود را به تمامه انجام داد و ابلاغ كرد و كار خودش را با انذار امت شروع كرد.
□○مَائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِينَ: پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله) مسير خودش را از مسير مشركين منحرف كرد؛ یعنی راهی که مشرکان می رفتند او طی نکرد؛ از مشرکان راه جدا کرد.
□○ضَارِباً ثَبَجَهُمْ: پيغمبراکرم(صلی الله علیه وآله) در ميدان جهاد شمشير بر فرق مشركان كوبيد.
□○آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ: و گلوگاه آنان را گرفت و فشرد.
□○دَاعِياً إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ: و با زبان استدلال، حکمت، دانش و آگاهي و با موعظههاي نيكو و دلنشين مردم را به سوي خدا دعوت كرد.
□○يَكْسِرُ الْأَصْنَامَ، وَ يَنْكُثُ الْهَام: پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بتها را در هم ميشكست و سر افراد مغرور و سران شرک بتپرست را بر زمين ميكوبيد؛ یا بر سر آنها می کوبید.
□○حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ: تا اينكه توانست جمعيّت مشركين را شكست دهد و آنها از ميدان می گريختند.
□○حَتَّى تَفَرَّى اللَّيْلُ عَنْ صُبْحِهِ: تا اينكه صبح صادق از زیر پردهي شب بيرون آمد.
□○وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ: و چهرهي حق نقاب برافكند و حقّ خالص جلوهگر شد.
□○وَ نَطَقَ زَعِيمُ الدِّينِ: و زمامدار دين به سخن درآمد.
□○وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّيَاطِينِ: و شقشقه ها و عربدههاي شيطان ها خاموش شد و زبانشان لال شد.
□○وَ طَاحَ وَشِيظُ النِّفَاقِ: و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) خارهاي #نفاق را از سر راه دروید و جمع کرد و برداشت.
□○وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشِّقَاقِ: و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) گرههاي #كفر و شقاق را گشود.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #شنيدن_كى_بود_مانند_ديدن○□
□○از شنيدن تا ديدن چقدر راه است؟ ممكن است راهش خيلى طولانى نباشد و در عرض چند روز فهم و عقلتان بزرگ شود. امّا چقدر از شنيدن تا ديدن، راه طى شده است؟ اوّل شنيد، بعد عبادت كرد، بعد سالها به فكر فرو رفت، اگر درويش بود چقدر توى عرفان رفت، اگر هم اهل تعقّل و علم بود چه بحثها، چه جدالها، همينطور پيش آمد تا چشم دلش باز شد و به مرحلهى ديدن رسيد.
□○حال كه به ديدن رسيد بهرهى تمام آنها را برده است، منتهى ديگر آنها را لازم ندارد. گوش را مرخص كرد، ديدِ ظاهر را مرخص كرد، خلاصه دستگاه را كمكم جمع كرد. اوّل پهن كرده بود، امّا كمكم جمع كرد. زيراخدا آنقدر به او نزديك بود كه راه گفتن و شنيدن را بست. اين او بود كه اين درها را بهواسطــهى نزديكى بسـت. كمكم فقط ديدن ماند. ديدن هم دوام نداشت، به هم چسبيدند و ديگر خبرى نيامد، يُحِبُّهُم و يُحِبُّونَهُ . تنها خبرى كه آمده اين جمله قرآنى است كه آنها خدا را دوست داشتند، خدا هم آنها را دوست داشت، همين. چشم محبّت كه باز شد، خدا را ديدند. خدا هم آنها را ديد، اين انتهاى كمال انسان است و كمال انسان به اين است.
□○سه نفر قصد داشتند بروند مشهد، يكى از آنان گفت، اينجا بايستيد تا من بروم كمى ميوه بخرم بيايم، وقتى برگشت ديد فقط يك نفر آنجا ايستاده است، پرسيد دوستمان كو؟ گفت نمىدانم! يك نفر از اينجا رد مىشد، به رفيق ما سلام كرد، او هم جواب سلام داد، بعد رفتند كه رفتند. يُحِبُّهُم و يُحِبّونَه. اين او را دوست داشت، او هم اين را، با هم قاطى شدند و رفتند.
□○آنهايى هم كه مىميرند همينطور مىشوند. با يكى سلام و عليك مىكنند، يُحِبُّهُم و يُحِبّونَه. خداحافظ! آن وقت شما مىگوييد، خدا رحمتش كند، رفت.
#یاعلی
□○ #طوباى_محبت
مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابى
كتاب دوم، چاپ هشتم، مجلس دوم
صفحه ى٣٥-٣٤○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei