eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سلوک حسینی عليه السلام●■ ■●ولایت و توحید دو روی یک حقیقتند. مقام بطون است و مقام ظهور. لذا همیشه تقارنی بین این دو وجود دارد. نمونه‌ی آن را در دو حدیث قدسی می‌توان دید. یکی در حدیث سلسلة ‌الذّهب که علیّ بن موسی الرّضا عليه السلام در شهر نیشابور نقل کردند که «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلّا اللهُ حِصْنِی ... وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی» خدا فرمود کلمه‌ی «لا اِلهَ اِلّا اللهُ» دژِ استوار من است و هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. قرینِ این حدیث قدسی، حدیث قدسی دیگری داریم که «وَلايَةُ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي اَمِنَ مِنْ عَذابِی». ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب عليه السلام دژِ استوار من است و هرکس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. ■●واز جمله مواردی که تقارن بین و را می‌شود دید سفر چهل روزه قافله‌ی اسراست. در سفر مِنَ الْکَرْبَلاءِ اِلَی الشّام، یا مِنَ الْحُسَیْنِ اِلَی الْیَزِید، آیا حرکتِ از اَحسنِ تقویم به اَسفَلِ سافلین و تداعی‌گر قوس نزول نیست؟! و بازگشت از شام به کربلاء، سیر مِنَ الشّامِ اِلَی الْکَرْبَلاء، یا مِنَ الْیَزِیدِ اِلَی الْحُسَیْن، آیا به‌یادآورنده‌ی قوس صعود نیست؟! لذا سالکانی که سلوک حسینی دارند، در این چهلّه‌ی بین تا ، به عشق و محبّت اباعبدالله عليه السلام مسیر سلوک را به قافله‌سالاری زینب کبریٰ عليها السلام طی می‌کنند و در پایان این چهل روز به انتهای سیر و سلوک عارفانه‌ی خود در مکتب اباعبدالله عليه السلام نائل می‌شوند. در انتهای این راه سالک سبیل حسینی عليه السلام به ارشاد زینب کبری عليها السلام از پوسته و حجب بیرون می‌آید؛ چشم باطنش به جمال اباعبدالله الحسین عليه السلام گشوده می‌شود؛ به زیارت وجود نورانی اباعبدالله عليه السلام نائل می‌شود. روایات متعدّدی که در بحث داریم، حقیقتش اینجاست. ■●گرچه اربعین هم خیلی بزرگ است؛ خوشا به سعادت کسانی که امروز موفّق شدند در سرزمین کربلا مرقد مطهّر اباعبدالله‌الحسین عليه السلام را کنند؛ امّا حقیقت آن روایات، این زیارت ظاهری نیست؛ این سایه‌ای و رقیقه‌ای از آن حقیقت است. لذا در روایات داریم «مَنْ زارَ الْحُسَيْن عليه السلام»، نه «مَنْ زارَ مَرْقَدَ الْحُسَيْن عليه السلام». کسی که خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کند. خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کردن نتیجه‌ی همین و چهلّه‌نشینی است که با ارشاد زینب کبریٰ عليها السلام، تحت جاذبه‌ی عشق اباعبدالله‌الحسین عليه السلام انجام می‌شود و در انتهای آن، دیده‌ی دل سالک سبیل حسینی عليه السلام باز می‌شود و در آیینه‌ی قلب خود، جمال اباعبدالله‌الحسین عليه السلام را زیارت می‌کند؛ زائر حقیقی چنین سالکی است.(۲)
□●قلب خاشع، حامل ولایت●□ □● قلبی است که حامل و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از یا که رجال الهی‌اند نازل کنم همه‌ی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از بر قلب او نازل گردیده است. □●خشوع فوق ایمان و نشانه‌ی مؤمن با است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶). □●ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشع‌ترین قلب هستی شد. ☑️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله‌ الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و روان می‌شود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از تا شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی و بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت می‌باشند. □●کتاب ●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● یا قریب است؛ «نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ» و یا مبین است؛ «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» و یا فتح، فتح مطلق است؛ «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» ■● به ولایت علویه محقق می‌شود؛ «بِکُمْ فَتَحَ الله». او فاتح همه‌ی فتوح است لذا تأویل آیه در خطاب به حضرت ختمی صلی الله علیه و آله، ولایت مطلقه می‌باشد «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا بِوِلٰايَةِ عَلي بن أبي طٰالَب عَلَیهِما السَّلام» ■● ، ساری در ممکنات است که بدین سریان، فتح آشکار در جمیع اشیاء روی می‌دهد اعنی از کتم عدم به منصه‌ی ظهور می‌رسند؛ ولایت است که مجمل را مفصل و معدوم را موجود می‌کند. بنابراین، به ولایت فتح مبین برای حقیقت صدر محمدیه صلی الله علیه و آله رخ داد و رسالت و اهداف بعثتش محقق شد و همه‌ی معارف لایتناهی وجود مبارکش در صورت اتمّ و اکمل علوی به فعلیت کامله رسید و صدر مبارکش انشراح پیدا کرد؛ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك»َ أی «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا » @mohamad_hosein_tabatabaei
■●شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند●■ ■شیوه مقدس مابی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند... ■ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند. ■●صحیفه نور،جلد ۲۱،صفحه ۹۲_۹۳ پیام امام خمینی(ره) خطاب به مراجع اسلام، روحانیون سراسر کشور و... در مورد استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی مورخ:۱۳۶۷/۱۲/۰۳●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●..آقايان اهل سنت در خصوص خيلى بد عمل می كنند با آن كه موضوع مهمى است و لذا دامن جناب ابن عربى را با تحريفات خود لكه دار و او را بدنام كرده اند ؛ مضاف به اين شواهد ، رساله اى به نام شق الجيب در خصوص نوشته است كه نمی دانم در كجا چاپ شده و من اين كتاب را نديدم اما مرحوم استاد بزرگوارمان در برخى از رشته هاى ارثماطيقى آقا سيد مهدى آقا قاضى (آقا زاده قاضى بزرگ) مى فرمودند كه نسخه اى از اين رساله شيخ اكبر در كتابخانه خطى بغداد موجود است ، من مشتاق شدم ، لذا به يكى از آقايان كه در بغداد بود گفتم اين نسخه در اين كتابخانه است و شما آن را براى من استنساخ كنيد و بنا گذاشتيم كه مقابل استنساخ ، اجرتى هم به او بدهيم. ■●او مشغول به كار شد ، چند روز كه پى هم به كتابخانه می رفت و چند صفحه اى استنساخ كرد ، آن ها به كار او بدگمان شدند كه اين نسخه چيست كه ايشان استنساخ مى كند ، متوجه شدند كتابى از محی الدين در است لذا مانع او شدند و كتاب را جهت اين كار به او ندادند. ■●علامه حسن زاده آملی دروس شرح فصوص الحکم قیصری●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□ ... □●من اين را خيلى راحت به شما مى‌گويم اگر دنيا برايتان بزرگ است، خيالتان راحت باشد كه به آخرت، حتى اگر با ادله هم برايتان اثبات بشود ايمان و گرايش نداريد.بحث يقين نيست.بحث برهان نيست. □●بحث خواستن است. نمى‌خواهى؛ چون اينجا برايت بزرگ و گشاد است.مگر مرض دارم هجرت كنم وقتى كه اين همه دور و برم آب و علف است‌؟! گوسفندهايم را بردارم كجا بروم‌؟! ولى وقتى كه گوسفندهايت دنيا را چريده باشند، وقتى كه دنيا برايت تنگ شده باشد، وقتى آسمان آنقدر كوتاه شود كه نتوانى سرت را بلند كنى و مجبور باشى سرت را روى زانوانت بگذارى و گريه كنى؛ اگر اين آسمان پايين و اين دنياى تنگ را احساس كردى، آن موقع به ، به ، به رسالت،به ،به ،به محتاج مى‌شوى ؛ آن هم به وحى، ؛ «يُؤمِنُونَ‌ بِما أُنْزِلَ‌ الَيْكَ‌ وَ ما أُنْزِلَ‌ مِنْ‌ قَبْلِكَ‌» ، نه به عنوان يك ،بلكه به عنوان يك خط‌ مستمر از ، از جامعه عشايرى تا جامعه كشاورزى تا جامعۀ صنعتى تا جامعۀ فوق صنعتى و مدرن، در تمامى اين جريانها، تو به امتى محتاج هستى با كيفيتى ديگر، نه برخاسته از شرايط‌ اقتصادى و توليدى و متكى به اصناف و احزاب و حقوق و آزادى و... كه متكى به و و متكى به و به جمع آورى و به جادادن اين نفوس است □● ص۷۱●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●يك دهه از ماه عظیم رجب المرجّب طی شد...●□ □روزهای بسیار گران قدر و لحظات بسیار گران سنگ این ماه باید به راستی غنیمت شمرده شود، ماهی که در احادیث نام گرفته است، □ماهی که بنا به برخی از روایات اعظم شهور و بزرگ ترین ماه های الهی است، □ماهی که ماه غوطه ور شدن در نهر رجب است، نهری که از نهرهای بهشت و سرشار از نور و معنویت و عرفان است. □ماه عبادت، ماه خلوت های عارفانه، ماه ذکر، ماه تلاوت قران، ماه شب زنده داری ها،ماه استغفار و دعا و نیایش و زیارت اهل بیت علیهم السّلام، ماه همۀ خوبی ها و پاکی ها، ماه وجود خویش از هر چه غیر خدایی است. ماه بسیار عظیمی است، □ماه است، ماه امیرالمومنین علیه السّلام است، □ماه تخلیه است، □ماه عظیم القدری که سپاس این که خدا ما را موفق کرد که یک بار دیگر مهمان این ماه عظیم باشیم را به هیچ طریقی نمی توانیم به جا بیاوریم. □امیدوارم خدای متعال به همۀ ما عنایت کند که قدر این لحظات و آنات را بدانیم. هیچ تضمینی وجود ندارد که سال آینده باز باشیم و ساعات و آنات این ماه را تجربه کنیم. این سلامتی و حیات و قدرت و فراغتی که خدا به ما داده را غنیمت بشماریم، چه بسا سال آینده ما باشیم، اما اینها نباشد. □●استاد مهدی طيب _ جلسه ١٩ خرداد ٩٠●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●..نمی شود و راه ندارد آقا ، در اسلام کسی حکیم الهی ، عارف الهی و عارف مسلم باشد اما نباشد و در آستانهٔ ولایت سر فرود نیاورد و عتبه بوس ولایت نبوده باشد نمی شود ، چون واسطهٔ فیض ، است امکان ندارد ، راه ندارد. □●ما واسطهٔ فیض جز ولایت نداریم نمی شود که انسان به مقامی برسد و ولایت نداشته باشد. هر حکیم الهی، هر فرد مؤمن و هر شخص مسلمان بدون ولایت به جایی نمی تواند برسد. □● رساله ای نگاشته است به نام شیعه در اسلام که شیعه از چه زمانی پدید آمده است ، بعد همانطوری که به برهان پیاده فرموده است اسلام یعنی شیعه ، شیعه یعنی اسلام. (علیه السلام) ، (علیه السلام) ، الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، ، . □●اینها هیچ گاه از هم جدا نمی شوند و هیچ عارفی ، هیچ حکیم الهی و هیچ فرد مسلم و اهل قرآن نمی تواند به برهان دو دوتا ، چهارتا از برهان ولایت روگردان باشد ، محال است که انسان به جایی برسد و این رشته سر دراز دارد. □●بیانات استاد علامه حسن زاده آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○معنای اصلی کلمه ○ □○كلمه" ولايت" هر چند كه اهل لغت معانى بسيارى براى آن بر شمرده اند، ليكن اصل در معناى آن بر طرف شدن واسطه در بين دو چيز است، به گونه اى كه بين آن دو، واسطه اى كه از جنس آنها نيست وجود نداشته باشد (كه در اين صورت هر يك ولى ديگرى محسوب میشوند). و ليكن از باب استعاره در معناى ديگرى نيز استعمال شده، و آن نزديكى چيزى به چيز ديگر است، □○حال اين نزديكى به هر وجهى كه باشد، چه نزديكى به مكان باشد و چه به نسب و خويشاوندى و چه به مقام و منزلت و چه به دوستى و صداقت و چه به غير اينها، كه با اين حساب كلمه" ولى" بر هر دو طرف ولايت اطلاق میشود، (اين ولى او است، و او ولى اين است، يعنى از نظر مكان و يا خويشاوندى و يا مقام و يا دوستى و يا غير اينها نزديك وى است)، □○مخصوصا اگر معناى اصلى كلمه را در نظر بگيريم كه عبارت بود از اتصال دو چيز به يكديگر و نبودن واسطه اى بين آن دو اين اطلاق طرفينى روشنتر میشود، چون يكى از آن دو چيز آن چنان در دنبال آن ديگرى قرار گرفته كه هيچ چيز ديگرى غير اين، به دنبال آن قرار نگرفته. □○پس، وقتى میگوئيم خداى تعالى ولى بنده مؤمنش میباشد، معنايش اين است كه آن چنان وصل به بنده است و آن چنان متولى و مدبر امور بنده است كه هيچ كس ديگرى اين چنين ارتباطى را با آن بنده ندارد. □○ترجمه المیزان، ج۱۰، ص۱۲۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ○ □○ از خدمه است. مظاهر اسرافیل بسیار است، یکی از این مظاهر، جناب مؤذن است. او در شیپور می‌دمد و بیان توحید و ولایت می‌کند. جناب از عُمال است. جناب زارع می‌کارد و به جامعه و خانواده می‌دهد. نیز از مظاهر حضرت است. می‌خواهی جناب جبرائیل را ببینی به سراغ معلم خود برو، به سراغ استادت برو، به سراغ برو! کتاب نیز مظهر اوست. جبرائیل شناس باش! را بشناس. اعتقاد به ملائکه از مسلمات اعتقادی ما است. ما ملائکه را چگونه می‌دانیم؟ مشتی خانم زیبارو! همین؟! این شد شناخت ملائکه؟! وقتی آیه شریف «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ» را می‌شنود، تصورش این است که تعدادی خانم یا آقای زیبارو دارند به پایین می‌آیند و چیزهایی به زیر بغل دارند!! به خدا اعتقاد نسبت به ملائکه در اذهان مردم همین است!! □○ است. انسان را می‌دهد‌. انسان با علم، عالَمِ عقلیِ مضاهی عالَمِ عینی می‌شود‌. این از جملات عرفای ما است. می‌فرماید «الحکمة هی صیرورة الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی». انسان با حکمت به عالَم عقلی صیرورت پیدا می‌کند. این مضاهی یعنی شبیه، یعنی انسان شبیه عالَم می‌شود. هرچقدر علم پیدا کنی به همان میزان به تشبه پیدا می‌کنی. گفتند علم چیست؟ پاسخ دادند «علم معرفت به مصنف کتاب هستی و کلمات وجودی است». چطور باید معرفت پیدا کنم؟ باید شبیه عالَم شویم. عالَم باید در تو پیاده شود. با علم تو خودت جهانی می‌شوی بنشسته در گوشه ای... ○أَتزعم أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ ○وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ □○اگر تمام نظام هستی را در قلب تو بگذارند گوشه‌ای از قلب تو را اشغال نمی‌کند. بیانی از این زیباتر وجود ندارد که انسان با علم، عالَم می‌شود. عالِم، عالَم می‌شود و در او پیاده می‌شود. چطور؟ می‌گویند هر شیء به آن است نه به ماده‌اش. جناب شمشیر ماده‌ای دارد تحت عنوان آهن و یک صورتی دارد تحت عنوان تیزی و برندگی. شمشیر بودنِ شمشیر به این آهن است یا به این تیز بودن؟ به تیزی... اگر تیز نباشد شمشیر نیست. این تیزی شمشیر صورت و کمال شمشیر است. کمال هر چیزی به صورت آن است. کمال آتش سوزاندن است. کمال آب آشامیدنی، خنک کردن و رفع عطش است. اگر آبی باشد ولی رفع عطش نکند چه کمالی دارد؟! کمال دین نیز به صورتش است. صورت دین چیست؟ است، اگر ولایت نباشد دین ناقص است لذا فرمود «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» (مائده/۳). کمال دین به ولایت است...
□امانتی که به آسمان و زمین و کوه‎ها عرضه شد و نتوانستند متحمّل آن شوند و سر باز زدند و انسان متحمّل آن شد، محبّت و ولایت بود. □در آیه‎ی اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الاِنسانُ: ما امانت را بر آسمان‎ها و زمین و کوه‎ها عرضه کردیم؛ از متحمّل شدن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان حامل آن شد، مقصود از امانت، است. با عرض ولایت، همه‎ی موجودات وجود پیدا کردند، ولی این تنها مؤمن بود که آن را پذیرفت و حامل بار ولایت شد. □خداوند در آخرت از آب و نان از مؤمن بازخواست نمی‎کند، بلکه از بازخواست می‎کند که آن را کجا مصرف کردی. لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَن النَّعیمِ (اَلوِلایَةِ): همانا در آن روز از نعیم (ولایت و محبّت) مورد بازخواست قرار می‎گیرید. ○مرحوم حاج اسماعیل دولابی○ □○مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سلوک حسیني عليه السلام●■ ■اربعینی که از آغاز شد و به کربلا خاتمه پیدا کرد و در میانه‌ی آن، بیست روز بعد از عاشورا، قافله‌ی اسرا به شام رسید و بیست روز پس از ورود به ، مجدّداً به کربلا بازگشت، این رفت و برگشت، در جهان‌بینی عارفان تداعی‌گر و است. ■عارفان آفرینش همه‌ی هستی را تجلّی حقّ متعال می‌دانند و این تجلّی را در شاهدند که مقام احدیّت به قائم‌مقامیِ ذات لاتعیّن حقّ متعال نقش تجلّی را عهده‌دار شد. در تجلّی اوّل که بود، عالم لاهوت شکل گرفت؛ ابتدا اسماء و صفات الهی در علم حقّ متعال پدیدار شدند و در شعاع آن اسماء و صفات، اعیان ثابته که صورت علمی عالم خلقت است، در علم حقّ متعال پدیدار و ظاهر شد و بعد با تجلّی دوم که است، آن صور علمیّه، در جهان بیرون محقّق شدند و مراتب عوالم شکل گرفت؛ ابتدا و جبروتیان، بعد ، چه ملکوت اعلیٰ، چه ملکوت اسفل و نهایتاً به یا عالم ملک رسید که همین عالم طبیعت و عالم خاک است و نهایتاً به مادّه‌ی بدون صورت و صفت یا هیولا رسید که انتهای است. ■آن گاه از انتهای قاعده‌ی هستی و اسفل سافلین دوباره حرکت به سمت مبدأ اولیّه آغاز شد؛ از دل جماد گیاه رویید؛ از گیاه حیوانات پدید آمدند؛ حیوانات به بشر منتهی شدند. پیکره و جنبه‌ی طبیعی بشر با حیوانات مشترک و نفس حیوانی و غرائز او، شهوات او، غضب او و پیکر جسمانی او شبیه حیوانات است؛ امّا پتانسیل و استعداد و گوهری در وجود انسان است که می‌تواند با اختیار خود راه عروج را در پیش گیرد و با سیر و سلوک الی الله مراتب را یک به یک به سمت مبدأ اوّلیّه طی می‌کند. «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعونَ» و در انتهای مسیر، به قلّه‌ی‌ هستی راه پیدا کند و در ذات حقّ متعال فانی شود. این مسیر قوس نزول و قوس صعود بود که قبلاً مفصّل راجع به آن صحبت کرده‌ایم. ■ولایت و توحید دو روی یک حقیقتند. مقام بطون است و مقام ظهور. لذا همیشه تقارنی بین این دو وجود دارد. نمونه‌ی آن را در دو حدیث قدسی می‌توان دید. یکی در حدیث سلسلة ‌الذّهب که علیّ بن موسی الرّضا عليه السلام در شهر نیشابور نقل کردند که «كَلِمَةُ لا اِلهَ‏ اِلّا اللهُ‏ حِصْنِی‏ ... وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی‏» خدا فرمود کلمه‌ی «لا اِلهَ‏ اِلّا اللهُ» دژِ استوار من است و هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. قرینِ این حدیث قدسی، حدیث قدسی دیگری داریم که «وَلايَةُ عَلِيِّ‏ بْنِ‏ اَبِي‏ طالِبٍ‏ حِصْنِي‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي اَمِنَ مِنْ عَذابِی‏». ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب عليه السلام دژِ استوار من است و هرکس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. ■واز جمله مواردی که تقارن بین و را می‌شود دید سفر چهل روزه قافله‌ی اسراست. در سفر مِنَ الْکَرْبَلاءِ اِلَی الشّام، یا مِنَ الْحُسَیْنِ اِلَی الْیَزِید، آیا حرکتِ از اَحسنِ تقویم به اَسفَلِ سافلین و تداعی‌گر قوس نزول نیست؟! و بازگشت از شام به کربلاء، سیر مِنَ الشّامِ اِلَی الْکَرْبَلاء، یا مِنَ الْیَزِیدِ اِلَی الْحُسَیْن، آیا به‌یادآورنده‌ی قوس صعود نیست؟! لذا سالکانی که سلوک حسینی دارند، در این چهلّه‌ی بین تا ، به عشق و محبّت اباعبدالله عليه السلام مسیر سلوک را به قافله‌سالاری زینب کبریٰ عليها السلام طی می‌کنند و در پایان این چهل روز به انتهای سیر و سلوک عارفانه‌ی خود در مکتب اباعبدالله عليه السلام نائل می‌شوند. در انتهای این راه سالک سبیل حسینی عليه السلام به ارشاد زینب کبری عليها السلام از پوسته و حجب بیرون می‌آید؛ چشم باطنش به جمال اباعبدالله الحسین عليه السلام گشوده می‌شود؛ به زیارت وجود نورانی اباعبدالله عليه السلام نائل می‌شود. روایات متعدّدی که در بحث داریم، حقیقتش اینجاست. ■گرچه اربعین هم خیلی بزرگ است؛ خوشا به سعادت کسانی که امروز موفّق شدند در سرزمین کربلا مرقد مطهّر اباعبدالله‌الحسین عليه السلام را کنند؛ امّا حقیقت آن روایات، این زیارت ظاهری نیست؛ این سایه‌ای و رقیقه‌ای از آن حقیقت است. لذا در روایات داریم «مَنْ‏ زارَ الْحُسَيْن عليه السلام»، نه «مَنْ‏ زارَ مَرْقَدَ الْحُسَيْن عليه السلام». کسی که خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کند. خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کردن نتیجه‌ی همین و چهلّه‌نشینی است که با ارشاد زینب کبریٰ عليها السلام، تحت جاذبه‌ی عشق اباعبدالله‌الحسین عليه السلام انجام می‌شود و در انتهای آن، دیده‌ی دل سالک سبیل حسینی عليه السلام باز می‌شود و در آیینه‌ی قلبک خود، جمال اباعبدالله‌الحسین عليه السلام را زیارت می‌کند؛ زائر حقیقی چنین سالکی است.