eitaa logo
مهندسی فرهنگی .راهبردها .راهکارها
440 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2هزار ویدیو
374 فایل
• أُحِبُّ الصّالحينَ و لَستُ مِنهم || لَعَلَّ اللهُ أن يرزُقني صلاحًا •
مشاهده در ایتا
دانلود
علامه مروجی سبزواریMASNAVI-AUDIO-3.mp3
زمان: حجم: 16.66M
جلسه ۳ شرح مثنوی معنوی مولوی جلال الدّین محمّد بلخی (رحمة اللّه علیه) - منعقد در چهارشنبه ۱۳۹۳-۰۶-۰۵ هجری شمسی (احتمالاً برابر ۳۰ شوّال ۱۴۳۵ هجری قمری). برای دریافت پرونده صوتی جلسه ۳ شرح مثنوی معنوی مولوی (ره)، می‌توانید از پیوندهای پایگاه (site) مؤسّسه نیز استفاده کنید : https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
🌼🌼🌼🌼 تمثیل گویایی را دردفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می‌کند که در آن تن بشر مانند مهمانخانه‌ای است که دم به دم کسانی در آن می‌آیند و کسانی دیگر می‌روند. این آیندگان و روندگان همان اندیشه‌های شاد و ناشاد مایند. مولانا می‌گوید عارف باید هیچ اندیشه‌ای را تثبیت نکند و قاب نگیرد. بلکه تنها شاهد آیند و روند آن‌ها باشد. مانند میزبانی که از سر کرم و با تمام وجود از همه‌ی مهمانان خوانده و ناخوانده‌اش به وجه احسن پذیرایی می‌کند. مولانا افكار و انديشه‌ها را به مهمان و اين تن را به ْ مهمانخانه تشبيه مى‌كند. غم، به علت و دليلى وارد می‌شود وصاحب‌خانه بايد كه اين مهمان را عزيز بدارد.انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد واز آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی‌تابی نکند. از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه‌داشتن.اش پای نفشارد.... هر دمی فکری چو مهمان عزیز آید اندر سینه‌ات هر روز نیز فکر را ای جان، به جای شخص دان زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان فکرِ غم گر راه شادی می‌زند کارسازی‌های شادی می‌کند خانه می‌روبد به تندی او زِ غیر تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر می‌فشاند برگ زرد از شاخِ دل تا بروید برگ سبزِ متصل ......(تمثیل زیبا مثنوی در مورد پذیرش درد و رنج و عدم اجتناب تجربه ای) https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
ز تو است این تقاضا به درون بی‌قراران و اگر نه تیره گل را به صفا چه آشنایی! فلکی به گرد خاکی شب و روز گشته گردان فلکا ز ما چه خواهی نه تو معدن ضیایی! نفسی سرشک ریزی نفسی تو خاک بیزی نه قراضه جویی آخر همه کان و کیمیایی!؟ مثل قراضه جویان شب و روز خاک بیزی ز چه خاک می‌پرستی نه تو قبله دعایی! چه عجب اگر گدایی ز شهی عطا بجوید 😭عجب این که پادشاهی ز گدا کند گدایی و عجبتر اینک آن شه به نیاز رفت چندان که گدا غلط درافتد که مراست پادشاهی! فلکا نه پادشاهی نه که خاک بنده توست تو چرا به خدمت او شب و روز در هوایی؟ فلکم جواب گوید که کسی تهی نپوید که اگر کهی بپرد بود آن ز کهربایی سخنم خور فرشته‌ست من اگر سخن نگویم ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی تو نه از فرشتگانی خورش ملک چه دانی! چه کنی ترنگبین را تو حریف گندنایی تو چه دانی این ابا را که ز مطبخ دماغ است که خدا کند در آن جا شب و روز کدخدایی /شمس https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
✍. تجربۀ شخصی من این است که آدم‌ها را گاهی از آنچه «نمی‌گویند» بهتر می‌توان شناخت تا از آنچه «می‌گویند». مثلا اهمیت مولوی تنها در گفته‌های او نیست. وقتی او را با دیگران مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم او دربارۀ برخی مسائل که برای دیگران مهم است، سکوت کرده یا کمتر سخن گفته است. در آثار مولوی سخنی‌ چندان از مناسک و فروع دین نیست؛ برخلاف کسانی که همۀ سعی و عزمشان احیای فرعی از فروع دین است، بدون اهتمام به روح و اصول و آرمان‌های اصلی. این قاعده(شناخت از راه نگفته‌ها) در سیاست و فرهنگ هم جاری است. سیاست‌مداران معمولا حرف بد نمی‌زنند؛ چون به حمایت مردم نیاز دارند. باید دید که دربارۀ کدام «خوب» سکوت کرده‌اند. در سیاست، آنقدر که باید سخنان غایب را دید، به سخنان غرا و زیبا نباید توجه کرد. ممکن است سیاست‌مداری در همۀ عمر حتی یک سخن نادرست نگوید؛ اما سخنان درست برای شناخت او کافی نیست. باید دید غایب‌های بزرگ در سخنان او چیست. نویسنده یا سخنرانی که کلمات قانون یا حقوق بشر یا آزادی در ادبیات او غایب است یا کم‌رنگ، پیدا است که چگونه می‌اندیشد. وجود این کلمات در نوشته‌ها و گفته‌های کسی، لزوما به معنای اعتقاد حقیقی او به قانون یا حقوق بشر نیست؛ اما غیبت آنها نشانه است. امکان ندارد کسی قانون‌مدار و طرفدار قانون باشد و کلمۀ قانون در گوشۀ ذهن او خاک بخورد. و امکان ندارد من به حقوق بشر بیندیشم، اما از آن سخنی نگویم. پس وقتی نمی‌گویم، نشانۀ آن است که به آن نمی‌اندیشم یا به آن اهتمام ندارم. در ادبیات سخنرانان و نویسندگان دهۀ چهل و پنجاه، کم‌بسامدترین کلمات، «قانون» و «دموکراسی» است. دموکراسی غیر از آزادی است. آزادی، محتوا است و هر کسی می‌تواند از آن دم بزند؛ اما دموکراسی فرم و ساختار است و مرحلۀ عملیات اجرایی، که کمتر کسی به آن تن می‌دهد. وقتی کتاب‌های شریعتی و آل احمد را می‌خوانیم، می‌بینیم که آنان به هیچ ساختاری نمی‌اندیشیدند؛ جز شعارهای کلی و مبهم مانند بازگشت به خویشتن یا به سنت اصلاح‌شده. در نقد این گویندگان و نویسندگان، هم می‌توان به کلمات حاضر در سخنانشان نظر کرد و هم به کلمات غایب. گاهی راه دوم، گویاتر و آگاهنده‌تر است. https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a