eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 3⃣ فرد تحقیق کننده 📌کسی که برای اقدام می‌کند، باید چند ویژگی اساسی داشته باشد: 1⃣ و دنیادیدگیِ لازم را برای این کار داشته باشد. 2⃣ از و معیارهای شما به اندازۀ کافی اطّلاع داشته باشد. 3⃣ و وقت کافی برای انجام این کار را داشته باشد. ‼️برخی از و مادران می‌گویند: «ما حال این همه تحقیق را نداریم». من هم به اینها می‌گویم: « کنید و چند قدمی در راهروی دادگاه‌ها قدم بزنید تا بدانید اگر حال این تحقیق را نداشته باشید، چه در انتظارتان است». 📛چه پدر و مادرانی که به جهت دختر یا پسرشان در مسئلۀ ازدواج، مزّۀ زندگی در تلخ‌تر از زهر هلاهل شده است! 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۹۹ ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ @mojaradan
‌♦️داستاني زيباو نكته اي بسيار مهم يكي از دوستان سماوه ام در نجف اشرف كه سيدي روحاني ،اهل باطن و انصافا اهل وقت و روشن ضمير است برايم كه ديده بود را تعريف مي كرد و من ان شاءالله نقل به مضمون ميكنم: مي گفت در ديدم روز قيامت شده است و جمعيت كثيري در صحراي محشر تنه به تنه ي هم و در تنگنا ايستاده اند وتا چشم كار ميكند آدم بود كه ايستاده بود. در ادامه جمعيت ديدم كسي به شكل قاضي با روپوشي خاص و در حالتي كه صورتش پوشانيده شده بود با چكش قضاوت در حال حسابرسي به خلائق است. مي گفت من در ميان جمع چقدر چهره هاي آشنا ميديدم كه در دنيا به نظرم اينها هاي مهمي بودند اما آنجا از شدت گرما و زبانشان در كامشان خشك شده بود و معطل حسابرسي و دچار مشكل بودند. گفت تا اينكه از ته اين عجيب و غريب ما وارد صحراي محشر شديم،به محض اينكه داخل جمعيت شديم كسي كه به شكل بود از جلوي جمعيت به ما اشاره كرد.ما گفتيم خدايا چه شد؟ اشاره كرد شما بياييد جلو. ما هم جلو رفتيم و در مقابل او .نگاهي به ما كرد و فرمود شما بفرماييد بدون حساب برويد بهشت! گفتيم يا ميان اين همه جمعيت كه اهل دين و ديانت هم درميان آنهاست آخر ما چه عملي انجام داديم كه اين عظيم شامل حال ما شده است؟ با تأملي فرمود شما كساني هستيد كه به اباعبدالله خدمت كرده ايد... من كه اين داستان را شنيدم گفتم خوبست نكته اي را بگويم درست است كه به زوار امام حسين عليه السلام علي الظاهر همين كاري است كه ها ميكنند و موكب داري و امثال ذلك، اما انصافا دايره ي خدمت فراي اين حرفهاست،خصوصا براي كساني كه نميتوانند شوند قابل تامل است. خدمت به زوار ميتواند انواع متعدد داشته باشد ،از و مادري كه با اينكه نگرانند فرزندشان طوري شود به او اذن ميدهند بيايد يا همسري كه از بچه ها مراقبت ميكند تا شوهرش بتواند اداي احترام به ساحت سيدالشهداء كند يا رئيس اداره اي كه ميتواند به زائري مرخصي بدهد يا ثروتي كه ميتواند با مالش خيلي ها را راهي زيارت كند يا كارمندي كه كمك زائرين ميكند تا كار اداري اش انجام شود يا فرزندي كه پدر و پيرش را چند قدم حركت ميدهد به نيت زيارت يا كسي كه از ميان راه زوار آشغال ها را برميدارد و يا كسي كه نوازش بر سر يتيمان عراقي و يا ايراني مي كشد.اين دايره انقدر وسيع است كه تمامي ندارد چرا كه اين خدمات از گوشه ي از نگاه رحمة الله الواسعه يعني سالار و سيد شهيدان اباعبدالله الحسين روحي له الفداء نمي ماند،لذا فكري به حال خودمان و خدمت كردن به اين سازه ي بي نهايت كنيم كه در اين كاهي گم نخواهد شد. مكتوبات طلبه ای ساکن در نجف اشرف🔻 . @mojaradan •┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•
ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و طلبگى است ، واگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و است ، شما مرا به حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا پذیرایى مى شود .  فردا دید شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون جارى شد ، طلبه که در دریایى از و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق، در حقّ عبد، چه خواهد کرد؟ @mojaradan ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌚🌟🌚🌟 🌟🌚🌟 🌚🌟 🌟  :🔻🔻 🔶 خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عزّ و جلّ فرمود : 🔲▪️إنّ مِن عِبادِيَ المؤمنينَ لَمَن يَجتَهِدُ في عِبادَتِي فَيَقُومُ مِن رُقادِهِ و لَذيذِ وِسادِهِ لي اللَّياليَ فَيُتعِبُ نفسَهُ في عبادَتِي ،  فَأضرِبُهُ بالنُّعاسِ و اللَّيلَتَينِ نَظَرا مِنّي له و إبقاءً علَيهِ فَيَنامُ حتّى يُصبِحَ فَيَقومُ و هُو ماقِتٌ لنفسِهِ  زارٍ علَيها و لو اُخَلِّي بينَهُ و بينَ ما يُرِيدُ مِن عِبادَتِي ،  لَدَخَلَهُ العُجبُ مِن ذلكَ  فَيُصَيِّرُهُ العُجبُ إلى الفِتنَةِ بأعمالِهِ فَيَأتِيهِ مِن ذلكَ ،  ما فيهِ هَلاكُهُ ؛ لِعُجبِهِ بِأعمالِهِ و رِضاهُ عن نفسِهِ ، حتّى يَظُنَّ أنّهُ قد فاقَ العابِدينَ و جازَ في عِبادَتِهِ حَدَّ التَّقصيرِ .  فَيَتَباعَدُ مِنّي عندَ ذلكَ،  و هو يَظُنُّ أنّهُ يَتَقَرَّبُ إلَيَّ .▪️🔲 ⚫️🔴 گاه باشد كه يكى از بندگان مؤمن من در من مى كوشد و از بستر خود برمى خيزد و بالين خوش را رها مى سازد و به عبادت من مى پردازد و خود را در راه بندگى من به مى افكند ، اما من از روى و به او و براى حفظ [ سلامتى معنوى ] و يكى دو ، چرت را بر وى مسلّط مى كنم و او مى خوابد و برمى خيزد و نمازش را مى خواند  ، در حالى كه از نفْس خود در خشم است و آن را سرزنش مى كند . اگر رهايش كنم تا همچنان به عبادت من ادامه دهد ، دچار خودپسندى مى شود و خودپسندى موجب مى شود تا به كارهايش گردد و از همين جا  آنچه مايه هلاكت اوست به وى در رسد؛ زيرا به اعمال خويش مغرور مى گردد و چندان از خود راضى مى شود  ، كه گمان مى برد از همه عبادت پيشگان برتر است و در عبادتش مرز تقصير ( كوتاهى ) را پشت سر گذاشته است . در اين هنگام از من دور مى گردد ، در حالى كه خيال مى كند به من نزديك مى شود . 📚( الكافي : ۲/۶۰/۴ ) ••❥⚜︎----------- @mojaradan 🎀 ••❥⚜︎-----------
🔴قابل توجه دختران، بویژه دخترانی که خواستگارشان میرود و دیگر برنمیگردد و نمی شود... 🔹جواب رد شنیدن برای دخترها، با جواب ردی که می شنوند یکسان نیست. برای دخترها این جواب رد به دو دلیل ناراحت کننده تر است. اول به دلیل روحیه حساس دخترها و تعبیرهایی که از این جواب رد دارند و دوم به دلیل آنکه در خواستگاری های رسمی، قبل از آنکه انتخاب کننده باشند، انتخاب شونده هستند. در چنین شرایطی، بیشتر دخترها در فاز خود تخریبگری و احساس تقصیر می روند و فکر می کنند حتما ایرادی دارند که پسندیده نشده اند. شاید کم و کسری دارند، از معیارهای جامعه فاصله دارند یا حتی خانواده شان به قدر کافی مناسب نیست. 🔸اما واقعیت این است که همه اینها می تواند تفکر اشتباه شما باشد. شما ممکن است واقعا دختر ایده آلی باشید، اما تفاوت داشتن با این ، در چند زمینه اصلی، موجب عدم تفاهم شود. شدن حق شماست؛ اما آن را کش ندهید. یکی از اتفاق های عادی زندگی این است که گاهی دل انسان به شدت یک چیزی را می خواهد و به دلیل موانعی که در راه رسیدن به آن اتفاق می افتد، به آن نمی رسد. به این فکر کنید که شاید این زندگی به مصلحت شما نبوده و این خداوند است که شما را از آن دور کرده. قرآن به صراحت می فرماید: ...وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ ...و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى داريد و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمیدانید. (سوره بقره، ۲۱۶) 🔹باورهای غیرمنطقی مثل این که به خودتان بگویند «من خوب نیستم، زیبا نیستم یا هیچ فردی من را دوست ندارد»، به خودتان می باورانید که این مشکل در آینده هم وجود خواهد داشت. یعنی این مسئله کوچک را به یک بحران شدید تبدیل می کنید. بنابراین برای اصلاح این باورهای غیر، با فکر کردن به اینکه «من معیارهای این خاص را نداشتم» به خودتان، خیلی کمک می کنید تا با این مسئله راحت تر کنار بیایید. 🔸تحمل ناراحتیِ شنیدن ، بسیار راحت تر از تحمل سختی های ازدواج ناموفق است. جلسات برای شناخت هر چه بیشتر دو خانواده و همچنین دختر و پسر از یکدیگر انجام می گیرد، برای به نتیجه رسیدن لازم است که دونفر ببینند چه قدر با هم تفاهم دارند، طبیعی است که در روند خواستگاری، دونفر با توجه به نکات و شرایطی که از طرف مقابل شان می بینند، متوجه شوند که هم کفو هستند یا خیر. بنابراین در صورت هم کفو نبودن به این می رسند که مناسب یکدیگر نیستند و یکی از طرفین به دیگری جواب منفی می دهد. ولی اگر به هر دلیلی بعد از این ارزیابی ها و رسیدن به این که هم نیستند جواب منفی داده نشود و این ازدواج انجام شود به احتمال زیاد، یک ناموفق شکل خواهد گرفت و این مسئله، مشکلات بعدی زیادی را به دنبال دارد که تحمل سختی های آن از ناراحتی بعد از شنیدن جواب منفی که الان با آن مواجه شده اید، بسیار بیشتر خواهد بود. 🌸 💠 @mojaradan