eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
📌توصیه هایی درباره کفویت کفویت، باید از ازدواج، وجود داشته باشد و ازدواج به امید پیدا شدن ، اشتباه است. باز هم تأکید می کنیم که ازدواج به پیدا شدن کفویت، اشتباه است! البتّه این بدان نیست که اگر دو نفر با هم ازدواج کردند و بعد از ازدواج به این نتیجه رسیدند که هم نیستند، باید از هم جدا شوند. نه، توصیۀ ما به همۀ آن است که: 🔹توصیه ها را در روزهای آتی پیگیری نمایید. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۷۷ @mojaradan
💞💞💍💍💞💞 چطور بفهمیم عشق کسی واقعی است یا نه ⁉️ اگر دو نفر به اینکه عاشق هم شدند تصمیم به ازدواج بگیرند و از هیچ استفاده نکنند، به احتمال زیاد خواهند خورد. چرا که عشق، راهی برای تجزیه و تحلیل عقل باقی نخواهد گذاشت اما افرادی که برطبق عقلی و منطقی و تناسب‌هایی که با هم دارند تصمیم به ازدواج می‌گیرند پس از شروع زندگی، و علاقه بین آنها ایجاد می‌شود. عشق را می‌شود تعریف کرد؟ عشق در روان‌شناسی یک تعریف قابل قبول دارد، هیجانی نسبت به معشوق که توام با درد و رنج است و با او به آرامش می‌رسد. اولین عشقی که همه تجربه کردیم عشق مادر است که در این عشق، یک سوی رابطه و بدون قید و شرط به دیگری ابراز علاقه می‌کند و در قبال این عشق، فقط یک چیز می‌خواهد و آن اینکه او را کنترل خود قرار دهد. این عشق برای ازدواج دوام نخواهد داشت چون یک آدم نمی‌تواند تا ابد مانند یک رودخانه جاری و یک‌طرفه بورزد بدون اینکه پاسخی دریافت کند و در عین حال، طرف مقابل هم نمی‌تواند تا ابد همه و انتخاب‌های زندگی‌اش را به دیگری بسپارد. مگر عشق با قید و شرط هم وجود دارد؟ بله عشق پدرانه. عشق پدر عشقی با قید و شرط است. پدر می‌گوید به شرطی که مرا برآورده کنی دوستت دارم. در میان بزرگسالان نیز این عشق وجود دارد اما در گذر سال‌های زندگی یک نفر نمی‌تواند قیمت محبت شما را بپردازد و انتظارات‌تان را برآورده کند. نوع دیگر هم کودکانه است. بچه‌ها هر کسی که دوستشان داشته باشد، دوست‌ دارند و تنها شرط دوست داشتن‌شان این است. این عشق را هم در میان می‌بینیم که این عشق نیز در گذر زمان از بین می‌رود. عشق واقعی را چطور تشخیص دهیم؟ این مشخصه هایی دارد. اولین آن احترام است. عشق واقعی آن است که طرف مقابل را همان‌طور که هست، با همه که با ما دارد دوست داشته باشیم. فاکتور بعدی این است که در جهت رشد یکدیگر دلسوزانه بکوشیم. سوم دانایی است. باید استعدادهای هم را بشناسیم و موجب تعالی هم شویم. بعدی احساس مسوولیت است. اینکه تلاش کنیم طرف مقابل حس خوشایندی داشته باشد. عشق واقعی مفهومی تعالی‌بخش است که بین دو آدم رشد یافته صورت می‌گیرد. پس افرادی که برای یافتن راهی که خلا آنها را پر کند عاشق می‌شوند، نمی‌شود. اگر این عشق پاک میان دو نفر صورت بگیرد که تناسب‌های لازم ازدواج را دارند، بسیار مطلوب است و به درجات بالایی از خودشکوفایی و دگر می‌رسند. چون دو انسان رشدیافته می‌توانند به تعالی هم کمک می‌کنند. یعنی این عشق و تکراری نمی شود؟ اینکه می‌بینیم و می‌شنویم بعد از مدتی عشق آغازین کمرنگ می‌شود به این معنی است که عشق آنها عشق واقعی نبوده است. چرا گاهی عشق به نفرت تبدیل می‌شود؟ همسایه دیوار به دیوار نفرت است وقتی که عشق، واقعی نیست، وقتی شما با عشقی کودکانه با دیگران ارتباط برقرار می‌کنید این امکان که عشق به نفرت تبدیل شود وجود دارد اما عشق واقعی هرچه از بگذرد کامل‌تر و مستحکم می‌شود. عشق واقعی نمی‌شود و هیچ‌گاه به نفرت تبدیل نمی‌شود. اینکه می‌گویند عشق در یک ایجاد می‌شود درست است؟ خیر. اصولا به وجود آمدن عشق، نیازمند زمان است و عشق واقعی به تدریج حاصل می‌شود. آنچه در یک آن و یک نگاه حاصل می‌شود جنسی و هوس است که با وصل به معشوق پایان می‌یابد. آدم‌ها بر چه عاشق می‌شوند؟ علاقه آدم‌ها به هم ریشه‌های متعددی دارد و متغیری نیست. گاهی افراد به جاذبه تفاوت‌ها جذب هم می‌شوند. مثلا فردی که خودش کم‌ حرف است جذب فردی می‌شود که اتفاقا خوش‌زبان و گرم‌کن است. بعضی‌ها به جاذبه تشابه‌ها عاشق هم می‌شوند یعنی می‌گوید فلانی کاملا مثل خودم است و انگار سال‌هاست و نوع دیگر جاذبه بر اساس ویژگی‌های پاتولوژیک است. افرادی که دارای روانی مکمل هستند مجذوب هم می‌شوند. برای مثال، خانمی با اختلال شخصیت هیستریونیک نیازمند توجه و تعریف و دیده شدن است با مردی با شخصیت وابسته یا شخصیت مرزی عاشق هم می‌شوند. در بین مراجعان من عشاق زیادی بودند که پس از درمان اختلالات شخصیتی با تعجب می‌گفتند: « واقعا من عاشق او بودم؟» توصیه من این است که افراد از ازدواج حتما تحت مشاوره قرار بگیرند. @mojaradan
✨﷽✨ ✅قول دوران کودکی ✍در کودکی به مادرم قول دادم که همیشه هیچ کس را بیشتر از او نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت: «نمی‌توانی عزیزم!» گفتم: «می‌توانم، من تو را از و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.» مادر گفت: «یکی می‌آید که نمی‌توانی بیشتر از او دوست داشته باشی.» نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ولی خوب که فکر می‌کردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. داشتم که شیفته‌اش بودم ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم شدم. خیال کردم نمی‌توانم به قول کودکی‌ام عمل کنم ولی وقتی خودم گفتم: «کدام یک را بیشتر دوست داری؟» باز در دلم این مادر بود که انتخاب شد. سالها گذشت و یکی آمد. یکی که# تمام جان من بود. همان روز مادرم با شادمانی خندید و گفت: « نتوانستی.» من هر چه فکر کردم او را از مادرم و از دنیا بیشتر می‌خواستم. او با آمدنش قلب من شده بود. من نمی‌خواستم و نمی‌توانستم به دوران کودکی‌ام عمل کنم. 💥آخر من خودم مادر شده بودم! 📚داستانهای کوتاه ❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ ♥️ @mojaradan
🌷🌷🌷 در بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک و پسر وجوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند. بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این باید بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها و دختربازی کنید. داشتم نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال. خوشم آمد. کردم. گفتم چه پدر و مادر باحالی. چه زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم. داشتم با و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا نفهمیده اومدی بیرون. اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آن‌وقت با غریبه آمدی ددر دودور؟ ما خیر سرمان . اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه مامان اینا تو حساب کردی آخییی. آبجی و داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند. داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم. تو روح‌تان. از همان اول هم می‌دانستم ریگی به کفش‌تان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به گلم... _ وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین دوست‌داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند باشند. ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران دوست‌دخترم هستم. چرا نیامد این دختر؟ ولش کن. بگذار بروم تا شک نکرده است. ✍️پی نوشت: این داستان بسیاری از ماست. هرکدام‌مان به یک شکل. سرمان در دیگران است. زود قضاوت می‌کنیم و خودمان را برای دیگران می‌دانیم. ┄┄┅━🍃🌹🍃━┅┄┄ 👇 ❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ ♥️ @mojaradan
💔عشق‌های «نا» یا «با» فرجام ( ازدواج موفّق با مقدمۀ دوستی!) ❓شما بارۀ ازدواج‌هایی که با مقدّمۀ دوستی انجام گرفته، طوری حرف می‌زنید که گویا ازدواجی که این طور انجام گرفته باشد، موفّق نخواهد بود. ما از ازدواج، با هم دوست بودیم و بعدش هم ازدواج کردیم و موفّق شدیم. 🔰موفّقیت شما نشانۀ چیست؟ 🔴 از موفّقیت ❌این‌که شما موفّق شدید، دلیل نمی‌شود که همه شوند. این‌که شما به بر نخوردید، دلیل نمی‌شود که هیچ کس به مشکل بر نخورَد. ⛔️فرض کنیم که به معنای واقعی کلمه، شما موفّق شدید. ما هم نمی‌کنیم که برخی از ازدواج‌هایی که با مقدّمۀ انجام گرفته، موفّق هم شده؛ امّا این را بارها گفته‌ایم که نباید از پیروزی‌ها و قاعده ساخت. ✅باید پیروزی و شکست را تحلیل کرد. مثلاً در همین جا برای تحلیل این موفّقیت باید پرسید: رابطۀ شما تا چه اندازه احساسی بود؟ این رابطه به قصد شروع شد یا به قصد دوستی؟ تا چه اندازه این رابطه پیش رفت؟ پیش از ازدواج، چه مدّت با هم ارتباط داشتید؟ قبل از دوستی چه اندازه به روحی و اخلاقیِ یکدیگر توجّه داشتید؟ از نظر روحی، توانایی شما در احساسات‌تان چه‌ قدر است؟ 📛البتّه گفتن این ملاک‌ها، به هیچ وجه به این معنا نیست که اگر این رعایت شد، می‌توان دوستی‌های پیش از ازدواج را تجویز کرد. ✳️قاعده‌ای که ما گفتیم، کاملاً است. گفتیم: دو نفری که با هم دوست می‌شوند، یکی دختر و دیگری پسر است. 💟هر دو، جوان هستند و جوان نیز احساسات و مخزن غرایز است. پس به صورت طبیعی، این دو، گرایش احساسی و غریزی دارند. این ارتباط بیش از این‌که به یک شناخت واقعی شود، به تعلّق عاطفی و احساسیِ دو طرف می‌انجامد. ⚠️نتیجۀ این قاعده آن است که دختر و پسر، باید قبل از ازدواج را طی کنند که منتهی به شناخت شود؛ نه وابستگی. ⁉️امّا این‌که می‌گویند: آیا احساس مهم نیست؟ چرا، مهم است. 💞 برای همین هم بارها گفته‌ایم که وقتی شناخت حاصل شد، باید دو طرف حسّی هم نسبت به یکدیگر پیدا کنند و به دیگر، باید به دل هم بنشینند. 🚫اگر دو طرف یکدیگر را شناختند امّا هیچ نسبت به هم نداشتند، ما به این ازدواج توصیه نمی‌کنیم. ❌ البتّه ممکن است کسی دوست داشته باشد این را بپذیرد و ازدواج کند و از قضا، پس از ازدواج هم آن احساس پدید بیاید؛ امّا این ، به نظر ما قابل توصیه نیست و به خود شخص بستگی دارد. ✳️شایان گفتن است که نشانۀ به دل نشستن، شدن نیست؛ یعنی لازم نیست که پس از شناختی که در جلسات خواستگاری به وجود می‌آید، دو طرف هم شوند. همین اندازه که دوست داشته باشند طرف همسر آنها شود، کافی است. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۲۵ @mojaradan
ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و طلبگى است ، واگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و است ، شما مرا به حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا پذیرایى مى شود .  فردا دید شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون جارى شد ، طلبه که در دریایى از و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق، در حقّ عبد، چه خواهد کرد؟ @mojaradan ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💞💞💍💍💞💞 🔰هر آنچه قبل از ازدواج باید بدانید 💗آیا هر دو اعتقادات مذهبی یکسانی دارید؟💗 آینده شما ممکن است یا بسیار مذهبی باشد یا مذهبی نباشد، اما به هر حال بیشتر افراد معقولی از مذهب را در زندگی شان دخالت می دهند. اگر شما و همسرتان مذهبی متفاوتی دارید، چگونه می خواهید را تربیت کنید؟ حتما لازم نیست که بر سر ترین مسائل دینی با هم موافق باشید، اما باید در پیرو یک اعتقاد باشید. 💗 انتظار او از ازدواج چیست؟💗 از کار گرفته تا حساب های پس انداز، همسرتان از شما انتظار دارد در زندگی زناشویی چه داشته باشید؟ شما از او چه انتظاری دارید؟ آیا انتظار دارید یک زندگی زناشویی داشته باشید یا فکر می کنید این کارها مربوط به از ازدواج است؟ هر دو طرف باید و انتظار واقعی خود از ازدواج را بدانند و برای درک انتظارات طرف مقابل کنند. .... @mojaradan
💞💞💍💍💞💞 ⭕️نكاتي درباره سنتي مسأله دیگری که باید در مطرح شود، برنامه های فعلی و برنامه های آینده است. فعلی تان را کاملاً مشخص نمایید، برنامه های آینده را نیز حتماً مطرح کنید. اگر ادامه تحصیل دارید، این نکته را تذکر دهید. اگر قصد جا به جایی به خارج از کشور دارید، باید از ازدواج مطرح نمایید. اگر جسمانی خاصی دارید و یا قبلاً در زندگی شما اتفاقی افتاده است( نامزدی یا عقدی داشته )آن را نکنید. @mojaradan