eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 از صحبت هایی که در جلسه خواستگاری💐 از سمت مطرح شده بود می گوید؛ صحبت‌های ما کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک می‌خواهد. شاید کسی که به 🌹 می رود بگوید 💑 و می‌خواهد اما گفت که می‌خواهد. بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه خواسته چه بوده است؟ او گفت: «جنگ ما، نظامی نیست؛ جنگ الان ما است. اگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من فرهنگی انجام می‌دهم، هم در کنار من کار فرهنگی کند...». @mojaradan
💞💞💍💍💞💞 اگر با این میخواهید ازدواج کنید، هیچ وقت ازدواج نکنید، چون وقتی با انتظارات شما جور در نمی آید دچار میشوید. میخواهم به شما بگویم و مثل دو روی یک هستند. عشق را یک در نظر بگیرید ، حالا که وارد این شدید چندانتخاب دارید : ۱- شروع کنید با گلزار گلاویز شدن که انها را از بین ببرید را درستش می کنم، تغییرش میدم) که نمیتوانید همه خارها را از بین ببرید و فقط را زخمی می کنید👌 ضمن اینکه از بودن در گلزار هم لذت نمی برید. ۲-گلزار را خارهایش بپذیرید، شاید یک مقدار خارها اذیتتان کنند، اما در کل، بودن در گلزار میتواند تجربه لذت بخشی برایتان باشد. @mojaradan
مجردان انقلابی
#مهارت_های_زندگی_مشترک #قسمت_دوم مهارت دوم: #مهارت مقدم دانستن همسر دیکسون می گوید اول #خدا و بع
مهارت سوم: پیشرفت فردی تنها به فکر رابطه زناشویی تان نباشید، بلکه به آینده هم فکر کنید و به راه هایی برای و دوام رابطه تان باشید؛ مثلا گاهی از خودتان بپرسید: چطور می توانم ایده آل تری باشم؟ چه کاری می توانم انجام دهم که در آینده همچنان در نظر جذاب به نظر برسم؟ آیا بهتر نیست را ادامه دهم؟ و کار جدیدی راه بیندازم که برای خودم باشه؟ چطور به نشان دهم در سختی ها کنارش هستم؟ دیکسون پیشنهاد می کند در زندگی به ، سلامتی، پس انداز، نگری و پیشرفت شغلی دهید تا بتوانید آینده بهتری را برای خود و همسرتان رقم زنید. باید تمام تلاش خود را بکنید تا همسر ای برای طرف مقابل تان باشید. ادامه دارد ... @mojaradan
🔴 گفت و گوی خواستگاری 💜💜💜💜💜💜 1⃣ سؤالاتی با جواب‌های توضیحی: 👈🏻دختر یا پسر می‌توانند، ادبیات سؤال‌ها را به گونه‌ای تنظیم کنند که از ظاهر سؤال، خلاف آنچه بدان اعتقاد دارند، بر آید. 👉🏻 🔻فرض کنید از این‌که همسرش افراد نامحرم گرم بگیرد و خواهرانه با آنها برخورد کند، است. این مسئله را می‌توان این گونه مطرح کرد: ✖️ «من از این‌که با دختران و زنان نامحرم؛ ــ هر کسی که می‌خواهد باشد، در فامیل یا غیر فامیل ــ باز و برخورد کند، متنفّرم». 🔻اما اگر می‌خواهد پاسخی بگیرد که تا اندازه‌ای باشد جوابِ اصلی است نه جوابِ ساختگی، باید این گونه بپرسد: ✔️ « با توجّه به این‌که معاشرت حکم می‌کند انسان به گونه‌ای با دیگران برخورد کند که او را و بی‌ادب نخوانند، به نظر شما یک مرد در روابطش با چگونه باید باشد؟ اگر این نامحرم، دخترعموی شما باشد، چه؟ شما چه فرقی بین نامحرم فامیل و غریبه می‌گذارید؟ به نظر شما بین اینها باید فرق گذاشت؟». ❗️این گونه سؤال کردن، دادن طرف مقابل نیست؛ محک زدن صداقت اوست. ✅اگر طرف صادق باشد، بدون این‌که برایش مهم باشد اعتقاد من در این چیست، همان حرفی را می‌زند که در دلش هست و به آن معتقد است. ♦️اگر او در پاسخ به این سؤال بگوید: «به من، روابط باید و صمیمی باشد»، دو حالت بیشتر ندارد: ▫️یا خودش را گفته که در این صورت برای من خوب است و طرف مقابلم را فهمیده‌ام. ▫️یا این‌که خودش اعتقاد به بسته داشته، امّا با توجّه به نوع سؤال‌ کردن من، گمان کرده من اعتقاد به روابطِ باز دارم و این گونه جواب داده است. 🔺این، نشان‌دهندۀ صداقت اوست و چنین فردی، به درد زندگی نمی‌خورد؛ چراکه صداقت، یکی از سرمایه‌‌های زندگی مشترک است. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص72 ⬅️ ادامه دارد... 💜💜💜💜💜💜 @mojaradan
سالهای آغاز سیزدهم بود، مرجع بزرگ تقلید اسلام آیت آللَّه العظمی وحید بهبهانی (رحمة الله علیه) در کربلا سکونت داشت، و دارای درسی بود و شاگردان بسیاری داشت. وی به عنوان محمد باقر محمد اکمل اصفهانی، معروف به وحید بهبهانی، در سال 1205، در کربلا رحلت کرد، و قبرش در پائین پای در رواق امام حسین (علیه السلام) است. از شنیدنی ها در این عصر اینکه، یکی از برجسته او به نام مولا محمد کاظم هزار جریبی نقل می کند: من در مجلس درس آیت آللَّه وحید بهبهانی در مجلس پائین صحن مقدس کربلا داشتم، ناگاه مردی که از زوار غریب بود، نزد آیت آللَّه بهبهانی آمدو نشست و دست ایشان رابوسید، و یک دستمال بسته که در میان آن زنانه بود نزد آیت آللَّه بهبهبانی نهاد و عرض کرد، این طلاها رادر هر جا که دیدید، به مصرف برسانید. آیت اللَّه: این طلاها از کجابه دست آمده، ماجرایش چیست؟ زائر غریب: این طلاها، داستان عجیبی دارد: اگر بفرمائید بیان کنم. آیت آللَّه : بیان کن: زائر غریب: من از شیروان (یا دربند) هستم، به یکی از بلاد روسیه مسافرت کردم، ودر آنجا و بازرگانی می نمودم و در ثروت کلانی به دست آوردم، در آنجا چشمم به دختری زیبا افتاد، جمال او شدم و سرانجام از او خواستگاری کردم. او گفت : من هستم، و تو مسلمان، اگر تو مسیحی شوی، حاضرم با تو ازدواج کنم. بسیار غمگین شدم، بودم که چه کنم، کارم به جائی رسید که تجارت و را رها ساختم و آن چنان پریشان بودم که نزدیک بود هلاک گردم، سرانجام گرفتم به آن دختر اعلام کنم که مسیحی شده ام، نزد خانواده آن دختر رفتم و مسیحی شده ام، نزد خانواده آن دختر رفتم و رسما مسیحی شدم، واز اسلام برائت جستم، و آنها پذیرفتند و سرانجام با آن دختر نموده ام نه می توانستم به وطن باز گردم، و نه برایم ممکن بود که به آئین مسیحیت عمل کنم. در این بحران، به یاد امام حسین (علیه السلام) می افتادم و گریه می کردم و از اسلام چیزی به جز از حسین (علیه السلام) و او در راه اسلام، در قلبم جائی نداشت، زار زار می گریستم، با تعجب زیاد از من می پرسید که چرا گریه می کنی؟ من با به خدا، حقیقت را به او گفتم: که در مذهب اسلام باقی هستم، و گریه ام به خاطر مصائب آقا امام حسین (علیه السلام) است. همسرم همین که نام شریف امام حسین (علیه السلام) را شنید، اسلالم در قلبش پرتو افکند و هماندم مسلمان شد، و با من در مورد مصائب آن حضرت می گریست. روزی به او گفتم: بیا با هم به کربلا به کنار قبر امام حسین (علیه السلام) برویم، تا در حرم آن حضرت، آشکار اسلام کنی، او موافقت کرد، و با هم به فراهم کردن سفر، پرداختیم، در این میان او بیمار شد و در همان بیماری از رفت، بستگان او جمع شدند و او را آئین مسیحیت همراه همه طلاها و زیورهائی که داشت در قبرستان مسیحیان روسیه به خاک سپردند. از آن زن، بسیار محزون گشتم، تصمیم گرفتم که جسد او را از قبر بیرون آورم به شهری ببرم و در قبرستان مسلمین دفن کنم، وقتی در دل شب،# قبر را شکافتم، دیدم مردی با ریش تراشیده و سبیل کلفت، در آنجا مدفون است بسیار پریشان شده و تعجب کردم، در همان حال، مرا فرا گرفت، در عالم خواب دیدم، شخصی به من می گوید: باش که فرشتگان (نقاله) جسد همسرت را به کربلا بردند و در آنجا در میان صحن، پائین پا، نزدیک منازه کاشی، دفن کردند، و این جسد را که در این قبر می بینی جسد فلان است که امروز او را در اینجا دفن کردند، و فرشتگان آن جسد را به اینجا آورده اند، و زحمت حمل و نقل عیالت را، از تو برداشته شد!. بسیار شدم و بی درنگ بار سفر بستم و به کربلا آمدم، و به توفیق الهی برای قبر شریف امام حسین (علیه السلام)، وارد حرم شدم، در آنجا از دربان صحن، پرسیدم، آیا فلان روز ( نام همان روز دفن همسرم را به زبان آوردم در پای مناره کاشی چه کسی را دفن کردید؟. گفتند: فلان ربا خوار را. من قصه خودم را برای آنها باز گو کردم، آنها همان قبر را شکافتند، من وارد قبر شدم، دیدم در میان لحد خوابیده است، همان دم زیورهای او را که طبق نصاری، با او دفن شده بود، بیرون آوردم، و به حضور شما رسیدم و تقدیم می کنم، تا در آنچه دانستید به مصرف برسانید . آیت آللَّه بهبهانی (رحمة الله علیه) آنها را گرفت و در تامین زندگی فقرای کربلا، به مصرف رسانید اقتباس از در السلام عراقی ✍️عالم برزخ در چند قدمی ما نویسنده : محمد محمدی اشتهاردی 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤 @mojaradan
🔰پرسش های تلنگری 1⃣اگر با عصبانیت با من برخورد کرد و من هم با حلم و بردباری پاسخش را بدهم، به هدف _ که همان خداست _ ، نزدیک شده‌ام یا دور؟ حال که به او شده‌ام، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 2⃣اگر همسرم در من جفایی کرد، من برای رسیدن به هدف، باید او را ببخشم یا را به دل بگیرم؟ اگر از خطای او گذشت کردم، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید شکست کنم یا پیروزی؟ 3⃣اگر در مشکلی حل ناشدنی وجود داشت و یا این که حل شدنش به زمانی نیاز داشت و وظیفۀ من هم صبر بود، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 4⃣اگر ، دستوری بر خلاف میل زن بدهد و از چیزهایی باشد که زن باید در آن ، از شوهرش تبعیّت کند، زن باید خوش‌حال باشد یا ناراحت؟ باید احساس شکست کند یا پیروزی؟ : اگر زندگی خدا شد، خوش‌حالی‌ها و ناراحتی‌ها، شکست‌ها و و بسیاری از مفاهیم کلیدی زندگی، تعریف جدیدی پیدا می‌کند. شکست، یعنی دور شدن و فاصله گرفتن از مقصد _ که همان _ و پیروزی، یعنی نزدیک شدن و رسیدن به خدا. چه چیزی مرا می‌کند؟ هر چیزی که مرا به خدا برساند. چه چیزی مرا خاطر می‌کند؟ هر چیزی که مرا از خدا، دور کند. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه۳۴ @mojaradan
🌷🌷🌷 در بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک و پسر وجوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند. بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این باید بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها و دختربازی کنید. داشتم نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال. خوشم آمد. کردم. گفتم چه پدر و مادر باحالی. چه زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم. داشتم با و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا نفهمیده اومدی بیرون. اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آن‌وقت با غریبه آمدی ددر دودور؟ ما خیر سرمان . اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه مامان اینا تو حساب کردی آخییی. آبجی و داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند. داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم. تو روح‌تان. از همان اول هم می‌دانستم ریگی به کفش‌تان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به گلم... _ وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین دوست‌داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند باشند. ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران دوست‌دخترم هستم. چرا نیامد این دختر؟ ولش کن. بگذار بروم تا شک نکرده است. ✍️پی نوشت: این داستان بسیاری از ماست. هرکدام‌مان به یک شکل. سرمان در دیگران است. زود قضاوت می‌کنیم و خودمان را برای دیگران می‌دانیم. ┄┄┅━🍃🌹🍃━┅┄┄ 👇 ❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ ♥️ @mojaradan
میدونین چرا آیت الله مجتهدی دوبار غذا خوردن؟؟؟؟!!!👇👇 یکی از آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم میپختم کمی باخودم سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله رفتارم این بود. اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر يكي از ائمه نشسته اند. بزرگی برای کدبانو چند توصیه داشتند: ✅برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید ✅-ابتدا قبل از وضو بگیرید ✅-هنگام شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید ✅-اگر دیدید زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید ✅-هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن) ✅-هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید ✅-اگر از و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید) ✅-هرچه را که با قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید ✅-هنگامی که به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید ❤ ✅واگر شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال که هم آشپزی می کنید وهم جهاد @mojaradan
🧕🏻🧔🏻 🔴 👌👌💥 💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم بدن دارد و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را کنید! 👌 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌═══✼🍃🌹🍃✼══ @mojaradan ═══✼🍃🌹🍃✼══
😍 در کوچکمان کمی 🔥 شیر سر رفت و مثل مردهای داد زد: کجاست ؟!🤔 و من و با گفتم به تو ... 😊 🤩 @mojaradan
💠 تقصیر من است یا ؟ 🔴 : 💠 به راحتی می‌شود آدم‌ها را با حرف‌هایشان شناخت. فرض کنید یک خودکار روی طاقچه است! 👈 به یکی می‌گویی برو بیار. می‌رود می‌گردد. خودکار هست [اما] پیدایش نمی‌کند. می‌گوید: «نمی‌بینم». 👈 به دومی می‌گویی برو. [خودکار] هست [اما] پیدایش نمی‌کند. می‌گوید: «نیست». 💠آن که می‌گوید نمی‌بینم یک دارد؛ آن که می‌گوید نیست، یک شخصیت. 💠آن که می‌گوید نمی‌بینم ... و نقص‌ها را متوجه می‌داند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگی‌اش افتاد، پای خدا [را] وسط نمی‌کشد، به حساب خودش می‌گذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف من هست. «من» نمی‌بینم. 💠 اما آن که می‌گوید: «نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، می‌کند. به دوش خدا، روزگار، ( و...) می‌اندازد. 🔅من و شما از کدام دسته‌ایم؟ @mojaradan
"آسیب‌هایی که آقایان به رابطه می‌زنند!" ❌ هرگز عذرخواهی نمی‌کنند: 🌸🍃 همه‌ی زوج‌ها دارند و با هم مشاجره می‌کنند. عذرخواهی نکردن باعث تخریب روابط شما خواهد شد. هر چند و مشاجره چیز خوشایندی نیست اما در همین جر و بحث‌ها، با پیدا کردن راه حل و رسیدن به توافق، رشد می‌کنید و به هم می‌شوید. ➖ برای همسرتان، عذرخواهی کردن یعنی جستجوی صلح و آرامش. بسیاری از مردها عذرخواهی کردن را نشان ضعف می‌دانند و فکر می‌کنند:‌ اگر از عذرخواهی کنم، او دیگر احترامی برای من قائل نخواهد بود. اما کاملا برعکس است؛ اگر شما تواضع به خرج دهید و عذرخواهی کنید، پیش همسرتان بیشتر خواهد شد. ✅ کوچک‌ترین ابراز شما، روح او را آرام می‌کند و مانند مرهمی بر قلب اوست. ضمنا با عذرخواهی کردن نشان می‌دهید قادرید اوضاع را روبراه کنید و رابطه‌ی شما برای‌تان اهمیت دارد و می‌توانید خود را بپذیرید و روی‌شان کار کنید. @mojaradan