📚 #داستان_زیبای_آموزنده
🔹 روزی شاگردان نزد حکيم رفتند و پرسيدند:
استاد، زيبايي انسان در چيست؟
استاد دو کاسه آورد و گفت:
به اين دو کاسه نگاه کنيد 👇
اولی از #طلا درست شده و درونش زهر است
و دومي کاسه اي #گلی است و درونش آب گواراست،
شما کدام را مي خوريد؟
🔹 شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را.
حکيم گفت: آدمی هم همچون اين کاسه است،
آنچه که آدمی را زيبا می کند،
درونش و اخلاقش است.
در کنار صورتمان بايد سيرتمان را زيبا کنيم.
👳 @mollanasreddin 👳
آخونــدی دربــاری بــود. به خاطــر منافــع خــودش روی منبــر از شــاه و خاندانــش تعریــف و تمجید میکرد. موقعی که حســنعلی منصور را ترور کردنــد، بــالای منبر اول شــروع کرد به دعا برای شــاه و خانــدان او.بعد آرام آرام رفت سراغ حسنعلی منصور و با آب وتاب شفای او را از خداوند طلب کرد.
جناب صمصام که با آنقد وقامت کوچک پای منبرش نشســته بود،بلنــدشــد وفریــاد زد:یاشــیخ،تو که همه رادعا کــردی،پس برای خرمن هم دعا کن!
هیچکس نتوانســت جلوی خندهاش را بگیرد. آن روحانی اما سریع آمد پایین وتا چند وقت آفتابی نشد.
#صمصام
👳 @mollanasreddin 👳
عشق تو بسم بود،
که این شعله بیدار
روشنگر شبهای بلند
قفسم بود..
#فریدون_مشیری
شبتون به مهر 🌙💫
👳 @mollanasreddin 👳
دل را به صفای صبح پیوند بزن
بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن
هرچند که دلسوختهای،
چون خورشید بر شوخی روزگار
لبخند بزن
سلااااام صبح بخیر
👳 @mollanasreddin 👳
عشق در پشتِ نگاهی گُذرا ، گم شده بود
مدتی در پسِ دیوارِ جفا ، گم شده بود
رفت آرام محبت زِ دلِ هـر زن و مَرد
پشتِ یک چهرهٔ پُررنگ و ریا گم شده بود
همه، منظومهٔ درد و غمِ بیحدّ گشتند
غزلِ ناب به شعرِ شعرا ، گم شده بود
لحظهها رفت زِ دست و دلِ مَردُم افسوس
آدمِ عاشقِ با مِهر و صفا ، گم شده بود
دل ، گرفتار به زندانِ تعصبها گشت
بیجهتْ بیگنه و جُرم و خطا گم شده بود
شـادمـان باش ، بهــارِ دلِ حـامی آمد
قاصدِ خوشخبر و بادِ صبا گم شده بود
جامها ، پُر زِ میِ عشقِ حقیقی گردند
عشقِ نابی که زِ جان و دلِ ما گم شده بود
✍ #سلیمان_حسنی
👳 @mollanasreddin 👳
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
#فاضل_نظری
پن: قلبم، وقتی ازم معذرت خواهی میکنند...
👳 @mollanasreddin 👳
.
⚜ در دایرهای که آمد و رفتنِ ماست
⚜ او را نه بِدایت نه نهایت پیداست
⚜ کس مینزند دمی در این معنی راست
⚜ کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
#خیام
👳 @mollanasreddin 👳
جانا به غریبستان چندین بنماند کس
باز آی که در غربت قدر تو نداند کس
#انوری
👳 @mollanasreddin 👳
افلاطون را گفتند :
چرا هرگز غمگین نمیشوی؟
گفت دل برآنچه نمی ماند نمی بندم.
فردایک راز است ; نگرانش نباش.
دیروزیک خاطره بود ; حسرتش رانخور
و امروز یک هدیه است ;
قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر.
از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه..
نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فرداهم هست...مااولين باراست كه بندگي ميكنيم.
ولى اوقرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتمادكن و فردا و فرداها
رابه اوبسپار...
👳 @mollanasreddin 👳
در وفاداری ندیدم هیچکس را مثل تو
ای غم از حال دلم یک لحظه غافل نیستی
#فاضل_نظری
❤️❤️❤️
👳 @mollanasreddin 👳
به شوقت مبتلا هستم ولی اندازه کم دارم
برای گفتن شعرم کلام تازه کم دارم
خودت گفتی نمیخواهی که خوابم را بلد باشی
برای خواب تو گرمم چرا خمیازه کم دارم
اگر آن روی دریا را به گام ساحلش بینی
ز مرجان وصدف هایت ، سازه کم دارم
من آن فرهاد مجنون و بسی زندانیت بودم
هنوزم سائلت هستم ولی آوازه کم دارم
ز آن انگشتر زرین تو را بر خود نشان کردم
برای فصل دیوانها ولی شیرازه کم دارم
رسید آن کاروان عشق ازبند اسارت ها
ولی در پیکر شهرم دگر دروازه کم دارم
#داود_شمسی
👳 @mollanasreddin 👳
از دشمــنان برند شـــکایــت
به پیشِ دوست
چــون دوســت دشمن اســت،
شکــایت کجا بریم...؟!
سعدی
👳 @mollanasreddin 👳
#تلنگر
✨ ﻣﻐﺮﻭﺭ نشوید . . .
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ
💥 ﺷﺮﺍﯾﻂ با ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ . . . ﭘﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ کنید
👳 @mollanasreddin 👳
از ابوسعید ابوالخیر سوال کردند :
این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟
ابوسعید گفت :
شبی مادر از من آب خواست
دقایقی طول کشید تا آب آوردم
وقتی به کنارش رفتم
خواب ، مادر را در ربوده بود
دلم نیامد که بیدارش کنم
به کنارش نشستم تا پگاه ...
مادر چشمان خویش را باز کرد
وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید
پی به ماجرا برد و گفت:
فرزندم امیدوارم که نامت عالمگیر شود..
👳 @mollanasreddin 👳
مســتخدم کاخ محمدرضا شــاه بود و اهل اصفهــان. روزی برای عرض احتــرام و ادای نــذری کــه بــرای جنــاب صمصام داشــت آمــد دم منزل سید.
هنــوز دالان را رد نکــرده و بــه حیاط نرســیده،آقا از توی اتــاق صدا بلند کرد:آهای خادم جهنم، نذرت را بگذار همانجا و زودبرگرد.
از ایــن غیب گویــی ســید خشــکش زد. چنــد دقیقــه ای بی حرکــت توی همان دالان ایستاد. همان روز برگشت تهران، استعفاداد. رفت دنبال شغل آزاد
#صمصام
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
این روزا بدجوری احساس دلتنگی می کنم ...
🔸 این دکلمه قشنگ تقدیم به شما
دوستان 🌹
شبتون خوب و خوش 🙏🌙
#دکلمه
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎در این صبح زیبا براتون
🍃رویاهایے آرزو میڪنم
🍎تمام نشدنے و آرزوهایی
🍃پرشور در پرتو الطاف الهی
🍎روزتـون پر از برڪت و رحمت
👳 @mollanasreddin 👳
🌱🌹
حرف قشنگ ✨
⚠️تلنگرانه⚡️
در هر مرحلـه ای از گنـــــاه هستى
سریع توقف کن ⛔️🖐🏻
مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه❗️
مبـادا از رحمت خدا نا امید بشی❗️
شیـــــطان میخواد بهت القا کنه که
آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره!
مبـــــادا فریب شیـــــطان رو بخوری..
خدا بسیـــــار توبه پذیر ومهــــربونـــــه ...😌💌
🌺نبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ🌺
🌸به بندگانم خبر ده که یقیناً من
[نسبت به مؤمنان] بسیار آمرزنده و مهربانم.
📚قرآن كريم سوره حجر آيه ٤٩
👳 @mollanasreddin 👳
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش
#حسین_منزوی
👳 @mollanasreddin 👳
📚داستان کوتاه
مثل دانه های قهوه باش
زن جوانی پیش مادر خود می رود و از مشکلات زندگی خود برای او می گوید و اینکه او از تلاش وجنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد .
سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخم مرغ ودر سومی دانه های قهوه. بعداز 20 دقیقه که اب کاملا جوشیده بود گاز هارا خاموش کرد!
اول هویچ هارا در ظرفی گذاشت ٬ سپس تخم مرغ هارا هم در ظرف گذاشت وقهوه راهم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه می بینی؟
دخترش پاسخ داد: هویچ٬تخم مرغ٬قهوه. مادر از او خواست که هویچ هارا لمس کند وبگوید که چگونه اند ؟! او اینکار را کردو گفت: نرم اند
بعد از او خواست تخم مرغ هارا بشکند ٬ بعداز اینکه پوسته آن را جدا کرد ٬ تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد .
دختر از مادرش پرسید که: مفهوم اینها چیه؟
مادر بهش پاسخ داد: هرسه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است ٬ آب جوشان٬ اما هرکدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند.
هویچ در ابتدا بسیار سخت ومحکم به نظر میرسد اماوقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد. تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد٬وقتی در آب جوش قرار گرفت مایع درونی آن سفت و محکم شد . دانه های قهوه که یکتا بودند٬بعد از قرار گرفتن در آب جوشان٬آب را تغییر دادند.
مادر از دخترش پرسید:تو کدام یک ازین مواد هستی؟ وقتی شرایط بد وسختی پیش می آیدتو چگونه عمل می کنی؟ تو هویچ٬تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟
به این فکر کن که من چه هستم؟آیا من هویچ هستم که به نظر محکم می آیم٬ اما در سختی ها خم می شوم و مقاومت خود را از دست می دهم ؟
آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع می کند اما با حرارت محکم می شود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش وطعم دلپذیری را آزاد کرد.
اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر می شوی وشرایط را به نفع خودت تغییر می دهی!
👳 @mollanasreddin 👳
غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
نزدیک میکند به خدا، دست رد مرا
•| #صائب_تبریزی |•🌿
👳 @mollanasreddin 👳
🌷#سخنان_ناب
بز و گوسفندی باهم می رفتند.
به جویی رسیدند،گوسفند از روی
جوی جستی زد.دنبه او بالا رفت،بز
خندید وفریاد کشید :آ... تورا برهنه دیدم
گوسفند غمگین شد .روی بر گرداند وگفت:
ای بی انصاف من سالهاست تورابرهنه
می بینم ونمی خندم وطعنه ای به تو نمی زنم.
تو پس ازعمری که یک بار مرا چنین دیده ای
لب به سرزنش وتمسخر من می گشایی؟
چون لئیمی با هزاران عیب وعار
روز وشب بر خلق عالم آشکار
بیند اندک عیبی از صاحب کرم
بر نیارد جزبه طعن ولعن دم
✍جامی
👳 @mollanasreddin 👳
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود...
#فاضل_نظری
👳 @mollanasreddin 👳
#بادقت_بخوان 🖇
✅ارزش یک عمر را آن که نفس های آخرش را میکشد می داند...
✅ارزش یک سال دانش آموزی که مردود شده می داند...
✅ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا آورده می داند...
✅ارزش یک هفته را سردبیر هفته نامه می داند...
✅ارزش یک روز را سربازی که یک روز به پایان خدمتش مانده می داند...
✅ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق می کشد می داند...
✅ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده می داند...
✅وارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان سالم به سر برده می داند...
📌من و شما ارزش زمان هایی که خدا مجانی دراختیارمان قرار داده را می دانیم یا نه ⁉️
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند...
و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی می افتد؟
خمیر به سنگها می چسبد...
اما نان هر چه پخته تر می شود،
از سنگها جدا میشود!!
حکایت آدمها همین است...
سختی های دنیا ، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من.. خانه من..من.. من !!
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!
خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود...
که به هیچ سنگی نمی چسبد!!
ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟
سنگ ما کدام است ؟
👳 @mollanasreddin 👳