eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
248.7هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
60 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
به شوقت‌ مبتلا هستم ولی اندازه کم دارم برای گفتن شعرم کلام‌ تازه کم دارم خودت‌ گفتی نمیخواهی که خوابم را بلد باشی برای خواب تو گرمم چرا خمیازه کم دارم اگر‌ آن روی دریا را به گام ساحلش بینی ز مرجان و‌صدف هایت ، سازه کم دارم من آن فرهاد مجنون و بسی زندانیت بودم هنوزم سائلت هستم ولی آوازه کم دارم ز آن انگشتر زرین تو را بر خود نشان کردم برای فصل دیوانها ولی شیرازه کم دارم رسید آن کاروان عشق ازبند اسارت ها ولی در پیکر شهرم دگر دروازه کم دارم 👳 @mollanasreddin 👳
از دشمــنان برند شـــکایــت به پیشِ دوست چــون دوســت دشمن اســت، شکــایت کجا بریم...؟! سعدی 👳 @mollanasreddin 👳
✨ ﻣﻐﺮﻭﺭ نشوید . . . ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ 💥 ﺷﺮﺍﯾﻂ با ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ . . . ﭘﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ کنید 👳 @mollanasreddin 👳
از ابوسعید ابوالخیر سوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟ ابوسعید گفت : شبی مادر از من آب خواست دقایقی طول کشید تا آب آوردم وقتی به کنارش رفتم خواب ، مادر را در ربوده بود دلم نیامد که بیدارش کنم به کنارش نشستم تا پگاه ... مادر چشمان خویش را باز کرد وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید پی به ماجرا برد و گفت: فرزندم امیدوارم که نامت عالم‌گیر شود.. 👳 @mollanasreddin 👳
مســتخدم کاخ محمدرضا شــاه بود و اهل اصفهــان. روزی برای عرض احتــرام و ادای نــذری کــه بــرای جنــاب صمصام داشــت آمــد دم منزل سید. هنــوز دالان را رد نکــرده و بــه حیاط نرســیده،آقا از توی اتــاق صدا بلند کرد:آهای خادم جهنم، نذرت را بگذار همانجا و زودبرگرد. از ایــن غیب گویــی ســید خشــکش زد. چنــد دقیقــه ای بی حرکــت توی همان دالان ایستاد. همان روز برگشت تهران، استعفاداد. رفت دنبال شغل آزاد 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. این روزا بدجوری احساس دلتنگی می کنم ... 🔸 این دکلمه قشنگ تقدیم به شما دوستان 🌹 شبتون خوب و خوش 🙏🌙 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎در این صبح زیبا براتون 🍃رویاهایے آرزو میڪنم 🍎تمام نشدنے و آرزوهایی 🍃پرشور در پرتو الطاف الهی 🍎روزتـون پر از برڪت و رحمت 👳 @mollanasreddin 👳
🌱🌹 ‍ حرف قشنگ ✨ ⚠️تلنگرانه⚡️ در هر مرحلـه ای از گنـــــاه هستى سریع توقف کن ⛔️🖐🏻 مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه❗️ مبـادا از رحمت خدا نا امید بشی❗️ شیـــــطان میخواد بهت القا کنه که آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره! مبـــــادا فریب شیـــــطان رو بخوری.. خدا بسیـــــار توبه پذیر ومهــــربونـــــه ...😌💌 🌺نبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ🌺 🌸به بندگانم خبر ده که یقیناً من [نسبت به مؤمنان] بسیار آمرزنده و مهربانم. 📚قرآن كريم سوره حجر آيه ٤٩ 👳 @mollanasreddin 👳
برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش 👳 @mollanasreddin 👳
📚داستان کوتاه مثل دانه های قهوه باش زن جوانی پیش مادر خود می رود و از مشکلات زندگی خود برای او می گوید و اینکه او از تلاش وجنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است‌. مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد . سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخم مرغ ودر سومی دانه های قهوه. بعداز 20 دقیقه که اب کاملا جوشیده بود گاز هارا خاموش کرد! اول هویچ هارا در ظرفی گذاشت ٬ سپس تخم مرغ هارا هم در ظرف گذاشت وقهوه راهم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه می بینی؟ دخترش پاسخ داد: هویچ٬تخم مرغ٬قهوه. مادر از او خواست که هویچ هارا لمس کند وبگوید که چگونه اند ؟! او اینکار را کردو گفت: نرم اند بعد از او خواست تخم مرغ هارا بشکند ٬ بعداز اینکه پوسته آن را جدا کرد ٬ تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد . دختر از مادرش پرسید که: مفهوم اینها چیه؟ مادر بهش پاسخ داد: هرسه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است ٬ آب جوشان٬ اما هرکدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند. هویچ در ابتدا بسیار سخت ومحکم به نظر میرسد اماوقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد. تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد٬وقتی در آب جوش قرار گرفت مایع درونی آن سفت و محکم شد ‌. دانه های قهوه که یکتا بودند٬بعد از قرار گرفتن در آب جوشان٬آب را تغییر دادند. مادر از دخترش پرسید:تو کدام یک ازین مواد هستی؟ وقتی شرایط بد وسختی پیش می آیدتو چگونه عمل می کنی؟ تو هویچ٬تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟ به این فکر کن که من چه هستم؟آیا من هویچ هستم که به نظر محکم می آیم٬ اما در سختی ها خم می شوم و مقاومت خود را از دست می دهم ؟ آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع می کند اما با حرارت محکم می شود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش وطعم دلپذیری را آزاد کرد. اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر می شوی وشرایط را به نفع خودت تغییر می دهی! 👳 @mollanasreddin 👳
غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا نزدیک می‌کند به خدا، دست رد مرا •| |•🌿 👳 @mollanasreddin 👳
🌷 بز و گوسفندی باهم می رفتند. به جویی رسیدند،گوسفند از روی جوی جستی زد.دنبه او بالا رفت،بز خندید وفریاد کشید :آ... تورا برهنه دیدم گوسفند غمگین شد .روی بر گرداند وگفت: ای بی انصاف من سالهاست تورابرهنه می بینم ونمی خندم وطعنه ای به تو نمی زنم. تو پس ازعمری که یک بار مرا چنین دیده ای لب به سرزنش وتمسخر من می گشایی؟ چون لئیمی با هزاران عیب وعار روز وشب بر خلق عالم آشکار بیند اندک عیبی از صاحب کرم بر نیارد جزبه طعن ولعن دم ✍جامی ‎‌‌‌‌‌‌ 👳 @mollanasreddin 👳
رنج فراق هست و امید وصال نیست این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود... 👳 @mollanasreddin 👳
🖇 ✅ارزش یک عمر را آن که نفس های آخرش را میکشد می داند... ✅ارزش یک سال دانش آموزی که مردود شده می داند... ✅ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا آورده می داند... ✅ارزش یک هفته را سردبیر هفته نامه می داند... ✅ارزش یک روز را سربازی که یک روز به پایان خدمتش مانده می داند... ✅ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق می کشد می داند... ✅ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده می داند... ✅وارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان سالم به سر برده می داند... 📌من و شما ارزش زمان هایی که خدا مجانی دراختیارمان قرار داده را می دانیم یا نه ⁉️ 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند... و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی می افتد؟ خمیر به سنگها می چسبد... اما نان هر چه پخته تر می شود، از سنگها جدا میشود!! حکایت آدم‌ها همین است... سختی های دنیا ، حرارت تنور است... و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند... و هر چه انسان پخته تر میشود سنگ کمتری بخود می گیرد... سنگها تعلقات دنیایی هستند... ماشین من.. خانه من..من.. من !! آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!! خوشا بحال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته میشود... که به هیچ سنگی نمی چسبد!! ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟ سنگ ما کدام است ؟ 👳 @mollanasreddin 👳
داستانی از مردانگی منصور حلاج منصور حلاج در ظهر رمضان، گذرش به کوی جذامیان افتاد! جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند. حلاج بر سر سفره نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی‌نشینند. حلاج گفت آنها روزه اند و سپس برخاست. غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما. شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی! حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم ولی دل نشکستیم. 👳 @mollanasreddin 👳
آن شــب با ورود جناب صمصام توی جلســه ولوله افتاد. ســیدصمصام خیلی بیشتر از بقیه مواقع منبر رفت ومردم هم طبق معمول نیششان بیـخ بنا گوش بــود. واعظ بعدی هم مرتب این پــا و آن پا میکرد. بانی که از این وضع خســته شــده بود رفت دم گوش جناب صمصام چیزی گفــت. همۀ پامنبریها از مضمون حرف در گوشــی خبر داشــتند. ســید امــاروبــه مــردم کــرد و گفــت:میدانید این آقــا چه گفــت؟اومیگوید بــه مــردم بگــو من ورشکســت شــده ام ودم در هر کــس میتواند به من کمک کند. دل همــه از ایــن حــرف خنک شــد. همه میدانســتند منبــع درآمد بانی روضه، ســود پولهای مردم است. کسی اما جرأت نداشت به اوبگوید نه ربا بخور و نه روضه بگیر. 👳 @mollanasreddin 👳
تلنگر👌 "سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست، آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند، گریه میکنند، دعا میکنند، حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست. آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترسند؛ از "نبودن" ! از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان، از جای خالیه یک آدم. اتاق شوک جای بد و جالبیست، تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود، تمام خاطرات مرور میشود! تمام خوبی هایش یادآوری میشود! حالا چشمتان را ببندید. بدترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید. فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد، به خوبی هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید، به جای خالیش . نبود آدم ها را هیچ کینه ای پر نمیکند! لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر، یک اتاق شوک داشته باشید و خوبی های آدم های بدِ دنیایتان را احیا کنید . بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند 👤دکتر_محبی (فوق تخصص قلب) ‌ 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☆ پـروردگـارا قـایق زنـدگیمـان را بـه دسـت کسی بسپـار کـه سـاحل آرامـش بـاشـد. _ به رنگ آرامـش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️💙 💙❤️ 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸ســلام بـر تـو 🍃🌸ای دوست مهربان 🍃🌸شکوه صبح زیبات 🍃🌸آکنده از شادیهای بی‌پایان 🍃🌸عمرت جاویدان 🍃🌸بالاترین دستها نگهبانت 🍃🌸امیدوارم امروز 🍃🌸زیباترین لبخندها بر لبت 🍃🌸و قشنگترین چشمها 🍃🌸بـدرقه راهت باشـه 👳 @mollanasreddin 👳
🖇📌 درس زندگی...🚻 ✨ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟» ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند. ✨ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» 📌ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ: ✨مهم نوع نگاه ما به زندگی است ✨اگه نگاهمونو عوض کنیم در بدترین شرایط میتوانیم بهترین شرایطو رقم بزنیم... مهم اینه نگاهمون رو به زندگی عوض کنیم... درضمن 📌گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید.شاید شما خوشبختتر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید هيچ وقت نگو رسيدم ته خط اگه هم احساس كردی رسيدی ته خط يادت بيار كه معلم كلاس اولت هميشه می گفت: نقطه سر خط .... بعد از هر سختی شروعی دوباره و پر انرژی داشته باش... ‎‎‌‌‎ 👳 @mollanasreddin 👳
چاره ای نیست ،بساطی است که بر شانه ماست غم و دلتنگی و تنهایی و پیمانه ی ماست ای که با خنده و طعن حالت ما می گویی! این پریشانی ما حالت رندانه ی ماست خوش نشستیم به خیالی که ز در بازایی دیربازی است که اُمید هم افسانه ی ماست نیست انصاف همانی که ز جان می خواهی یار است با همه اغیار و بیگانه ی ماست باعث روز پریشانی و شب بیداری سالهاست قهوه ی چشمان تو میخانه ی ماست گفته بودی که غم انگیز تراز مردن چیست! گفته بودم که همه شب دل ویرانه ی ماست... 👳 @mollanasreddin 👳
🌸 غم، فرستاده عشق است عزیزش دارید که غریب است و زِ اقلیم وفا می آید... 👤 👳 @mollanasreddin 👳
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا به وصلِ خود دوایی کن دلِ دیوانه‌ی ما را علاجِ دردِ مشتاقان، طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان، غمِ مجنونِ شیدا را گرت پروایِ غمگینان نخواهد بود و مسکینان نبایستی نُمود اول به ما آن رویِ زیبا را چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل بباید چاره‌ای کردن کنون، آن ناشکیبا را مرادِ ما وصالِ تُست از دنیا و از عقبی وگرنه بی‌ شما قدری ندارد دین و دنیا را چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت که در عالم نمی‌داند کسی احوالِ فردا را •| |•🌿🌙 👳 @mollanasreddin 👳
بیا شویم چو خاکستری رها در باد من و تو را برساند مگر نسیم به هم... 👳 @mollanasreddin 👳