چند جایگزین فارسی
اجتناب پرهیز، دوری
اجیر مزدور
احسنت آفرین
احضار کردن فراخواندن
جانب سو
اجرت دستمزد
اوایل آغاز
از قدیم از دیرباز
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
👳 @mollanasreddin 👳
📝 مادرم گلی ست🌹🍃
ریشه هایش در خاک
دست هایش دریا
صورت ماهش رو به آسمان...
خدایا؛
چطور یک آدم را حوا می آفرینی
این طور فرشته وار...
این طور دیوانه وار...
خدایا...
اگر دیدمت
از تو می پرسم
چطور اینقدر عشق را
یک جا آفریدی؟!
اگر خدا را دیدم
روی ماهش را می بوسم
می گویم خدا جان
خسته نباشی
که مادرم را آفریدی... ♡
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از پژوهشگاه فضای مجازی (پردیس قم)
#رویداد_آیه
📡 برگزاری کارگاه بهصورت آنلاین! 🎉
📌 بخاطر درخواستهای شما، امکان حضور آنلاین در کارگاه تولیدمحتوایِ دینی آیه رو هم فراهم کردیم. 🥳🤩
📎 از طریق این لینک میتونین شرایط حضور به صورت آنلاین رو مطالعه و ثبتنام کنین. ✌🏻
🖥️ پژوهشگاه فضایمجازی (پردیسقم) @QomCsri
بازوی خردمند سپهر فناوری
New - 110.mp3
1.55M
حس خوب😍
#فریدون_فرح_اندوز
#حافظ_غزل_شماره_۱۱۰
پیرانهسَرَم عشقِ جوانی به سَر افتاد
وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد
از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر
ای دیده! نگه کن که به دام که درافتاد؟
دردا! که از آن آهوی مشکینِ سیهچشم
چون نافه بسی خونِ دلم در جگر افتاد
از رهگذرِ خاک سرِ کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سَحر افتاد
مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد
بس کُشتهی دلزنده که بر یکدگر افتاد
بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات
با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
حافظ که سَرِ زلف بتان دستکشش بود
بس طُرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد
👳 @mollanasreddin 👳
"أنت منفی
و أنا لاجئة أبحث عن وطن..."
تو تبعیدگاهی؛
و من پناهجویی به دنبال وطن...
👳 @mollanasreddin 👳
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت
🌺 حکایت ۱۸
💫 ثروتمندی در كنار قبر پدرش نشسته بود و در حال بگو مگو با درویش زاده ای بود که آنجا نشسته بود. پس چنین مى گفت: گور پدر من از سنگ است و نوشته روى آن رنگين. مقبره اش از جنس مرمر و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است. ببین سرانجام بر سر گور پدرت چه مانده، مقدارى خشت خام و مشتى خاک.
درویش زاده گفت: تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدرم به بهشت رسيده است.
🔸خر كه كمتر نهند بر وى بار
🔹بى شک آسوده تر كند رفتار
🔸مرد درويش كه بار ستم فاقه كشيد
🔹به در مرگ همانا كه سبكبار آيد
🔸وآنكه در نعمت و آسايش و آسانى زيست
🔹مردنش زين همه شک نيست كه دشخوار آيد
🔸به همه حال اسيرى كه ز بندى برهد
🔹بهتر از حال اميرى كه گرفتار آيد (۱)
۱_يعنى : تهيدستى كه بار فقر و تنگدستی را تحمل کرده است در آستانه اجل، به آسانى و سبكبارى گام نهد، ولى كسى كه عمرى را با آسايش گذارنده، براى او جان سپردن و دست از آن همه ثروت كشيدن سخت است. به هر حال گرفتارى كه از زندان دنيا رهايى يابد، حالش بهتر از ثروتمندى است كه با آن همه ناز و نعمت هنگام مرگ گرفتار عذاب مى گردد.
👳 @mollanasreddin 👳
خار و میخك - قسمت ۵.mp3
5.91M
🎙#روایت_شب| نبرد زندگی در سایۀ اشغال
🖼 قسمت پنجم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
👳 @mollanasreddin 👳
صبح که میشه
یه لبخند بزار گوشهی لبت 😊
صبح بخیر 🌸
👳 @mollanasreddin 👳
#داستانک
👈آرزو
سه تنه درخت ، بر زمین افتاده بودند ،
نخستین تنه گفت : کاش مرا دسته تبر نتراشند
و دویُم تنه آرزو کرد ؛ کاش مرا سپر نتراشند .
سیّم تنه آرام گفت : کاش یکی باشد که ما را چرخ بسازد ، تا هر سه ما جهان را بی همهمه تبر و سپر سفر کنیم .
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
درون آینه ها درپی چه می گردی؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زان که غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند
همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است
نگاه کن،
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگبارانی
گیرم گریختی همه عمر،
کجا پناه بری؟......
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان، همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند؟!
درون آینه ها در پی چه می گردی؟..
✍ #فریدون_مشیری
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
گفت که غصهاش را نخورَد،
چونکه آدم اگر پیش از بلا
شروع به غصهخوردن کند،
بلا زودتر او را از پا میاندازد.
تا برف نیامده
آدم پارو برنمیدارد
و بالای بام نمیرود.
#محمود_دولت_آبادی
👳 @mollanasreddin 👳
#اندکی_تفکر
🔹دو برادر بودند كه يكی از آنها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود.
🔸برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شدهاند، سرنوشتی متفاوت داشتهاند؟
🔹از برادرِ معتاد علت را پرسيدند، پاسخ داد:
علت اصلی شكست من پدرم بوده است. او هم یک معتاد بود، خانوادهاش را كتک میزد و زندگی بدی داشت، چه توقعی از من داريد؟ من هم مانند او شدهام.
🔸از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند، در كمال ناباوری او گفت:
علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگیاش را میديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهای شايستهای جايگزين آنها كنم.
🔹طرز نگاه هرکس به زندگی ، دنیای او را میسازد.
👳 @mollanasreddin 👳
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
چند جایگزین فارسی
استنباط برداشت
استهلاک فرسایش
استیجاری کرایهای
استیضاح بازخواست
استیلا چیرگی
اسرار رازها
اسراف ریختوپاش، زیادهروی
از قدیم از دیرباز
اساس بنیاد
اساسی بنیادین
اسبق پیشین
استحصال برداشت
استحضار آگاهی
#غلط_ننویسیم
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
اسیر شده بودیم
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود
👳 @mollanasreddin 👳
#معرفی_کتاب
📚عنوان: باشندگی
✍️نویسنده: آرش میرزاپور
ناشر: انتشارات متخصصان
شعر زبان احساسات است و هر انسانی که احساس و حرف نگفتهای برای بازگفتن دارد، میتواند برحسب ذوق و قریحهی شاعری خود آن را بسراید. کتاب باشندگی مجموعهای از اشعار کوتاه آرش میرزاپور است که از دل و حس او برآمده و در تلاش است تا احساسات و قوهی تخیل مخاطب را رشد دهد. او کتاب خود را بهشیوهی اشعار کلاسیک فارسی سروده است و در قالب شعری کهن، مخاطب را با مفاهیمی چون بیارزشی دنیا، کوتاهی عمر و اهمیت مهرورزی آشنا میکند.
👳 @mollanasreddin 👳
#داستانک 📚
اتومبیل جلویی لاکپشتوار پیش میرفت و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمیداد داشتم خونسردیام را از دست میدادم که یک دفعه چشمم به برچسب کوچکی روی شیشه عقباش افتاد:"نقص فنی، لطفا صبور باشید!"
و این نوشته همه چیز را تغییر داد!بلافاصله آرام گرفتم و سرعتم را کم کردم.راستش حتی مراقب آن ماشین و رانندهاش هم بودم! چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.
ناگهان فکری تلنگر زد: اگر آن برچسب نبود من صبوری به خرج میدادم؟ چرا برای بردباری در برابر مردم به برچسب نیاز داریم؟و دست آخر اینکه: اگر مردم برچسبهایی به پیشانی خود بچسبانند، با دیگران صبورتر و مهربان خواهیم بود؟در واقع همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمیدانیم. حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، صبر و مهربانی است.بیایید به برچسبهای نامرئی یکدیگر احترام بگذاریم.
👳 @mollanasreddin 👳
خار و میخك - قسمت ۶.mp3
6.12M
🎙#روایت_شب| مصلحتگرایی و مقاومت
🔸برخی بازرگانان میگفتند ضرر مقاومت بیشتر از فایدهاش است...
🖼 قسمت ششم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
👳 @mollanasreddin 👳
میانِ اینهمه گرفتاری و روزمرگی
مگر آدم چه میخواهد
جز یک "دلِ" گرم
و فنجان چای شیرین که
بدونِ فکروخیال نوشید و آرام گرفت...
صبحتون بخیر و شادی
👳 @mollanasreddin 👳
من جاده ابریشمام
در من کاروانهای بسیاری
به غارت رفتهاند
بازرگانان بسیاری راه گم کردهاند
شترانی با بار ادویه و دارچین
در شن خفتهاند
رونقی داشت دلم قبل از تو
طاعون عشق ویرانم کرد
من جاده ابریشمام
که حالا با خاک یکسان شدهام
اما
هنوز هم
از هر طرف که در من سفر کنند
به تو خواهند رسید.
#جواد_گنجعلی
👳 @mollanasreddin 👳
#ضربالمثل شماره(۱۳۸)
( هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند)
دانشجویی بود که هزار جور گرفتاری داشت . درسهایش زیاد بود . پول نداشت در شهری دور از زادگاهش درس میخواند روزی سرش را انداخته بود پایین و توی فکر بود راه میرفت که ناگهان سرش به تیرک سایبان یکی از مغازهها خورد و به زمین افتاد . ضربه شدید بود . دنیا جلو چشمهایش تاریک شد . کمی که به خودش آمد صاحب مغازه را دید و گفت : مرد حسابی چرا تیرک سایبانت را این قدر پایین گذاشتهای ؟ مغازه دار قاه قاه خندید و گفت : مگر کوری ، چشمت نمیبیند ؟ حواست کجا بود . دانشجو گفت : سایبانت را خراب کنی و تیرک را بالاتر بساز . صاحب مغازه سینهاش را جلو داد و گفت : ببخشید . فقط منتظر دستور شما بودم تا امر بفرمایید . حالا کسی نشدهای که دستور بدهی برو هر وقت کسی شدی بیا و دستور بده تا خرابش کنم .
دانشجو در حالی که خیلی ناراحت و عصبانی بود راهش را گرفت و رفت . دو سه سالی گذشت یک روز که مغازه دار مشغول فروش جنس بود متوجه شد که چند سوار کار به طرف او میآیند . آنها نظامی بودند . سوارها با اسبهایشان پیش آمدند یکی از آنها با صدای بلند گفت : آهای صاحب مغازه چرا سایبانت این قدر پایین است و مزاحم رفت و آمد مردم است ؟ زود باش سایبان را خراب کن تا راه باز شود . صاحب مغازه گفت : از آن طرفتر بروید . مگر مجبورید از این جا بروید . سوار کار گفت : خرابش میکنی یا دستور بدهم خرابش کنند . مغازه دار فریاد زد مگر شهر هرت است . من از دستتان شکایت میکنم .
نظامی گفت : برو شکایت کن ، یادت نمیآید ؟ چند سال پیش که سر من به سایبان تو خورد خودت گفتی برو هر وقت کسی شدی دستور بده ، سایبانم را خراب کنند . حالا من برای خودم کسی شدهام و دستور میدهم سایبان مغازهات را خراب کنند .
مغازه دار دیگر حرفی نداشت که بزند .
از آن به بعد به کسی که در خواست و دستور نسنجیدهای بدهد ، می.گویند ( هر وقت کسی شدی ، بگو خراب کنند )
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
تو اگر می خواهی برو شهرها را فتح کن، اما من آدم ها را فتح می کنم و از جمله تو را، اسمش را بگذار مکر زنانه
📖از پرنده های مهاجر بپرس
👤سیمین دانشور
👳 @mollanasreddin 👳
وقتی چترت خداست
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
وقتی دلت با خداست
بگذار هر کسی میخواهد دلت را بشکند
وقتی توکلت با خداست
بگذار هر چقدر میتوانند با تو بیانصافی کنند
وقتی امیدت با خداست
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند
وقتی یارت خداست
بگذار هر چقدر میتوانند نارفیق باشند
بگذار آسمان ببارد
باکی نیست
تو با خدا بمان
چون چتر خدا بزرگترین چتر دنیاست
👳 @mollanasreddin 👳
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ می خوام
✅ یه
✅ دست دوم
✅خودم می ذارم
✅ می خوام بدونم
✅ کسی هست که
✅ بخواد کمکی بکنه؟
✅ مابقی رو خودم می ذارم
❌ سلام بچه ها
من میخام برای یک نفر موثق ی دوتیکه سیسمونی دست دو بگیرم 150
خودم میزارم میخواستم بدونم کسی هست ک بخاد کمکی بده
اگر 50 تومنم جور شه خودش خیلی خوبه مابقی رو خودم میزارم
طرف واقعا نداره
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
👳 @mollanasreddin 👳