#حکایت
روزی پیرمردی به همراه پسرش از دهی به ده دیگر در حرکت بود، مختصر آب و نانی برداشتند و راه افتادند. چندی نگذشته بود که در میانه راه نعلی را بر زمین دیدند. پیرمرد به پسر گفت که آن را بردارد که به کار خواهد آمد. اما پسر گفت که پدرجان تکه آهن شکسته و فرسوده به چه کار میآید، به زحمت برداشتن نمیارزد.
پدر دید که پسرش هنوز زندگی را خوب نفهمیده و نمیشناسد، خود خم شد و نعل را از زمین برداشت.
ساعاتی گذشت.
هوا گرم بود و جیره آب آنها هم تمام شده بود، کمکم پسرک که تشنه بود توان راه رفتن را از دست داد و در آن حال گفت: پدر اینجاها آب پیدا نمیشود؟ پیرمرد گفت چرا جلوتر چاه آبی هست. صبوری کن.
اما زمانی که دانست پسر بسیار تشنه است، دانه گیلاسی را روی زمین انداخت. پسر هم خم شد و آن را برداشت و خورد و این اتفاق بارها افتاد، تا به چاه آب رسیدند.
پدر آن زمان به حرف آمد و گفت: تو الان برای رفع این تشنگی بارها خم شدی و دانههای گیلاس را از زمین برداشتی، اما زمانی که به تو گفتم آن نعل را بردار، به کار میآید، به آن بیاعتنا بودی؛ چون آن را بیارزش میپنداشتی.
اما من آن را برداشتم، به نعلبندی فروختم و با فروش آن این گیلاسها را خریدم.
پس همیشه به یاد داشته باش،
هرچیز که خوار آید،
یک روز به کار آید.
👳 @mollanasreddin 👳
ملانصرالدین👳♂️
#حکایت روزی پیرمردی به همراه پسرش از دهی به ده دیگر در حرکت بود، مختصر آب و نانی برداشتند و راه افت
درحکایت اخیر نوشته بودیدهرچیز که خوارآید روزی به کار آید.
که درست آن هرچیز که خارآید روزی به کار آید.خواراولی بکار برده ایدصحیح نیست.
✍️سلام خیر. خوار یعنی حقیر و کوچک. خار یعنی تیغ بیابان. هر چیز که خوار آید یعنی کوچک و ناچیز شمرده شود...
👳 @mollanasreddin 👳
#دیالوگ_های_ماندگار
مراد بیگ به خاله لیلا ژاله علو
من ادعایی ندارم
خاله لیلا : همینم کم ادعایی نیست
سریال : روزی روزگاری👍👍
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
🔴 اهل کدوم استان هستید ⁉️⁉️
✅ استان و کانال اختصاصی خودت رو انتخاب کن و بیا ببین چه خبره 👇😍
🔺۱- خراسانرضوی
🔺۲- قم
🔺۳- فارس
🔺۴- کرمان
🔺۵- تهران
🔺۶- گیلان
🔺۷- خراسان جنوبی
🔺۸- اردبیل
🔺۹- یزد
🔺۱۰- اصفهان
🔺۱۱- مازندران
🔺۱۲- کهگیلویه و بویراحمد
🔺۱۳- گلستان
🔺۱۴- آذربایجان شرقی
🔺۱۵- آذربایجان غربی
🔺۱۶- چهارمحالوبختیاری
🔺۱۷- کردستان
🔺۱۸- خراسان شمالی
🔺۱۹- قزوین
🔺۲۰- خوزستان
🔺۲۱- سمنان
🔺۲۲- هرمزگان
🔺۲۳- البرز
🔺٢۴- مرکزی
🔺۲۵- زنجان
🔺۲۶- همدان
🔺۲۷- ایلام
🔺۲۸- لرستان
🔺۲۹- کرمانشاه
🔺۳۰- بوشهر
🔺۳۱- سیستان و بلوچستان
🔺٣٢_جارچی ایران و جهان در ایتا 🇮🇷
🔺٣٣_ جارچی عراق 🇮🇶
🔺٣۴_ جارچی افغانستان 🇦🇫
🔺۳۵_جارچی نوجوانان🧑🏻🦱
🔺۳۶_جارچی بانوان 🧕
🔺۳۷_جارچی جوانان🧔🏻
🔺۳۸_ بزک پهلوی 🤥
🔺۳۹_ کانال Islamic Republic of Iran 🇮🇷
🔺۴۰_ ریشه مشکلات ایران
🔺۴۱_ امام امت ❤️
✍ ۴۲_ شبکه جارچی در ویراستی
#جارچی🔻
https://eitaa.com/jaarchi
📣گسترده ترین شبکه خبریِ مردمیِ ایتا👆
چند جایگزین فارسی
● مستلزم ☜بایسته، نیازمند
●مستمسک ☜ دستآویز
● مستهجن ☜ زشت
●مسرور ☜شادمان
● مستمع ☜ شنونده
●مستفیض ☜بهرهمند
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
طومار
اوضاع تدارکات بد جوری به هم ریخته بود، آه در بساط نداشتیم و پاسخ مسئولان بالاتر همیشه بردباری، امید به فردا و توکل بود.
فرمانده مقر ما آدم اهل شوخی و مزاحی بود، یک روز گفت: « میخواهم به عنوان گزارش کار سیاهه ای از اجناس موجود در تدارکات تهیه کنم و برای مقامات لشگر بفرستم.»
طوماری تهیه شد، همه امضا کردیم، شرح بعضی اقلام چنین بود: «نخود، چهار عدد، لوبیا پنج عدد، روغن نباتی جامد یک گرم، برنج دم سیاه فرد اعلا دو مثقال، و به همین ترتیب تا آخر، بعضی از بچهها در محل امضا یا اثر انگشت خود گوشه و کنایههایی نوشته و طرح و تصویرهای زیبایی کشیده بودند و طومار به یاد ماندنی شد.
👳 @mollanasreddin 👳
#حکایت
در مورد شخصی است که از درد دل پیش حکیم میرود
حکیم میپرسد
تو چه خورده ای که دچار دل پیچه شده ای
بیشتر رنج های مااز ناحیه ی گلوی ماست
بیمار می گوید من سوخته ی نان راخوردم
حکیم به غلامش میگوید برو وشیشه سرمه را برای من بیاور
بیمار با حیرت میگوید
ای حکیم من دلم درد میکند تومیخواهی بدای چشمم دوا بدهی؟!
حکیم می گوید
من می خواهم علت اصلی رادرمان کنم دیدتو باید عوض شود تا بتوانی تشخیص بدهی که چه بخوری وچه نخوری
دراین حکایت #مولانا
اهمیت بینایی حقیقی را بیان میکند.
👳 @mollanasreddin 👳
چای امروز نباید که به تنها نوشید
برگه ای از سبد یاد خدا باید ریخت
و کمی منظره ی سبز خیال از رخ دوست
صبحتون قشنگ
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
گاهی با خودم فکر میکنم اگر انسان خواب نمیدید
خیلی زودتر از اینها از تنهایی می مُرد !
همین که با فلانی در خواب هم کلام میشوی
همین که میروی بر گوشهای از اقیانوس قدم میزنی
گاه بال میزنی، گاه عشق میورزی
همین که گاهی در خواب احساس میکنی زنده ای
و میتوانی لذت ببری ...!
📕 آغوشی برای یک سفر طولانی
👤 #سید_محمد_مرکبیان
👳 @mollanasreddin 👳
#حکایت
عارفی میگوید: که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند
پس نشستند و مشغول طعام خوردن شدند.
یکی از آنها را دیدم که چیزی نمیخورد
به او گفتم که چرا با آنها در غذا خوردن شریک نمیشوی؟
گفت: من امروز روزهام
گفتم: دزدی و روزه گرفتن عجب است.
گفت: ای مرد! این راه، راه صلح است که با خدای خود
وا گذاشتهام، شاید روزی سبب شود و با او آشنا شدم.
آن عارف میگوید که سال دیگر او را در مسجد الحرام دیدم
که طواف میکند و آثار توبه از وی مشاهده کردم؛
رو به من کرد و گفت:
دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد؟!
👳 @mollanasreddin 👳