eitaa logo
منادی
2.4هزار دنبال‌کننده
551 عکس
93 ویدیو
0 فایل
🔴 محفل نویسندگان منادی 🔴 اینجا محوریت با کتاب است و کلمه ارتباط با ادمین @m_ali_jafari8
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 | 📍 | 🔹این روزها از کوچه‌ پس کوچه‌های تهران، معبری باز شده به سوی آسمان. تابوت شهدا در میان غم و حماسه، بر روی دستان مردم تشییع می‌شوند. 🔹نویسندگان منادی از دیار یزد راهی سفر شدند برای روایت در شهر تهران. با محفل نویسندگان منادی همراه باشید: 🆔https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
📢 | 📍 | 🔹همان اول مسیر تشییع ایستاده‌اند. تیپش آدم را می‌برد وسط فیلم قیصر. می‌گفت دشمن نامرده. سردارهامون رو نامردی زد. جنگش نامردیه، مذاکرش هم برا گول زدنه. باید بزنیم. جوری بزنیم که دیگه بلند نشه. 🔹جلوی چشمم، قیصر در حالی که دستش را انداخته روی زانویش، می‌گوید: نظام روزگاره، یعنی این روزگاره، خان‌دایی؛ نزنی، می‌زننت. ✍ 🆔 @monaadi_ir
📢 | 📍 | 🔹«این یک باور قدیمی است. شاید همه‌جایی هم نباشد. هربار اتفاق ناجوری برای کسی می‌افتاد. وقتی زیادی بهش فکر می‌کردم و ته دلم می‌خواست جزغاله شود، از قدیمی‌ها می‌شنیدم که:« دلت براش نسوزه! به‌جاش دعا کن، ذکر بگو» 🔹من به آدم‌های روزگار دهه پنجاه و شصت زیاد فکر می‌کردم. با خودم می‌گفتم عجب آدم‌هایی بوده‌اند! قوی! بی‌احساس! غمگین! خارق‌العاده! همه این صفات درهم برایشان صدق می‌کرد. 🔹خیال، که کنتور نمی‌اندازد. بر بالش می‌نشستم و همراه آن مردم، اعلامیه پخش می‌کردم، مجسمه شاه را پایین می‌کشیدم. بعد هم خانواده‌ام را زیر قرآن رد می‌کردم برای جبهه. ته این خیال هم خواهر شهیدی، عشق ناکامی چیزی برجای می‌ماند... گاهی هم خودم را به جای‌شان می‌گذاشتم و وقتی می‌دیدم نمی‌شود به زندگی ادامه داد، سعی می‌کردم واقع بین باشم. شوخی نیست. هر روز هر روز خبر بد شنیدن. 🔹هنوز جای پنجه خونی انقلابیون روی دیوار باشد، بهشتی‌ات را با کلی نماینده مجلس به بهشت بفرستند. رئیس جمهور که اصلا نباید شهید شود! مخصوصا اگر محبوب باشد و بعد از بنی‌صدر روی کار آمده باشد. ولی شهید می‌شود آن‌هم نه تنهایی، با نخست وزیر باهنرش. از فرماندهان جنگ که نگویم، جنوب کشور، خودش در باغ شهادت بوده! گفتنش نفس آدم را می‌گیرد. تجربه کردنش که..! 🔹سوال همیشگی‌ام این بود: واقعا مردم آن روزگار چطور به زندگی ادامه می‌دادند؟! «قدیمی‌ها می‌ترسیدند که زیادی دلت برای کسی بسوزد و خدا تورا با او همدرد کند.» 🔹گمانم زیادی قاطی گذشته‌ها شدم. که با این سن‌وسالِ نه خیلی زیادم، به اندازه یک عمر دراز داغ دیده‌ام. من معنای ترور را با رفتن دانشمندان هسته‌ای فهمیدم! نه فهرست معنی کلمات کتاب فارسی. 🔹چه جمعه‌ها که قوت صبحمان با زهر بغض پایین رفته. بغض از دست دادن. یادم نمی‌رود روزی که عین بچه‌های مشق ننوشته، با چشم گریان رفتم مدرسه محل کارم. چون رئیس جمهورم‌ با امیر و مالکش دل از این دنیا کنده بودند. 🔹من و نسل من، داغ آدم‌هایی را دیدیم که هیچ‌گاه نباید می‌رفتند، مثل سیدحسن! شانه‌هایمان آنقدر لرزید و فرو نریخت که امتحان‌ها سخت‌تر شد. آنقدر که از صلاة صبح تا ظهر داغ ده‌ها فرمانده و استاد و هم‌وطن شنیدیم و به زندگی ادامه دادیم. 🔹آنقدر که مثل امروزی در تشییع ۶۰ شهید راه می‌رویم و هنوز هم رجز می‌خوانیم. همه این‌ها شاید در این خلاصه می‌شود که ایرانِ‌حسین‌بن‌علی تا همیشه پیروز است. 🔹«من دیگر دلم برای روزگاران قبل نمی‌سوزد. برای خودمان هم...!؟ راستش،نه! ولی دوست دارم قضاوت نسل‌های بعد را در مورد خودمان بدانم...» ✍ 🆔@monaadi_ir
📢 | 📍 | 🔹تیغ آفتاب بر سر مردم می‌تابد. هر کسی برای پناه گرفتن از شر آفتاب، به جایی پناه برده است. 🔹بعضی‌ها اینجور عکس شهدا را گرفته‌اند تا سایه‌بان باشد. این شهدا تا بودند مدافع مردم در برابر دشمنان بودند. 🔹حالا که رفتند، عکس‌شان هم مدافع مردم شده در برابر آفتاب. ✍ 🆔 @monaadi_ir
15.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 | 📍 | 💠 قیافه نوستالژی 🔹نشسته بود روی اتاقک وانت. محدوده‌ی خودش را کامل پوشش می‌داد. سمعی، بصری و امدادی همه با خودش بود. تکه‌ای از مسیر را همراه بودیم. عکس سردار حاجی‌زاده، از بالای سرش پایین نمی‌آمد. 🔹تابلو شهدای غیر نظامی هم که کلی حرف برای گفتن داشتند. بیشتر شعارهایش به امام حسین گره می‌خورد. مراعات حنجره پابه‌سن گذاشته‌اش را هم نمی‌کرد. اول‌بار به‌عنوان قسمتی از اتفاقات مسیر تشییع نگاهش کردم و رد شدم. اما نمی‌دانم چطور شد که هی برگشتم و دوباره نگاهش کردم. گوشی را در آوردم و با چیک‌چیک پشت سرهم سعی کردم عکس خوبی ازش بگیرم. عکسی که جنب‌جوشش تارش نکند. آخر موقع شعار دادن کمی به چپ توجه می‌کرد و کمی راستی‌هارا مستفیض. 🔹با این حال بچه‌ای که میان جمعیت بهانه می‌گرفت را هم می‌دید و دعوت می‌کرد تا روی وانت بنشیند. 🔹خانمی که طاقتش طاق شده و رو به غش می‌رفت را یله کرده بودند عقب وانت و او بین شعارها دل‌داری می‌داد:« پاشو زن! پاشو نگاهی تو صورت سردار حاجی‌زاده بنداز خوب میشی، به‌خدا شفاس!» بیشتر نگاهش کردم. یک غریبه‌ی قریب بود. 🔹نمی‌دانم چرا! ولی به‌نظر من قیافه نوستالژی خود خودش بود. از همان‌ها که توی جبهه سقا می‌شدند. به خاطر سنشان راهشان نمی‌دادند خط مقدم. همان پیرمردی که حواسش به آب‌ودون بچه‌ها بود. سرد و گرم‌شان را مراقبت می‌کرد. هم‌زبان بود. سنگ صبور... همان که توپ و تفنگ نداشت ولی سربند و چفیه از سرش نمی‌افتاد... ✍ 🆔@monaadi_ir
📢 | 📍 | 💠 پسر کو ندارد نشان از پدر 🔹نوشته است عروج خانوادگی به راستی خوب تربیت را یاد گرفتی که توانستی هم خودت رشد کنی هم جگر گوشه ات...! این است حکایت رشادت...! 🔹رشید باشی قدت به آسمان برسد آنچنان که باهم از باغ دنیا چیده شوید. ✍ 🆔@monaadi_ir
📢 | 📍 | 🔹حرف و حدیث‌ها راجع به این جنگ زیاد است. عده‌ای آن‌ را نتیجه چهل سال شعار و جنگ طلبی جمهوری اسلامی می‌دانند و طرف دیگر آن را یک جنگ آخرالزمانی و مقدس. 🔹در نظر من اما این جنگ به پا شد تا معیار شرافت باشد. عین همین جمله‌ای که در عکس نوشته. 🔹 حالا این ما هستیم و فلطسین. ملاکی برای حق و باطل، شرافتمند و بی شرف. و چه افتخاری دارد که سرداران ما جای آن مدال‌های فلزی که همه ژنرال‌های دنیا به لباس می‌زنند، شرافتمندانه مدال‌ دفاع از فلسطین را به گردن آویختند و سر فدا کردند. ✍ 🆔 @monaadi_ir
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 | 📍 | 🔹مسیر زیاد است و آدم‌ها زیادتر. بلندگو و سیستم صوتی جوابگوی همه راه نیست. بعضی قسمت‌ها صدای واحد مراسم کمرنگ است. ولی فریاد جمعیت خاموش نمی‌شود. مرد و زن و پیر و جوان از گوشه‌کنار آتش به اختیار عمل می‌کنند. اینکه می‌گویم زن، برای زیبا و خوش آوا شدن جمله‌ام نیست. 🔹گاهی واقعا زن‌ها شروع کننده شعار اند:«لبیک یا خامنه‌ای، مرگ بر ضد ولایت فقیه» هرکس کار را دست می‌گیرد، مرد و زن از اطراف پاسخش را می‌دهند. 🔹این قسمت شعارها به‌نظرم دعای مستجاب است. چون از سینه می‌جوشد نه فقط از وظیفه کاری. نه از مدیون نشدن به میکروفون توی دست. 🔹از حق نگذریم، بعضی‌هاشان صداهای دشمن کُشی هم دارند... دَم‌شان گرم ✍ 🆔@monaadi_ir
📢 | 📍 | 🔹 زیارت عاشورا می‌خواند. بدون توجه به غوغای خیابان‌های اطراف‌ش. چقدر این پیرمردها را دوست دارم. به سنی رسیده‌اند که هر کاری که دوست دارند و می‌دانند درست است را انجام می‌دهند. 🔹 فرقی هم بین آنچه او می‌گوید و دیگران فریاد می‌زنند نیست. مجری تشییع می‌گوید مرگ بر اسراییل. پیرمرد می‌گوید: لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً و... مهم این است که بدانی در چه زمانی داری لعنت می‌کنی. 🔹پیرمرد چشمان قوی دارد. تابوت شهدا که به مقابلش می‌رسد، نگاه به اسامی روی تابوت می‌اندازد و به نیابت از هر شهید، سلام می‌دهد. _ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  ✍ 🆔 @monaadi_ir
5.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 | 📍 | 🔹یک نفر می‌گفت «مواظب خودت باش»، وسط جنگ، کار همان «دوستت دارم» را می‌کند. حالا فکر کنید یک نفر به طرف مقابلش بفهماند که «مواظبت هستم!» می‌شود ته معرفت. 🔹مثل اتفاقی که روز تشییع تریلی‌تریلی عشق می‌ریخت کف خیابان. تریلی‌هایی که شهدا را حمل می‌کنند بین جمعیت می‌ایستند برای تبرکی. 🔹موقع حرکت، لاک پشتی جلو می‌روند. اما شلوغی و مردمی که از شوقِ دست رساندن، موج بر می‌دارند، کمی خطرناک است. 🔹مردهایی که لباس دیجیتالی پوشیده‌اند چندباری تذکر می‌دهند تا جلو ماشین خالی باشد. همیشه چند نفری اینجاها می‌پلکند. اما این مدلش را ندیده بودم. 🔹مردهای دیجیتال‌پوش دست‌هایشان را توی هم قلاب می‌کنند. مثل بازی عمو زنجیرباف. مستطیلی انسانی جلو ماشین درست می‌شود. یک منطقه امن تا برای کسی اتفاقی نیفتد. پیرمردی هم خاصه تمرکز کرده روی چرخ‌های جلو و به موازات‌ش راه می‌آید تا مشکلی پیش نیاید. کاری که می‌شد با یک سیس نظامی و فریادی مقتدرانه به انجام رساند، ولی با مهربانی و ظرافتی نظامی قاطی شد. 🔹کجای دنیا، آدم‌ها، از زمخت‌ترین مردمان خود، این‌همه «مواظبت هستم» دریافت می‌کنند؟ جماعت ایرانی این‌طور دلشان قُل‌قُل می‌زند برای هم‌. کار را می‌سپاریم به خدا و دلمان به این مواظبت‌ها گرم است... ✍ 🆔@monaadi_ir
📢 | 📍 | 🔹 گفت‌وگوهای پدر، پسری جلوی مردم همیشه رسمی است. غرور مردانگی اجازه نمی‌دهد راحت و خودمانی حرف بزنند. 🔹 کاروان شهدا از راه می‌رسد. چشمانم به نوشته‌ای مشترک روی تابوت‌ها قفل می‌شود‌: «ای کاروان شهدا، سلام مرا به پسرم برسانید. پدر شهید مدافع حرم، سردار محمدرضا بیات» 🔹همین. دو خط رسمی که پشتش سالها فراق و حرف نگفته باقی مانده است. ✍ 🆔 @monaadi_ir
📢 | 📍 | 💠 شهدا به آزادی رسیدند 🔹آخرین دقایق مراسم طی می‌شود‌. بعد از چهار ساعت، ماشین حامل پیکرها به نقطه پایان رسیده است. 🔹جمله مداح در بلندگوها پیچد: کاروان شهدا به آزادی رسیدن، خواهش می‌کنم کسی دیگه دنبالشون نره. 🔹نمیدانم آن مداح حواسش بود یا نه، جمله‌اش بیشتر از اینکه یک اعلام مکان باشد، نهایت توحید را می‌رساند. انگار آن مداح با زبان بی زبانی می‌گوید:« آهای مردم این شهدا از قفس جسم‌شان رها شدند. حالا آزادانه پر می‌گیرند. دیگر روی زمین به دنبال آنها نگردید...» ✍ 🆔 @monaadi_ir