eitaa logo
مهـــــدی موعـــــود
52 دنبال‌کننده
2هزار عکس
562 ویدیو
30 فایل
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲 🔶 برنامــــــــه این کانال: 🔸هر روز یک صفحه قــــــــرآن 🔸فـــــــرازی از نهــج البلاغــــــــــه 🔸و سخـــــنرانی های مذهــبی 📲 آی دی ارتباط 👇 @mahmoudkavianyzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 برکات تلاوت قرآن در زندگی 💠 حضرت صلی الله علیه و آله و سلّم: 🌟 انَّ البَیتَ اِذا کَثُرَ فیهِ تِلاوَةُ القُرآنِ کَثُرَ خَیرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ کَما تُضیءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنیا؛ ✨ ای که در آن فراوان خوانده شود، آن بسیار گردد و به اهل آن داده شود و برای آسمانیان چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند. 📚 کلینی، ، ج 2، ص 610 @dobare_zendegi
۸۰ و ۸۱ اعراف 🍀🍀🍀🍀🌾🌾🍀🍀🍀🍀 ✍ ، فاميل حضرت ابراهيم و تنها مردى بود كه به او ايمان آورد و با او هجرت كرد. «فآمن له لوط» (170) او را به منطقه اى كه در آن گناه و فحشا رواج داشت فرستاد. لذا بخش مهم كار حضرت لوط، مبارزه با فحشا و منكرات جنسى بود، كه بيشترين مشكل جامعه بود. قوم حضرت لوط، با مهمانان خود عمل زشت لواط انجام را مى دادند تا مردم از مهمان شدن بترسند. به گفته ى ، حضرت لوط عليه السلام ازدواج با دختران خود را به آنان پيشنهاد كرد، امّا آنان نپذيرفتند. ، داراى خصوصيّات و آثارى است كه در لواط و زنا وجود ندارد، از جمله: - مودّت و رحمت و اُنس. - تشكيل نظام خانواده. - فرزند و . - همخوانى با فطرت و انسانيّت. متأسفانه امروزه نيز دنياى غرب، عمل زشت را رسمى و در بعضى كشورها به آن جنبه ى قانونى داده است. قوم لوط، علاوه بر لواط، اهل قمار، هرزه گويى، توهين، مزاحمت براى عابرين و كشف عورت در انظار عمومى بودند. (171) عليه السلام در فلسفه ى تحريم لواط فرمودند: لواط، علاقه ى خانوادگى ميان زن و شوهر را كم، نسل و فرزند را منقطع و آميزش جنسى طبيعى را از بين مى برد و فسادهاى بسيار زيادى را بدنبال دارد. (172) در اسلام، كيفر همجنس بازى و لواط (چه فاعل چه مفعول)، اعدام است. صلى الله عليه وآله فرمودند: لعنت خدا بر مردانى كه خود را مانند زنان ساخته و در معرض مردان هوسباز قرار مى دهند. (173) امام صادق عليه السلام نيز فرمود: هنگام ، عرش خدا به لرزه مى آيد و عامل اين كار در قيامت به صورت ناپاك محشور مى شود و مورد غضب خداوند قرار گرفته و جايگاهش دوزخ است. (174) - همجنس بازى و لواط، از گناهان كبيره و عملى بسيار زشت است. «الفاحشة» - ابداع كنندگان اعمال زشت، مرتكب گناهى بزرگتر و مستحقّ ملامتى بيشتر مى باشند. «ما سبقكم بها من احد من العالمين» - كسى كه راه طبيعى و فطرى را كنار بگذارد، مسرف است. «مسرفون» از غير راه طبيعى، اسراف است. - لواط، تجاوز به حقوق زنان در جامعه است. «دون النساء بل انتم قوم مسرفون»
۱۳۱ اعراف 🍀🍀🍀🍀🌹🍀🍀🍀🍀 و تفأل از دیدگاه اسلام ✍«يَطيّروا» از «تَطَيُّر»، به معناى فال بد زدن است. چون عرب ها اغلب فال بد را از طريق پرواز پرنده يا صداى آن مى دانستند، به هر گونه فال بد «طَيَره» مى گويند. (232) در آيات ديگر نيز فال بد در مورد پيامبران حتّى صلى الله عليه وآله مطرح شده است. (233) فال بد، در پيدايش حوادث و پيش آمدها، هيچ اثر طبيعى و منطقى ندارد، امّا آثار روانى بسيارى دارد. در روايات مى خوانيم: فال بد، نوعى شرك به خداست و هرگاه فال بد زديد، به كار خود ادامه دهيد و به آن اعتنا نكنيد. عليه السلام فرمودند: فال بد، اثرش به همان اندازه است كه آن را مى پذيرى؛ اگر آن را سبك بگيرى، كم اثر خواهد بود و اگر آن را محكم بگيرى، پر اثر و اگر به آن اعتنا نكنى، هيچ اثرى نخواهد داشت. (234) فال بد، در ميان تمام اقوام و ملل گذشته و حال وجود داشته و دارد و موجب بدبينى و ركود كارها مى شود، لذا از آن نهى شده است، امّا فالِ نيك چون سبب حركت و عشق و اميد است، اشكالى ندارد. (235) - فرعونيان، تنها خود را شايسته و حقّ كاميابى را مخصوص خود مى دانستند. «قالوا لنا هذه» - ريشه ى خرافات و فال بد، جهل است. «يطيّروا... لكن اكثرهم لا يعلمون»
۱۳۷ اعراف 🍀🍀🍀🍀🌹🍀🍀🍀🍀 و دو سرزمین پر برکت ✍«ارث»، به دارايى و مالى گفته مى شود كه انسان بدون كسب و كار و معامله اى به آن برسد، خواه از مردگان باشد يا از زندگان. (243) داستان عبور و پيروانش از دريا و غرق شدن و عذاب فرعونيان در آن، ترسيمى از است كه همه وارد مى شوند و سپس متّقين نجات پيدا مى كنند سرزمين هايى كه در اختيار فرعونيان بود، آنچنان وسيع بود كه افق هاى متعدّد و طلوع و غروب هاى متفاوت داشت. «مشارق الارض و مغاربها» و همچنين داراى محصولات و بركات مادّى ومعنوى بسيارى بود، زيرا محلّ بعثت انبياى الهى و مدفن بسيارى از آنان بود. پيش از اكتشافات بشر، ، زمين را كروى معرّفى كرده است. زيرا لازمه ى تعدّد مشرق «مشارق» و مغرب «مغارب»، كروى و در حركت بودن زمين است. در اين آيه به نيز نويد پيروزى مى دهد. به كار بردن لفظ «ربّك» در جمله ى «و تمّت كلمة ربّك»، به معناى آن است كه تو نيز مشمول حمايت ما هستى. - حمايت خداوند از مستضعفان، مخصوص بنى اسرائيل نيست، بلكه يك سنّت دائمى است. «اورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون» و نفرمود: «اورثنا بنى اسرائيل» - شرط پيروزى، صبر و مقاومت است. مستضعفان و ملّتى كه صابر و مقاوم باشند، وارث زمين مى شوند. «أورثنا... بما صبروا» - خداوند، بى كم وكاست به وعده هايش عمل مى كند. «وتمّت كلمة ربّك» - قوم فرعون از نظر صنعت و ساخت بنا، پيشرفته بودند. «يصنع... يعرشون» ولى رشد و توسعه اى كه جدا از دين و ايمان باشد، سرانجام خوبى ندارد.
۱۶۰ اعراف 🌱🌱🌱🌱🍂🌱🌱🌱🌱 ✍عدد «دوازده»، عدد ماه هاى سال، عدد نقباى بنى اسرائيل، عدد چشمه هاى آبى كه با اعجاز صورت گرفت و عدد امامان معصوم عليهم السلام است. مخالفان اهل بيت، بسيار كوشيده اند تا اين حديث اكرم صلى الله عليه وآله را (كه و با دهها سند آن را نقل كرده اند) كه خلفاىِ پس از من دوازده نفر و همه از قريشند، (303) بر حاكمان بنى اميّه و بنى عباس تطبيق دهند، امّا نتوانسته اند. با زدن عصا به سنگ، دو معجزه اتّفاق افتاد: جوشيدن آب بسيار، پديدار شدن چشمه ها به تعداد قبيله ها. در روايات مى خوانيم كه حضرت عليه السلام با توسّل به اهل بيت عليهم السلام دست به اعجاز زد. (304) عليه السلام به ديدن داماد خود موسى عليه السلام آمد، صف طولانى منتظران ملاقات با موسى عليه السلام را ديد. به موسى پيشنهاد كرد كه مردم را گروه گروه كند و براى هر دسته، مسئولى معيّن كند تا بخشى از مشكلات را آنها حلّ كنند و مسائل مهم تر را به موسى عليه السلام ارجاع دهند. (305) بعضى از مطالب و جريان ها در آيات متعدّدى از ، به ظاهر تكرار شده است، از جمله اين داستان كه در آيه 57 به بعد سوره ى بقره نيز آمده و اين بيانگر آن است كه تكرار يك موضوع، با انگيزه ى تربيتى مانعى ندارد. - دوازده گروه بنى اسرائيل، همه از يك ريشه بودند. «قطّعناهم» به جاى «جعلنا» - به مردم آگاهى دهيم، خودشان عمل مى كنند. - با يك ضربه عصاى موسى، چشمه ها از دل سنگ جوشيد، ولى با آن همه معجزه، دلهاى نا اهلان تكان نخورد. «و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم يظلمون» - كفران نعمت، سبب محروميّت از آن مى شود و زيانش به ناسپاسان مى رسد. «ولكن كانوا انفسهم يظلمون»
۱۶۲ اعراف 🌱🌱🌱🌱🍁🍁🌱🌱🌱🌱 سخن نجات بخش که تحریف شد ✍تحريف و تغيير، گاهى آشكار است، مثل تغيير لفظِ «حِطّة» به «حِنطة»، و گاهى با حفظ قالب لفظ، محتوا و روح يك موضوع را عوض مى كنند، نظير حيله ى براى گرفتن ماهى در روز شنبه كه در آيه ى بعد شده مطرح است. صلى الله عليه وآله فرمودند: «لاتركبوا ما ارتكب اليهود فتستحلّوا محارم اللّه بادنى الحيل»، آنچه مرتكب آن شدند كه با كوچك ترين حيله و كلاه شرعى، هاى خدا را مى كردند، شما انجام ندهيد. (308) ، سه نوع تحريف را در قانون الهى مطرح مى كند: - 1⃣ تغيير واژه ها، مثل بنى اسرائيل كه به جاى گفتن كلمه ى «حطّة» يعنى طلب آمرزش و عفو، گفتند: «حِنطة» يعنى گندم. 2⃣ تغيير زمان، مثل آنكه بنى اسرائيل حوضچه هايى را در ساحل دريا ساختند و شنبه ها كه صيد حرام بود، ماهى در آنها جمع مى شد و روز يكشنبه كه صيد اشكالى نداشت، آنها را صيد مى كردند و مى گفتند: ما روز شنبه و تعطيل صيدى نكرده ايم. «و لقد علمنا الّذين اعتدوا منكم فى السَبت» (309) 3⃣ تغيير روشنفكرانه و دست كارى در تقويم طبيعى، مثل تأخيرانداختن ماه هاى حرام در جاهليّت براى ادامه ى جنگ. چون مايل نبودند جنگ را به خاطر فرا رسيدن چهار ماه حرام قطع كنند، ماه ها را به تأخير مى انداختند كه آيه نازل شد. «انّما النسى ء زيادة فى الكفر» (310)
۱۷۵ اعراف 🌸🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸🌸 ✍جمله ى «فاتبعه»، بيانگر آن است كه آن شخص در مسير حقّ به چنان مقامى رسيده بود كه از او قطع اميد كرده بود، امّا با بروز نشانه هاى انحراف، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و سرانجام در صف گمراهان و شقاوت مندان قرار گرفت. (338) اين آيه، به داستان دانشمندى از ، به نام «بَلعَم باعورا» اشاره مى كند كه نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه ى شيطان و طاغوت، منحرف شد. عليه السلام فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى دانست و دعايش مستجاب مى شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنكه در ابتداى كار، مبلّغ حضرت موسى عليه السلام بود، ولى سرانجام بر عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. (339) آرى، زرق و برق دنيا و دربار، عامل سقوط علما و دانشمندان است. ، نام اين شخص را نمى برد، ولى كارش را بازگو مى كند، تا به فرموده ى امام باقر عليه السلام بر هر كس كه هواى نفس را بر حقّ غالب كند منطبق شود (340) و چنين كسانى در هر زمانى يافت مى شوند و اختصاص به زمان و شخص خاصّى مانند بلعم باعورا ندارد. ماجراى بَلعم باعورا، در كنونى هم آمده است. (341)
۱۷۹ اعراف 🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺🌺 ✍سؤال: ، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مى داند و در آيه اى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مى شمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»، (345) كدام يك صحيح است؟ پاسخ: ، و است، ولى نتيجه ى كار بسيارى از انسان ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى خلق شده اند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلى اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجره هاى زيبا از آن چوبها مى باشد، ولى كار به سوزاندن چوب هاى بى فايده در بخارى مى انجامد كه آن هدف تبعى است. اين مطلب، شبيه اين جمله ى عليه السلام است كه مى فرمايد: خداوند فرشته اى دارد كه هر روز با صداى بلند مى گويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» (346) بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، پايان ثروت اندوزى، فنا و پايان ساختمان، خرابى است. آرى، انسان هايى كه هويّت انسانى خود را از دست داده اند، جايگاهى جز آتش براى آنان نمى باشد. چنانكه خود آنان نيز اعتراف مى كنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مى كردند، ديگر در جهنّم جاى نداشتند. انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهره بردارى انسان از نعمت ها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پست تر از آن است. انسان بايد علاوه بر ظاهر، را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمه هاى باطنى و معنوى را بشنود. آدمى زاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحيوان گر رود سوى اين، شود به از اين ور رود سوى آن، شود پس از آن از عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مى شد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مى تواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نباشد. (349) آرى، تكليف پذيرى تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است. - فرجام بسيارى از انسان ها و جنّيان، دوزخ است. «ذرأنا...» - جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس» - انسان هاى غافل و بى بصيرت، (در بى تفاوتى، شكم پرستى، شهوت پرستى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان مى باشند. «اولئك كالانعام» - غافلان، از حيوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون» - دوزخى شدن بسيارى از انسان ها، به خاطر بهره نبردن از نعمت هاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. «اولئك هم الغافلون»
۲۰۳ اعراف 🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🍀 کریم و شايد معناى آيه اين باشد كه چرا معجزه اى را كه از تو درخواست كرديم، برنگزيدى و معجزه ى ديگرى آوردى و طبق سليقه ى ما عمل نكردى؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر خواهان زندگى سعادتمند و مرگ شهادت گونه و نجات و رهايى در روز گرم و سوزان قيامت مى باشيد، بياموزيد، زيرا كلام خداوند رحمن و مايه ى ايمنى از شيطان و سنگينى ميزان در قيامت مى باشد. در روايت ديگرى فرمودند: قرآن، كمال دين شماست، هركس از قرآن رويگردان شود، جايگاهش آتش است. «فيه كمال دينكم ما عَدل احدٌ عن القرآن الاّ الى النّار». (408) ----- 407) بحار، ج 89، ص 17 408) كافى، ج 2، ص 600 - لازم نيست مُبلّغ، هر روز سخن جديدى ارائه كند، شايد گاهى سكوت لازم باشد - ارشاد و هدايت بايد براساس بصيرت باشد. «بصائر، هُدىً»
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ متن شبهه👇👇 چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است کی گفته چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ...!؟ ✅ پاسخ شدید به این ضرب‌‌المثل ضدانسانی و اسلامی👇👇👇 🎙استاد رحیم پور ازغدی •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۵۷ یونس 🕊🕊🕊🕊❤️❤️🕊🕊🕊🕊 ؛ شفای بیماری های دل و جان ✍«موعظه»، بازداشتنِ آميخته با هشدار و انذار است. [285] «شِفاء لما فى الصدور» يعنى مايه ى پاكى روح وقلب از آفات روحى است. زيرا امراض روحى سخت تر از امراض جسمى است و هنر قرآن نيز در همين شفابخشى به امراض روحى است. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: در هجوم فتنه هاى تيره و وحشتناك، به قرآن پناه بريد كه هم موعظه است، هم شفا، هم نور و هم رحمت. [286] امام صادق عليه السلام فرمود:قرآن، براى تمام امراض روحى و شبهات و افكار شفاست. [287] گويا آيه اشاره به مراحل چهارگانه ى تربيت و تكامل دارد، يعنى: الف: مرحله ى موعظه، نسبت به كارهاى ظاهرى. «موعظة من ربّكم» ب: مرحله ى پاكسازى روح از رذايل. «شفاء لما فى الصدور» ج: مرحله ى راهيابى به سوى مقصود. «هدىً» د: مرحله ى دريافت رحمت الهى. «رحمة للمؤمنين» 285) مفردات راغب. 286) بحار، ج 92، ص 17. 287) تفسير نورالثقلين. ❤️ - قرآن، شفاى هر دردى است. درمان دردها را بايد از مكتب قرآن گرفت، نه مكاتب شرق و غرب. «شفاء لما فى الصدور» ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡ 🆔 @MowoodMahdi 🕋 ♡ ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
۵۸ یونس 🕊🕊🕊🕊❤️❤️🕊🕊🕊🕊 و ✍با توجّه به شفا، موعظه و رحمت بودن قرآن كه در آيه ى قبل بود، ظاهر اين آيه آن است كه مراد از فضل ورحمت، همان تمسّك به باشد. به فرموده ى حضرت على عليه السلام: روز قيامت ندا مى دهند كه هر كشاورزى گرفتار آفتى مى شود، جز آنان كه در مزرعه ى قرآن كشتند، پس در زمين قرآن كشت كنيد. «فكونوا من حرثة القرآن» [288] پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: هر كس را كه خداوند به نعمت اسلام و فهم قرآن مفتخر ساخت ولى او احساس بدبختى كند واقعاً بدبخت است و تا روز قيامت مهر بدبختى بر پيشانى او زده مى شود. سپس اين آيه را تلاوت نمود. [289] و در روايت ديگرى فرمودند: به سراغ قرآن برويد تا زندگى تان زندگى سعيدان و مرگتان مرگ شهيدان باشد و از حسرتِ روز قيامت نجات يابيد، چرا كه قرآن، كلام خداوند رحمن و مانع و امانى از شرّ شيطان و سبب برترى و سنگينى ميزان است. [290] در روايات، فضل و رحمت، به نبوّت و امامت تفسير شده است. [291] چنانكه فضل به نعمت هاىِ عامّ الهى و رحمت به نعمت هاى خاصّ خداوند تفسير شده است. [292] پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: اهل ايمان بدانند كه نعمت دين از همه ى اموال كافران بهتر است و بايد بدان شاد باشند. [293] 288) نهج البلاغه، خطبه 17. 289) تفسير نورالثقلين. 290) بحار، ج 89، ص 19. 291) تفسير نورالثقلين. 292) تفسير الميزان. 293) تفسير صافى. ❤️ - تنها نعمتى كه برخوردارى از آن بايد سبب شادمانى باشد، قرآن است. ❤️ - نعمت هاى مادّى، گاهى سبب فتنه و فساد شده و زود گذر است، ولى نعمت هاى معنوى، پايدار و سبب رشد است. «خَيرٌ ممّا يَجمَعون» ❤️ - نعمت هاى معنوى، برتر از تمام نعمت هاى مادّى است. «خيرٌممّايَجمعون» (كسى كه بهره اى از قرآن دارد، نبايد از تنگدستى خود ودارايى ديگران اندوهناك باشد ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡ 🆔 @MowoodMahdi 🕋 ♡ ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛